سایر منابع:
سایر خبرها
می گفت من کجا و شهادت کجا / عکس اعلامیه شهادتش را انتخاب کرده بود
اصرار های حسن و دوستانش، پذیرفتم. حسن را صدا زدم. گفتم: اجازه می دهم؛ اما باید قول مردانه بدهی که مراقب خودت باشی و سالم برگردی. دو سه روز، به ماه مبارک رمضان مانده بود. با 2 نفر دیگر از بچه ها اعزام شدند؛ اما دلم شور می زد. یک روز به دمشق زنگ زدم تا سفارش کنم از حسن برای آموزش نیرو استفاده کنند؛ اما دیر شده بود. حسن غفاری، محمد حیدری و علی امرایی همان روز شهید شده بودند. محمود ...
متهم در دادگاه: بیکاری مرا مجبور به دزدی کرد
روزنامه ایران: کارگر اخراجی که به خاطر بیکاری دست به سرقت می زد صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری پای میز محاکمه ایستاد.وی در دادگاه گفت: من وقتی به خاطر تعدیل نیرو از محل کارم بیکار شدم از سر ناچاری دست به سرقت زدم. رسیدگی به این پرونده از سال 94 به دنبال دستگیری سارقان خانه ای در غرب تهران شروع شد. مدتی بعد سارقان که سه مرد جوان بودند دستگیر شدند ودر بازجویی ها به هفت فقره سرقت ...
هیچگاه برای پسرانم پارتی بازی نکردم
. منوچهر می نشیند با شما نیم ساعت صحبت می کند. بعد از آن هم 20 دقیقه با خودش کار می کند و پس از آن اگر به منزل شما زنگ بزند، اهالی منزلتان نمی توانند تشخیص بدهند که شما پشت خط نیستید! با همه این خلاقیت ها منوچهر نتوانست رادیویی بشود. * در بازیگری چطور؟ -در بازیگری هم تلاش کرد، ولی نشد. * بله. آقای اسماعیلی در فیلم های کوچک جنگلی (که به جای خودش هم گویندگی کرد) یا شب ...
گزارشی از تبعات تحریم و نوسانات ارزی در بازار داروی کشور
نکرده اند . با خروج این مرد از داروخانه زن جوانی با چهره ای آشفته همراه پسر دوساله اش وارد می شود پسر بزرگم نزدیک به 11 سال است به دلیل بیماری ژنتیکی دارو مصرف می کند. همه داروهایش تحت پوشش بیمه نیست به همین خاطر در ماه حدود یک میلیون و 400 هزار تومان پول دارو پرداخت می کنم. اگر دارو نخورد، زنده نمی ماند. همیشه داروهایش پیدا نمی شود، گاهی پیش آمده تا چند ماه بعضی از داروهایش را مصرف نکرده و حالش ...
متهم: فرزانه بعد از اینکه فهمید دوستش ندارم سرش را به دیوار کوبید و ...
جنازه او روبه رو شدم. من همان موقع به خانه مادرم رفتم و ماجرا را به برادرم گفتم. برادرم به کارگاه برگشت و جنازه را با ماشین به بیابان های اطراف تهران برد. این متهم درباره رابطه خودش با همسرش نیز به قضات دادگاه گفت: من متاهل هستم و رابطه خوبی با همسرم دارم. ولی فرزانه زن تحصیلکرده و فهیمی بود. حتما اگر قبل از همسرم با او آشنا شده بودم با او ازدواج می کردم. من قصد کشتن او را نداشتم. من دو سال با فرزانه در ارتباط بودم و در این مدت به او علاقه مند شده بودم. ولی او خودش سرش را به دیوار زد و جان سپرد. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
رویای یک شبه پولدار شدن! + تصاویر
خواستند یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. سارق قاتل بعد از دستگیری در بازجویی ها مدعی شد: از این که می دیدم عده ای پولدار هستند و من برای رهن منزل اجاره ای باید به هر کسی رو بزنم، در عذاب بودم و می خواستم یک بار برای همیشه پولدار شوم. این بود که تصمیم به سرقت مسلحانه طلا گرفتم. همسرم باردار بود و من در آرزوی داشتن خانه و خودرو، آرزوهایم را تکرار می کردم تا این که ماجرای پولدارشدن را با دوستم در میان ...
عاشقانه ترین رابطه های ستاره های هالیوودی
نتوانست نقش مذکور را بدست آورد. اما این آشنایی کوتاه باعث شد که این دو با هم دوست شده و چند سال بعد با هم ازدواج کنند. جیدا در مورد رابطه خود با ویل اسمیت و چگونگی شروع رابطه عاشقانه شان چنین گفته است:" بعد از این که چندین سال از آشنایی ما می گذشت، یک شب برای شام با هم بیرون رفتیم و من متوجه شدم که او از یک پسر جوان و داز به یک مرد بسیار بامسئولیت تبدیل شده است. ما شروع به صحبت های عاشقانه کردیم و ...
نوزاد چند روزه ام را 5 میلیون تومان فروختم
پشت شیشه به من نشون دادن؛ دیگه ندیدمش، الان صدف 18 ساله ست. بعد از اون هم باز آلوده به مواد شدم، پیش خودم فکر کردم که اگر منو در این وضعیت ببینه روحیه ش به هم می ریزه، از لحاظ مالی نمی تونستم تامینش کنم، دوست نداشتم دچار سرنوشت خودم بشه و ترجیح دادم در بهزیستی بمونه. میخواستم آروم آروم مواد رو کنار بذارم، بعدش هم از طریق بهزیستی پیداش کنم. بعد از کشته شدن اون مرد، صیغه یک نفر دیگه شدم ...
نماینده بابل : یک ماشین ایرانی دارم و یک ماشین خارجی !
حمایت شود. یکی از تلویزیون هایم ال جی تولید داخل است و دیگری اسنواست. خودرویم پژو پارس است، علیرغم اینکه با پژو پارس تصادف کردم، خودم و همسرم مصدومیت شدید پیدا کردیم ولی باز هم ترجیح دادم پژو پارس بخرم. فرش دستباف در منزل ندارم، فرش ماشینی خاطره کاشان در منزل استفاده می کنم تا الان در منزل مبل نداشتم ول چون همسرم مشکل پیدا کردند و نمی توانند بر روی زمین بنشینند لذا مبل شش نفری گرفتم و مشخصا فقط به ...
کیانوش عیاری: سراغ فیلم های خیابانی می روم تا دیگر تجربه کاناپه را نداشته باشم
من نگاه می کردند! جلسه در عرض بیست دقیقه تمام شد و چند روز بعد قسط اول را به من دادند. باورم نمی شد. من که در چند سال بعد از انقلاب فقط بی انصافی و فشار دیده بودم با اتفاقی عجیب روبرو شدم. زمانی که تنوره دیو را در سال 1363 می ساختم فکر می کردم آمادگی، توان و انرژی ساخت سه فیلم در سال را دارم. چون هنوز سیلی شرایط را نخورده بودم و خوش خیال بودم همه چیز برایم روشن شد اما تا نیمه ...
پایان تلخ اعتماد زن جوان به یک فیلمبردار سینما
زن جوان گمان نمی کرد با زندانی کردن فیلمبردار آزارگر در خانه اش به اتهام آدم ربایی بازداشت شود. جام جم نوشت: هفته گذشته یکی از فیلمبرداران سینما با حضور در دادسرای جنایی تهران از زن جوانی به اتهام آدم ربایی شکایت کرد. او به بازپرس جنایی گفت: مدتی پیش با زن جوانی آشنا شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما به خاطر مشکلاتی از هم جدا شدیم. او مرا به طور اتفاقی در خیابان دید و ...
جمال مادرش را در آغوش کشید
: مادرم پیش از ازدواج با پدرم با مرد دیگری ازدواج کرده بود که 4 فرزند از او داشت، سه پسر و یک دختر، پس از فوت همسرش با پدر من ازدواج می کند و من حاصل این ازدواج هستم تا سن هشت سالگی من در قطر به همراه پدر و مادرم زندگی می کردم، همه چیز به خوبی پیش می رفت و من در خانواده ای شاد، در آغوش عزیزانم بودم؛ اما پدر و مادرم با هم به مشکل برخوردند و از یکدیگر جدا شدند پدرم من را از مادرم، خواهر و برادرهایم ...
وقتی برگشتم ، امیر و دختر جوانی را با پوشش ناجور در خانه ام دیدم !
فروش مواد مخدر روی آورده است و مشروبات الکلی نیز مصرف می کند. چاره ای نداشتم و هیچ کاری از دستم ساخته نبود، به همین دلیل سعی کردم با نصیحت و بازگو کردن عاقبت چنین کارهایی، امیر را از مسیر خلاف باز دارم چرا که زندگی ام را دوست داشتم و نمی خواستم به همین راحتی متلاشی شود اما شیفتگی و علاقه او به همسر دومش، به قدری بود که نه چیزی را می دید و نه به حرف کسی گوش می کرد. روزها به همین ترتیب می گذشت تا این ...
المیرا من را در اختیار شوهرش آرمان گذاشت و از ما فیلم سیاه تهیه کرد !
اما برخلاف تصورم او نه تنها توجهی به حرفم نکرد بلکه ناراحت هم شد و گفت تو به من حسادت می کنی و نمی توانی ببینی با چنین فردی دوست شده ام و قرار است با او ازدواج کنم. تابستان گذشت، در سال جدید متوجه شدم المیرا دیگر به مدرسه نمی آید تا اینکه شنیدم با آرمان نامزد کرده است. از این خبر واقعاً ناراحت شدم. تا اینکه روزی المیرا به من زنگ زد، کلی گریه کرد و بعد هم گفت؛ ای کاش به حرف های تو حداقل کمی توجه کرده ...
تاثیر تحریم و نوسا ن های ارزی در بازار دارو
بیمارستان می گفتند داروهای شیمی درمانی شان را پیدا نکرده اند . با خروج این مرد از داروخانه زن جوانی با چهره ای آشفته همراه پسر دو ساله اش وارد می شود: پسر بزرگم نزدیک به 11 سال است به دلیل بیماری ژنتیکی دارو مصرف می کند. همه داروهایش تحت پوشش بیمه نیست به همین خاطر در ماه حدود یک میلیون و 400 هزار تومان پول دارو پرداخت می کنم. اگر دارو نخورد، زنده نمی ماند. همیشه داروهایش پیدا نمی شود ...
تیم فوتبال رگبار 8 شهید و 5 جانباز داشت
. برادرم آمد و گفت: بیا برویم روستای خودمان خور زندگی کن. اسباب و اثاثیه من را هم سوار یک ماشین کرد و به روستا آورد. برادرم دوست و همرزم همسرم بود. محمدرضا همرزم شهید چمران بود و در جنگ های نامنظم شرکت داشت. تنها خواسته اش از من این بود که می گفت: فقط حجابت را حفظ کن. تنها توصیه شهید به من همین بود. من هم از اینجا این توصیه مهم و ارزشمند را به همه زنان کشورم سفارش می کنم. خواست همه شهدا حفظ حجاب ...
چرا گاهی از فرزندمان متنفر می شویم؟
...، عصبانیت، حسادت و هرچه که بتوانید فکرش را بکنید. چرا که کودکان با جنبه های کودکانه شخصیت هایمان با ما مقابله می کنند، بخش هایی از خودمان که بیش از همه انکارشان می کنیم و می توانیم از آن ها به این خاطر متنفر باشیم. بدتر آنکه آن ها می توانند جلوی آرزو و حتی نیازمان به احساس مؤثر و مهربان بودن را بگیرند. هنگامی که خانوم مورل در کتاب پسران و معشوقه های دی اچ لارنس12 اذعان می کند که پسرش پاول را ...
ماجرای ساخته شدن هفت روز و هفت ساعت چه بود؟
به کلاس می رود و درس می دهم. اما باز به این نتیجه رسیدم که من همان غواص باید باشم یا فیلمسازی کنم! اما اصالتا هنوز خودم را پیدا نکرده ام تا جایی که هنوز هم بعد از 25 سال زندگی مشترک، همسرم می گوید من نمی دانم تو را چطور برای اطرافیانم توضیح بدهم هنوز کارهایی انجام می دهی که خیلی عجیب است! چطور باید خودمان را پیدا کنیم؟ تجربه های متفاوت کمک می کند آدم به ذات انسانی خودش نزدیک ...
محاصر در دود و بو!
توانستم اطمینان کنم. لحظاتی بعد، به چندین صدای دیگر نزدیک شدیم. *خانه ای از ضایعات "مهمون جدید داریم" و به پشت من زد. 10 نفر دیگر در پشت یک خانه محقر ساخته شده از ضایعات آهن نشسته بودند. در آنجا دیگر نه بادی می آمد و نه ذرات گرد و غبار هجوم می آورد. در کنارشان نشستم و مشغول نگاه کردن به بیابان مقابلم شدم. دستمال عینکم را از جیب در آوردم تا شیشه های عینکم را تمیز کنم که ناگهان اشعه ...
از کارِ خانه تا کارخانه
...> زهرا عمادی گوینده خبر صداوسیمای یزد می گوید: 16سال است گوینده هستم و کارم را دوست دارم، اما اگر زمان به عقب برگردد بعد از 7سالگی فرزندانم مشغول کار می شوم، چون تا هفت سالگی شالوده اصلی تربیت فرزند شکل می گیرد و نقش مادر در این زمینه بسیار مهم است. از سوی دیگر، ازدواج های دیرهنگام، آپارتمان نشینی و تعداد کم فرزندان هم باعث شده تا زنان در خانه احساس افسردگی و خستگی کنند و با اشتغال و ورود به ...
گفتگو ی جذاب با پدیده آزمون سراسری امسال+عکس
شفا آنلاین اجتماعی دومین بار بود که در جلسه کنکور شرکت می کرد اما این بار هم موفق نشد درد زایمان به سراغش آمد . ماهان کوچولو اجازه نداد تست های کنکورش تمام شود و او را راهی بیمارستان کرد.سمیه رحمانی زن 21 ساله ای که تمام یک سال گذاشته درس خوانده بود تا در رشته تربیت معلم ادامه تحصیل Continue education دهد اما نتوانست. اصلا تصورش را هم نمی کرد پسرش در روز آزمون به دنیا بیاید.صبح به همراه همسرش به دانشگاه پیام نور مریوان رفت .تنها به 5 سوال پاسخ داده ب ...
بدوبیراه به کی روش در لیسبون !
؟ از صبح که رسیدیم دانشگاه همه چیز بوی فوتبال میده. من و همه همکارهام از اول وقت کاری داریم کُری می خونیم. من رفتم پرچم ایران رو نصب کردم، اونا هم برای مقابله با من پرچم پرتغال.همه چیز آماده برای نبرد. مثل کی روش و فرناندو سانتوس، ما قبل و بعد از مسابقه با هم دوست هستیم ولی توی 90 دقیقه رقیب! بازی ساعت 7 بعدازظهر به وقت پرتغال شروع میشه. همه 15 نفر همکار ها باهم می ریم که بازی توی ...
هاجر ماند تا حسین بی دست نماند
محمد باقرزاده| رفته بود دستِ پُر برگردد اما دست هایش را جا گذاشت؛ حسین کریمی سربازی اش را که تمام کرد، از لالی خوزستان عازم اصفهان شد تا با دستمزد کارگری اش روی تیرهای برق، خانه ای اجاره و بعد از پنج سال نامزدی، با دخترعمویش ازدواج کند اما عصر آن روز گرم تیرماه خمینی شهر، تیر برق او و آرزوهایش را نقش بر زمین کرد. در آخرین لحظات یک روز کاری، ناگهان بدن حسین 23ساله خشک شد و 18روز بعد که چشم باز کرد ...
نمک خانه زخم ها
بخوابیم از ساعت 7 آمدم دکتر ساعت 11 می آید خانم دیگری که دخترش را روی پا خوابانده بود گفت من هم ساعت 7 آمدم و باید تا ساعت 9 که دکترم می آید منتظر باشم. آقایی گفت من ساعت شش ونیم صبح آمدم و به شدت دستم درد می کند اما می گویند دکتر امروز سه بعد از ظهر می آید پزشک سالاری و حق وحقوق متفاوت سبب شده که همه می خواهند پزشک شوند. خانمی هم گفت برای گرفتن نوبت دکتر ساعت چهار صبح اولین نفر ...
همه چیز از آنجا شروع شد که با آن دختر معتاد پا به مجالس پارتی گذاشتم
گاه به واقعیت نپیوست. مادرم به خاطر این که کارمند بود علاقه ای به بچه دار شدن نداشت و نمی خواست سختی های بزرگ کردن یک فرزند دیگر را تجربه کند اما پدرم مخالف نظر مادرم بود و اعتقاد داشت من باید خواهر و برادر دیگری نیز داشته باشم و همین مسئله باعث درگیری لفظی و تنش هایی در خانواده می شد. زمانی که هفت سال داشتم و به مدرسه می رفتم، درگیری های پدر و مادرم شدت گرفت و هر روز دعواهای آن ها در روح و روان من ...
فروزان را که صیغه کردم، شکوفه باردار شد ؛ 9 ماه گذشت که سر و کله رضا پیدا شد !
ات باشم و می خواهم از تو جدا شوم . من، شکوفه را دوست داشتم و حاضر بودم بدون بچه هم با او زندگی کنم. به همین دلیل چند ماهی جنگیدم تا او راضی به ماندن شد. مدتی بعد هم در یک مهدکودک کار پیدا کرد و دیگر کمتر در خانه تنها می ماند. تأثیرات این اتفاق اما بتدریج در زندگی مان خودش را نشان داد. هر دوی ما فقط تظاهر به خوشبختی می کردیم و هر روز از هم دورتر می شدیم. پدر و مادرم هم متوجه این شرایط شده بودند اما ...
دامادم با هر دو دخترم ازدواج کرد؛ او یک شیطان بود
...> شب جنایت من و همسرم با هم به شدت دعوایمان شد. پسران همسر اولم در خانه نبودند. دختران خردسالم نیز دراتاق دیگری خوابیده بودند. پس از بالا گرفتن درگیری مان بطری شیشه ای را برداشتم و به سمت وی رفتم. محکم با بطری ضربه ای به سر همسرم زدم که کف آشپزخانه افتاد. هر کاری کردم بهوش نیامد. دقایقی بعد متوجه شدم او نفس نمی کشد و فوت شده است. خیلی ترسیده بودم، نمی دانستم باید چه کاری انجام دهم. به سرعت و پیش از ...
انکار قتل زن جوان
مقتول به کارگاهم آمد درخواست رابطه کرد که قبول نکردم. او عصبانی شد و سرش را به دیوار کوبید. من هم از رفتار او عصبانی شدم و او را هل دادم. سپس کارگاه را ترک کردم و فکر می کردم مقتول هم دقایقی بعد بیرون می آید، اما از او خبری نشد. وقتی به کارگاه برگشتم که با جسد او روبه رو شدم. همان موقع به خانه مادرم رفتم و وقتی برادرم ماجرا را فهمید با هم به کارگاه برگشتیم و جسد را با ماشین به بیابان های اطراف تهران بردیم. متهم در آخرین دفاعش گفت: من قصد کشتن او را نداشتم. وقتی خواستم رابطه اش را با من قطع کند خودش سرش را به دیوار کوبید و فوت کرد. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. ...
برخی از کمدین ها به خاطر قحط الرجالی مورد علاقه مردم هستند
پیاده می کرد، یک شرکت دیگر هم از جادۀ قدیم می رفت، آن هم تا پیچ شمیران می رفت، ماشین هایش فولکس واگن بود، یک تکه بود و آن روزها این همه خیابان وجود نداشت. به هر حال شمیران بزرگ شدم و مدرسه نیک اعلاء رفتم، دزاشیب. یک خاطرۀ جالب دارم، پدرم برای من یک پالتو خریده بود. سرویس مدرسه ام اتوبوس بود. روزی یک قِران از ما می گرفتند تا ببرند و یک قِران هم می گرفت ما را می آورد. از اتوبوس پیاده شدم، دیدم یک ...
مهناز افشار: مرضیه ابراهیمی، زندگی را انتخاب کرد
نزدیک می دیدم. روی زمین میخکوب شدم. دوست داشتم ساعت ها به او نگاه کنم و بعد از او بپرسم که چگونه تاب آوردی ؟! با این حال ورودم به نمایشگاه و قرارگرفتن در آن حال و هوا باعث شد از سؤالم صرف نظر کنم. این روزها در نگارخانه تابستان خانه هنرمندان ایران نمایشگاهی با عنوان سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران می پرستیدند برپا شده. درواقع این نمایشگاه عکس های نگار مسعودی از مرضیه ابراهیمی است؛ از ...