سایر منابع:
سایر خبرها
معاون امور بین الملل بنیاد سینمایی فارابی تغییر کرد
. در ابتدای این مراسم برخی حاضران درباره امیر اسفندیاری و خدماتی که وی به بخش بین الملل سینمای ایران ارائه کرده سخن گفتند؛ حبیب ایل بیگی درباره امیر اسفندیاری اظهار کرد: دوست و برادر تعابیری است که درباره وی صدق می کند. او همواره ما را به تعقل دعوت می کرد . وی یادآور شد: سینمای ایران بخشی از افتخاراتش در دنیا را مدیون امیر اسفندیاری است و معتقدم وی و همکاران معاونت بین الملل ...
300 میلیون تا رهایی از اعدام
...> 24 سال زمانی که قتل را انجام دادی چند ساله بود؟ آن زمان تنها دو ماه بود که وارد 18 سالگی شده بودم. چه شد که دست به قتل زدی؟ من اصلا خلافکار و اهل دعوا نبودم. به خاطر مادرم وارد این درگیری شدم. ماجرا از این قرار بود که یک روز عصر داشتم به خانه مان می رفتم. روز بیستم آبان سال 91 بود. از کنار بازار مظفری در کرمان می گذشتم که از دور متوجه شلوغی و درگیری شدم. وقتی نزدیک ...
آزار شیطانی 6 زن به خاطر خیانت یک دختر! +عکس
در پارک قیطریه دوست شدم. آن زمان زیاد به پارک قیطریه می رفتم. در 5 سالی که با فرانک دوست بودم او مرا عاشق خودش کرد البته نخستین بار او مرا با شیشه و پایپ آشنا کرد و باعث شد تا به مواد مخدر معتاد شوم. می خواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم.اما نمی خواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. بعد از ...
ماجرای ربوده شدن کودک 16 ماهه در حرم امام رضا
می داد پسر خردسال چند قدم از مادرش دور شده و سراغ یکی از خادمان فرش حرم رفته و دقایقی با او بازی کرده است. به همین دلیل این خادم احضار شد. او در جریان تحقیقات به مأموران گفت: در حال انجام کار بودم که پسربچه سراغم آمد. تنها بود و فکر کردم گم شده است. چند دقیقه ای او را نگه داشتم و با او بازی کردم تا اینکه مردی سراغم آمد و گفت زن جوانی را دیده که در پی یافتن پسرش بوده است و شاید این پسر ...
سناریوی عاشقانه برای قتل نجمه
برملا کرد. سکانس اول: فرار چهارشنبه 12 اردیبهشت امسال، مرد میانسالی هراسان به کلانتری ای در بافق رفت و از فرار شبانه دخترش خبر داد. پدر نجمه در تحقیقات به افسر پرونده گفت: نجمه دختر آرامی است اما گاهی اوقات با همسرم سرناسازگاری دارد. من بعد از مرگ مادر بچه هایم با زن دیگری ازدواج کردم. چند روز قبل متوجه شدم دخترم به پسری علاقه مند شده و من با این موضوع بشدت مخالفت ...
با اولین گزارشگر زن فوتبال ایران آشنا شوید/ادعای غلط آزاده نامداری!
. حرف های زهره سادات هاشمی اولین گزارشگر زن مسابقات فوتبال در صدا و سیما را در ادامه بخوانید: وقتی یک زن مجری-کارشناس ورزشی می شود اوایل دهه 80، برنامه ای داشتیم به نام ایستگاه ورزش . برنامه ای بود که در گروه جوان و ورزش رادیو جوان طراحی کرده بودیم و مجری آن برنامه بودم. آن موقع آقایان دیانی و کیانوش کارشناس-مجریان ورزشی رادیو بودند که قرار بود در برنامه ما هم حاضر باشند. اما ...
گنج زاده: یک گونی مدال دارم ولی حقوق نمی دهند
نبود واقعاً زندگی برای ورزشکاران متأهل شرایط متفاوت تری نسبت به ورزشکاران مجرد دارد. البته روز اول زمانی که به خواستگاری همسرم رفتم تمام سختی های مسیر را برای او تشریح کردم و به او گفتم زندگی کردن در شرایط فعلی تا پنج سال آینده واقعاً دشوار است. به همسرم گفتم شاید در خیلی از مواقع که نیاز به حضور من باشد، شاید نتوانم در کنار او باشم و این شرایط، شرایط سختی است. عسگری: به هر حال ما فعلاً ...
رابطه نامشروع دختر 14 ساله با مرد متاهل همسایه | مرد شیطان صفت ایدز داشت و به من تجاوز وحشتناک کرد!
شد و پرده از یک سناریوی سیاه برداشت. فریبا در حالیکه اشک می ریخت به ماموران گفت: چندی پیش خواهر کوچکترم را برای بازی به پارکی نزدیک خانه مان بردم و در آنجا با پسر جوانی که همراه یک دختر کوچولو به پارک آمده بود آشنا شدم. وی افزود: هر روز که به پارک می رفتم امیر را ملاقات می کردم و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه کامران به خواستگاری ام آمد و ...
ماجراهای خواندنی از شوهرداری همسران علما
کرده بودم آیت الله سید محمدباقر حکیم با خانم عزت ممقانی، دختر آیت الله شیخ محی الدین ممقانی ازدواج کرد. بانو ممقانی می گوید: از بسیاری امکانات رفاهی محروم بودیم و شهید پولی نداشت که منزل و امکانات آن را توسعه دهد. خودم را وقف ایشان کرده بودم و سعی داشتم بستر مطلوبی برای فعالیت های ایشان فراهم آورم. مشکلات زیاد بود؛ ولی بودن در کنار آن بزرگوار، دشواری ها را آسان می کرد. چندین بار ایشان ...
همه کارهای سعید رنگ خدایی داشت/ آرزویش این بود که نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کند
روانشناسی دانشگاه قزوین بودم و آقا سعید دانشجوی سال دوم رشته حسابداری دانشگاه دلیجان بود. پدر آقا سعید از مادرم درباره فرزندانش می پرسد و به نحوی موضوع بنده را مطرح می کند که آنجا از مادرم اجازه خواستگاری می گیرند و پس از مشورت با من به خانه ما می آیند. همسر شهیدم بسیجی فعال و هیاتی بود. همیشه از خاطرات بسیجی بودنش برای من تعریف می کرد که شب ها برای گشت به محله می رفتند. از آموزش های ...
رابطه همسرم با دوستانم دوستی ساده نبود در حالی که ....
سپیده دم به تفریح، قلیان کشی، کارت بازی و... می پرداختیم. در همین روزها بود که من به مصرف مواد مخدر آلوده شدم و ساغر هم به یک فرد الکلی تبدیل شد. مدتی بعد به ارتباط ساغر با برخی از دوستانمان مشکوک شده بودم و این ارتباط ها را فراتر از یک دوستی معمولی می پنداشتم همین موضوع بهانه درگیری سختی بین ما شد که حاصل آن قهر 4 ماهه ساغر بود. از رفتار خودم پشیمان شده بودم تا این که ساغر با گرفتن حق طلاق و ...
تجاوز به عروس جوان توسط دو مرد در رستوان جاده جاجرود
مانند برادرهایم می دانستم. به همین خاطر به آنها اعتماد داشتم اما وقتی به طبقه بالای رستوران رفتم از دیدن آنها شوکه شدم. آنها بدون توجه به التماس های من مرا آزار دادند. آنها حتی می خواستند مرا خفه کنند که از ترس سکوت کردم. این زن ادامه داد: مدتی پیش خواهرشوهرم ماشین امیر را قرض گرفته و به او پس نمی داد به همین خاطر امیر و احمد و خانواده شوهرم با هم اختلاف داشتند و پرونده ای نیز در این ...
حاج بهروز همتی
داشتید در مرکزیت این مجموعه؟ بنده ابتدا به ساکن هیچ نقشی نداشتم، چرا که زمانی که گروه تشکیل شد بنده در تردد به کردستان بودم و بیشتر در اونجا بودم البته هفته ای یکی دو بار در کرمانشاه بودم و در جریان تشکیل گروه حضور داشتم منتها بعد از شهادت شهید سید محمد سعید جعفری خیلی از دوستان انتظار داشتند که یکی از نقش های کوچک سید محمد سعید جعفری را در کرمانشاه ایفا کنیم و در واقع به جای شهید جعفری یه عده ...
حال و هوای تلاوت قرآن در محضر رهبری از زبان قاری نوجوان همدانی
گرفته و ایراداتم را گفتند و از طرح اسوه اعلام کردند که من قبول شدم و باید به تهران بروم وسایل را جمع کردیم و برای 25 اردیبهشت ماه عازم تهران شدیم تا بازبینی بر روی تلاوت من انجام گیرد بعد از بازبینی در روز 27 اردیبهشت ماه به بیت رهبری رسیدیم در آنجا فعالان قرآنی بسیار و همچنین اساتید بزرگی از سراسر کشور حضور داشتند بعد از تلاوت به محضر آقا رفتم، ایشان دستان من را در دستان خود فشردند و بعد از ...
عکاسی که بادوربینش در خط مقدم جنگید/ اسطوره ام مرتضی آوینی است
...> درباره دیگر خاطرات هم بگویید. یا خاطرم هست در بوسنی و در جریان یک بمباران وحشتناک، در زیرزمینی به همراه چند خانواده پناه گرفته بودم. بچه ها از ترس گریه کردند، من شروع کردم برای آنها شکلک درآوردن و با کاغذهایی که همراه داشتم، با آنها پانتومیم بازی کردم. بچه ها اینقدر خندیدند که از شدت خنده از پشت به زمین خوردند، ولی به جای آنکه دردشان بیاید و گریه کنند، باز هم خندیدند. مادرها تعجب کرده بودند ...
سرمقاله روزنامه های 2 خرداد
تفرج می کردم. کتابی دو جلدی دیدم که بسیار دلربا و گران بود. نامش خواب آشفته نفت بود. درباره دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران. دل به دریا زدم وخریدمش. یک دستم روزنامه خرداد و صبح امروز بود و یک دستم کتاب طرفه محمدعلی موحد و رفتم به سمت دانشگاه. مقدمه کتاب را فورا خواندم. دیدم نبیسنده پیر، به شعر جوان پسند شاعر شکست و نومیدی مهدی اخوان ثالث استشهاد کرده است... ما یادگار عصمت غمگین اعصاریم ...
ندانستنی های جالب (3)
قدرت داشت که حتی در سال های اولیه حکومت نرون تصویرش در کنار او روی سکه ها بود. رفتار ستمگرانه آگریپینا همواره باعث ایجاد شایعات علیه نرون می شد. اما درباره آتش سوزی چیزی که می دانیم این است که نرون اصلا هنگام آتش سوزی رم در شهر نبود. مورخین نوشته اند که او وقتی رم آتش گرفت، در دهکده ساحلی آنتسیو بود. نرون ابتدا خبر را جدی نگرفت، ولی وقتی چند قاصد برایش خبر آوردند که آتش سراسر رم را خاکستر کرده ...
ترامپ از الفبا شروع کند
یک پسر سفید از پشت شلیک کند؟ نه این را جدی نمی گویید... خب بهتر است بگویم به زانویش شلیک کند. در هر حال، منتظر روزی هستم که ببینم پلیس های سفید برای کشتن بی دلیل سیاهان زندانی می شوند. احتمالا هرگز شاهد چنین چیزی نخواهم بود. من یک پسر 55 ساله دارم. اگر او امروز بچه بود، باید هر روز را با ترس کشته شدنش سر می کردم. نظرتان درباره هشتگ زندگی سیاهان مهم است، چیست؟ ...
تکدی گری در تاریخ معاصر ایران
اقتصادی و رفاهی در روزگار گذشته بوده است. قهرمان میرزا عین السلطنه- شاهزاده قاجاری - در کتاب پربرگ روزنامه خاطرات عین السلطنه بارها از حضور پررنگ و گسترده گدایان در شهر و جاده های ایران عصر قاجار یاد کرده است: چهار ساعت به غروب مانده از منزل به بازار رفتم... . گدا در بازار بسیار بود. مهلت حرف زدن به شخص نمی دادند. از چهار سمت احاطه کرده بودند و دامان سرداری را می کشیدند و قسم های مغلظه می دادند ...
وقتی از ماموریت برگشتم عارفه را در شرایط زننده ای دیدم
نجاری و ام دی اف کاری آن را انجام بدهم. آن جا بود که روزی هنگام کار در ساختمان، نگاهم به نگاه دختری گره خورد که در ساختمان روبه رویی سکونت داشت. از آن روز به بعد دیگر همه افکار و خیالاتم به آن دختر معطوف شده بود. خیلی زود و به طور پنهانی با عارفه ارتباط برقرار کردم. دیوانه وار عاشقش بودم. آن قدر در افکار و خیالات آینده غرق می شدم که دیگر حتی شب و روزم را نمی فهمیدم، در دیدارهای پنهانی، قول می دادم که ...
دردم را می نوازم
...، پشت کنکور بودن برای من و هم دوره ای هایم کابوس وحشتناکی بود. من لیسانس باستان شناسی از دانشگاه همدان گرفتم و بعد از چهار سال آمد و رفت و هزینه حالا کار هم که نیست مخصوصا برای خانم ها . از انجمن پرستاری هم مدرک گرفتم. سال ها در خانه های مردم کار کردم؛ پرستار سالمند در منزل بودم، اذیت شدم. بعضی برخوردهای بد و زننده باعث شد تا تصمیم بگیرم، روی پای خودم بایستم. تاکید می کند که مجبور ...
نگاهی به رمان مردی به نام اوه کتابی پرفروش در ایران
متن نوشتم و آنها را برای سردبیر روزنامه فرستادم. آنها از این متن ها خوششان آمد اما خبری از پول نبود. با وجود این، کار من را تائید کردند و من سه روز دیگر کارم را در انبار میوه در شیفت های کاری ادامه دادم و در زمان باقیمانده، مقاله و متن ستون ها را می نوشتم. اینجا می پرسید چه نوع مقالاتی می نوشتید؟ من هم خیلی مختصر می گویم: متوجه شدم که مقالات تاریخی که در آنها مشاهیر یا آدم های بااعتقاد ...
دزد نیمه شب در اتاق عروس و داماد چه دید و چه کرد؟ / گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن. سامان 27 ساله. سابقه داری؟ بله یک بار دیگر هم به اتهام سرقت دستگیر و روانه زندان شده بودم. این بار به چه اتهامی دستگیر شدی؟ به اتهام سرقت منزل. چطور به خانه ها دستبرد می زدی؟ در خیابان پرسه می زدم و با شناسایی خانه هایی که چراغش خاموش بود، وارد می شدم. با دیلم، در را می شکستم. خیلی سریع سرقت را انجام می ...
کیمیای خرمشهر
...> حدودا 17-18 ساله بودم. با این سن برای حضور در فعالیت های سیاسی خیلی جوان نبودید؟ چرا اما انگیزه این حضور به قبل از پیروزی انقلاب برمی گشت و فعالیت خواهر و برادرانم در جریان پیروزی انقلاب. آن موقع من چون سن و سالم کمتر بود، کمتر فعالیت داشتم اما بعد از پیروزی انقلاب من هم با آنها همراه شدم. با ماجرای جانبازی چطور کنار آمدید؟ شما در بهترین سال های جوانی یکی از چشم ...
زیپی لیونی؛ بد کاره ای در عالم سیاست
مامور ایده آل را داشت. هالوی به دلایل امنیتی از بیان جزئیات درباره واحد تخصصی که لیونی از سال 1980 تا 1984 در آن خدمت می کرد خودداری کرد. او در اداره حقوقی موساد استخدام شده و بعد از مدتی به پاریس اعزام شد. در آنجا لقب ”خوشگل موساد” را به او داده بودند . لیونی پس از آنکه موساد را ترک کرد مشغول تحصیل در رشته حقوق شد و این کار را تا اواخر دهه 1990 یعنی زمانی که وارد دنیای سیاست شد ادامه ...
آخرین وضعیت پرونده مردی که همسرش را کشت/دادگاه مهدورالدم بودن زن را بخاطر رابطه نامشروع پذیرفت
فرمان را پذیرفتم ولی چون شناسنامه نداشتم نتوانستم ازدواجم را با اکرم ثبت کنم، فقط او را عقد دائم در آوردم. اما دو روز بعد از ازدواجمان فهمیدم که فرمان پنج سال با اکرم دوست بوده است. می خواستم او را طلاق بدهم اما چون التماس کرد دلم برایش سوخت. وی ادامه داد: یکسال و نیم با اکرم زندگی کردم و ما زندگی خوبی داشتیم تا اینکه دوباره متوجه رابطه پنهانی فرمان و زنم شدم. من به کلانتری رفتم و از آنها ...
آن زن گفت من کلفت خانه می شوم؛فقط برای شوهرم بچه بیاور/حالا شوهر وهووام بچه ام را دزدیده اند
راحت به حرف های سیمین اعتماد کردم و به عقد احمد درآمدم. با وجود این که خیلی زود باردار شده بودم اما باز هم همه امور خانه داری را خودم به تنهایی انجام می دادم چرا که سیمین هیچ وقت در خانه نبود و تنها هنگام خواب به منزل می آمد. ماه آخر بارداری را می گذراندم که همسرم منزل محل سکونتمان را به فروش گذاشت چرا که معتقد بود با به دنیا آمدن فرزندم، نیاز به خانه بزرگ تری داریم. من هم به حرف آن ها اعتماد کردم ...
در آمریکا نویسنده را چگونه پرورش می دهند؟
ما را پیاده کرد. نیم روز اول به مستقر شدن دانشجویان و آشنایی بین آنها گذشت. همان روز برای هر دانشجو استاد راهنمایی انتخاب می شد که در تمام مدت ترم با دانشجو به صورت یک به یک کار کند. ترم اول استاد راهنمایم را مدیر برنامه انتخاب کرد و من در طول یک هفته ای که در آن قرارگاه کوهستانی بودم دو جلسه رسمی با او داشتم. در جلسه اول با استاد راهنمایم و کارهایش آشنا شدم و او هم از زندگی و سابقه کاری من پرسید ...
از شهادت فرزند بانوی مسلمان ژاپنی تا تغییر معیار ازدواج بانوی فرانسوی
یک تاجر ایرانی به نام اسدالله ازدواج کردم بعد از تولد اولین فرزندمان به ایران آمدیم. همسرم اهل یزد بود . - کمی بیشتر درباره ازدواجتان بگوئید معیارتان برای ازدواج چه بود؟ - خب ازدواج من و همسرم بر اساس عشق و علاقه بود. کلا به نظر من هر ازدواجی که بخاطر شهرت یا ثروت و یا هرچیز دیگری جز عشق صورت بگیرد بالاخره یک جایی به بن بست می رسد . - خانم یامامورا آیا در مسیر ازدواجتان با مخالفت خانواده هم رو به ...
راز 8 ساله یک زن که هنگام ماموریت شوهرش زایمان کرد
خانه برگشتم اما تا همین امروزکه 8 سال از آن ماجرا می گذرد چهره معصوم نوزادم جلوی چشمم است. سال ها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگی مان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظه ای رهایم نمی کرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره ...