سایر منابع:
سایر خبرها
واکنش نمایندگان به استعفای ناگهانی ظریف
درباره استعفای ظریف با بیان اینکه فراکسیون نمایندگان ولایی صراحتاً اعلام کرده که الان موقعیت خوبی برای استعفای آقای ظریف نیست ابراز عقیده کرد: دولت آقای روحانی با مجری گری آقای ظریف در سیاست خارجی وقت و انرژی خود را صرف مذاکره با آمریکا و اروپا کرد، شش سال رفت و آمد و نشست و توافق و گفت وگو کرد و نهایتاً ما به جای قبلی یعنی اواخر دولت آقای احمدی نژاد برگشته ایم. وی ادامه داد: در حال ...
حجازی : نه اهل دروغ و ریا هستم و نه اهل باندبازی و پارتی بازی
خانواده حجازی به فوتبال ملی می تواند اتفاقی خوشایند برای فوتبال ایران باشد. بالاخره یک روز باید نوبت ما هم می شد. بعد از 20 سال باید برمی گشتم. یک زمان بهترین بازیکن تیم ملی بودم و از تیم ملی خط خوردم و خوشحالم امروز دوباره در یک سمت دیگر در کنار تیم ملی فوتسال کشورم هستم. خیلی وقت بود از فوتبال و فوتسال دور بودید. البته برای خودم تیم و کلاس فوتبال داشتم و فعالیت می ...
من یک زنِ شیمیدانِ خانه دارم...
خانه می آمدم با غذای گرم در خانه منتظرم بود. مادرم همه زندگی من است. عشق به شیمی را مدیون تدریس دلنشین معلمانم هستم وی درباره علاقه خود به رشته شیمی، ادامه می دهد: علت انتخاب رشته شیمی، عشقی بود که از کودکی در من ایجاد شد و آن هم مدیون رفتار و نحوه تدریس دلنشین معلمان شیمی دوران دبیرستانم هستم که موجب ایجاد انگیزه ای در من برای ورود و ادامه تحصیل در این رشته گردید. ...
صریح با بانویی که 360 روز سال را کار می کند + فیلم
، کتابدار، امین اموال کتاب، مسئول برگزاری نمایشگاه ها و کلاس های آموزشی در موزه آبگینه بودم، معاونت موزه آبگینه را نیز چند سالی داشتم. بعد به موزه ملی ایران آمدم، به عنوان راهنما و همکاری در برگزاری چند نمایشگاه و در نهایت سال 89 مسئول موزه ایران باستان شدم. *کار در موزه را دوست دارید، آن چطور است؟ برای کسی که در موزه کار می کند، باید جا بیفتد که هر روز مجموعه ای از یک روند کاری ...
مادر سرو ها/ عاطفه ای که هرگز نمی میرد!
شده است توی همان یک قاب عکس کهنه، تصویر پسری که 30 سال پیش در جبهه های جنگ به شهادت رسید، تنها فرزند مادر و پدرش بود، چشم و چراغ خانه که وقتی شهید شد گویی نور خانه هم رفت، مادر همه امیدش را، همه جوانی اش را که به پای فرزند ریخته بود با او به خاک سپرد، حالا قرار هر هفته مادر کنار مزار تنها فرزند شهیدش است در گلزار شهدای شهر، در کنار همه فرزندان سرزمین ایران، هر وقت از دوری فرزند دلش می لرزد، به ...
پاسخ شهره سلطانی ،بازیگر نقش عمه فرخنده در سریال لحظه گرگ و میش به برخی انتقادها
از مردم به دلیل اینکه تلویزیون تا مدتی قبل برنامه های مناسب و برنامه هایی که مردم را جذب کند کمتر داشت، باعث می شد مخاطبان از تلویزیون خیلی لذت نبرند. شاید خود من هم همینطور بودم اما در حال حاضر به دلیل پخش مسابقه ها و سریال های جذاب، آن دوره ای که دچار کمبود بود، شاید، شاید در حال جبرانش باشد و فکر می کنم الان نسبت به چند سال گذشته بهتر شده است. بازخوردهای خوبی هم دریافت کرده ام. اما خیلی ها هم ...
همسر من وکیل ساز است
به خاطر دارید؟ پرونده ای در مورد اخفای موادمخدر بود. موکلم زندانی شده بود و یک روز همسرش با بچه 6 ماهه اش به دفتر من آمد و این داستان خیلی من را متاثر کرد، برای همین پرونده اش را خیلی با دقت خواندم و آماده دفاع شدم و خوشبختانه دفاعی که از موکلم کردم منجر به برائت او شد. بعد از دادگاه هیچ وقت نخستین موکل تان را ندیدید؟ نه، اما امیدوارم بعد از آن درس گرفته باشد و دیگر پایش به این ...
ماجرای هواپیما ربایی منافقین در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟
رجوی دوبار نماینده خودشان را فرستادند و گفتند تو وقیح هستی، تو گستاخ و بی شرمی و حتی دستمال توالت هستی! بعد بچه ها را زیرفشار گذاشتند که دادگاه را غیرعلنی می کنیم. برای آقای رجوی نامه نوشتم و گفتم اگر این کار را بکنید خودکشی می کنم. قبول کردند و گفتند که شاهدها همه باید از مجاهدین باشند من قبول کردم. بدین ترتیب مجاهدین با آوردن چندین تن از اعضایشان به دادگاه و صدور بیانیه های سیاسی و بی ...
حکایت مادرانی که آخر قصه به خانه نرسیدند/ چشمانی در انتظار جرعه ای محبت
زمزمه می کند “ای روزگار”... کنارش می نشینم و می خواهم سر حرف را باز کنم که خودش می گوید: دلم برای بچه ها و نوه هایم تنگ شده نمی دانم شاید این روزها به دیدنم بیایند. وی ادامه می دهد: چند سالی است که در این مرکز هستم و کم کم به اینجا عادت کرده ام؛ بچه هایم گرفتاری زیادی دارند و فرصت نگهداری از من را ندارند. یکی از مادران که ساعت را می پرسد، با صدای بلند از یکی از مادریاران می ...
بهترین هدیه شهدا به شریک زندگی شان
لباسی را پسندیدم، اما آن را نگرفتم. چند ماه بعد مجدد به همان مغازه رفتیم و مهدی از من خواست که همان لباس را امتحان کنم. تا آماده شوم دیدم که آن را خرید. وقتی اعتراض کردم که قیمتش بالا بود؛ گفت، هرچیزی که خانمم بپسندد، باید برایش فراهم کنم. وی در هر شرایطی به قول ها و حرف هایش پای بند بود. اولین هدیه مهدی نیز، انگشتری بود که هنوز هم آن را به یادگار نگه داشته ام. زهره نجفی همسر شهید مدافع ...
رئیس کمیته کتابخانه های عمومی ایفلا: ایده جشنواره قصه گویی را با خود به استرالیا می برم
میهمان ما بود برایمان از روزهایی گفت که تازه می خواست وارد حرفه کتابداری شود: دبیرستان که بودم، امتحانی از ما گرفتند تا ببینند فعالیت در چه حرفه ای برایمان مناسب است. بعد از آن امتحان، کتابداری را به من پیشنهاد کردند؛ اما از آنجا که تمام دوستانم می خواستند پرستار شوند، من هم دلم می خواست در آن حوزه فعالیت کنم. پدر و مادرم کاملا مخالف انتخاب من بودند. آنها آگهی استخدام کار در کتابخانه را در روزنامه ...
کی روش از ته قلبش دوست داشت بماند
شده بود و همیشه هم صحبت از پرسپولیس بود. هیچ وقت با پرسپولیس مذاکره جدی داشتی؟ نه، هیچ وقت با من صحبت نشد. نه با من و نه با مدیر برنامه ام هیچ وقت کسی راجع به پرسپولیس حرف نزد. برای خودم هم عجیب بود که دائماً درباره من و پرسپولیس خبر منتشر می شد. خبر می زدند کار تمام شده و اشکان با پرسپولیس به توافق رسیده است! بچه های تیم ملی می آمدند می پرسیدند با پرسپولیس تمام کردی؟ می گفتم من حتی یک ...
بیعانه بدهید تا دختر رزرو کنیم!
بعد هم عکسی از یک نوزاد می فرستد و می گوید این پسر بچه 10 روزه را داریم اگر می خواهید می توانید این را بگیرید! می پرسم اگر دختر بخواهم چه و او جواب می دهد باید بیعانه بگذارید و بعد بچه را تحویل بگیرید! همان موقعی که بچه در بیمارستان به دنیا می آید به شما تحویل داده می شود؛ این بچه ها با مدرک واکسینه هستند و ازدواج پدر و مادرشان شرعی است اما چون نیاز به پول دارند بچه شان را واگذار می کنند! شماره اش ...
بیشتر منابع درباره امام خمینی(ره) در حوزه تاریخ شفاهی است
که تحویل موسسه نشر آثار امام خمینی شد. در سال 1393 بنا شد کنگره ای برای پدر امام خمینی در خمین برگزار شود که به بهانه این کنگره اسنادی که خودم جمع آوری کرده بودم و اسناد موسسه را بازخوانی و نگارش کردم. البته اسنادی هم ممکن است در دست افراد مختلف و یا موسسه باشد که تاکنون در دسترس قرار نگرفته اند. مرادی نیا در معرفی پدربزرگ امام خمینی و اسناد و مدارک مربوط به ایشان اظهار کرد: پدربزرگ ...
اسراری از مجموعه خصوصی لیلی
فیلم پسرش، در هیچ فیلمی حاضر نشد. از کتابفروشی تا گالری داری لیلی گلستان درباره تجربه کتابفروشی و گالری داری خود نیز می گوید: سال 60 کتابفروشی خودم را درتهران افتتاح کردم. من شرایط بدی داشتم. روزی در گاراژ منتظر اتوبوس مدرسه بچه ها بودم که دیدم گاراژ فضای مناسبی برای کتابفروشی دارد؛ آن زمان هم کتاب، خوب فروش می رفت. پرس و جو کردم، گفتند باید برای این کار از شهرداری اجازه بگیرم. به ...
بوسه آبدار "رحمان"، بهترین هدیه برای مادرش بود
باز می کند و می گوید هنوز هم دوریشان سخت است و دلم برایشان تنگ می شود. پسرانم همیشه به فکر من بودند و کمک حالم، برایم خانه را جارو می کردند و در پخت و پز کمکم می کردند و در میان آن همه خاطره بوسه رحمان بر پیشانی مادرش در روز مادر بهترین هدیه و خاطره ای بود که در ذهنش نگهداری می کرد که مبادا گرد و غبار فراموشی بر روی آن بنشیند. وقت رفتن فرا رسید و خداحافظی و من برای آرام کردن دل بی تاب خودم بوسه ای بر پیشانی این مادر زدم و از او خواستم که برای همه جوانان دعا کند. فاطمه زنگنه انتهای پیام/ ...
نوبت جوان هاست اما چگونه؟
ابتدا وعده استفاده از جوانان را می دهد و بعد از مدتی می بینیم نه از این خبرها هم نیست و باز پست ها سپرده شده به کسانی که مو سپید کرده اند. به قول جوان ها کسانی که حالا قدرت ریسک شان کمتر است و بیشتر می ترسند. اصلاً شاید برای همین ترس بعضی تصمیم هایشان آن طور که باید و شاید خوب از آب در نمی آید. پای حرف جوان ها که می نشینی می گویند در جامعه تأثیرگذارند، به فکر کشور و مشکلاتش هستند و خیلی ...
10 خاطره از 10 مادر شهید
که پسرهایم در خانه هستند. بالاخره خودم راهی شان کردم. آن ها هم از خدا خواسته، هر چهار تا با هم رفتند. دهم) بعد از چند وقت به خانه آمده بود. مثل پروانه دورش می گشتم. شام که خوردیم، خودم رختخوابش را انداختم. خیلی خسته بود. صبح که آمدم بیدارش کنم، دیدم رختخواب جمع شده گوشه اتاق است، خودش هم خوابیده است. بیدار که شد، از او پرسیدم: پس چرا این طوری خوابیدی؟ رختخوابت رو چرا جمع کردی؟ گفت: دلم نیومد توش بخوابم. بچه ها اونجا روی زمین می خوابن. ...
مروری بر مهمترین اظهار نظرها درباره وزیر خارجه ایران/ تقدیم به دشمن قابل احترام؛ ظریف!
؛ همین جمله گلایه آمیز باشد که: چگونه است که هم نتانیاهو و هم برخی نیروهای خاص داخلی مرا دروغگو می خوانند؟ او همان کسی است که رهبر معظم انقلاب ایشان را این گونه توصیف می کند: ... خود وزیر محترم خارجه، چون انسانی متدینی است، انسان با وجدانی است و انسان صاحب احساس مسئولیت است... و بسیاری از شخصیت های خارجی که گاه دشمن سرسخت اویند هم بارها لب به تمجید و تحسین او گشوده اند .(اینجا) در همین ...
گفت وگوی خواندنی تسنیم با قهرمان تکواندوی جهان؛ 99 درصد موفقیت هایم را از همراهی همسر و فرزندم می دانم
قهرمان کشوری جودو بانوان را هم در همان سال با هزینه شخصی در شهرستان نهاوند برگزار کردم. وی با اشاره به این که تا سال 93 به عنوان نایب رئیس هیئت جودو مشغول به خدمت به بانوان ورزشکار این رشته بودم عنوان کرد: در دی ماه سال 94 به عنوان نایب رئیس هیئت کشتی استان همدان انتخاب شدم و به جرات می گویم پایه گذار کشتی بانوان در استان همدان هستم. علی بخشی با بیان این که دقیقاً 25 سال و 4 ...
مسائل و مشکلات راهنمایان گردشگری بررسی شد
گردشگران خارجی حق انتخاب برای دیدن آن را هم داشته باشند. علی صدرنیا(رییس هیات مدیره جامعه راهنمایان ایرانگردی و جهانگردی) در این مراسم گفت: به واسطه سختی کاری که راهنمایان گردشگری دارند، توقعاتی وجود دارد که کاملا توقعات به حقی هستند. بر همین اساس اگر متولیان گردشگری حرف های ما را بشنوند و با مشکلات آشنا شوند، اتفاق خوبی خواهد افتاد. چراکه هدف همه قسمت های مختلف گردشگری جز پیشرفت برای این صنعت ...
میم مثل مادر
پسرم گرفته ام وسایل خانه بود، وحید و خواهرش تا وقتی بچه بودند پول توجیبی های خود را روی هم گذاشته و برای روز مادر هدیه می خریدند و بعد هم که بزرگتر شد از خواهرش می پرسید که چه چیزی برای مامان بخریم. شماره بعدی، مادر شهید نومی گلزار است، ولی خاموش است. به سراغ مادر شهید دیگر یعنی حامد جوانی می روم، چندین بار بوق آزاد می زند ولی کسی جواب نمی دهد؛ دلم می خواست با آنها هم حرف می زدم ولی از جهت دیگر خوشحال بودم که جواب ندادند، چراکه تحمل اشک و بی تابی مادران را ندارم. گفت وگو از کتایون حمیدی انتهای پیام/ ...
اتاق بازرگانی متعلق به همه است نه فقط نمایندگان اتاق!
نوسانات سینوسی را دچار شد درطی سال های گذشته و به طرف تامین خواسته های شخصی بعضی از هیئت های نمایندگان رفت من نمی خواهم به کسی جسارت بکنم بنده خودم فرضا به این نیت در اتاق بازرگانی رفتم که بتوانم تسهیلات بگیرم و اگر تسهیلات عقب مانده دارم آن را حذف کنم و آشنا بشنوم با افرادی مانند استاندار و فرماندار و برای خودم یک چیز شخصی بگیرم زمانی که این موارد برهیات نمایندگان اتاق اثرگذاشته شود عملا از آن هدف ...
سی سال است برای شهدا مادری می کنم
زنده است، درد و دل می کند: این گوشه خانه بالای سر نادر، پرچم سبز رنگ زده بودم و روی آن یک پوستر درباره حضرت زهرا (س) نصب بود. با توسل به مادر سادات از شوهرم پرستاری می کردم. گاهی نفسش می رفت. صورتش کبود می شد و من جان از تنم بیرون می رفت. از شهدا مدد می گرفتم. گوش روزگار گاه عجیب به دهان ما و ای کاش هایمان دوخته می شود؛ این را می توان از حرف هایی که نیاززاده به زبان می آورد، احساس کرد: آن وقت ها ...
بچه های 23 نفر نمادی از ملت ایران بودند/ صدامِ فیلم واقعی بود و بچه ها در آن صحنه حضور داشتند
...، چقدر برای رسیدن به چنین بازی هایی وقت صرف کردید؟ در مقدمه کار چیزی که من نگران آن بودم و سال هایی که به ساخته شدن فیلم فکر می کردم با آن روبرو بودم، نگرانی ام از متن و روایت درست بود. بعد فکر می کردم اگر بهترین فیلم نامه دنیا هم نوشته می شد اگر بازیگر خوبی وجود نداشت نمی توانستیم آن را اجرا کنیم. یعنی بازیگری که مناسب برای این داستان باشد. قصه به ما می گفت بازیگر نباشد ...
مادر سه شهید دفاع مقدس: آتش دل مادر شهدا خاموش شدنی نیست
هنوز جریان را نمی دانم، گفتند: بله جنازه دارد. و من اینگونه از شهادت مجتبی با خبر شدم و دیگر به حال خود نبودم. به سختی خودم را به خانه رساندم. قبل از اینکه مجتبی شهید شود گویا من از شهادتش آگاه شده بودم چون خواب دیدم که به مجتبی می گویم اگر بروی جنازه ات برمی گردد. مجتبی هم به شهادت رسید و جنازه اش را بعد از یک هفته آوردند. فاصله شهادت او با برادر بزرگترش یک سال بود. بعد از شهادت آقا مجتبی پسر ...
قصه آدم های خاکستری در وقت معلوم - اخبار فرهنگی – همسو نیوز
خبرگزاری تسنیم، امیرمحمد واعظی: برو آقا برای من مجتهد مجتهد نکن. ما مجتهدی نداریم. مجتهد فقط یک نفر بود که آن را هم به عراق تبعید کرده اند. اگر مجتهدی وجود داشت که جلوی این همه فساد و فحشا گرفته می شد... این آخرین جملات بهمن بود، خطاب به روحانی ای که می خواست او را از جهاد منصرف کند و با کاترین و بچه ها از هجرت شان به غاری در میان کوه های خرمدره بازگرداند. حال اما 40 سال از ...
زایمان مهسا عروس 12 ساله زیر ضربات بیل داماد در جنوب تهران
: مامانم معتاد بود تریاک می کشید. من که به دنیا آمدم معتاد بودم. پدرم هم از زمانی که یادم هست می کشید؛ همه چیز. دلم می خواهد همین جا بمانم و هیچ وقت برنگردم خانه. خیلی ها فکر می کنند خانواده برای ما جای خوبی است اما باور کنید این طور نیست. الان سالهاست بیرون زده ام. اطراف ورامین زندگی می کنند اگر دوباره برگردم دوباره همان بلا سرم می آید. یاد سوگند می افتم و اینکه وقتی از کانون اصلاح و تربیت تحویل ...
سرقت طلافروشی برای رسیدن به آرزوهای بزرگ
آرزوهای زیادی داشتم. من دفتر خاطراتی دارم که داخل آن نوشته ام که دلم می خواهد چند مغازه، خانه و باغ در مناطق مختلف تهران بخرم. حتی می خواستم قسمتی از بدهی هایم را با فروش طلاها بپردازم و داخل دفترچه ام از ماجرای طلاها و قسمت کردنش هم نوشته بودم. با حقوقی که من داشتم واقعاً نمی شد به این آرزوهای بزرگ برسم و برای همین زمانی که سعید به من پیشنهاد داد وسوسه شدم و با خودم گفتم با اجرای این نقشه می توانم به ...