سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات علیرضا اخلاقی از راهپیمایی های انقلاب
فیلمبرداری ازبالای جمعیت و به نمایش گذاشتن ابهت راهپیمایی گفت: گاهی قبل از رسیدن جمعیت، با هزار التماس و خواهش می رفتم روی پشت بام یکی از هتل های خیابان تهران و از آن بالا از مردم فیلم می گرفتم، از زن و مرد هایی که می آمدند و تمام خیابان را پر می کردند، از پلاکاردهای مردم، پرچم های هیئت ها، از روحانیونی که همیشه جلوی راهپیمایی ها حرکت می کردند، مانند آیت الله نوقانی، آیت الله مرعشی، آیت الله ...
جشنواره فیلم فجر با نام حضرت فاطمه(س) آغاز شد/ افتتاحیه ای با چاشنی طنز احسان کرمی و اکبر عبدی
... تهامی در این بخش بیان کرد: استاد اسماعیلی از نوابغ هنری ایران هستند. افتخار این را دارم که 60 سال در عرصه هنر و فن دوبلاژ در کنار او بودم و کسب تجربه را از او یاد گرفتم. وی افزود:اسماعیلی به دوبله ایران رونق داد و هنرش را ارزان نمی فروخت و امثال ما آموخت که همچنان اینگونه باشیم. سعید راد نیز اظهار داشت: وقتی به من گفتند برای بزرگداشت اسماعیلی دعوت دارید، ذوق زده شدم و به سال ها قبل ...
شوهرم برای تن ماهی مرا کتک زد
خانه مادرش می برد و من هم جرات اعتراض نداشتم تا این که چند روز قبل یک قوطی تن ماهی از فروشگاه نزدیک منزلمان خریداری کردم ا ما وقتی چشم یعقوب به تن ماهی افتاد به بهانه این که مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته خریده ام با توهین و فحاشی دوباره مرا زیر مشت و لگد گرفت به طوری که توان حرکت دادن دستم را ندارم اگرچه می دانستم این فقط یک بهانه است و او قصد داشت تن ماهی را به خانه مادرش ببرد که بهانه ای برای مصرف موادمخدر آن جا پیدا کند. حالا هم ... ...
مورد عجیبی که سه اعدامی در تهران با آن روبهرو شدند
قبل با مادرم اختلاف و مشاجره داشت. روز حادثه به خانه مادرم رفته و با حسن درگیر شده و خفه اش کردم. وقتی جسدش روی زمین افتاد از خانه بیرون رفتم و شب برگشتم. وقتی دوباره برگشتم جسد را داخل پلاستیک و پتو پیچیدم وآنرا داخل وان حمام گذاشتم. قاتل پس ازتأیید نهایی حکم قصاص اش، اوایل امسال برای مجازات پای چوبه دار رفت اما از آنجا که مادر مقتول فوت کرده بود و عموی ناتنی مرد میانسال به عنوان ...
روزهایی که کنج خانه و سر کوچه تلف می شوند
کارد به استخوان مان می رسد و بیکار می شویم. آخرش هم به این نتیجه می رسیم که فعلاً یک بار برویم مرز و برگردیم که دیگر خون مان پای خودمان است. معلم اهل دیزج هم می گوید: دست کم در دیزج 100 نفر فوق لیسانس بیکار داریم. حق بدهید کسی که فوق لیسانس گرفته نخواهد کشاورزی کند. در خانه ما 8 خواهر و برادریم که 6 نفرمان لیسانس دارد. آه تلخی می کشد: من خودم با وام مدرکم را گرفتم. شانس داشتم ...
پسر جوانی که عروس زندانی گرفت جنجالی شد
حاضر شد با یک زندانی ازدواج کند؟ چند ماهی بیشتر نیست که ازدواج کرده ام. هیچ کس حاضر نمی شد زن یک قاچاقچی و زندانی شود. بعد از زندانی شدنم هر بار که به خواستگاری می رفتم دست رد به سینه ام می زدند و حاضر نمی شدند حتی با من حرف بزنند چه برسد به این که با من ازدواج کنند. ناامید شده بودم تا این که روزی حین ملاقات با خانواده ام داخل زندان با یک دختر زندانی که او هم مثل من مواد قاچاق کرده بود ...
زن بیوه ای که در هتل به مسافرها ....
مدعی بود از همسرش جدا شده و موقعیت شغلی مناسبی دارد. آن مرد در تهران زندگی می کرد و در زمینه داروهای گیاهی فعالیت داشت. او با رفتار و کلامش مرا شیفته خود کرده بود به طوری که قرار شد به خواستگاری ام بیاید. چند روز بعد او به مشهد آمد و ما برای آن که بیشتر با یکدیگر آشنا شویم اتاقی را در یک هتل اجاره کردیم پس از آن وقتی حنیف به تهران بازگشت دیگر کمتر به تلفن هایم پاسخ می داد و گاهی نیز زنی ...
توقعات عجیب یک پیرمرد از زن 11 ساله اش
11سال بیشتر نداشتم اما نامادری ام با تحت فشار قرار دادن پدر پیر و ناتوانم من را در قبال دریافت شیربها به عقد مردی که جای پدربزرگم بود، درآورد. در واقع نامادری ام من را به ثروت و دارایی آن مرد مسن فروخت و توجهی به سن، علایق و کودکی ام نکرد. من که هنوز از زندگی مشترک چیزی نمی فهمیدم پا در خانه مردی گذاشتم که هیچ سنخیتی از نظر سنی، روحی و روانی با من نداشت. همسرم توقعاتی از من داشت که از یک ...
رهبر انقلاب، آیت الله بهشتی و هاشمی رفسنجانی کجا بودند
...، بعد با هلی کوپتر بلند شدند و رفتند. تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می خواست جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می ریختند و اصلاً اجازه نمی دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می خواستند دور امام را بگیرند. هلی کوپتر در نقطه ای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد ...
گزارش بازدید از خانواده شهیدان تیپ فاطمیون محمدرضا و صفرعلی سیفی
ندای اصفهان- معصومه حلیمی در عصر یک روز آفتابی، با دو تن از دوستانم قرار گذاشته بودیم که به دیدن خانواده یکی از شهدای فاطمیون اصفهان برویم. من بار اولم نبود که به دیدار خانواده شهید می رفتم، اما دوستان چرا. آن ها ذوق و شوق وصف ناشدنی داشتند؛ البته من هم مشتاق دیدار این خانواده بودم، چون این خانه با بقیه خانه هایی که رفته بودم فرق می کرد. این خانواده دو شهید تقدیم حضرت زینب(س ...
ای ول به استاندار... بیچاره فرماندار!
برود؟ یعنی شأن مجلس و حاضرین آن تا بدان حد پایین بوده که ارزش نداشته کمی سرما را تحمل کرد؟ از زن و مرد حاضر در جلسه خجالت نکشیدی، از ریش و موی سفیدت خجالت نکشیدی، حداقل برای مقام و منصب خودت ارزش و احترام قائل می شدی تا هوار نکشی که می زنم و می اندازمت بیرون! فعلاً که خودت خوردی و بیرون انداخته شدی تا دیگر این شیوه سخن گفتن را تا ابد فراموش کنی . دم استاندار اصفهان هم گرم ...
امام چه کسی را از ماشین استقبال پیاده کرد؟ +عکس
از همان ساعت مدیریت فرودگاه را به عهده گرفتم. تا ظهر یازدهم مشغول تمیز کردن ترمینال بودیم و چند وانت خاک اره و آت و آشغال از آنجا بیرون بردیم. عده ای از برادرها را به عنوان نگهبان در ساختمان فرودگاه گذاشتیم. همه جا را کاملاً چک کردیم و افرادی را مستقر کردیم تا ورود و خروج را کنترل بکنند. تا اینکه به شب 12 بهمن و روز استقبال رسیدیم. شما آخرین بار چه زمانی امام را دیده بودید؟ ...
روایت شب سخت "آقا سید" و خانواده اش در سرما...!
رسید و وسایل را یکی یکی از داخل خانه جمع کرد و بیرون گذاشت. نه التماس همسایه ها و نه دعاهای زن آقاسید هیچ کدام باعث نشد صاحبخانه از تصمیمش منصرف شود. او یک هفته قبل خبر تخلیه را داده بود اما آقاسید با سه تا بچه قد و نیم قد کجا را داشت که برود؟ ابوالفضل، اسما و آسیه تا صبح از سرما لرزیده بودند و صورت های شان کبود شده بود. عصر روز بعد نیز شهرداری با تماس یکی از زن های همسایه از راه رسید و آسیه ...
توطئه زن خیانتکار برای قتل همسر+عکس
شوهر لیلا اعتراف کرد. جسد را آتش زدیم خلیل در بازجویی ها به کارآگاهان گفت: لیلا از من خواسته بود برای چند ماه شوهرش را در محل ناشناسی حبس کنم.طبق نقشه روز 22 دی به در منزلشان در خیابان جمالزاده شمالی رفتم و طبق هماهنگی قبلی، لیلا در خانه را به رویم باز کرد و من وارد شدم. لیلا قبل از آمدن من، همسرش را با داروی خواب آور بیهوش کرده بود. زمانی که بالای سر شوهرش رسیدم، به نظرم او فوت کرده بود ...
زندگی مان را برای فیلشاه گذاشتیم
داشنگاه هنر شدم. چشم مان را که باز کردیم، دیدیم انیمیشن شاهزاده روم را ساخته ایم. (خنده) من در دبیرستان رشته تجربی خوانده بودم. با وجود اینکه در دوره راهنمایی و دبیرستان نقاشی ام خوب بود اما هیچ مشاوری نداشتم که مرا به سمت رشته هنر راهنمایی کند. بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفتم. یک بار در 6 ماه آخر سربازی وقتی داشتم پست نگهبانی ام را با سربازی دیگر جا به جا می کردم کتابی دست او دیدم ...
نورافکن: هم آجر پرت کردند، هم فحش مان دادند!
بیشتر به درد این بازی می خورد به میدان رفت و من هم در دقایقی که برای استقلال به میدان رفتم، سعی کردم مفید باشم و تمام توانم را گذاشتم تا لااقل در آن اندک دقایق خواسته کادر فنی را برآورده کنم. شفر از تو راضی بود! به خودت گفت؟ او در رختکن از همه تشکر کرد و این نشان داد از بازی همه بچه ها رضایت داشته است. برنامه ات هنگام ورود به زمین چه بود؟ من باید به جای ...
مهم ترین فیت های موسیقی پاپ را انتخاب کنید
ما تلفنی ادامه پیدا کرد. ترانه گل یخ را از یغما گلرویی گرفته بودم و تصمیم گرفتم برای این که کار هایم یک نواخت نشود، ساخت ملودی این کار را به ناصر بسپارم. خانه مان به هم نزدیک بود. یک روز نزد او رفتم و ملودی را ساختیم. با توجه به این که ملودی در جای صدای خودش هم بود، تصمیم گرفتم نظارت ضبط این کار را به او و بهنام [ابطحی] بسپارم. روزی که برای ضبط غزلک به استودیو رفتیم، ناصر بندرعباس بود. با او تماس ...
کمیته استقبال از امام هزینه هایش را چگونه تأمین کرد؟
...، 30 دی ماه 1357 تشکیل شد و اولین اطلاعیه خود را درباره نحوه برگزاری برنامه های استقبال از امام خمینی در سوم بهمن ماه در روزنامه های کثیرالانتشار منتشر کرد. حجت الاسلام شهید محلاتی درباره چگونگی تشکیل کمیته استقبال می گوید: یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم، تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفتند بیایند ایران ...
چرا آقای ولایتی 37 شغل و آقای حدادعادل 25 شغل دارد؟
... مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید. **** آقای غفوری فرد! شما از مبارزان با رژیم پهلوی بودید، آیا در بین اقوام، بستگان، خویشاوندان و دانشجویان تان شده است کسی از شما بپرسد چرا انقلاب کردید؟ بپرسد پشیمان هستید یا نه؟ بگویید اشتباه کردید که انقلاب کردید؟ من در قیام 15 خرداد جزء فعالین بودم. آن روز از دانشگاه تهران تا جنوب شهر که خانه ما آنجا بود پیاده رفتم و چند ...
حبس در فرودگاه
شخصی از ملایر آمدیم اما از همان روز تا الان بلاتکلیفیم. هر لحظه ساعت جدیدی برای پروازمان اعلام می کنند. آنها چهار روز است در نمازخانه می خوابند: کلافه شدیم، به ما بگویند پرواز کنسل شده تا ما برویم خانه مان. از همه بدتر حالا به ما می گویند که کد پروازمان نیست. ما را علاف خودشان کرده اند. لیلا دخترخاله اش به میان حرف ها می آید، عصبانی تر است: پرواز ما هواپیمایی الناصری است و آژانس مان مشخص ...
فقط ابلهان متحول نمی شوند
. اولاً دولوز مفهوم جوهر را در تفکر پروست به خوبی برایم روشن کرد و در تشریح آن از اصطلاح کومپلیکاسیون استفاده کرد، از ریشه لاتینی complico به معنای درهم پیچیدن. جوهرمثل همان قرقره درهم پیچیده ای است که گفتم. من این را از دولوز یاد گرفتم. به علاوه، دولوز نشانه های موجود در رمان جستجو را دسته بندی می کند و می گوید در این رمان با چند تیپ نشانه ها سر و کار داریم: نشانه های محفلی که توخالی ...
کشور به دو مجلس نیاز دارد/ ماجرای لابی گری،احمدی نژاد و روحانی
پذیرفتن سمت در قوه قضاییه، مجلس یا ریاست جمهوری را بدهند کدامیک را موثر تر می دانید و قبول می کنید؟ و اولین اقدام تان چه خواهد بود؟ روز اولی که به من پیشنهاد کاندیدای نمایندگی مجلس دادند بغض مرا گرفت. با خودم گفتم مملکت تا این حد بی نیرو هست که من برم نماینده مجلس شوم. زمانی که مجلس رفتیم من مثل دانش آموز نشسته بودم کار یاد می گرفتم. آن زمان دوره دوم مجلس و دوره اول من بود. ...
گفتگوی جذاب و خواندنی با زوج پرحاشیه فوتبال ایران
.... هدف مان را از زندگی مشترک مشخص کردیم و قبل از ازدواج به تفاهم کامل رسیدیم. البته تفاهم کامل ما این بود که "هرچیزی که همسرم بگوید، من بگویم چشم!" این تفاهم بعد از 3سال ایجاد شد و من حرف اول و آخر را در خانه می زنم و آن هم "چشم" است (خنده!) نسیم نهالی: اتفاقا محسن اصلا زن ذلیل نیست! ما با هم تفاهم داریم...ضمنا من این را هم بگویم که برای خواستگاری، پیشنهاد رومانتیکی از محسن دریافت نکردم ...
ماجرای فرار علی فتح الله زاده از دست "پسر صدام"
همان روزی که دو سال تمام شده،ایشان شهید شده اند. در ادامه میگوید:بعد از گایان دوره دبیرستان باید می رفتم سربازی، اما از آنجا که جنگ شروع شد داوطلبانه 8ماه زودتر به خدمت سربازی اعزام شدم. از معدود سربازانی بودم که24 ماه سربازی ام را در جبهه گذراندام وبا وجود اینکه می توانستم مرخصی بگیرم جز 2 ماه آموزشی مابقی ماه ها را در جبهه گذراندم. من متولد 1\1\1338 هستم.مخصوصا روز و ماه و سال ...
حضرت زینب(س)؛ واسطه برای اجازه همسر شهید شد/ارادت خاص شهید به حضرت زهرا(س)
؛ چون پدرش مادرش را به او سپرده بود و باید پس از پدر، مرد خانه بود. همسر شهید ارغوانی ادامه داد: هر روز محمدتقی با ما تماس گرفت تا 18 بهمن که آخرین بار صدایش را شنیدیم و فریاد می زد که خانم دوستت دارم؛ امیرحسین دوستت دارم و تمام. پس از آخرین تماسش دیگر خبری از او نشد. پنج روز بی خبر بودیم و نگرانی مان بیشتر شد چون مطمئن بودم که اتفاقی برایش افتاده است. در عملیات 22 بهمن نزدیک اذان ظهر به ...
مجموعه کامل متن تولدم مبارک
هستم که باید تولدم را به شما تبریک بگویم و نه شما به من! پس تولدم را به شما تبریک می گم و امیدوارم تا سال های سال بتوانم آن را به شما تبریک بگویم. دارید فکر می کنید چرا؟ مثال می زنم: من به یک زن و مرد که نقش خاصی نداشتند، اجازه دادم به پدر و مادر تبدیل شوند. حالا برای بار اول، بار دوم یا بار سومش فرقی نمی کند، مهم این است که یک نفر به نام من پیدا شد که آنها را بابا و مامان صدا بزند و قند ...
خاطرات شیرین توپ و تانک/ شهیدی که بعد از مرگش زنده شد
آباد رفتم هنگام پیاده شدن از اتوبوس، همسرم به همراه دختر 11 ماهه ام تا من را دید از حال رفت و افتاد. شیرزاد به عملیات های برون مرزی و خاطرات تلخ و شیرین آن دوران اشاره کرد و افزود: در عملیات های متعدد دوران دفاع مقدس حضور داشتم از ناحیه کتف و نخاع( به دلیل وجود ترکش) آسیب دیدم و بدین سبب از بنیاد15 درصد و از ارتش 10 درصد جانبازی گرفتم اما هرگز از امتیازات جانبازی ذر زندگیم استفاده نکرده ام ...
کمک 100 هزار تومانی بهزیستی به هر قل!
متوجه شدیم که فرزندان مان چهارقلو هستند، خیلی شوکه شده بودم، اما ناراحت نشدم چون معتقدم انسان باید در تمام لحظات شکرگذار خدا باشد، به هر حال این را می دانستم که خیلی ها سالهاست در انتظار داشتن فرزند هستند اما به یکباره رحمت الهی به خانه من سرازیر شد و خداوند چهار فرزند سالم به من عطا کرد". پدر چهارقلوها تصریح می کند: "همسر 22 ساله من که صفورا نام دارد، پس از گذشت 32 هفته از دوران بارداری ...
نوشتن موجب نجات مردی شد که زندگی او درهم شکسته بود
مردمی که اطراف آن به رفت آمد مشغول بودند سعی می کردم پشت روکش شیب دارش پنهان شوم. مکانی تاریک بود اما من دوست داشتم آنجا باقی بمانم. هنگامی که یکی از روزنامه نگاران می خواست او را عصبانی کند در مورد اینکه چگونه او در اتاقی در یک آپارتمان در مرکز شهر هالیوود در چند طبقه پائین تر خانه ی نویسنده مشهور آلدوس هاکسلی،زندگی می کند درحالی که چنانچه سرش را از پنجره ی اتاقش به سمت بالا بگیرد که چراغ ...
راز سر به مهر مرگ زن جوان در استخر
شب بود که متوجه غیبت همسرم شدم. من به طبقه پایین رفتم تا به زیرزمین مجتمع سرکشی کنم اما یکباره با جنازه همسرم روی آب روبه رو شدم. حالا به دوست همسرم مشکوک هستم. ممکن است او در این ماجرا دست داشته باشد. وقتی کارشناسان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کردند، زن جوان به خاطر خفگی جان سپرده و آثار متعدد کبودی و شکستگی روی گردن وی نمایان است، کریم به عنوان متهم تحت بازجویی قرار گرفت، ولی این مرد خودش را ...