سایر خبرها
خروس باز می ماندم داماد نقی نمی شدم
هومن حاجی عبداللهی از سری دوم سریال پایتخت با خانواده معمولی ها همراه شد. رحمت ابتدا یک خروس باز بود، اما از سری سوم به بعد این شخصیت از این شغل شریف! فاصله گرفت و نماینده قشر نوکیسه ای از جامعه شد که همیشه دوست دارند در چشم مردم باشند. رحمت به مرور و با تولید هر فصل از سریال پایتخت بیشتر به خانواده نقی معمولی نزدیک شد و نقش اش هم در قصه پررنگ تر و تاثیرگذارتر. حاجی عبداللهی در سری ...
فرار داماد از دست نوعروس 60 روزه / پرونده عجیب در تهران
همه روزهای خوبم فقط در همان دوران آشنایی بود و 2 ماه بعد از عروسی همه چیز تغییر کرد. الهه با تأسف ادامه داد: البته خودم هم اشتباه کردم جناب قاضی چرا که هیچ وقت به محل کارش نرفتم و فقط به حرف هایی که می زد اعتماد کردم. از آنجا که آشنایی ما از طریق دوست های مشترکمان بود به او اعتماد داشتم و هرگز فکر نمی کردم به من دروغ بگوید و اگر هم چنین قصدی داشته باشد بخاطر وجود دوستان مشترکمان نمی تواند ...
کارآفرینی که پس از ترک اعتیاد موجب اشتغال 25 بهبود یافته شد/ امیر عبدی: 700 میلیون تومان سرمایه در گردش ...
من در تولید پوشاک داخلی" جنس خوب، قیمت خوب، اخلاق خوب" است و خوشحالم که پوشاک ما به جای برند ترک در حال عرضه بوده و با آنها رقابت می کند. محصولات ما به فردیس، تهران، کرج، کرمانشاه، شمال و ... با برند دهکده سبز ارسال می شود. مهمترین آرزوی من پاکی بود که به آن رسیدم، دوست داشتم در 20 سالگی عازم خانه خدا شوم اما امروز خدمت در راستای رهایی از دام اعتیاد را عموم همان عزیمت به خانه خدا می ...
روایت بازیگر زن از روابط ناسالم در سینما
نیست و شما باید خیلی چیزهای دیگر برای موفقیت تن دهید. افشار پناه درباره وظیفه یک هنرمند در قبال سینما و جامعه خود خاطرنشان کرد: واقعیت اینکه بالاخره اقتصاد سینما باید در جریان باشد و تهیه کننده باید از سودآوری اثر خود مطمئن باشد. این وضعیت ساخت فیلم های بفروش لاجرم غیر قابل کنترل است اما اگر من بودم می گفتم در کنار این کارها می شود به ساخت آثار خوب هم فکر کرد. 57241 ...
سردار آتش
خنثی کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام می داد و در همان حال به پخش پیام ها و اعلامیه های رهبر انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز می پرداخت . نقل می کنند، روزی که ماموران رژیم به دستور فرمانده حکومت نظامی در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیت الله مدنی برای دستگیری ایشان را داشت، وی به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرد که قبل از هرگونه اقدام ...
چگونگی بازداشت مدیر مسئول "شرق"
نهایت به همراه همسرم عازم مشهد شدیم. ساعت 9صبح شنبه (هشتم اردیبهشت) به دفتر بازپرس رفتم اما اعلام کردند ایشان نیست و قرار شد منتظر بمانم تا با ایشان تلفنی تماس بگیرند. در حالی که در راهرو منتظر نشسته و مشغول مطالعه بودم، بعد از یک ساعت سربازی آمد و به همراه او به دفتر افسر نگهبان رفتم و در کمال تعجب من را بازرسی بدنی کردند و سپس به بازداشتگاه همان دادگاه انقلاب و به سلولی انفرادی منتقل کردند ...
گذشت از مرد همسرکش بعد از 10 سال
. مدتی بعد خواهرم باردار شد و دختری به دنیا آورد. یک روز که برای دیدار دختر خواهرم رفته بودم، متوجه شدم آزیتا و مهران اختلافات شدیدی با هم دارند. وقتی درباره این موضوع با خواهرم صحبت کردم، او گفت مدتی بعد از ازدواجش متوجه اشتباهش شده اما چون از خانه فرار کرده بود، موضوع اختلافش با مهران را به ما نگفته و از او جدا نشده بود. خواهرم را نصیحت کردم و گفتم کمی با شوهرت سازگار باش؛ حالا تو بچه ...
خدا مادر زیبایت را بیامرزد؛ بهترین مجموعه داستان سال 96
داستان هایم کودک می شوند. برای این که دلم می خواهد آدم ها ساده حرف بزنند و لفاظی نکنند، سراغ کودک و نوجوان می روم. فقدان ، خلأ و از دست دادن به نظر می رسد کلماتی باشند که با آنها بتوان تجربه های قهرمان های شما را توصیف کرد. اینها کابوس و اضطراب و ناامنی درونی می سازند. - بچه که بودم یکی از نگرانی هایم این بود که نکند مادربزرگم که بیشتر وقت ها با او بودم بمیرد. شاید این دغدغه خیلی ...
گفت و گو با شاهرخ ظهیری، کارآفرین و بنیانگذار برند مهرام / داستان کارآفرینی با سس مایونز
و اصالت کار من و صحت کار من، آنان را وامی داشت که جنبه داوری در مسائل یا مشورت درباره مسائل مختلف را داشته باشیم . من در دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانسیه قضایی شدم. در آن زمان معلم بودم و کارمند اداره فرهنگ (آموزش و پروش) بودم. خیلی از همرشته ای های من در دانشگاه، بلافاصله بعد از فارغ التحصیل شدن به استخدام دادگستری درآمدند. اما برای من کار در دادگستری جای سوال بود. پیش خودم فکر می ...
روایت زنی که شغلش پرورش شتر است
مادرم می روم و همسرم، تبریز میهمان مادرش می شود. روایت حکیمه، همان روایت همیشگی اما واقعی خواستن و توانستن است. زن قدبلند و بااراده و خندانی که روزها و شب هایش به سختی در دامداری می گذرد، اما از بوی کود و ماندگی گلایه نمی کند و می گوید: آینده روشن تر است، می دانم. حالا حکیمه روایتگر قصه خودش است، زنی که امروز تنها زن شاغل روستای خرخر است، درباره خودش این گونه روایت می کند: تازه 29ساله ...
وصیت نامه خواندنی شهید وزوایی/ جنازه ام را روی مین ها بیاندازید
به نور خدایی نصیبم شد و از خدا می خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و آنگاه که به مشیت الهی از این دنیای فانی رفتم در زمره شهدا به حساب می آیم و از خدا می خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک و اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادری بر خود می بالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه ...
پنج روایت از پنجره ها با غلط های دیکته ای
...، توی مسابقه ای تلویزیونی طرح شده بود. بعضی وقت ها دلم به حال سگ ها می سوزد، ولی نصف شب وقتی تماشایشان می کنم، می بینم خوب با مادرشان دنبال بازی می کنند. بچه ها خیلی زرنگ اند. با کوچک ترین صدای ماشین توی بلوار، پشت درختان قایم می شوند. با خودم فکر می کنم اگر خانه ی ما دیوار نداشت، دیوارهای خانه در نداشت و اتاقمان پنجره نداشت، سگ های بیدار نصف شب با ما چه کار می کردند؟ ...
حدادی: چرا فکر می کنید آمده ام آمریکا خوشگذرانی؟
. در ادامه مشروح گفت وگوی شهروند با احسان حدادی را می خوانید: از مسابقات اخیری که در آمریکا داشتی، شروع کنیم. رکوردهای فوق العاده ای ثبت کردی که در چند سال اخیر بی سابقه بود؟ بله، این بهترین رکوردهای من در چند سال اخیر بود. البته خودم توقع چنین پرتاب هایی را داشتم، چون در چند ماه اخیر روی اصول تمریناتم را دنبال کردم. سال گذشته به رکورد بالای 65متر رسیده بودم و گفته بودم که می خواهم در ...
آخرین شب در تهران
مشترک دو کره، بالاخره دوباره احساس غرور می کنم. در عین حال حس می کنم که این احساس را مدیون ایرانی ها نیز هستم چرا که به نظرم تعامل ایران با قدرت های جهانی برای حل مساله هسته ای به نوعی در تعامل بین دو کره نیز نقش داشته است. تعامل مهم ترین هدفی بود که من به عنوان سفیر کره در ایران بر خود واجب دیدم. من خواهان این نبودم که رابطه بین دو کشور عمدتا با اولویت قرار دادن اهداف اقتصادی و تجاری در ...
شایگان: مصدقی بودم
آنها تضادی با روح عرفان اسلامی نمی دید با فلسفه هند همان قدر اُخت و آمُخته بود که با جهان بینی چینی و مسیحی. یکبار او را به ویلایی در ساحل خزر که به دریا مشرف بود دعوت کردم. مثل همیشه بحث فلسفه و رابطه میان دیدن و دانستن در میان بود. از نظر او، تمامی معرفت، اگر به سطح تجربه ای آنی و شهودی اعتلا نمی یافت، هیچ ارزش و اعتباری نداشت. من در آن ایام نوشته های یونگ را زیاد می خواندم. و در آن زمان ...
اینیستا: فوتبال فقط گل نیست / فوئنته آلبیا مخفیگاه من است
همینطور بودم و هنوز هم هستم. اگر از من بپرسید که از زمان آمدن به بارسلونا تغییر کرده ام، می گویم بله. ولی این تغییرات اجباری بوده و 90 درصد همان آدم قبلی هستم. اگر امکان داشت در زمان برگردیم و با کودکی که من بودم صحبت می کردی، متوجه می شدی که خیلی تغییر نکردم. با این حال تو مشهور هستی و قرارداد خیلی خوبی با بارسا داریف ولی مثلا نمی بینیم که مثل مسی کت و شلوار قرمز بپوشی. فرمول تو برای کنترل ...
برانکو : عاشق زندگی در ایران هستم.
... مردم ایران عاشق فوتبال هستند. آنها عاشق مملکت شان هستند. مردم ایران همیشه نسبت به من لطف داشتند. آنها خیلی خوب دیدند که من تمام انرژی فوتبالی خودم را با تمام تجربیاتی که دارم در اختیار آنها قرار دادم. اگر هوادار دیده نشود نمی توان مربی تیم های بزرگ بود. من در هر جایی که بودم از آنها لطف دیدم. هرگز در زمان حضورم در تیم ملی با کوچکترین بدرفتاری روبرو نشدم. حالا هم در پرسپولیس همین قضیه اتفاق ...
کی روش :جام جهانی روسیه بزرگترین چالش تاریخ فوتبال ایران است
بخواهد چیزی یاد بگیرند چون باید در باشگاه انجام شود. فوتبال بین اللملی دو رکن اصلی دارد. استعداد یا کیفیت و رکن دوم تجربه. به عنوان مربی فلسفه اصلی من است؛ دستمانم را مشغول به کار امروز می کنم و نگاهم را به آینده. مطمئنا راجع با بازیکنانی که اسم بردید، یک دفعه بعد از جام جهانی تصمیم درباره شان گرفته نشد. بعد از آن مسابقات با کار زیاد، تصمیمات طبیعی گرفته شد و من با همان نگرش کارم را ادامه می دهم ...
از قهرمانی پرسپولیس تا رویارویی با رونالدو در گفت و گو با رامین رضاییان
چیزی که می خواستم پیش نرفت و ان شاالله به شرایطی که به دنبال آن هستم برسم. خیلی بهتر و بیشتر از زمانی که در ایران بودم تمرین می کنم و سالم زندگی می کنم، با این حال به زمان نیاز دارم تا به چیزهایی که می خواهم برسم. اوستنده شرایطش کاملا بهم ریخت تیم ما از نظر مهره یکی از تیم های خیلی خوب بود و ما مقابل تیم های بالای جدول عملکرد خوبی داشتیم و در زمین خودمان مقابل آنها پیروز شدیم. در یک ...
کفتگوی تکاندهنده با ناهید 14 ساله: در حالت خماری همه چیزم را به دوست پسرم باختم!
: اولین بار مهمونی دوستم بود. اون روز رو خوب یادمه. نمی خواستم برم اما نرگس خیلی اصرار کرد. به مامانم گفتم تولد یکی از بچه های مدرسه است منم می خوام با نرگس برم. مهمونی ساعت 3 ظهر خونه مریم بود. یکی از بچه های مدرسه. من نمی شناختمش. اونجا باهاش دوست شدیم. نرگس گفته بود پسرا هم هستن.خودم رو حسابی درست کردم. خونه رو تاریک درست کرده بودند.موزیک هم زیاد زیاد. همه تقریباً همسن و سال بودیم چندتایی از بچه های ...
شهیدی که مزارش بوی عطر می دهد چگونه شهید شد؟
سیداحمد نیز بود، در ادامه بخوانید: سید احمد پلارک در مرحله اول کربلای 5 و در زمان پاتک دشمن، از ناحیه سینه با تیر دشمن مجروح شد. پیکر مجروح احمد را سید محمد شکری و عباس بیات به عقب بازگرداندند. محمد شکری به سید احمد می گفت که اگر تو آنجا مجروح نشده بودی و من مجبور نبودم که پیکرت را به عقب ببرم، حتما پشت دژ شهید می شدم. 40 روز بعد محمد شکری در تکمیلی عملیات کربلای 5 با اکبر بدیع عارض و محسن ...
احتمال صدور حکم سنگسار برای داعشی ها در ایران
نگهبان یک باغ شدم در آن زمان یکی از اعضای خانواده ام به من زنگ زد و گفت که یک نفر مامور نیروی انتظامی آمده و سراغ تو را می گرفته است و گفته است که شما قاچاقچی مواد هستید. متهم گفت: پس از این ماجرا من خودم به اداره اطلاعات زنگ زدم و گفتم که کجا بیایم و خود را معرفی کردم. قاضی صلواتی گفت: خیر اینگونه نیست چون بر اساس گزارشات شما می دانستید که تحت تعقیب هستید ولی ریش سفیدان را ...
هنروران چند میلیاردی جای بازیگران واقعی را گرفته اند
.... ارزنده بودن معنای بزرگی دارد. هفته گذشته برای بازی در یک فیلم سینمایی دعوت شدم اما آن را نپذیرفتم. کار خوب بود و همچنین نقش بسیار موثر بود اما چون تا به حال از کارگردان کاری موفق ندیده بودم کار را رد کردم. شاید رویم نشد که به آن کارگردان بگویم اما ته دلم این بود که این چه کارهایی بوده که تا به حال ساخته ای؟. چرا این همه زحمت را برای این چنین فیلم هایی کشیده ای؟. به همین دلیل هر چند ...
روایتی مستند از آنچه بر سر یک مادر پیر و فرزند مستاصل او آمد
مشخص بود که او تحت تاثیر صحبت همان فامیل بود. او از امریکا و بدون آنکه امکان دیدن خانه ی سالمندان را داشته باشد گفت شما عکس ماما را در حالی که میخندد برای من میفرستید اما شنیدم حال او:" اون قدر ها هم در خانه ی سالمندان خوب نیست و او از این بابت خیلی ناراحته." کمی فکر کردم و گفتم ما دو برادر و یک خواهر هستیم و من به هیچکس دیگری اجازه نمیدهم که در مورد مادر ما تصمیم گیری کند. من بزرگترین ...
معدن کارانی که رفتند؛ یتیمانی که ماندند
هایی که 13 اردیبهشت پارسال با اشک و خون، دستپاچه و حیران استخراج می شدند؛ زغال سنگ هایی که جان 43 معدن کار را گرفتند. زهرا سر پیچ اشاره کرد به یورت و با خوشحالی داد زد: بابا، بابا بعد به مادرش نگاه کرد. معصومه از حال رفته بود؛ درست مثل روزی که همراه دیگر زنان معدن کار به خاطر 11 ماه عقب افتادن حقوق ابراهیم و دیگر کارگران معدن رفته بود جلو فرمانداری. همان روز کتک خوردند، دقیقا 2 سال قبل از ...
خودم باید بگویم
آن روز تقریبا بیست وپنج تومان، من در دفتر نوشتم، یعنی موظف بودم که هر پولی به کسی می دادم می نوشتم و صورت حساب را هرچند روز تقدیم امام می کردم. بعد از چند روز که صورت را برده بودم، یک روز یا همان روز یادم نیست وقتی از مسجد یا مدرسه می آمدیم که من این مطلب اصلا به ذهنم نبود امام فرمود: تو احتیاط نمی کنی. من به عقیده خودم کاری نکرده بودم که خلاف احتیاط باشد، عرض کردم چه کار کرده ام؟ فرمود: پیراهن ...
شکنجه کودک 5 ماهه توسط والدین/ بعد از طلاق مادرم، فهمیدم پدرم درباره خیانت او درست می گفت/ قاتل: کشتن ...
دوست دارد. یک شب به او گفتم: "مادرم هرچقدرازتو کتک خورد نوش جونش، مادر به خاطر اون مردک زندگی مون رو بهم زد و من رو به این حال و روز انداخت. تو جوونی بابا، دلم نمی خواد تنها باشی. دلم می خواد ازدواج کنی. اصلا خودم برات یه مورد خوب درنظر گرفتم!" پدر آن شب هر چند با ازدواج مجدّد، مخالفت کرد، امّا از حرف هایش فهمیدم که آنچنان هم بی میل به ازدواج نیست. من سمانه را که زنی مطلقه بود، برای پدر ...
آمادئوس به 4 زبان اجرا می شود
همزمان هم این کار در لندن در حال اجرا بر صحنه تئاتر است. این نمایشنامه را من خیلی قبل تر شاید در دوران دبیرستان خوانده بودم و بسیار تحت تأثیر آن قرار گرفتم. برایم خیلی جالب بود که دو انسانی که هر دو آهنگساز هستند (موتزارت و سالییری) ارتباط عجیبی با هم دارند، علاوه بر اینکه با هم دوست هستند اما خیلی به هم حسادت می کنند! البته این حسادت زیادتر از طرف سالییری به موتزارت است. ...
طرفدار القاعده چطور داعشی شد؟
...، اما خانواده ها و نزدیکان شان به افغانستان رفته و آنها را برگردانده بودند. سال 91من هم یک بار به افغانستان رفتم و حدود 25روز آنجا بودم. چون گذرنامه نداشتم از طریق سیستان و بلوچستان از مرز گذشتم و به منطقه نیمروز افغانستان رسیدم. یک افغان هم همراهم بود. می خواستم درباره طالبان تحقیق کنم. عده ای درباره آنها خوب و عده ای هم بد می گفتند. می خواستم خودم بفهمم که آنها چطور افرادی هستند و ...
شیوه ترجمه سمندریان با مترجمان دیگر متفاوت بود
در حین تمرین نیز بتواند کلمه بهتری را جایگزین کند. او تلاش می کرد تا متن جوری اجرا شود که برای مخاطب ایرانی قابل درک باشد. وی ادامه داد: علاوه بر موارد گفته شده در ترجمه و کارگردانی سمندریان، او به قدری عالی بازی می کرد که در بسیاری از مواقع نگاهش نمی کردم و فقط به صحبت هایش گوش می دادم؛ چراکه اگر او را می دیدم قطعا به خودم می گفتم که نمی توانم بهتر از او بازی کنم. این بازیگر ...