سایر منابع:
سایر خبرها
کتک های هر روز پدرم برای سقط شدن بچه ناخواسته داخل شکمم بود
طور پنهانی از طریق تلفن با هم در ارتباط بودیم. همین آشنایی سرنوشت تلخی را برایم رقم زد. مدتی بعد از آشنایی تصمیم گرفتم با آن پسر از خانه فرار کنم و یک زندگی رویایی برای خودم بسازم چون پدرم خیلی در خانه سختگیر بود و برایم محدودیت ایجاد می کرد. روز موعود با برداشتن مقداری وسایل از خانه خارج شدم و به تنهایی به آدرسی که پسر عاشق پیشه به من داده بود، رفتم. روز بعد با پسر همسایه ...
نقشه قتل شوهرم درست پیش نرفت و او زنده ماند!
کرد و چندین بار به سینه و شکم اصغر ضربه زد و متواری شد. من از دیدن این صحنه بشدت ترسیده بودم. با اورژانس و پلیس تماس گرفتم اما در کمال ناباوری، اصغر با آن همه زخم و جراحت زنده ماند.تحقیقات پلیس آغاز شد و با توجه به اینکه ضارب بدون شکستن در وارد شده بود، احتمال همدستی یک آشنا مطرح شد و من به عنوان نخستین مظنون احضار شدم. در جریان بازجویی ها خیلی تلاش کردم خودم را به بی اطلاعی ...
بیوگرافی کامل رضا یزدانی ؛خواننده ای که در سریال از یادها رفته نقش مهراد مستوفی را بازی کرده است
متولد تهران است. او روز 24 مهر 1352 به دنیا آمده است و از همان بچگی به هنر علاقه داشت البته در دانشگاه در رشته مهندسی چوب و کاغذ درس خواند. او درباره کودکی اش گفته است: پدرم دندان پزشک بود، به همین دلیل تحصیلات در خانواده حرف اول را می زد، اما من به شدت از درس و مدرسه فراری بودم و سعی می کردم به علاقه ام بپردازم. اما در آن زمان جامعه درگیر جنگ اجاره فعالیت در موسیقی را نمی داد به همین خاطر ...
محسن در ساسان شهید شد + عکس
توپ های پارچه بود. پارچه قرمز رنگی به من دادند که دو تکه بود یکی کوچک و دیگری بزرگ! بیدار که شدم به کسی حرفی نزدم فقط در دلم گفتم که محسن به آرزویش رسید. وقتی اولین شهید فرحزاد را آوردند، محسن خبرش را برایم آورد. می گفت: فکر می کردم اولین شهید فرحزاد من باشم. فردای آن روز، چون تعطیلات عید بود من منزل بودم، اما برای انجام اموری مربوط به مدرسه آماده شده بودم که همسر خواهرم که دوست محسن بود در زد. همه ...
مُهر شهادت در پرونده ام دارم
...> من در حین کندن سنگر، ناگهان چند متر از زمین به سمت آسمان پرتاب شدم. حس سبکی داشتم. فکر کردم که مرده ام. منتظر بودم که دنیای دیگری را ببینم. چشم باز کردم و خودم را نقش بر زمین دیدم. یک پایم قطع شد و استخوان پای دیگرم شکست. چند نفر از نیرو ها با یک پتوی عراقی من را به سمت عقب بردند. کمی که گذشتیم، صدای نیرو های عراقی ها را در 2 متری مان شنیدیم. از رزمندگان خواستم کلاهی سر من بگذارند و بروند. شرایط به ...
جزئیات نقشه شوم پسر جوان برای بیوه 16 ساله
... روزی به اتفاق مادر، خاله و دوست مادرم به تفریح رفتیم. زمانی که به محل رسیدیم متوجه شدم پسر دوست مادرم هم حضور دارد، اولین باری بود که او را می دیدم. بعد از چند ساعت وقتی قصد داشتم با دوستم عکس بگیرم پسر غریبه جلو آمد و خواست کمک ام کند. همین اتفاق و گره خوردن نگاه مان برای چند لحظه باعث شد دلم بلرزد و وارد یک عشق بی پایان شوم. کمی بعد از عکس گرفتن خوش و بش ما شروع شد و زمانی که ...
ماجرای کتک زدن زن نگون بخت توسط 2 مرد بی وجدان در مشهد
نجات همسرم تلاش کردم. وقتی بعد از گذشت پنج سال همسرم در شرایط عفو اسلامی قرار گرفت من با فروش زمین و خودروی اهدایی پدرم جریمه اش را پرداختم تا همسرم از زندان آزاد شود اما رفتار او به کلی تغییر کرد و پاسخ محبت های مرا با کتک کاری و فحاشی در کوچه و خیابان می داد. او به بهانه واهی پسرم را به خانه برادرش برد و مرا از دیدار او محروم کرد. وقتی برای گرفتن فرزندم شکایت کردم باز هم برادر همسرم در خیابان به من حمله ور شد و به شدت مرا کتک زد. حالا هم به حکم دادگاه حضانت فرزندم را گرفتم و نزد پدر و مادرم بردم تا خودم در مشهد پرونده طلاق را پیگیری کنم. ...
اخباری: به خاطر تراکتور قید حضور در اروپا را زدم
داشته باشم. اولین باری که روی نیمکت نشستم دلم گرفت برای من به عنوان بازیکنی که در دوره قبل حضور در تراکتور همه بازی ها را به طور ثابت بازی کرده بودم، نیمکت نشینی بسیار سخت بود. یادم نمی رود اولین بازی ای که باید روی نیمکت ذخیره ها می نشستم، خیلی ناراحتم شدم. جو را که دیدم حال و هوای عجیبی داشتم. با این حال مهم ترین مساله موفقیت تیم بود. در آن هفته ها خوب هم نتیجه می گرفتیم و ...
کتک نمی خوردم اما هر روز تحقیر می شدم!
شعار سال : نمی خواستم اوقات خودم را تلخ کنم به یاد نداشتم آخرین بار چه وقت دو نفره بیرون رفته بودیم. هرچند تلاشم بی فایده بود. داخل ماشین که بودیم خواهرش تماس گرفت. برایم جالب بود که بعد از تمام شدن صحبتش با او خداحافظی کرد. فکر کنم سه سالی می شد که بعد از زدن حرفش پشت تلفن با من گوشی را بدون خداحافظی قطع می کرد. بعد هم که گله می کردم می گفت من با همه همین طور هستم. عادت کن. دروغ می گفت با همه این طور نبود. مگر اوایل ...
گزارش زندگی دختران خردسالی که شوهر دارند
...> آسیه، عروس پنج ماهه، در شکسته اتاقش را نشانم می دهد و می گوید: من شاگرد اول مدرسه هستم. قرارمان این بود که کاری به کار درس خواندنم نداشته باشد. یک ماه که گذشت، آمد خانه ما، مادرم را توی حیاط حبس کرد تا بیاید و کتاب هایم را آتش بزند. در اتاق را بسته بودم که با ضربه در را شکست. اگر پدرم نمی آمد، نمی دانم چه می شد. آسیه می خواهد 50 سکه مهریه اش را به بهنام ببخشد تا خیلی بی سروصدا جدا شوند. خواهرش ...
آتوسا مشفق: ای کاش لولیتا را من نوشته بودم
شده است: به نظرم زنی که مجموعه هری پاتر را نوشت باید مورد تحسین بیشتری قرار می گرفت. آخرین کتاب خنده داری که خواندم: اخیراً داستان های خنده داری نخوانده ام اما فکر می کنم چند سال پیش وقتی شکایت پورتنوی نوشته فیلیپ راث را خواندم دوست داشتم بخندم. آخرین کتابی که با خواندنش اشک ریختید: به یاد ندارم با خواندن کتابی گریه کرده باشم اما در مهدکودک با خواندن کتاب ...
چرا تتو می کنید؟
تتو می کنند تا حرف به دیگران بزنند یا چیزی را نمایش بدهند اما خیلی از کسانی که تتو می کنند الزاما با این نظر موافق نیستند. خانم چهل و چند ساله ای که برای تتوی خط چشم به یک آرایشگاه رفته است، در مورد تصمیمش می گوید: من خودم موافق کارهای افراطی و چیزهایی که جلب توجه زیادی کند نیستم. سال ها دوست داشتم خط چشم داشته باشم اما چون دستم می لرزد و اعصابم ضعیف است نمی توانم همیشه خودم خط چشم بکشم ...
مادر شهید قربانخانی:گفته بود خواب حضرت زهرا (س) را دیده است
مجید در تهران نمی گذرد شما وقت گذاشتید. مادر شهید : ممنون. خواهش می کنم. ماه مبارک رمضان را تبریک می گویم. ابتدای امر از همه مردم عزیز کشورم به خاطر حضورشان برای مراسم پسرم تشکر می کنم که تشریف آوردند، اصلا باورم نمی شد که تا این اندازه مراسم مجید شلوغ شود و الان متوجه شدم که مجید تا چه اندازه برادر دارد. واقعا دست همه آن ها درد نکند . 6 ماه قبل از اینکه تصمیم برای رفتن به ...
رشته ارتوپدی با فقدان تحقیق و پژوهش مواجه است
می دهد اما ارائه یک تئوری در سطح بالا و با دانش بالا جهان را در جهتی سوق می دهد که می تواند جهان را نجات دهد. اما تقدیر به گونه ای رقم خورد که این راه را ادامه دادم. اصلا در ذهنم نبود که تخصص بگیرم و تصمیم داشتم به عنوان یک پزشک عمومی در گوشه ای از مملکت که قبلا انتخاب کرده بودم مشغول به کار شوم و به هموطنانم خدمت کنم. اما از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، حاکمیت زمان ...
پسر شیرازی دو دوستش را سراغ خواهر جوانش فرستاد
مخالف بودم. تا اینکه دو روز قبل برادرم به مقابل خانه ام آمد و درخواستش را دوباره مطرح کرد اما من وقتی مخالفت کردم با تهدید و به همراه دو نفر از دوستانش مرا به زور سوار خودروی پژویی کردند و ربودند. او ادامه داد: بعد از آن، مرا به خانه ای در شیراز بردند و 24 ساعت در آنجا نگه داشتند. آنها از من خواستند برگه هایی را امضا کنم که نشان می داد من آنچه برادرم خواسته است را به او برگردانده ام. اما ...
برای زنده ماندن باید کاری محیرالعقول می کردم
...! وقتی با بزرگترهای تیم صحبت کردم و از تصمیمم گفتم همه آنها استقبال کردند و به من امیدواری دادند که با این اتفاق می توانیم به نتیجه دلخواه برسیم. من هم از ابتدای لیگ که تصور می کردم ممکن است اتفاقاتی بیفتد بازیکن کم بیاوریم کارت خودم را بازیکن - مربی گرفته بودم تا مشکلی برای حضور در میدان نداشته باشم. از طرفی در وقفه طولانی مدتی که لیگ داشت شنیده بودیم که تیم آذرخش یک ماه در بندرعباس اردو ...
زبان خوش داشتند و اهل گلایه نبودند
کفش را می خواست پای من کند تا اندازه بگیرد. یک دفعه از خواب بیدار شدم. پدرم گفتند با خوابی که دیدم این کار باید انجام شود. درباره آقای یثربی تحقیق هم کردید؟ بله، تحقیق کردند. البته پدرم که آقامیرسیدعلی را می شناختند، گفتند نمی توانیم به این خانواده جواب منفی دهیم. شما بزرگ شده تهران بودید. پس چگونه با فضای قم خودتان را هماهنگ کردید؟ به خاطر مهربانی آقا. ...
اندیشه ای داریم به وسعت ایران
که می گوید شرایط انتخاب شوندگان را قانون تعیین می کند مورد قبول باشد هر دو امکان دارد. *نگاه شخصی شما نسبت به این طرح چیست؟ ولی نظر شخصی خود من این است که خوشحال شدم البته نه برای همه چون 34 نفر از کاندیداتوری محروم می شوند در حالی که حضور بسیاری از آنها در مجلس لازم است آنها افرادی با تجربه هستند. و هدایت امور در مجلس بیشتر در دست همین تیپ ها است که تجربه بیشتری دارند ولی ...
همه با اسمم مشکل دارند + عکس
. چرا که وقتی از شهیدی قبلاً کتاب نوشته شده بود چه نیازی به کتاب دوباره بود؟ چند ماه این بلاتکلیفی ادامه داشت تا اینکه یک روز دست بچه هایم را گرفتم و رفتیم بهشت زهرا. تا حالا سر مزار آقا محسن نرفته بودم. به چه سختی ای پیدایش کردم و نشستم با خودش سنگ هایم را واکندم. اگر دوست داشت که من بنویسمش باید خودش کمک می کرد که چیز خوبی از آب درمی آمد و نه همان قبلی ها و همیشگی ها. فردایش از حوزه هنری زنگ زدند و ...
طلاق به خاطر عمل زیبایی زن
چشمانم می آورد. گفتم عروسی کنیم شاید اخلاقش بهتر شود ولی سخت در اشتباه بودم چرا که نه تنها بهتر نشد بلکه روز به روز رفتارهایش روی اعصابم بود. بدون اجازه من شال و کلاه می کرد و با دوستانش تا پاسی از شب به خوشگذرانی می پرداخت.انگار نه انگار که همسری هم دارد که چشم انتظار است. دوست داشتم وقتی ازسر کار به منزل بر می گردم، از آشپزخانه بوی غذا به مشامم برسد و خانه از تمیزی برق بزند ولی زهی خیال ...
لحظه تولد فرزندانم در کنارشان نبودم/ مقاومت، درس بزرگ دفاع مقدس بود
زمان انقلاب جانباز شده بود و علاوه بر خودم دو برادر دیگرم نیز درجنگ حضور داشتند. قلی پور می افزاید: زمان انقلاب 15سال سن داشتم و سال 58 علاوه بر درس خواندن و کار کردن در گروه شهید چمران آموزش نامنظم رزم را دیده بودم. وی بیان می کند: همزمان با شروع جنگ روز سوم مهرماه سال 59 با گروهی از رزمندگان سپاه و یک تیم پزشکی اعم از پزشک و بهیار عازم سر پل ذهاب شدیم. قلی پور در خصوص شب ...
مادر شهید قربانخانی: خیلی ها می گویند که چقدر به شما پول می دهند؟/ سردار سلیمانی آمد و مهمان مجید شد/ ...
باشگاه خبرنگاران جوان آمدید و در استودیو برنامه 10:10 دقیقه حاضر شدید. مادر شهید: ممنون. خواهش می کنم. ماه مبارک رمضان را تبریک می گویم. ابتدای امر از همه مردم عزیز کشورم به خاطر حضورشان برای مراسم پسرم تشکر می کنم که تشریف آوردند، اصلا باورم نمی شد که تا این اندازه مراسم مجید شلوغ شود و الان متوجه شدم که مجید تا چه اندازه برادر دارد. واقعا دست همه آن ها درد نکند. 6 ماه قبل ...
مجیدی:کم آوردیم،استقلال جای بعضی ها نیست
آسیا می دانند، گفت: اجازه بدهید من در حیطه خودم صحبت کنم. من مسئول فنی تیم هستم و باید در این خصوص صحبت کنم، اما مسابقات در همه جای دنیا به همین شکل است که هر سه چهار روز یک بازی انجام می شود. مجیدی گفت: فقط می خواستم به یک مسئله مهمی اشاره کنم. ابتدا باید از هواداران استقلال ممنون باشم که ما را حمایت کردند و اینکه من چهار پنج سال در باشگاه استقلال نبودم. نمی دانم در این چند سال چه بر سر ...
تشابه بازیگری و آتش نشانی از زبان بازیگر فیلم تختی/هیجان دیدن فیلم برایم بیشتر از بازیگری بود
فیلم را ندیده بود. باید بگویم که از شب گذشته اش استرس بالایی داشتم و باید بگویم شدت هیجان تولید در مقابل این استرس اصلا چیزی نبوده و قابل مقایسه نبود. مدام نگران این بودم که بالاخره فیلم چگونه خواهد شد. وی در پاسخ به این سوال که موقع تماشای فیلم خودتان را تماشا می کردید یا آقا تختی را گفت: به هر حال من حجم قابل توجهی از حضور را در این فیلم داشتم و به غیر از همان صحنه های کشتی ملبورن که ...
دختر کشتی گیری که خانه اش را آب برد ولی اراده اش را نه!
ما در روستای سبحانیه نیز به زیر آب رفت، ما به اردوگاه شهدای هویزه رفتیم و نزدیک به 20 روز در چادر زندگی می کردیم ولی من هر زمان که تمرین داشتم از اردوگاه به ورزشگاه فجر سوسنگرد می رفتم و تمریناتم را ترک نکردم. البته خودم دیگر نمی خواستم در تمرینات شرکت کنم ولی پدرم اصرار داشت که باید به تمرین بروی. *در آن شرایط سخت نبود که به تمرین بروی؟ بله سخت بود و اگرچه در جریان سیل خانه ...
سرگذشت تلخ اسطوره ی بانوان عشایر آذربایجان/ “مه لقا خانی” از اسب افتاد؛ از اصل نمی افتد
پایین بچه هایم و مشکلات کوچ در قشلاق می مانم. می پرسم از زندگی راضی هستی؟ آه می کشد. از کجای زندگی راضی باشم، من فقط از اسب راضیم. درس نخواندم. بخاطر همین (باخار کور اولموشام) بینای کورم . دوست داشتم سواد داشته باشم و بتوانم بخوانم. امسال قرار بود برای بیست وهفتمین سال پیاپی مقام اول را کسب کنم اما با زمین خوردن اسبم راهی بیمارستان شدم. این اسم و شهرتی که تو می گویی ...
طرفدار سینمای قصه گو هستم
شما دیدیم مقداری به هم شباهت دارند. انتخاب این نقش های کمی شبیه به هم به دلیل نبود فیلمنامه و عدم هدایت درست کارگردان است یا اینکه خودتان هم تلاشی برای اینکه نقش متفاوتی در حوزه کمدی بازی کنید انجام نمی دهید؟ مدت ها منتظر بودم که در سینما جایگاه سفتی پیدا کنم تا انتخاب کننده باشم ولی در این 20 سال کار کردن در این حوزه هرچه جلوتر آمدم به این نتیجه رسیدم که ذاتاً پوزیشن بازیگر انتخاب ...
مجیدی: استقلال جای هر کسی نیست/ مشکل بدنی داریم
و پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا می دانند، گفت: اجازه بدهید من در حیطه خودم صحبت کنم. من مسئول فنی تیم هستم و باید در این خصوص صحبت کنم، اما مسابقات در همه جای دنیا به همین شکل است که هر سه چهار روز یک بازی انجام می شود. مجیدی گفت: فقط می خواستم به یک مسئله مهمی اشاره کنم. ابتدا باید از هواداران استقلال ممنون باشم که ما را حمایت کردند و اینکه من چهار پنج سال در باشگاه استقلال نبودم. نمی ...
فدرر: المپیک هدف من نیست
داشته باشم. * برای حضور دوباره در رولان گاروس و بازی در فیلیپ شاتریه جدید (یکی از زمین های این بازی ها) اشتیاق دارید؟ سرگرم کننده است چون فکر نمی کردم تغییرات به این اندازه باشد. به اتفاق های اخیر این تورنمنت توجه زیادی نکردم به خصوص سال گذشته. تنها چند بازی چکیناتو را تماشا کردم. درباره تغییر ورزشگاه ها اطلاعی ندارم. در هفته های اخیر متوجه برخی مسائل شدم. یکی از دلایلی که ...