سایر منابع:
سایر خبرها
سبک زندگی شهید آیت الله شاه آبادی+ فیلم
به بانه تبعیدشان کرده بودند برای سخنرانی به مسجد رفته بود و در مسجد دربارۀ اسم صحبت کرده بود که اسم فرزند حقّ گردن پدر و مادر است. وقتی صحبتش تمام شد به خانه آمد و گفت: خیلی شرمنده شدم از این که این اسم را به دخترم دادم و ما هم چیزی نگفتیم. زمانی که در تبعید به سر می برد و نسرین مدتی پیش آقاجنش ماند اسمش را ایشان زهرا صدا می زد و به مرور دیگر اسم زهرا انتخاب و به کار برده شد. وقتی اسم ...
کوچ سوسنِ باغ قصه ها
.... از نویسندگانی که هم با خودش صادق بود، هم با حضرت قلم و هم بچه ها. همچنین علی اصغر سیدآبادی در صفحه شخصی خود نوشت: سوسن طاقدیس را سال هاست که می شناسم. قصه هایش را خوانده ام. با او در نشست های قصه خوانی بوده ام. دوره اول و دوم انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با او همکاری نزدیک داشتم، اما هیچ گاه به او آن قدر نزدیک نبودم که بدانم پشت این شوخ طبعی و صراحتی که به خاطر آن شوخ طبعی از ...
چند روایت از تاثیر کرونا بر روابط خانوادگی
کرده اند را می فرستند تا خوشحال شوم. نگهداری از بچه ها در قرنطینه، مشکل دیگری است که این روزها خانواده ها با آن درگیرند. زهرا ، مادر دو دختر 3 و 4 ساله می گوید: وقتی من بچه بودم، خانه ای داشتیم که فکر می کردم حیاطش هیچ وقت تمام نمی شود و اگر تنها به باغچه بروم ممکن است گم شوم. بعدها البته فهمیدم که حیاط ما آنقدرها هم بزرگ نبوده است اما در عالم بچگی این طور به نظر می آمد که هیچ وقت تمام ...
بحران بی سوادی در راه است؟
کند و می گوید: بچه ها آموزش مجازی را جدی نمی گیرند، از طرف دیگر والدین چندین ماه برای تحصیل دانش آموزان هزینه کرده اند و اگر به خاطر دو ماه افت تحصیلی داشته باشند برای آن ها دشوار است. مادر دیگری که فرزندش کلاس هفتم است، به خبرنگار ایسنا می گوید: دانش آموزان تدریس مجازی را خیلی جدی نمی گیرند، زمان بندی پخش شبکه آموزش نیز مناسب نبود و هر روز ساعت هشت مختص یک رده سنی بوده در صورتی که اگر ...
اسکوچیچ: با برانکو دوستم، از کی روش انتقاد نمی کنم
ایران هستند. می دانم طرف آمریکایی صرفاً به دنبال تأمین منافع خودش است و مردم دنیا این را دوست ندارند. من سال های زیادی در ایران بودم و من هم مثل یک ایرانی هستم، یعنی یک ایرانی به ایرانی ها دنیا اضافه شده است و سعی می کنم از منافع ایران دفاع کنم چون که می دانم این تحریم ها بسیار ناجوانمردانه است و هیچ مشکلی هم ندارم که این موضوع را با صراحت اعلام کنم. وی همچنین درباره ترامپ نیز گفت: من ...
افسردگی دوران بارداری، با توام ای شادی غمگین!
هفته پس از آن واقعه، پزشک زنانم را دیدم. در آن سکون محض بیمارستان، وقتی دراز کشیده بودم و یک دامن کاغذی رویم انداخته بودند، این فکرهای منفی (یا به تعبیر خودم فروپاشی) را رُک و پوست کنده برایش گفتم. می خواستم مشکلم را عین سوزش قلب یا بواسیر، با همان دقت، توصیف کنم. پزشکم گوش داد و برافروخته شد. از من پرسید که آیا پیش روانکاو می روم؟ جواب دادم که بله، بیست سال است، ولی هر از گاهی. چرا؟ برای افسردگی ...
درگذشت سوسن طاقدیس، نویسنده محبوب کودک و نوجوان
. او از همان کودکی نوشتن را هم دوست داشت و برای همین هم در مدرسه عاشق زنگ انشا بود تا نوشته های جدیدم را برای بچه ها بخوانم . سوسن در آن گفتگو می گوید که سر درس های دیگر اصلا نمی توانست به درس گوش کند و یک ریز با بچه ها حرف می زد و از هر چیز قصه می ساخت. سوسن طاقدیس ماجرای اولین همکاری با کیهان بچه ها را چنین روایت می کند: سال 1359 است. وحید نیکخواه آزاد سردبیری کیهان بچه ها را به داریوش ...
خلاقیت یک خلبان در اسارت
دیوار زد یعنی که منظورش این نیست. صبح روز بعد دوباره 32 ضربه زد. گفتم: خدایا اگر زبان مورس می دانستم و می توانستم با او صحبت کنم، چقدر خوب بود. ناگهان به فکرم رسید نکند منظورش 32 حرف الفبای فارسی است. ... الفبا را به ترتیب نوشتم. بعد حرف سین را با پانزده ضربه زدم. مکث کردم. بعد 28 ضربه زدم. منتظر شدم. از آن طرف شروع کرد به ضرب گرفتن. ضرب آهنگی زد یعنی دمت گرم، خوب فهمیدی چه می ...
مجاهدی شریف ، خدمتگزاری مخلص
اخلاص علیه ظلم و ستم دودمان پهلوی مبارزه و چندین بار هم زندان و شکنجه دستگاه پهلوی را تجربه کرد، اما تا زمان پیروزی انقلاب هرگز از پای نایستاد و هر چه میگذشت مبارزاتش علنی تر و جدی تر شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مجاهدات های وی به صحنه خدمت کشیده شده و در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی ، به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. آیت الله مهدی شاه آبادی سرانجام در ششم اردیبهشت سال 1363 در حالی که ...
منِ عزیز : نامه های یک رمان نویس به خودِ آینده اش
چهارساله ای که آن را نوشته عمیقاً نگران ده سال آینده است. او باور دارد که خطر جدی است و اگر در این دوره شکست بخورد، تا آخر عمر شکست خورده است. نگران است از عهده بر نیاید، هرچند معلوم نیست از عهدۀ چه چیزی یا از نظر چه کسی. دربارۀ انتظارات خود در این ده سال دقیق صحبت می کند: اینکه با دوست پسر دوران لیسانسش ازدواج خواهد کرد، اینکه یک بچه خواهند داشت، اینکه رمان گیگی را که اکنون در دست دارد تکمیل و منتشر ...
دو روایت از یک بیماری
.... غصه ام هزار برابر شده بود. فکر اینکه در این اوضاع چطور جان سالم به در ببرند؟ ماسک و دستکش و محلول ضدعفونی دارند یا نه؟ اصلا عمه کی حالش خوب می شود؟ و هزار و یک فکر دیگر مثل خوره به جانم افتاده بود. حتی به این فکر کردم که کاش مادر نبودم، بچه نداشتم و من به جای مادرم در بیمارستان مراقب عمه مریضم بودم. پنج روز در استرس محض گذشت، مامان می گفت می ترسیده حتی روی زمین بیمارستان نماز بخواند، می گفت ...
برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت
نوریان معتقد بود انقلاب اسلامی زمینه ساز قیام منجی است. همرزم شهید از چه زمانی با شهیدنوریان آشنا شدید؟ کدام یک از خصوصیات اخلاقی ایشان باعث جذب شما شد؟ سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی با ایشان آشنا شدم. فرماندهم بودند و بعد به عنوان جانشین در خدمت شان بودم. شهید اهل محاسبه نفس بود. نمونه اش یک برنامه ای داشت که 40 محور برای خودش تنظیم کرده بود. به خودش در ایام روز نمره می ...
از شهادت برای امنیت تا خدمت در سنگر سلامت/ شاخه گلی از بهشت برای سردار سلیمانی
...> دوست شهید بواس ادامه می دهد؛ در سال 1389 پسرش محمد جواد بدنیا آمد، یک سال بعد از من خواست که برای ورودش به گردان اقدامی انجام بدم من هم که علاقه او را دیدم به جانشین تیپ، سردار "شهید مرادخانی" از شهدایی مدافع حرم گفتم؛ کربلایی! حسین خیلی بچه توانمندی هست به درد می خورد، سردار گفت می توانیم سهمیه قراردادی به او بدهیم. * می گفت من نشستن و نگاه کردن را دوست ندارم! حسین، در ...
قتل یک برادر بر سر عشق به زن برادر دیگر
دختر لیلی است. من زودتر از برادرم موضوع را به خانواده ام گفتم و ما به خواستگاری رفتیم. با اینکه برادرم چیزی به من نگفت، اما فهمیده بودم او عاشق لیلی شده است، به همین خاطر هم تصمیم گرفتم به ایران بیایم. می خواستم خودم و همسرم از آنجا دور باشیم، اما حمید از من کینه به دل داشت. او فکر می کرد من لیلی را از او گرفته ام درحالی که این طور نبود. اول من بودم که با لیلی آشنا شدم. ضمن اینکه من برادر بزرگ تر ...
چه خوب که این روزها را ندید
خشک کرده باشد و تمام روز و شب بپایدش که کار دست خودش ندهد. بعد، روز نحس چندم اردیبهشت 94: جلوی دفتر مطالعات در خیابان پاکستان. عده زیادی جمعند تا با دوست، همکار، استاد و آشنای شان وداع کنند. صدیقی بغض کرده از قطاری گفت که در آنیم و ما را می برد و هرگز نمی رساند و ... . حالا شش سال از آن روز می گذرد. عبدالرحمان فرامرزی، روزنامه نگاری بود که نوشتن روزنامه نگارانه یاد همه ما داد. تا دهه ...
روی موج عشق در کانال دوئیجی!
رنظر گرفته بودیم. شلیک اول که میشد می گفتیم بپر! در همین فواصل بچه ها را رد کردیم و رفتند پشت خاکریز. منم رفتم پشت خاکریز و بیش از اندازه خسته بودم. تیمم کردم که نماز بخوانم، تا گفتم الله اکبر، نفهمیدم چه شد و خوابم برد. حالا همه ش چند ثانیه! دوباره می پریدم ، دوباره تیمم می کردم و تا الله اکبر را می گفتم، خوابم می برد! 5- 6 بار اینطوری شد! بالاخره نفهمیدم نماز چه خواندم! یکد ...
ماجرای مصاحبه خبرنگار العالم با شهید قاسم سلیمانی
از موکب دور شدم. یکی از خادم ها صدایم زد: گریه نکن، سردار انگشترش را به تو هدیه داده است. ذوق کردم ولی طمع مصاحبه دست از سرم بر نمی داشت. هدیه را نگرفتم و گفتم: من به شبکه قول دادم مصاحبه بگیرم. گریه کنان به سمت ماشین گروه می رفتم که خودروی سردار کنارم توقف کرد. لحنش پدرانه بود: دخترم می شه گریه نکنی، حالا بگو چی باید بگم. اشک هایم را با خوشحالی پاک کردم و گفتم: هر ...
مسی ایرانی از رویانیان تا علی دایی و مهدوی کیا
گل کرده بود و می گفتند ستاره آینده فوتبال ایران از اردبیل می آید. کلیپ دو سه دقیقه ای هنوز داشت پخش می شد و امیرحسین داشت دریبل می زد که دایی لپ تاپ را بست و با اکراه گفت: حواستون بهش باشه؛ بذارین درسش رو بخونه و بازی کنه . این توی ذوق آن هایی خورد که دنبال بلیت برای امیرحسین بودند تا دایی ببردش پرسپولیس و با دلخوری رفتند. ما خبرنگارها ولی ول نکن بودیم. آن کلیپ یک ماه بعد از نود پخش شد ...
پرستار داوطلب شدیم تا شما تنها نمانید +عکس
پرستارها هم گفت ما اگر مجبور نبودیم اینجا خدمت نمی کردیم. این جمله را به حساب خستگی هایشان گذاشتم و گرنه لبخند همیشگی شان وقت مواجهه با بیماران و قربان صدقه رفتن ها موقع بدرقه بیماران بهبود یافته حرف دیگری می زد. استندآپ کمدی در قرنطینه تمرین کرده صبور باشد در برابر پرستارانی که خسته شده اند. به خودش قول داده حق بدهد به بیمارانی که درد و تنهایی کج خلقشان کرده است. به قولش عمل ...
حاشیه های پدر آرات حسینی از لایو با امیر تتلو تا دعوا با علی کریمی
را دوست دارد. از سال ها قبل و پیش از اینکه به خاطر کامنت مسی آرات آنقدر مورد توجه باشد تتلو از او حمایت می کرد و روحیه می داد حالا چرا باید او را کنار بگذاریم؟ اگر لازم باشد دوباره با تتلو لایو می گذاریم. * از کریمی برای خودم بت ساخته بودم من خودم سال ها عاشق کریمی بودم و در زندان هم که بودم خواهش می کردم بازی های او را برایمان پخش کنند. خودم تصاویر کریمی در اتاقم بود و آرات هم در ...
روایت نزدیک از حضور طلبه های خواهر در غسالخانه کرونایی ها
اصلا این حالت ها را نداشتم. یعنی با آن توشه ای که روز قبل ذخیره کردم، مقاوم شدم. روز اول خود بچه ها می گفتند خانم شما روزه بودید، چه طوری سه نفر را شستید با دهان روزه؟ گفتم: شکر خدا اصلا حالت ضعف نداشتم. معجزه الهی بود و دعای خود همین ها. یکی از معجزاتی که من دیدم و به بچه ها هم گفتم همین بود. چون ماه رجب بود خب من دوست داشتم روزه بگیرم. با اینکه روز اول روزه بودم، کارهای سه نفر را انجام دادم. ولی ...
نوری: بعد از آبروریزی جلوی العین بازیکن استقلال در مهمانی قر می داد و قلیون می کشید!
هنرمند استقلالی گفت: من موقع خداحافظی رحمتی از تیم ملی چندبار گفتم کارت اشتباه بود و نباید خداحافظی می کردی. ولی مهدی کلاً آدم غدی است و روی حرف خودش بود و می گفت کار درستی انجام داده ام. به گزارش وانانیوز، چند روز قبل و به دعوت سعادتمند مدیرعامل جدید باشگاه استقلال چند هنرمند استقلالی به محل این باشگاه رفتند تا در خصوص مسائل مختلف آبی پوشان گفتگو کنند. یکی از این افراد امیر نوری بازیگر با سابقه ...
حمله تند امیرنوری به پرویز پرستویی به خاطر سحرقریشی + فیلم
آمدند آن زمان کمی از الان چاق تر بودم، بگذریم، آقایی پیش من آمد که بعدها فهمیدم نامش فریدون حسن پور می باشد و کارگردان است، به من گفت : در فیلم من بازی می کنی، گفتم نه بابا حوصله ندارم روز بعد بازهم با تعدادی از بچه ها همانجا آمدند و وقتی فهمیدم برای بچه ها مرخصی از مدرسه گرفتند، گفتم حالا که آنها مدرسه نمی روند من هم بازیگر می شوم و از همانجا بود که به بازیگری روی آوردم. من از سال 72 و ...
گلایه مادر شهید حامد بافنده از حرف های نسنجیده
؟ حامد خیلی دوست داشتنی و خواستنی بود، به این معنی که کارهای شیرین بازی از خودش زیاد در می آورد. یک روز که به خانه خواهر خود رفته بود لانه کلاغ را می بیند و به حیاط می رود تا بچه کلاغ ها و لانه کلاغ را پایین بیاورد، ولی این قدر بالای درخت رفته بود، که نمی توانست پایین بیاید، تا جایی که تلفن کردند و از آتش نشانی آمدند و وی را از درخت پایین آوردند. **: از فعالیت های مذهبی حامد ...
حاشیه های پدر آرات حسینی از لایو با امیر تتلو تا دعوا با علی کریمی
را قضاوت نمی کنم ولی آرات او را دوست دارد. از سال ها قبل و پیش از اینکه به خاطر کامنت مسی آرات آنقدر مورد توجه باشد تتلو از او حمایت می کرد و روحیه می داد حالا چرا باید او را کنار بگذاریم؟ اگر لازم باشد دوباره با تتلو لایو می گذاریم. * از کریمی برای خودم بت ساخته بودم من خودم سال ها عاشق کریمی بودم و در زندان هم که بودم خواهش می کردم بازی های او را برایمان پخش کنند. خودم ...
چطور این غذا از گلویم پایین برود؟!
به گزارش خبرگزاری رسا ، 45 روزی می شد صمد [شهید ستار (صمد) ابراهیمی هژیر] رفته بود. زندگی بدون او سخت می گذشت. این انتظارها آنقدر کشدار و سخت شده بود که یک روز بچه ها را برداشتم و پرسان پرسان رفتم سپاه. آنجا با هزار مصیبت توانستم خبری از او بگیرم. گفتند: حالش خوب است . نمی دانم چقدر گذشت که یک شب یک نفر پتو را آرام از رویم کشید. سایه ای بالای سرم ایستاده بود، با ریش و سیبیل سیاه. چراغ ...
مسی ایرانی از رویانیان تا علی دایی و مهدوی کیا
گل کرده بود و می گفتند ستاره آینده فوتبال ایران از اردبیل می آید. کلیپ دو سه دقیقه ای هنوز داشت پخش می شد و امیرحسین داشت دریبل می زد که دایی لپ تاپ را بست و با اکراه گفت: حواستون بهش باشه؛ بذارین درسش رو بخونه و بازی کنه . این توی ذوق آن هایی خورد که دنبال بلیت برای امیرحسین بودند تا دایی ببردش پرسپولیس و با دلخوری رفتند. ما خبرنگارها ولی ول نکن بودیم. آن کلیپ یک ماه بعد از نود پخش شد ...