سایر خبرها
قتل فجیع مادر در حضور پسر4ساله توسط شوهرسابقش/قاتل از همسرش خواست از شوهر جدید خود طلاق بگیرد
حجت به امید دیدار با همسرش به منزل خواهرزن سابقش رفت ولی باز هم گفت وگوهای آن ها بی نتیجه ماند تا این که مرد 22 ساله با تاکسی تلفنی تماس گرفت و قصد داشت به خانه خواهر خودش در منطقه بازه شیخ مشهد برود. در این لحظه بود که مریم نیز سوار بر همان تاکسی تلفنی شد تا او هم در بین راه به منزل خودش در خیابان سایه برود و ساک امانتی همسر سابقش را نیز به او پس دهد. دقایقی بعد راننده آژانس در خیابان سایه توقف ...
رهبر معظم انقلاب چه کتاب هایی را برای مطالعه پیشنهاد کردند؟
گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم: درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ... در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترین ها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده اند. کتاب خانم ضرّابی ...
رکوردی بی سابقه در بازار نشر/ خاطرات یک شهید از مرز یک میلیون نسخه گذشت
رضا را دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم. یکی دیگه از بچّه ها گفت: ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه یکی دیگه گفت: ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان. فارس 115 ...
مسئولین عکس های جنگ را در دفترشان نصب کنند و عبرت بگیرند
شدم اما چون ماموریت داشتم سریعا و به صورت سرپایی در زیر یک پل توسط همرزمانم مداوا شدم و دوباره به خط برگشتم، اباصلت بیات از این صحنه عکس انداخت. این جانباز دفاع مقدس ادامه داد: یک بار هم حنجره یکی از رزمندگان با اصابت ترکش قطع شده بود، ابتدا می خواستیم گلویش را با چفیه ببندیم اما احتمال خفگی وجود داشت، من لوله رادیاتور یک ماشین را از جا درآوردم و در نای او فرو کردم، گلویش را بستم و او را به بیمارستان رساندیم؛ او هنوز هم زنده است. اباصلت بیات از صحنه امدادگری من هم عکس گرفت. در پایان این مراسم، از کتاب اباصلت بیات رونمایی شد. ...
گنجینه ای زنده در نمایشگاه جنگ
.... بهروز متولد سال 1330 در سال 64 به شهادت رسید و علیرضا هم که متولد سال 52 بود، در اول مردادماه 1367 در سن 15سالگی شهید شد. آنهایی که دوستدار سفرهای راهیان نور هستند، به حتم با زیارتگاه شهدای خمسه سادات آشنایی دارند. همان پنج رزمنده شهیدی را می گویم که در یک وسیله نقلیه به همراه تعداد زیادی از همرزمانشان مورد اصابت یک گلوله خمپاره قرار گرفتند، اما انگار این گلوله مأمور بود تا از میان آن همه ...
اعتراف سارق خشن به سرقت از توریست ها
زن روسی بی خبر از همه جا کنار خیابانی حوالی نوفل لوشاتو ایستاده اما ناگهان موتورسواری از پشت سرش کیف او را می قاپد و زن که کیفش را محکم گرفته به هوا بلند شده و محکم به زمین می خورد و دیگر حرکت نمی کند. به گزارش همشهری، فرزندش با دیدن این صحنه بلند جیغ می کشد و گریه می کند و رهگذران به کمک زن می روند. اینها صحنه هایی از فیلم یک سرقت است که در تهران اتفاق افتاد و این روزها در شبکه های ...
شهید ربیع زاده: برای گسترش اسلام و صدور آن به جهان تلاش کنید
بهشتی مظلوم، رجایی، باهنر، خون من بسیار ناقابل است در برابر خون های ریخته شده دیگر شهدا و اگر گریه کنید برای من، روحم ناراحت می شود و من امانتی بودم که در دست شما و اکنون این امانت را با سلام به خدا تحویل دادید و بسیار خوشحال باشید که من در این راه شهید شدم. پدر و مادر عزیزم! مقدار پول موجود که در چمدان و بانک دارم آن را خرج دفن و کفن کنید، چنان چه زیاد آمد آن را در راه اسلام بدهید یا ...
زندگی یک استاد مری بیرد؛ راه و رسم سلبریتی شدن بدون آرایش
به بولونیا از دیدن آن ها لذت برده است. ساپلمنت بهانه ای به او داد تا از کمبریج بیرون آید. می توانستم یک جماعت لندنی را ملاقات کنم؛ یک جهان کامل، افرادی که خوابش را هم نمی دیدی با آن ها تو یک اتاق باشی. مجذوب شده بودم . یادش می آید راهش را به سمت مارتین ایمیس 11 کج کرده و از او پرسیده که کیست. سپس از خجالت آب شده که او را نشناخته است. حوالی همان زمان، در سال 1990، برنده کمک هزینه تحصیلی ...
پول دوست ها پزشک نشوند
پشیمان شدم، ولی مجبور بودم. از همان لحظه تصمیم گرفتم ترکی یاد بگیرم. یک دانش آموز راهنمایی بود که روزها به اتاق من می آمد و بعدازظهرها به من ترکی یاد می داد. الان به زبان ترکی مانند زبان مادری صحبت می کنم. یکی از ماموریت های من روستای شهرک شهرکرد بود. آنجا با کدخدا آشنا شدم. من چون ترکی بلد بودم با آنها هم ترکی حرف می زدم. قرار شد کدخدا مرا به اهالی روستا معرفی کند. همه در مسجد جمع شدند، بزرگان و ...
پول گرفتن سودجویان ایرانی از سوئدی ها به اسم هنرمندان موسیقی اقوام
.... ولی خب! همان طور که شما می فرمایید این ها سودهایی دارد برای افرادی که از این راه زندگی می کنند. خود هنرمند مثل کشاورزی است که زحمت می کشد و شش ماه سال، محصولی را می کارد اما دلال است که سود واقعی را می برد و این دلالی و فرآیند ناقص کاشت، داشت و برداشت متاسفانه در عرصه موسیقی ما جا افتاده است. اصلا دقیقا شده است مثل محصولات کشاورزی. شما مثال بسیار درستی زدید. یک عده بارخر و ...
دوست دارم یک گوشه بنشینم و ماستم را بخورم
بودیم و فوتبال بازی می کردیم. من از همان جا شروع کردم. برادران بزرگ من هم ورزش می کردند که دو نفرشان پینگ پنگ باز و دو نفر دیگر هم فوتبالیست بودند. همانطور که می دانید تعداد ما زیاد است. یک روز در همین زمین اعلامیه ای دیدم که یک جام توپ پلاستیکی در خیابان ساسان برگزار می شود. ما هم به این صرافت افتادیم که در این جام تیم دهیم. در این تیم یکی از برادران من به نام بهشید هم حضور داشت. در این ...
دیدار با آقای نویسنده
ادامه می دهد: مگه چند بار در سال یه نویسنده پاشو تو این مدرسه می ذاره؟ بچه های دو کلاس دیگه اومدن دفتر و اعتراض دارن که ما هم می خوایم باشیم. ورود دو کلاس دیگر هم زمان می شود با ورود نویسنده. از شدت هیجان قلبم شروع می کند به زدن. می شناسمش. یکی از کتاب هایش را خوانده ام. آقای برازنده با توپ و تشر همه را ساکت می کند و تازه واردها را جلو می نشاند. باز هم من و کلاس عقب تر می رویم و ...
ذوزنقه، مدادرنگی، لاک ناخن و چند ماجرای دیگر/ این روزها در خوابگاه دختران چه می گذرد؟
فضایی برای جا دادن وسایلشان ندارد و به انباری بیشتر شبیهه شده توصیف کردند. بهناز هم گفت: من با رتبه 57 بین 6000 نفر مصاحبه دادم که کارگردانی بخوانم الان کجام! ما را اینطوری گذاشتند تو دل هم، در صورتی که طبقه 4 ساختمان فیض را داده بودند به بچه های دانشگاه آزاد بهمن ماه اون ها را فرستادند رفتند، الان باورت نمیشه 40- 30 نفر هم تو اون طبقه نیستند. بعدش ما اینطوری جای نفس کشیدن نداریم تازه می گویند: شانس ...
پیشرفت به مدد ممنوعیت شلوارهای پاچه گشاد!
مادر محمدرضا، علیرضا، شمس و اشرف پهلوی پس از گریختن از ایران و در واپسین سالیان حیات، به بازگویی پاره ای از خاطرات خویش از منش حکومتی رضاخان پرداخت. گفته های وی در این باره نشان می دهد که رضاخان کارگزاران حکومتی و به ویژه امنیتی خود را تنها بر مدار ریاکاری و دروغ پردازی تربیت کرده است. ملکه مادر دراین باره می گوید: یک بار موقعی که رضا رفته بود بازدید از کارخانه چیت سازی تهران، متوجه شد ساعت ...
ژست ایرانی گرافیک با قباد شیوا
نمی دانم چرا ! گویا شما خیلی به سختی و با تلاش خودتان مراحل را طی کردید و همه چیز را با مشقت به دست آوردید، شاید نسل فعلی خیلی راحت طلب است . به همان عشق برمی گردد که اگر نباشد آدم به هیچ جا نمی رسد . قباد شیوا در جوانی الان سفارش دهنده بغل دست گرافیست می نشیند و درباره رنگ کار نیز نظر می دهد، درحالیکه نسل ما این گونه نبود. مرحوم ممیز کاری را که خودش ...
با تو بدرود، ای مسافر، آقای عشق
با همه وجود باورشان داشت: منوچهر چشم آذر، حسن شماعی زاده، اسفندیار منفردزاده، پرویز اتابکی، واروژان و پرویز مقصدی. می گفت که هجرت را دوست دارد و در یک روز بارانی رفت تا باران عشق شود و بر ما ببارد. رفت تا با خسرو شکیبایی مادر من، مادر من، تو یاری و یاور من را بخواند و با واروژان، پرویز اتابکی و پرویز مقصدی بنشیند و زیباترین موسیقی ها را بنویسد و بنوازد. لابد روح بی قرارش این گونه آرام ...
گزارش ویدئویی تسنیم| واکنش مردم سوریه به شب داغ جولان اشغالی؛ ما به بالکن خانه ها رفتیم و صهیونیست ها به ...
.... وقتی به خانه برگشتم از صحنه های تروریستی که دیدم، خسته و ناراحت بودم تا اینکه اندکی خوابیدم اما با صدای پدافند هوایی که به مقابله با حمله بزدلانه اسرائیل پرداخت، بیدار شدم. وی افزود: می خواهم بگویم که اسرائیل در این نبرد شکست خورد و اکنون یکی دیگر از برگ های (برنده) خود را از دست داد. اسرائیل دید که همه محور مقاومت دوشادوش یکدیگر هستند، لذا از این امر ناراحت شد و تلاش کرد که با آخرین ...
کافه های گمشده در اراج
. حالا از بقایای کافه و قهوه خانه های محله اراج یک قهوه خانه در قسمت جنوبی بلوار ارتش مانده است در خیابان قنات و نزدیک قنات معروف اراج و یک ساختمان که حالا در تملک ارتش است. سادات خانم هم از قهوه خانه کنار قنات این طور نقل می کند. دهانه قنات از همان جا باز بود. نوجوان که بودیم با یک دبه روی شانه هایمان می رفتیم از قنات آب بیاوریم. همیشه کنجکاو بودم تا بدانم در قهوه خانه چه خبر است. بعضی وقت ها یواش ...
به جهان تازه خوش آمدم؟
... می دانید، خیلی ها فکر می کنند زمان تولد وقتی است که انسان به دنیا می آید. اما تولد زمانی است که متوجه می شوی تو در این فیلم نامه ی پرجنجال چه می خواهی. من همان روز هنگام سکانس چشمانت متولد شدم. ریحانه شوروزی، 14ساله از پاکدشت برنده ی بخش خاطره و داستان سلفی - آخه مگه تولد گرفتن جرمه؟ ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
. فکر نکن رفتم راه دور و از همه جا بی خبرم. خودت می دونی چقدر دوست و رفیق و آشنا دارم. اگه دست از پا خطا کنی، میام سرت رو می ذارم لب همین باغچه و گوش تا گوش می برم!” دیگر با نبود فرهام در خانه نفس راحتی می کشیدم، زیرا او با رفتارهایش اعتماد به نفسم را آنقدر پایین آورده بود که گاهی در دانشگاه مورد تمسّخر همکلاسی هایم واقع می شدم. از همان روزها بود که تصّمیم گرفتم که به هرشکلی که شده از زیر ...
زندگی ناآرام آرمیدگان دو قبر
دوباره جاده بکشن. نصف مجموعه ما و همه خانه عزت الدوله {همسر اول فرمانفرما و مادر نصرت الدوله فیروزمیرزا} را خراب می کنن. فقط خونه ماس که سالم میمونه و عمارت شازده. لکنت گرفته بودم و در واقع چیز زیادی حالی ام نمی شد. آخر رضاشاه چرا خیابان هایش را از وسط مجموعه ما می کشید؟ {...} مثل روزی که با شازده در بوران گم شده بودیم می لرزیدم. {و مادرم} ناگهان اشکش جاری شد و از میان هق هق گریه به سختی گفت: تو هم ...
واژه ها را با دقت انتخاب کنید، کودک شما گوش می دهد
دنیای کودکان مهیار شش ساله میگوید: شب ها در اتاق خودم نمی خوابم، چون هیولا در تاریکی سراغم می آید. صدف همکلاسی مهیار میگوید: من از هیولا نمیترسم، چون مال کارتون هاست، اما از گربه میترسم، چون چنگ میزند! یاسا دیگر پسر مهدکودکی می گوید: من وقتی کوچولو بودم از مرد عنکبوتی میترسیدم، اما الان بزرگ شدم! زانیار پنج ساله، اما ترس متفاوتی دارد.. مادرش میگوید شب که ...
معرفی کتاب های پر مغز در حوزه شعر و ادبیات + متن تقریظ رهبر انقلاب
فرماندهان منطقه عملیاتی بازی دراز در جبههٔ کرمانشاه بود و مدتی فرمانده لشکر انصار الحسین(ع) رو به عهده داشت. شهید همدانی همچنین جانشین قرارگاه امام حسین(ع) و مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و فرمانده سپاه محمد رسول الله(ص) تهران بوده که در حین انجام ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت، آرزوی دیرینه اش رسید. کتاب گلستان یازدهم به قلم بهناز ضرابی زاده نشر سوره مهر گلستان یازدهم خاطرات ...
شهید مدافع امنیت کشور به روایت خاطرات
... ابتدا از پدر و مادرم، پدر و مادری که بسیار برایم زحمت کشیده اند و همیشه و همه جا در راه رشد من سختی فراوان متحمل شده است. مادرم! از شما می خواهم که به خاطر ظلم هایی که در حق شما داشته ام مرا ببخشید و در درگاه خدا نیز برایم طلب بخشش نمایید. مادرم از شما می خواهم بعد از من گریه نکنید و همیشه به یادحضرت رباب(س) باشید سعی کنید همواره برایم دعا کنید و برایم قرآن بخوانید و هرگز رهبرمان ...
پرنده های پیتزایی!
همان پدر بنده) و یک ناظر کیفی و مدیر امور راهبردی و هماهنگی امور مختلف امنیتی و انتقال داده های مهندسین به یک دیگر، که فقط در روزهای زوج فصل تابستان به پروژه اضافه می شد، به نام برادرزاده ی عمو اسماعیل! ایده های واقعی! عمو، در طول انجام پروژه، خیلی از رشته اش تعریف می کرد. او معتقد بود همان طور که ورزش دو میدانی، مادر همه ی ورزش هاست؛ رشته ی مکانیک هم مادر همه ی رشته های ...
فرزندان حاصل ازدواج زن ایرانی با مرد غیر ایرانی قبل از 18 سالگی تبعه خارجی هستند
گوییم ثبت کنند تا وقتی ثبت شد حقوقی برای زن در نظر گرفته شود؛ از جمله نفقه و دیگر این که آثار ضمن العقد که با ثبت ازدواج شروط عقد نیز ثبت می شود و دیگری ارث است؛ یا اینکه اگر طلاق داده شوند، باید هزینه برگشتن زن تا محل تولد او توسط مرد پرداخته شود. اگر ثبت کنند ما همه جا مثل سایه آن ها را حمایت می کنیم. زن هایی که با اتباع ازدواج می کنند اکثرا از فقرا هستند معاون اداره کل ...
شعر مدرن ضرورت ها و ریشه ها
گرایش فکری و رفتاری نو، به پدیده های فرهنگی نو و پیشرفته تر شدن و کنار گذاشتن برخی سنت هاست. انقلاب صنعتی از قرن هجدهم شروع به شکستن شیوه های سنتی کرد و ادبیات از اواخر قرن نوزدهم، در امریکای شمالی و اروپا، شروع به شکستن شیوه های سنتی نوشتن کرد. هرچند این بدین معنا نیست که ادبیات از صنعت و جامعه جا مانده و دیرتر به مدرنیته رسیده باشد بلکه پایه گذاری و شکل گیری آن، می توان گفت از اوایل قرن هجدهم و با ...
راهیان نور، سفر به سرزمین نخل و ستاره
نیروهای مردمی بازگو خواهد کرد. او با این کار خود طعم اخلاصی که در دوران جنگ همه جا متبلور بود را به ما می چشاند. امیر صادقی ابتدا توضیح می دهد: لشکر 92، درسال 1353 شمسی به منظور تقویت توان رزمی خود، دو گردان سوار زره به نام های گردان221 و 283 به سازمان لشکر اضافه می کند و به تانک های سری n وسری h نیز مجهز می شود. این لشکردر پاسداری و حراست از مرزهای کشور و سرکوب توطئه های داخلی وخارجی در صدر انقلاب ...
روایت بانوی تازه مسلمان روس از زندگی جدیدش
گرفتم مسلمان شوم. وقتی آقای جهانی از تصمیم من مطلع شد گفت که به روسیه می آید، به او گفتم چه بیایی و چه نیایی من مسلمان می شوم، نمی خواهم به خاطر تو مسلمان شوم. اما همسرم به مسکو آمد و با هم به سفارت ایران رفتیم در همان جا شهادتین را به زبان جاری کردم و مسلمان شدم. همان روزی که شهادتین گفتم در محل سفارت به عقد هم درآمدیم. چون مشکل ثبت ازدواج در روسیه وجود داشت برای ثبت و انجام مراسم رسمی به ایران ...
رونمایی از کتاب پیوند حماسه و شرافت ایران و سوریه
همانند سفرنامه ای به نگارش درآورد. این کتاب نوعی ایران شناسی و صرفاً شامل خاطرات نیست . خامه یار ادامه داد: نویسنده در این کتاب نگاهی مقایسه گرانه دارد که مالامال از توجه به فرهنگ، ادبیات و تمدن ایرانی در مقایسه با کشورهای منطقه و تبلیغات علیه ایران و بحران های موجود است. در فضایی که ایران هراسی و اسلام هراسی همه جا را فراگرفته، این قابل تقدیر است که یک شخصیت با عشق چنین کتابی بنویسد ...