پنجشنبه ۳۱ خردادساعت ۰۸:۳۲Jun 2024 20
جستجوی پیشرفته
نسیم آنلاین ۱۳۹۷/۰۴/۱۰ - ۱۲:۲۱

وقتی اکبر سوسول به جای من رفت

راه افتادم بروم اما محسن یقه ام را گرفت. گفت "نمی ذارم بری. به جون تو امشب باید با من باشی وگر نه داد و بیداد راه می اندازم که عملیات لو بره". اکبر گفت حالا که این جوریه، شما بمان، من می رم پایین، اگر خبری بود علامت می دهم. ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)