سایر منابع:
سایر خبرها
داستانک رمضان 13/ اتاق نگهبانی
صاحبکارش او را نبیند. صاحب کار که رفت آمد سراغ پیرمرد و کنارش نشست. پیرمرد با صدایی لرزان گفت: نگران نباش، سحر برمی گردم خانه سالمندان. فقط آمده بودم پسرم را ببینم. دلم برایش تنگ شده بود. 241241 کد خبر 1385473
چهل کیلومتریِ چشم هایی خیره در صفیر گلوله/ روایت مردانی که خار گلوی شیطان شدند
تقلا دل کندم و خودم را به پوشه سیل زدگان دشت آزادگان رساندم، هنوز میشد بوی نم و غم را از دست های در عکس به خواب رفته چید، حالا من هم میخواستم میهمان ناخوانده جایی شوم که آنها در اضطرار سیل به میهمانی اش رفته بودند. صدایی از ته اتوبوس سقف خیال را شکافت: به نیت شفای مرضای جمع حاضر و تمام مبتلایانِ به ویروس خبیث کرونا، ده بار تکرار کنیم: أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ ...
بزرگ شده ام
باید از این ویروس بی رحم تشکر کنم، چون معنای زندگی را به من یادآوری کرد! کاری کرد بفهمم غیر از گوشی و لپ تاپ و تخت، کتاب و دفتر نقاشی هم دارم... علت کمردرد بابا را بعد از جاروکشیدن خانه فهمیدم. خشکی دست مامان را بعد از شستن ظرف ها درک کردم. فهمیدم زندگی فقط بخور و بخواب و فیلم و موسیقی نیست. فهمیدم به اندازه ی یک دختر نوجوان بزرگ نشده ام. حالا به زندگی نرمالی رسیده ام که باید می داشتم. خانه را تمیز می کنم، با خانواده ام بیش تر وقت می گذرانم، ورزش می کنم و درس می خوانم. الآن می توانم بگویم به اندازه ی یک دختر 16ساله بزرگ شده ام... ...
تا می توانیم در خانه می مانیم
بد نمی گذرد این روزها با این که محکوم به خانه ماندن هستیم، آن چنان هم بد نمی گذرد!
کتاب مدرسۀ زیبایی کابل – نوشته دبورا رودریگز
ناچار خودم دست به کار شدم. فکر نکنید کار ساده ای بود، حتی هنوز آب جوش آوردن را یاد نگرفته ام. این کار در افغانستان به کلی مهارت و اطلاعات به روز نیاز دارد. هر وقت مجبور شوم خودم چیزی حاضر کنم، باید کنار همه شعله های اجاق کبریت روشن بگذارم و با حفظ فاصله، گردونه ها را امتحان کنم. فاصله بگیرم تا وقتی یکی از آنها که کار می کند، با انفجار جریان گاز روشن می شود خود را نسوزانم. بعد کتری را روی شعله می ...
با ریشه های خود غریبه نشویم
در این یادداشت آمده است: تا حالا شده در تنهایی و یا مسافرت دلتان برای شهر و محله و خانه و خانواده و اقوام و همسایه ها تنگ شود؟ چطور است که خیلی از مهاجرین به شهرها و کشورهای دیگر، همچنان عاشق روستا و شهر و کشور قبلی خودشان باقی می مانند و با حسرت از آنجاها تعریف و تمجید می کنند؟ اگر در بهترین جاهای دنیا هم باشید و یا زندگی کنید، ممکن است بعضی وقتها باز دلت برای راه رفتن در کوچه های تنگ ...
کودکان، گم شدگان تدبیر؛ پاس کاری خانه به خانه تا مهد های زیرزمینی!
سعیده ساجدی نیا/شهرآرانیوز – این روایت تلخ مادری است که روز های سختی را پشت سر می گذارد. می گوید: نبودش عجیب حال وروزم رو به هم ریخته و حتی روز اول راهی بیمارستان شدم. تشخیص حمله عصبی دادند. الان هم با وجود اینکه چند روزه رفته، هنوز عادت نکردم و اون طور که باید تمرکز ندارم! کرونا ویروسی که زندگی عادی میلیون ها انسان را در سراسر جهان مختل کرد و علاوه بر ضربه های اقتصادی ای که بر پیکره ...
داستان عجیب مزار یک شهید دزفول؛ پرکاهی تقدیم به آستان قدس الهی
اغراق می گویم حال عجیبی داشتم آن روز زمانی به خودم آمدم که جلوی درب خانه اش ایستاده بودم خانه ای که به گفته خواهر شهید 50 سال پیش توسط پدر و کمک های بهمن ساخته شده بود سه خواهر شهید در خانه منتظر خبرنگاری که چند ماه بود بد پیله کرده بود تا از برادرانشان بداند و بنویسد. از استقبال گرم و خلق مهربان شان می شد فهمید مهربانی ویژگی تمام اهل خانه است؛ شهید بهمن درولی هم که جز همین خانه هست پس ...
از مکتب خانه تا آموزش مجازی
. وقتی می خواستم برگردم شنیدم که برای فلانی خواستگار می خواهد بیاید. شوکه شدم و دست و پایم شل شد. همان جا توی ترمینال توی اتوبوس که منتظر نشسته بودم نامه ای نوشتم و دادم به پدرم و گفتم وقتی رفتم باز کنید بخوانید. پدرم نامه را که خوانده بود زده بود زیر گریه. بعد رفته بود نامه را به مادرخانمم نشان داده بود. خوشم (مادر زنم) هم که نامه را خوانده بود زده بود زیر گریه و گفته بود دیشب خواب دیدم ...
5 نامه برتر گاردین
نامه هم بار ها کلمه مادر تکرار شد. برای این که این زنان بخش بزرگی از زندگی بسیاری از ما هستند. شکافی که بعد از فوت مادر شما ایجاد می شود، شکافی عمیق است. این روز ها من زندگی ام را به دو بخش تقسیم می کنم؛ بخشی که مادر داشتم و همه چیز در آن خوب بود (حتی وقتی اتفاقاتی که به تصور من بد بودند، روی می داد) و بخش دوم، زندگی من بدون او و هر چند تلاش می کنم که به خاطر او مثبت زندگی کنم، ناراحتی و غصه باز ...
مهدی گل سرسبد 9 رزمنده خانواده مان بود
جزو مفقودالاثر ها اعلام کردند، ولی به طور معجزه آسایی زنده ماند و سه روز بعد از شهادت دایی مهدی برگشت. مادرم می گفت ما مراسم گرفتیم یک دفعه دیدیم دایی احمد در را باز کرد و وارد خانه شد. ظاهراً لباس غواصی دایی احمد به یکی از پره های قایق بعثی ها گیر می کند و قایق او را می برد و در خشکی رها می کند. دایی در بیمارستان مشهد به هوش می آید. اینکه چطور به بیمارستان مشهد رفته خودش هم یادش نیست. ...
کودکان آمریکایی با مسجدهای کوچک، رمضان را به خانه بردند +عکس
به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری حوزه به نقل از telanganatoday، کودکان مسلمانی که به دلیل شیوع ویروس کرونا در ماه رمضان امسال از رفتن به مسجد باز مانده اند، با استفاده از وسایلی که در منزل شان دارند برای خودشان مسجد کوچکی در گوشه ای از خانه ساخته اند تا فضای معنوی مسجد را در منزل برای خودشان بوجود بیاورند. با شیوع کرونا بسیاری از مردم به ویژه کودکان خانه نشین شده اند و با کمک والدین شان در ...
مادرانی که آرامش به ارمغان می آورند
گرفتاری و مشغله و مشکلات فراوان زندگی، مدتی است که نتوانسته ام به دیدنش بروم و جویای حالش شوم؛ شاید همین بی توجهی و بی وفایی، او را دلگیر و آزرده خاطر کرده است. دوست دارم و آرزو می کنم که مادر سکوت را بشکند و برای تسکین دلِ دردمندم و به یاد کودکی هایم، برایم لالایی بخواند. به کانال ایران پزشک در تلگرام بپیوندید در انتظار لحظه ای که مادر باز هم به مهر نگاهش را به سویم برگرداند و به ...
آرزوی مادر شهید مدافع حرم در کارگاه تولید ماسک برآورده شد
از محروم شدنم از این جهاد، غصه خوردم. آخه آنقدر از فداکاری های جوانان در دفاع مقدس و بعد در دفاع از حرم شنیده بودم، از اینکه در میدان جنگ خودشان را روی مین می انداختند تا راه برای حرکت نیرو ها باز شود، که دلم می خواست من هم بروم و کاری برای دفاع از اسلام و انسان های بیگناه انجام دهم. اما سعادت با من یار نشد. کارگاه تولید ماسک مرا به آرزویم نزدیک کرد بعد از شروع ماجرای کرونا ...
متفاوت ترین روزه و سفره افطاری/ افطار در بخش کرونا با مدافعان سلامت
انجام دادی، ولی ما برای مردم آمریکا نیز آرزوی زمین گیری ویروس را می کنیم. ساناز ساری، کمک پرستار اورژانس بیمارستان امام رضا (ع) هم در این ماه رمضان و کرونایی، روزه اش را باز کرده و آرزو می کند خنده و شادی دوباره بر لب ملت ایران جاری شود. او می گوید: من یک دختر دو سال و دو ماهه دارم که دلم برای عطر تنش تنگ شده، ولی دخترم مادرش را درک می کند و می داند که بعد از این روز های سخت ...
قرنطینه همگانی در چیتگر
تو آسمون نیست. الان بارون قطع می شه. بعد داد می زند: بهنام رو زغال ها رو بپشون خاموش نشه... قرنطینه همگانی باران می بارد امشب اما دل هیچ کس غم ندارد از این بابت. آدم ها زندانی شده اند در ماشین، اما باز یک راه برای تفریح و شادمانی پیدا می کنند. هر خودرو با نوایی به استقبال باران می رود. صدای موسیقی های درهم، گوش فلک را کر می کند. رعد و برق می غرد اما فریادش در میان موسیقی ها ...
کار خیر آرامش قلبی می دهد
آبی که به دستش می دادم را پرت می کرد وسط اتاق و مجبور می شدم بروم تی بیاورم و آنجا را خشک کنم؛ هیچ کس نمی دانست که من فقط برای رضای خدا این کار را انجام می دهم؛ برخی می گفتند روزی چند بهت می دهد که با این اخلاقش کنار می آیی؟ و من از پاسخ دادن طفره می رفتم. این خانم قمی ادامه می دهد: من حال پیرزن را درک می کردم ضربه روحی بدی خورده بود اما چند بار شد که به گوشه ای رفتم و یک دل سیر گریه ...
محمدرضا جوان 22 ساله سمنانی ها را شوکه کرد! + عکس
به گزارش رکنا، شنبه آخرین روز فروردین. او با من و مادرش خداحافظی کرد و رفت. اما چند دقیقه بعد یکی از دوستانش زنگ خانه ما را زد و گفت پسرم تصادف کرده. ظاهرا آن پرایدی که با محمدرضا برخورد کرده، سرعت خیلی زیادی داشته، این ماشین پس از اینکه او را به گوشه ای پرتاب می کند، از روی جدول حاشیه خیابان وارد پیاده رو می شود و درنهایت یک درخت تنومند آن را متوقف می کند. بخشش بزرگ محمدرضا در ماه ...
به بهانه هفته معلم و روز اول ورودم به مدرسه / سرنوشت قافله پنج نفره سید قدرت
برادرانم سید عنایت اله، سید هدایت اله، سید ناصر و خواهرم مهین تاج، همراهم به تنگ پیرزال آمدند. اما سرنوشت این قافله پنج نفره شنیدنی و خواندنی است. خودم به عنوان سرکاروان به دام ساواک افتادم و 14 ماه در زندان اوین تهران محبوس شدم و در آبان 1357 همراه هزار نفر از زندانیان سیاسی از زندان خلاصی یافتم. سید عنایت اله و مهین تاج در حادثه ده بزرگ جان باختند، سید هدایت اله در کردستان به شهادت رسید و سید ناصر در جنگ تحمیلی به اسارت ارتش بعث صدام درآمد، با قطع پا برگشت و کتاب "پایی که جاماند" را به یادگار گذاشته است. ...
روایتی از بانوی کارآفرین سوادکوهی/ صادرات از دل روستا+ فیلم و عکس
توانست به دنبال علاقه کاری اش برود. وی که بعد از فارغ التحصیلی به دنبال ایجاد گلخانه بود، می گوید: بعد از اینکه در سال 1392 فارغ التحصیل شدم دلم می خواست در روستای پیرنعیم گلخانه ای داشته باشم یا آزمایشگاه کشت بافت کار کنم. به دنبال پروژه خاص بودم در سال 1395 به واسطه یکی از دوستانم با شرکت بین المللی فدک گل آشنا شدم ولی می خواستم بدانم آیا دوستم که در اصفهان کارش را ...
حجت اشرف زاده تک آهنگ دلتنگ توام را منتشر کرد
آهنگ دلتنگ توام آمده است: ای در این حادثه ها نام تو آرامش من ای حواست به منو حال دل سرکش من ای خیال خوش لبخند تو امنیت من ای تو همسایه و هم گریه و هم صحبت من دلتنگ توام که به داد دلم برسی تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی دلتنگ توام دلتنگ توام من گمشده ام تو مرا به خودم برسان تا با نفست بتپد دل تنگ جهان هی نبض زمان ای ...
پلک راست بی بی
. مادر وسوسه شد و اِهِم کنان، بار دیگر صدایش را صاف کرد وخطاب به پدرگفت:"فردا با بچه ها برم تو خیابون ببینم چه خبره؟ ببین چقدر شلوغه، همه می رن، عصمت خانم، سیمین، الهام ...حتی ننه یوسف هم رفته، تازه بعضی ها چند بار رفتن... پدر استکان کمر باریک را داد به بی بی وگفت:"یکی دیگه بی بی" بعد روکرد به طرف مادر و در حالی که پشت گوشش را می خاراند؛ گفت: "میل خودته، ولی حواست باشه حال وحوصله ی انا لله وانا ...
سامان احتشامی | تصویری از سامان خان احتشامی در کنار همسرش در روز شیراز
روایت عجیب جهادگر کرونایی از قاچاق مشروب تا نجات جان بیماران
چند ماه بود خانه اش را برای فروش گذاشته بود مشتری پیدا می کردم، زنگ می زدم به صاحبخانه و می گفتم مشتری، خانه تان را پسندیده، کپی سند را برای استعلام لازم داریم. می گفت منصرف شدم، خانه را نمی فروشم. می دانستم چون طرف حسابش باشی پور بود نمی توانست اعتماد کند و می گفت نمی فروشم. زندگی سخت می گذشت. چند بار در مرز لغزش دوباره قرار گرفتم. برای خودم تبصره و ماده درست می کردم که قسمم را توجیه ...
مراقبت از ناخنها
.... کم آبی بدن نیز بسیار مهم است بنابراین آب فراوان بنوشید. 8_ ناخنهای فرو رفته در گوشت: این مشکل بیشتر در ناخنهای پا مشاهده میگردد و علت آن کوتاه کردن نامناسب ناخنها و کفش تنگ میباشد که باعث می گردد گوشه ناخن بدرون گوشت فرو رود. 9_ برخی بیماریها از روی ناخنها قابل تشخیص میباشند: بستر ناخن رنگ پریده نشانه کم خونی – بستر ناخن قرمز نشانه بیماری قلبی – ناخنهای سفید رنگ نشانه بیماری کبدی – ناخن ضخیم و زرد رنگ نشانه بیماری ریوی – سرخی مختصر در ته ناخن نشانه دیابت و ناخنهای دو رنگ نیمی سفید و نیمی صورتی نشانه بیماری کلیه میباشد انتهای پیام/ ...
علی آقا و سیگارش
... من که کنارش نشسته بودم و دیدم استاد بغض کرده رفته بیرون، به شوخی گفتم "نه علی جان! فکر کنم رفت خط کش بیاره کف دستای نداشتت بزنه تا آدم بشی..." راستش خودم هم بغض کرده بودم. استاد که برگشت صورتش را آب زده بود. - علی جان برای تو استثنائا اشکالی نداره! فقط یه قول بده، فقط کمتر بکشی... علی با همان قیافه و لحن مظلومش، شاید هم برای احترام به استاد جواب داد: - باشه استاد، چَشم، حتما... ...
ابتکارات گروه جهادی افغانستانی ها در دوره کرونا
دیگران نیازمند است. مثلاً زمانی که من 9 ساله بودم هنگامی که از مدرسه باز می گشتم برخلاف دیگر کودکان که با اولین چیزی که روبرو می شوند بوی غذای مادر است من با انبوهی از مشکلات مواجه می شدم. هنگامی که از مدرسه باز می گشتم تازه مسئولیت اداره خانه و آشپزی بر عهده من محول می گردید، این مشکلات در گذشته من را رشد دادند و به جایی رسانید که بتوانم امروز به دیگران نیز کمک بکنم. من مشکلاتی که در گذشته با آنها ...
روایت معلمی که طلای همسرش را برای تعمیر مدرسه فروخت
مجبور میکنید صدایش را بلند کند. مادر، آخرین چانه اش را صاف و چشمانش را ریز کرد، با چابکی، وسط دل تنور را نشانه رفته بود، همه چیز در کسری کمتر از صدم ثانیه اتفاق افتاد و درِ تنور بسته شد؛ خمیرِ چسبیده میان انگشت هایش را در کاسه آب رها کرد و همانطور که انگشتر فیروزه اش را به دست میکرد با سر به سید محمد اشاره داد که دنبالش بیاید. خط خطی شده بگو تقلا بی فایده بود، دست مادر ...