سایر خبرها
انتشار رمان، مجموعه داستان و مجموعه شعر
...، چیز دیگری پیدا نیست. تنها بودم. با دست هایی یازده ساله و چشم هایی که دنبال روشنایی می گشت. می دانستم کسی خانه نیست، با این حال چند بار مادرم را صدا زدم. هیچ جوابی نشنیدم. از جایم بلند شدم. کورمال کورمال خودم را به بیرون از اتاق کشاندم. زمستان بود. شعله های آبی بخاری کمی خانه را روشن کرده بود. حس می کردم کسی پشت سرم ایستاده است. حجمی نامرئی را پشت گردنم احساس می کردم. گوش هایم تیز شده بود و چشم ...
پایان تلخ عشق دختر دانشجو به فروشنده کتاب در تهران / او اولین بار به انبار رفت!
دادم . قرار شد که، خانه ای اجاره کنیم و بدون اینکه کسی مطلع شود به عقد او دربیایم . این اتفاق افتاد، میثم با کمک دوستش پس از مراجعه به دادگاه خانواده با ارائه اوراقی به دادگاه به بهانه اینکه مادرم فوت کرده و پدرم نیز پس از ازدواج مجدد دخترش را رها کرده، توانست مجوز ازدواج از دادگاه بگیرد. بدین تریبت با مراجعه به یکی از دفاتر ثبت ازوداج ، ما زن و شوهر شدیم . ترم اخر دانشگاه بودم ، صبح ها ...
درخواستی که ابلیس از حضرت موسی(ع) داشت/ دنیا خیر است یا شر؟
من همه وجودم، حرکات درونم، روحم، روانم، حرکات اعضا و جوارحم، به سمت پروردگار قرار داده بشود یک چشم به هم زدن عمرم را تباه نکردم، بلکه به قول قرآن مجید هم در سوره فاطر قبل از سوره یس و هم در سوره صف وصل به تجارتی شدم که این تجارت هرگز تا ابد کسادی در آن راه ندارد و این تجارت از همه سمت هایی که دارد منفعت است. چه در دنیا و چه در آخرت و چه در برزخ. و در حقیقت من با این جهت گیری و سمت گیری ...
زن مطلقه در خلوتگاه شیطان به التماس افتاد
.... از من خواستگاری کرد. می گفت: برایش مهم نیست طلاق گرفته ام و یک بچه دارم. شیفته محبتش شده بودم. از طرفی می خواستم هرچه سریع تر سرو سامان بگیرم. مهران ادعا کرد خانواده اش را برای ازدواج راضی می کند وقتی برای اولین بار به خانه اش رفتم با وجود التماس هایم به من تجاوز کرد و با چرب زبانی ادعا کرد بزودی محرم می شویم متاسفانه خام شدم و به عقد پنهانی و موقت او در آمدم سپس مهران با این ترفند ...
علیه تحجر و تجدد
.... نمی توانید تصور کنید که چطور ذهن من نوجوان فرو ریخت و دوباره باز سازی شد. این تصور وجود داشت و مجبور بودم با همه اینها خداحافظی کنم. از این جهت فیلم خودم را دوست ندارم و مستند انحصار ورثه یک خاطره طلاق عاطفی با شخصیتی است که در ذهن من از شهید آوینی شکل گرفته بود؛ اما وقتی فیلم ساخته و نمایش داده شد به آن علاقه مند شدم. با جمع آوری آرشیوها، به خیلی از اطلاعات رسیدم؛ ولی حین ساخت باز ...
تکرار فاجعه آتنا، ستایش و اهورا؛ این بار ندا 6 ساله از مشهد
...> تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم. معتادی ؟ بله! تریاک و شیره مصرف می کنم. همسرت از ماجرای اعتیاد تو خبر داشت؟ نه او نمی دانست و من به طور پنهانی مصرف می کردم تا این که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم! چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟ فقط دو روز. آن هم به خاطر لجبازی با خانواده ...
هنوز هم مرا با اسم حسن باقری صدا می زنند!
...، یک روز نمی رفتم یادم می آید یکی از همین روزها سر کار رفتم، چون خیلی بازیگوش بودم خسته شدم و دیگر نرفتم از طرفی در عالم بچگی چیز چندان زیادی از تعهد کاری و این جور صحبت ها نمی دانستم. آن موقع هم همه خانه ها تلفن نداشتند که از این طریق بشود آدمها را پیدا کرد؛ تا اینکه دیدم روز چهارم دستیار کارگردان آمد در خانه و گوشم را گرفت این شد که از فردا دوباره سر کار رفتم.(می خندد) مستندی که ...
وضعیت ناامیدکننده مطالعه در ایران
...: رئیس سازمان کتابخانه ملی ایران، در اردیبهشت 87 گفته است: هر شهروند ایرانی در شبانه روز تنها دو دقیقه از وقت خود را به خواندن کتاب اختصاص می دهد که این میزان در مقایسه با کشورهای توسعه یافته همانند ژاپن و یا انگلیس که سرانه مطالعه در حدود 90 دقیقه در روز است و یا در مقایسه با کشورهای در حال توسعه ای همانند ترکیه یا مالزی که این عدد نزدیک به 55 دقیقه در روز است، یک فاجعه است. آری، سرانه ...
مهریه 500 سکه ای را بخشیدم/حجاب برنده تر از شمشیر است
دیدار در نخستین تحویل سال زندگی مشترک را از آنها گرفت. وی از زمان جراحت همسرش در اسفند ماه سال 64 سخن گفت که در بیمارستان اصفهان بستری شده بود؛ همانگونه که لبخندی بر لب داشت تعریف کرد: مادرم در برگشت از خانه مادر شوهرم در صحبت با من از رشادت ها و فداکاری های حضرت عباس(ع) سخنانی به میان می آورد که در این هنگام حدس زدم همسرم از ناحیه دست جانباز شدند. *به جانبازی اش افتخار می کردم ...
برخی از سلبریتی ها برای کار اجتماعی دنبال منفعت مادی هستند
ساخته باشم و هشت تای آن بد باشد، اگر دوتایش خوب باشد همان ها را می توانم آموزش بدهم. بعد به من پیام داده که آقای ساکی ببخشید من اخراج شدم و چند روز است که اسنپ می روم و اعصابم خرد است. بعد فکر کرده بود من نشسته ام در خانه و مدام کلاس آموزشی می گذارم و پول درو می کنم. به او گفتم تو باور می کنی کلاسی که من می گذارم بعد از اینکه پول موسسه را بدهم چقدر برای خودم می ماند؟ خوب است 80 تومان برای خودم بماند ...
آه ای هجده سالگی!!
مان خوب بود. همه دور هم زندگی می کردیم. خیلی خوشبخت بودیم. تا آن زمان که پدرم معتاد شد. مادرم را کتک می زد. اصلاً یک مرتبه زندگی مان زیرورو شد. همه این اتفاق ها زمانی برای مرضیه افتاد که فقط پنج ساله بود: یک روز که با مادرم از خیابان رد می شدم، ماشین بهش زد، افتاد روی زمین و بعد یک ماشین دیگر هم از رویش رد شد. همه این صحنه ها را دیدم. داد می زدم، جیغ می کشیدم... مرضیه جیغ می زد، فریاد می کرد اما ...
لباس بسیجی اش را پوشید و آماده شهادت شد
. امرالله متولد 1347 بود. ما یک خانواده مستضعف روستایی با پنج برادر و یک خواهر بودیم. پدرمان کشاورزی می کرد و مادرمان خانه دار بود. خیلی وقت ها هم سر زمین کمک حال بابا می شد. پدرمان سال 60 به رحمت خدا رفت، من پسر بزرگ خانواده بودم و باید مسئولیت بچه ها را برعهده می گرفتم. یادم است پدرم نصیحت می کرد که وقتی تشکیل خانواده دادی و از خرج زن و بچه ات عاجز ماندی، دستت را دراز کن، اما لقمه حرام به زندگی ات راه ...
قاتل جنایت هولناک مشهد: وقتی ندا را دیدم شیطان وارد جلدم شد
! او حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود و یک دختر داشت. بعد از ازدواج، دختر همسرت هم با شما زندگی می کرد؟ نه! حضانت او را شوهر سابق همسرم به عهده داشت. البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم 14 ساله است و به تازگی نامزد کرده است. خودت چند فرزند داری؟ 3 پسر 12، 10 و 3.5 ساله دارم. چه شد که به ...
26 سال زندگی متفاوت آقای بی خیال
به گزارش صبحانه ، البته زندگی مهدی طرزعلی به این روز ختم نمی شود. وقتی با او به گفت وگو نشستم، درباره شرایط سخت کودکی اش نیز شنیدم و روزهایی که تصور آن هم غیرممکن است. با این گذشته سخت، حالا فرض کنید که چطور باید زندگی را در کنار همسر و نوزادش ادامه بدهد. او نه تنها از این روزهای طاقت فرسا می گذرد، بلکه تا همین امروز ترجیح می دهد کنار همسرش بماند. مهدی طرزعلی در واقع 26 سال بدون اینکه ازدواج کند، با عشق و علاقه کمر به خدمت به زنی می بندد که دیگر هیچ قوایی ندارد؛ نه می شنوند، نه ...
ماجرای نویسنده رمان عاشقانه که پس از طلاق از شوهر دومش در کمپ ترک اعتیاد بستری شد
من مورد استقبال قرار گرفت. حتی از سوی یک اداره درخواست همکاری به من داده شد تا درباره سرگذشت و زندگی یک شخص معروف شهرمان کتاب بنویسم اما چون در منجلاب اعتیاد گرفتار شده بودم از این کار سر باز زدم و نی دود را به قلم نویسندگی ترجیح دادم. چطور شد در دام و تله مواد افیونی گرفتار شدی؟ ازدواج اولم به نوعی تحمیلی بود. زمانی که عاشق پسر عمویم شدم و برایش رمان عاشقانه ...
شَرِ شما را با دل و جان خریداریم
...، من بچه بودم و می دیدم چطور مادر و خواهرم رسوای عالم می شدن برای یک لقمه نون، واسه همین خودمم شرخر شدم تا نذارم زن و بچه مردم بهشون ظلم بشه، شرخر که فقط زور نمیگه بعضی وقتا تو دهن زورگو هم می زنه، آبجی غمت نباشه نمی خواد به برادرت بگی برو چکو بیار خودم میفتم دنبالش و ردش و می زنم و چکتو برات یک هفته ای نقد می کنم، از همه 20 درصد ولی از شما 15 درصد می گیرم، برو چکت رو بیار! مسعود ...
احسان و نیکی به پدر و مادر از منظر تفسیر المیزان
ایشان بدهند؛ مالی که کفاف مخارج یک سال ایشان را بدهد، بدون اینکه از خانه های خود خارج شوند. چیزی که هست، از آنجا که این تعیین مال، حقّ زنان است و حق چیزی است که هم می توان آن را استیفا کرد و هم از آن صرف نظر نمود، لذا می فرماید: اگر زنان شوهرمرده در این مدّت از خانه شوهر بیرون شدند، دیگر شما ورثه شوهر تقصیری در ندادن آن مال ندارید و یا اگر خواستند به شایستگی شوهر کنند، دیگر شما مسئول نیستید (طباطبائی ...
کار کثیف زن شوهردار با مرد غریبه در خانه | شوهر زن خائن آنها را با دوربین مداربسته دید!
که فریب چرب زبانی های او را خوردم و حاضر به دیدار حضوری با او شدم درحالی که هیچ کدام از اعضای خانواده ام در منزل حضور نداشتند! آن روز ج پس از آن که مسائلی از زندگی خصوصی اش را مطرح کرد با شیوه ای مرموزانه مرا به گرداب بدبختی برد. اگرچه آن روز من با لباس منزل در کنار او نشسته بودم و با یکدیگر صحبت می کردیم اما باز هم باید برخی مسائل را بیشتر رعایت می کردم تا این گونه رسوا نشوم! زن جوان ...
حسین را زیر پای حسن دفن کردیم
به آرزویش رسید و با آن سن و سال کمش گوی سبقت را از من ربود. پیکری که سالم ماند جانباز اکبر عبادی ادامه می دهد: بعد از شنیدن خبر شهادت حسین به خانه برگشتم. مانده بودم خبر شهادت را چگونه به مادر و پدر برسانم. وقتی رسیدم متوجه شدم که مادرم به اردبیل رفته و پدر در خانه است. وقتی مادر آمد خبر شهادت حسین را دادم. گریه و بی قراری های مادر و خواهرها برای از دست دادن شهیدمان طبیعی بود. اما ...
آزادی در دیار غربت
ادامه داد: صدایی که می شنیدم به قدری آشنا بود که انگار همین دیروز شنیده بودم. از شدت گریه همه نقشه هایی که کشیدم در همان لحظه اول خراب شد. در تمام مدت مکالمه چهره مادرم را تجسم می کردم که در این سال ها پر از چین و چروک شده بود و نمی توانستم خودم را به خاطر آزارهایی که به او داده بودم ببخشم. اما حالا با اینکه خیلی از حرف های مادرم را که به زبان افغانی است متوجه نمی شوم هر روز با او صحبت می کنم و قول ...
ساخت فیلم های ایدئولوژیک دستور کار سینمای آمریکا و اروپا
محصول سال 2014 به کارگردانی گری شور. داستان فیلم درباره شاهزاده ولاد سوم یا دراکولا ( لوک ایوانز) بوده که به همراه همسر و فرزندش در والاکیا زندگی خوش و خرمی دارند تا اینکه شاه محمد عثمانی ( دومینیک کوپر) با زور از ولاد می خواهد هزاران پسر به همراه پسر خودش را در اختیار وی برای خدمت اجباری سربازی در سپاهش قرار دهد. اما ولاد مخالفت می کند و چون توان مقابله با عثمانی ها را ندارد، سراغ یک خون ...
قهرمانی که ذخیره انقلاب بود اما حقوق نجومی نگرفت
...: شما بلدید مذاکره کنید؟! . گفت وگوی ما درباره قهرمانی است که به معنی واقعی کلمه ذخیره انقلاب بود، اما هرگز حقوق نجومی نگرفت و حتی حاضر نشد بخاطر زندگی مادی بدون دغدغه، عطای کشورش را به لقایش ببخشد. قهرمانی که از حدود 7 سال قبل از شهادتش می دانست اسمش در فهرست ترور سرویس های جاسوسی قرار دارد، اما نه تنها پا پس نکشید بلکه با تمام توان و قدرت پای صنعتی ماند که این صنعت برای همیشه در ...
گفت وگو با کاوه میرعباسی به مناسبت انتشار ترجمه هایش از سه رمان کوتاه گابریل گارسیا مارکز
آریثا با گذرِ فرساینده زمان است و شرحِ نبرد با سالخوردگی و مرگ ... در صدسال تنهایی هم زمان به نحو دیگری حضور دارد. در پاییز پدرسالار هم که اصلا با یک زمان اسطوره ای سر و کار داریم. من در مصاحبه ای گفته بودم که وقتی پاییز پدرسالار را می خواندم یاد زمان های اساطیری شاهنامه افتادم. مثلا در شاهنامه می خوانیم پادشاهی ضحاک هزار سال بود یک روز کم. یعنی اصلا زمان در آن جا دیگر هیچ ربطی به زمان ...
ماجرای شوم درگیری دختر باردار و کارمند یک هتل / داود دستگیر شد!
اطمینان کنم و پاره تنم را خانه اش بفرستم. بعد از ترک تحصیل در کارهای کشاورزی به پدر و مادرم کمک می کردم و البته مسوولیت اصلی کارهای خانه با من بود. تنها دوست و همنشینم نیز دختر عمویم بود. با این که حدود 15 سال تفاوت سنی داشتیم اما با هم خیلی زود اخت شدیم و تنهایی های همدیگر را پر می کردیم. دختر عمویم می گفت هر چه می کشد از دست سادگی هایش است. او دل پری از پسر دایی اش داشت و می ...
الگو برداری های داستان فارسی از رمان های خارجی از کلیدر تا طوبا و معنای شب
، درباره ی مقایسه ی دو سیل ویرانگر نوشته ام. اگر نویسنده ی "طوبا و معنای شب" از یک الگوی ساختاری در داستانش بر پایه ی "صد سال تنهایی" استفاده نمی کرد و تنها تجربه ی خاص خود را می نوشت، بر او ایرادی وارد نبود. من به عنوان منتقد ادبی حق ندارم راوی رمان را به خاطر پیوند میان سیل و "گناه" و بیرون رفتن از خانه بدون اجازه ی شوهر نکوهش کنم زیرا تمام پندار، گفتار و کردار راوی از گرایش شبه مذهبی و شبه ...
بهار در مُد گلشاد...
خسته بودم وقتی مادرم برایم غذا آورده بود بجای اینکه غذا را در دهانم بگذارم به لپم می زدم و موقع غذا خوردن خوابم برد و وقتی بیدار شدم هنوز غذا در دهانم بود، که هیچ وقت این خاطره یادم نمی رود. خاطره دیگرم این است که یک شب ساعت 12 نیمه شب با دوچرخه از محل کارم به خانه مان می رفتم که در توقچی بود، هیچ وقت یادم نمی رود آنقدر هوا سرد بود که نزدیک امامزاده اسماعیل رسیده بودم که چشمهایم از ...
اولین خواننده تلویزیون دیگر جایی در آنجا ندارد
نفر انتخاب شدند که من هم در میان آنها بودم. یک سال به سرپرستی مرتضی حنانه کلاس هایی برایمان گذاشتند. قبل از آن هم من آواز کار کرده بودم. در میان این 26 نفر من نفر اول شدم و در آن زمان صدای رسایی داشتم. با اینکه مردان باید تنور بخوانند اما من سوپرانو هم می خواندم . در سال 1347 من به همراه خانم سیما مافی ها انتخاب شدیم تا اجرایی مشترک داشته باشیم. این اولین برنامه ای بود که تلویزیون می ...
توطئه نافرجام برای تصاحب ثروت همسر سابق
و پرونده پزشکی که برای فرناز در نظر گرفته شده، جعلی است. فرناز پس از ترخیص از بیمارستان در جریان تحقیقات گفت: دانشجوی پزشکی هستم و وضع مالی خوبی دارم. پدرم تاجر است و دو خانه و دو مغازه اش را به نام من کرده است. البته دو تا از خانه ها قطعی به نام من شده اند و دو مغازه قرار بود که پس از ازدواجم و به عنوان هدیه ازدواج به من داده شود. مدتی قبل با پسر یکی از دوستان پدرم به نام آرش عقد کردم. آرش ...
کاربرد قاعد لاضرر در طلاق از دیدگاه مذاهب اسلامی و حقوق ایران
و سالم باشد، زن وضع مطلقه بائن را دارد (المقدسی، بی تا: 7/222، الشافعی، 5/ 329-332). امامیه گفته اند: اگر در حال مرض طلاق بدهد، چه در طلاق رجعی باشد یا بائن؛ به چهار شرط زن ارث می برد : 1٫ 2٫ پیش از گذشت یک سال کامل از طلاق بمیرد. 3٫ پس اگر زیادتر از یک سال بود، ارث نمی برد. 4٫ پیش از مرگ شوهر، ازدواج نکند و اگر ازدواج کرد و بعد طلاق دهنده در طول سال مرگ کرد، برای مطلقه چیزی نیست. 3٫ ...
راوی زندگی مردم
دو نکته از آن نخستین کلاس درس هنوز در ذهنم برق می زند. آن روز باستانی با صراحت و ملاحت به آن جماعت دانشجوی پرشور و بعضا مدعی گفت: به شما بگویم که توقع نداشته باشید که همه شما از این کلاس مورخ و محقق خارج شوید. اگر در بین شما دو، سه نفر مثل اقبال آشتیانی و امثال او یافت و پرورانده شوند ما به مرادمان رسیده ایم. بقیه شما هم اگر کارمند و مدیر و سبزی فروش و کاسب و خانه دار موفقی شوید ما را بس. نکته دیگری که باستانی در آن کلاس نخست به ما گفت این بود: اگر آمده اید که با تاریخ خواندن در دانشگاه تهران مورخ و نویسنده شوید، ول معطلید. اینجا محلی است برای ...