سایر منابع:
سایر خبرها
سبک زندگی شهید آیت الله شاه آبادی+ فیلم
صدای زنگ تلفن را شنیدم و طوری بودم که اصلاً نمی توانستم بلند شوم تلفن را بردارم و همین طور خزیدم تا نزدیک تلفن، البته آن موقع مستقیم خبر شهادت را ندادند و سراغ بچه ها را گرفتند، اما همین که خودشان پشت خط تلفن نبودند، من فهمیدم که مسأله ای پیش آمده، البته نمی توانستم شهادت ایشان را قبول کنم و می گفتم لابد مجروح شده، هرچه اصرار کردم برادر دکتر چمران گفت: نه، ایشان برای خط رفتند و طوری نشده ، اما من ...
سه بار خبر شهادتم پخش شده/ آرزویم شهادت است / به جای سراغ گرفتن ، می گفتند یونس منزوی شده !
از کجا آغاز کردید؟ سال های 52، 53 بود که برای شاگردی خدمت حاج مرتضی و حاج محسن طاهری رسیدم. سعید حدادیان و محمود کریمی هم بودند. یک هیئتی به نام عترت و قرآن در میدان خراسان داشتند، آنجا می رفتیم. واقعاً این دو استاد بزرگوار تلاش های زیادی برای بنده و بسیاری از دوستان داشتند که تا قیامت هرجا بخوانم با افتخار می گویم شاگرد این بزرگان هستم. این اساتید به بنده یاد دادند که مداحی با اصالت را ...
مجاهدی شریف ، خدمتگزاری مخلص
....وقتی بیدار شدم صدای زنگ تلفن را شنیدم و طوری بودم که اصلاً نمی توانستم بلند شوم تلفن را بردارم و همین طور خزیدم تا نزدیک تلفن، البته آن موقع مستقیم خبر شهادت را ندادند و سراغ بچه ها را گرفتند، اما همین که خودشان پشت خط تلفن نبودند، من فهمیدم که مسأله ای پیش آمده، البته نمی توانستم شهادت ایشان را قبول کنم و می گفتم لابد مجروح شده، هرچه اصرار کردم برادر دکتر چمران گفت: نه، ایشان برای خط رفتند و طوری ...
بازخوانی| یونس حبیبی: جاماندگی ام از قافله شهدا را در کما دیدم
خردسالی با پدرش پای منبر مرحوم شیخ احمد کافی و مداحی حاج محسن طاهری حاضر می شده، آرزو داشته تا خودش به عنوان مداح مهدیه پشت میکروفون قرار بگیرد. این اتفاق، اوایل دهه 60 می افتد و یونس نوجوان که برای دفاع از مرزهای میهن راهی جنوب کشور شده، در خلال آمد و رفت هایش به تهران، در مهدیه دعا می خواند و مداحی می کند. حاج یونس در سال 1368 از قرارگاه رمضان انتقالی گرفته و به ستاد مشترک سپاه پاسداران ...
جانبازی حاج قاسم قبل از تشکیل تیپ ثارالله (ع)
به گزارش تبریز بیدار ، شب عملیات طریق القدس، ما وارد کانالی شدیم که از ابتدای خط خودی تا پشت خط، زیر خمپاره 120 و 160 بود. تیر مستقیم تانک ها روی کانال می ریخت. نخستین آتش سنگین دشمن بعد از شروع جنگ و در جبهه ها، همان جا بود. یک ساعت از لو رفتن تک گذشته بود که خط خودی تا خط خودشان را تمام زیر آتش گرفته بودند. معابر هم لو رفته بود. حمید در گروهان اول بود. ما منتظر بچه های اهواز بودیم که ...
نوجوان هایی که تاریخ ساز شدند
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، بزرگ تر ها را بردند شاخ شمیرانات و ما کوچک تر ها ماندیم پشت خط برای پشتیبانی تا اینکه آن خبر باور نکردنی رسید. قطعنامه پذیرفته شد. باورش برای خیلی ها سخت بود مثلاً یکی از بچه ها که می گفتند در سنگر دراز کشید و پایش را روی تیربار گذاشت و گفت شما بروید من می مانم. انقلاب و جنگ وقایعی بودند که باعث شدند کودکان و نوجوانان زودتر بزرگ شوند و مردانگی را از سنین ...
شهر حسن آبادو بخش فشافویه به ندای رهبرعزیزیمان لبیک گفت
1000عددبن کارت جهت خرید بسته معیشتی از فروشگاه رفاه شهر حسن آبادفشافویه با ارائه لیست توسط سر گروها در اختیارشان قرار گرفت تا طبق لیست تهیه شده در دست افرادنیازمندقرارگیرد. محسن تاجیک شهردار حسن آبادفشافویه از همدلی و کمک مؤمنانه افرادی که به ندای رهبرعزیزلبیک گفتند ودراین روزهای سخت کرونایی که همزمان شده است با ماه مبارک رمضان صمیمانه تشکروقدردانی کرد انتهای پیام /رش/ ...
ماجرای حضور سرزده حاج قاسم در جلسه شبانه حمیدیه
زودتر شهر را تخلیه کنند. هشدار می دادند که سیل بی رحم است و هر که بماند جانش پای خودش. حدود ساعت 11 شب بود که جلسه گذاشتیم. به ما خبر دادند که سردار حاج قاسم سلیمانی در منطقه حضور پیدا کرده است. همان موقع بود که ایشان بی خبر به جلسه آمد. کیفیت و احوالات و تصمیم گیری های ایشان طوری بود که خیلی از میدان جنگ دیده ها او را نفس مقاومت می دانستند. یعنی همه رفتارهای او در مسیر مقاومت شکل گرفته بود. خیلی ...
یادداشت های ناصرالدین شاه ششم اردیبهشت 1268: وصف دهات زنجان به روایت شاه قاجار
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ در زنجان اطراق شد. مال ها خیلی خسته شده اند. صبح دیر برخاستم یک سر رفتیم حمام بلغارسر تن شوری، حاجی حیدر حمام را خیلی گرم کرده بود. بخار زیاد داشت بخار حمام را کم کردیم. امین السلطان و پیشخدمت ها بودند به باشی گفتم: لخت شو از دری که طرف دیگ است بیا. همین که از دری که پشت دیگ بود آمد تو، مجموعه هم سر دیگ بود نصفش روی دیگ بود، گفتم: دیگ را بیار. چون حمام زیاد ب ...
پدر به روایت پسر/ منزل مرحوم طباطبایی در ماه رمضان، خانه طلبه ها می شد
.... گاهی که به تهران می آمدم حاج آقا می گفتند برو مسجد به جای من نماز جماعت را بخوان. بعد از نماز خواندن که از مسجد بیرون آمدم یک نفر گفت آسیدمحمد! گفتم بله. گفت من اولش فکر کردم حاج آقاست و می خواستم پشت سرش نماز نخوانم! وسط خیابان آنقدر حالم بد شد و فقط یاد اخلاق آقاجانم افتادم و هیچ نگفتم، سرم را پایین انداختم، گوشه ای نشستم و گریه کردم. یادم افتاد آقاجانم با این فکرهای عوامانه خیلی ...
جایگاه رزق حلال در اقتصاد اسلامی / نهیب قرآن به کم فروشان
، دست پخت براساس علاقه یا براساس شغل و درآمد، خود اینها فرق می کند. یکوقت مهماندار شدیم. مهمان ما یک بچه سه ساله داشت. من این بچه سه ساله را بوسیدم. بچه خودم هم سه ساله بود. دیدم او دارد نگاه می کند، گفتم: بیا، آمد و بچه خودم را هم بوسیدم. گفت: آقاجون گفتم: بله! گفت: تو مرا الکی بوسیدی. یعنی بوس اولت برای او بود. منتهی دیدی من نگاه می کنم مرا بوسیدی. یعنی الکی، این مهم است، یک چیزی که در همه ...
شهید چمران گفت برگرد و قانونی بیا!
نشان دادم. شهید کاظمی خیلی تعجب کرده بود. دستور داد پمپ بیاورند و بچه های گردان ما هر چه آب مصرف می کردند از آن چاه تأمین شد. این را توسعه دادیم و به فاصله های 100 متری چاه های دیگری زدیم. در مرحله دوم عملیات بیت المقدس از ایستگاه حسینیه به سمت دژ می رفتیم که سه شب طول کشید. هرگز یادم نمی رود روز سوم هوا گرگ و میش بود. در شرایط خیلی سختی نمازم را خواندم و بعد از خواندن نماز به شهید کاظمی گفتم نمازم ...
یک نیمروز هنرمندان با بیماران کرونایی/ درس مادر شهیدان شهبازی در بیمارستان
دستشان گذاشتند این خاطرات برای هنرمندان و رسانه ای ها سوژه هایی برای فیلم و چیزهای دیگر می شود این همان خط مقدم و دفاع مقدس پزشکی است . امیدواریم این روحیه جوانان امروز که برخی حتی دهه هفتادی هم هستند در نسل آینده هم نهادینه شود. انچه یادگار از پدر و مادر شهدا مانده بر ما هم بماند و ما هم با همین تفکر بچه هایمان را بزرگ کنیم. منظور اینکه این تفکر با رفتن مادر و پدر شهدا و افراد که چنین ...
تدارک شبکه های تلویزیونی برای نمایش فیلم در طول هفته
14 از شبکه کودک پخش می شود. داستان از این قرار است که در یک شب زمستانی فیل مادری مدام در تب و تاب رسیدن فرزندش بود که قرار بود تازه به دنیا بیاید. پرندۀ پستچی حامل دامبو، در آسمان ابری آن شب، راه را گم کرده بود و نتوانسته بود به موقع خود را برساند. بالاخره دامبو به مادر می رسد. او بچه فیل کوچولو و بانمکی است، اما به زودی همه متوجه گوش های بسیار بزرگ و غیر عادی او می شوند و به خاطر این ...
جدول پخش سریال های رمضان 99؛ زیرخاکی و بچه مهندس گزینه های پرطرفدار
هرشب ساعت 20:15 روی آنتن می رود. این سریال که در 50 قسمت ساخته شده است، پس از پایان ماه مبارک رمضان نیز به پخش خود در شبکه سه سیما ادامه خواهد داد. “سرباز” حکایت سرباز وظیفه ای به نام یحیی، همسرش یلدا و رفقای هم خدمتی اش است و در خلاصه داستان “سرباز” آمده است: در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع، شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع... شبکه سه و سریال می جان می جان به کارگردانی ...
این هفته چه فیلم های سینمایی روی آنتن می رود؟
، دوشنبه 8 اردیبهشت ماه ساعت 14 از شبکه کودک پخش خواهد شد. داستان از این قرار است که در یک شب زمستانی فیل مادری مدام در تب و تاب رسیدن فرزندش بود که قرار بود تازه به دنیا بیاید. پرندۀ پستچی حامل دامبو، در آسمان ابری آن شب، راه را گم کرده بود و نتوانسته بود به موقع خود را برساند. بالاخره دامبو به مادر می رسد. او بچه فیل کوچولو و بانمکی است، اما به زودی همه متوجه گوش های بسیار بزرگ و غیر عادی او می شوند ...
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد
، در را که باز کردم دیدم چند نفر با لباس سپاه ایستاده اند. یک آلبوم بزرگ در دستشان بود، گفتند: شما از این تصاویر کسی را می شناسید؟ من ورق می زدم، دیدم چشم ها همه بسته، دستها هم از پشت بسته، بعضی ها اصلاً قابل شناسایی نبودند، داشتم ناامید می شدم که در صفحه آخر عکس محمدرضا را دیدم، با حالت عجیبی در عکس خواب بود و لب هایش از هم باز شده بود. گفتم: مادر به قربان لب تشنه اربابت حسین، آیا کسی به تو آب داده ...
کتاب مردی با چفیه سرخ وارد بازار نشر کتاب می شود
...! آقا بلند نمی شن، چیکارش باید کرد؟ مدتی گذشت، حاج محمود همین طور غُرولُند می کرد. هیچ کدام بلند نشدند که نماز بخوانند و آفتاب صبح در حال طلوع بود. وقتی نور وارد سنگر شد، تازه متوجه شدیم که اینها جنازه عراقی اند و شب را در کنار جنازه های عراقی خوابیده بودیم. بعد از این همه عصبانیت و غُرولُند تازه بساط خنده مان جور شده بود! پایان پیام/ 126 ...
برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت
.... از زمان شروع جنگ تا زمان شهادتش در همه عملیات ها حضور داشت. برادر بزرگ تر همسرم، سردار نوریان، معاون سردار اشتری، فرمانده نیروی انتظامی هم پاسدار بودند و هر دو برادر در سپاه خدمت می کردند. از حالت های عرفانی شهیدنوریان زیاد شنیده ایم. محمود آقا قبل از رفتن شان به مکه می گفتند شنیدم هر کسی حاجتی دارد بار اول که مکه می رود، می گیرد. همان سالی که کشتار مکه پیش آمد به مکه رفت و 45 ...
از شهادت برای امنیت تا خدمت در سنگر سلامت/ شاخه گلی از بهشت برای سردار سلیمانی
...؛ شنیده بودم حسین در خط مقدم حمله با دشمن توسط اصابت ترکش خمپاره جهنمی شهید شد که بچه ها مردانگی کردند پیکرش را در پتو پیچیدند و به عقب کشاندند ولی دو روز طول کشید تا پیکر مطهرش به تهران برسد آری خدا مزد مجاهدات های حسین را با شهادت داد. *تشییع پیکر حسین با آمبولانسی که قرار بود راننده اش باشد شب وداع با شهید حسین بواس در چالوس غوغایی بود با همان آمبولانسی که به حسین تحویل د ...
روایت خواندنی محافظ آیت الله احسانبخش از روز عملیات ترور امام جمعه رشت
و گفت مگر تو علم غیب داری؟ من گفتم نه اما از شما می خواهم که ارائه حدیث در بین دو نماز را انجام ندهید و نماز عصر را شروع کنید. ایشان با آنکه تمایلی به تند برگزار کردن نماز نداشتند اما با اصرار من نماز عصر را شروع کردند و من هم پشت ایشان قرار گرفتم. همتی ادامه داد: وقتی نماز عصر تمام شد حاج آقا بلند شد تا با مردم صحبت کند باز هم از ایشان خواستم که بنشیند و از مسجد خارج نشود اما به من ...
"چهل چراغ" کتاب شرح حال بزرگان اصفهان
قرمز دوم هم رد شوی دیگر نمی شود پشت سرت نماز خواند چون این کار اصرار بر گناه است. گفتم: حکومت طاغوت است، خلاف قانون طاغوت عمل کردن گناه است؟ گفت: قوانین راهنمایی و رانندگی که طاغوت و غیر طاغوت ندارد. ما ظلم را قبول نداریم قانون را که قبول داریم. جواد رستم شیرازی، غلامرضا آقا ابراهیمیان، سید محمد صمصام، مهدی شکوهنده، علی اکبر پرورش، محمود فرشچیان، محمد کاظم اصفهانی، محمد ...
فنونی زاده: پروین اجازه نداد قلعه نویی پرسپولیسی شود
این گفت وگو به شرح زیر است: مرتضی فنونی زاد چه طور باز یکن پرسپولیس شد؟ من بازیکن نیروی زمینی بودم. یک روز در امجدیه بازی داشتیم و تازه مسابقه مان به پایان رسیده بود که محمود خوردبین صدایم کرد. نزد او رفتم و گفت آقای پروین با شما کار دارد، اگر بگویم در آن لحظه چه حسی داشتم، دروغ نگفته ام. چه حسی؟ باورم نمی شد که علی پروین با من کاری داشته باشد. هیجان زده ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید / مهمانی که حضورش را باور نمی کردم
روز 8 فروردین همان آقا ساعت 8 صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاور. یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تند تند خانه را مرتب تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم 50 روزش بود و خیلی بی قراری می کرد اما در همان حین کارهایم را ...
روایتی از معرکه جنگ تا غربت خاک دشمن
...> عراقی ها کاملا به خاکریزهای ما دید داشتند و خاکریزی که به هورالهویزه متصل بود و رزمندگانی که به جلو آمده بودند، پشت آن سنگر گرفته را هدف گلوله های موشکی خود قرار می دادند. تعدادی از رزمندگان همان جا به شهادت رسیدند؛ اما هدف اصلی عراقی ها ایجاد رعب و وحشت در دل رزمندگان و جلوگیری از پیشروی آنها به داخل شهر القرنه شوند. با دیدن این شرایط با بی سیم با فرمانده تیپ برادر قالیباف ...
حراج برنج های حاج اکبر برای رزمایش همدلی
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: اگه گروه جهادی می شناسید که دارند برای خانواده های آسیب دیده از کرونا سبد ارزاق آماده می کنند و دنبال برنج ارزون قیمت هستند، این پیام رو براشون ارسال کنید. یک فروشنده خیّر برنج در مازندران داره برنج ایرانی مرغوب رو کیلویی 3، 4 هزار تومن ارزون تر از بازار فقط به گروه های جهادی عرضه می کنه... یک هفته ای می شود که این پیام به ظاهر ساده، لبخند به صورت جهادی ها می نشانَد و قند در دلشان آب می کند. چیز کمی نیست؛ در جنگ نابرابر قیمت های ...
انشا ماه رمضان | تحقیق در مورد ماه رمضان انشای ادبی و ساده با موضوع ماه رمضان
بروم یا نه، آب خنک گوشه ی زمین را بنوشم یا نه؟ خلاصه با اینکه بچه ها جلوی چشمم آب می خوردند، مقاومت کردم و روزه ام را نشکستم. دلم می خواست ماه رمضان را کامل روزه بگیرم و البته به سخت بودن آن کاملا واقف بودم. شب اول بعد از بازی وقتی رسیدم خانه خیلی تشنه ام بود. وحشتناک بود. اما تحمل کردم و آب نخوردم. وقتی اذان شد، با ولع تمام شروع کردم به آب خوردن ...
مربی فوتبالی که جوانمردی را در محله های حاشیه شهر معنا می کند/ ازضدعفونی مناظق حاشیه ای تا جمع آوری کمک ...
گهر درود را نداشتند و تیم گهر هم همه تیم ها را با 4 گل و 5 گل برده بود که بازی آخر ما هم با این تیم بود من دیدم فردا با این بازیکنان خسته گهر حتماً ما را هم 6 تایی خواهد کرد رفتم از داروخانه پودر “”ors خریدم و قرص سرماخوردگی کودک و آمدم خوابگاه بچه ها را جمع کردم و گفتم باید برای بازی با گهر درود خودمان را با پودرهای نیروزا قوی کنیم (با خنده) خلاصه پودرهای ors را با آب حل کردیم و با قرص های کودک ...