سایر خبرها
همسایه بی بی فاطمه معصومه(س) ! (حدیث دشت عشق)
سعود (آل یهود) به این مراسمات توجه دارند و با حزن ما شادی می کنند. همه را به صبر سفارش می کنم. ان شاءالله صبح ظهور نزدیک است. از همه خواهران و همسر، مادر و زنان فامیل و همه زنان ایران اسلامی می خواهم که احترام چادر به عنوان حجاب برتر اسلامی را نگه دارند و محجبه باشند، همان طور که یقین دارم هستید و بدانید که من و امثال من می رویم تا چادر از سر شما نیفتد. ...
حالا می شود به دیدار شهید فیضی رفت
کند و می گوید: محمدرضا و مادرش وابستگی زیادی به یکدیگر داشتند. 2 سال بعد از رفتن محمدرضا، مادرش فلج شد. محمدرضا هر بار که به مشهد می آمد مادر را به حرم می برد و همیشه کنارش بود. در یکی از مرخصی هایش توانست همراه با مادرش به کربلا برود. در تمام مسیر مادرش را کول کرد. همیشه می گفت باید خاک پای مادر را بوسید. سال 91 خواهرزاده شهید فیضی به سوریه می رود و به گروه فاطمیون می پیوندد. خواهرزاده و ...
4 ماه و 2 روز عاشقی به روایت همسر شهید حسین هریری/ قمر فاطمیون
زندگی اش است. صحبتمان با زهرا خانم یک ساعت و 40 دقیقه ای طول می کشد و او خاطراتش را از شب خواستگاری تا شب خداحافظی با این شهید مدافع حرم روایت می کند. عهدی از جنس جهاد روایت زهرا خانم از ماه رمضان سه سال قبل و شب های خواستگاری شروع می شود: دقیقا اولین روز ماه رمضان سال 95 بود که مادر حسین آقا برای خواستگاری با مادر من صحبت کرد؛ البته خانواده های ما از مدت ها قبل با هم آشنا بودند ...
اعلام فهرست 20 نفره اعضای کاروان قرآنی نور 99 در صفحات معارفی رسانه ها
انسان صحنه قتل را که با آن وضع فجیع و بی رحمانه اتفاق می افتد می بیند اشک در چشمانش حدقه می زند و بارها از دیدن این صحنه حال انفعال به من دست داده است. در خیابان ها ضرب و شتم می کنند، نوزاد شیرخوار را از بغل مادر روی زمین می اندازند و مادر را کتک می زنند و شگفت آور این است، کشوری که در دنیا به دروغ و فریب، به بهانه دفاع از حقوق بشر لشکرکشی می کند و ده ها هزار و بیش از آن را در کشورهای مختلف به قتل می ...
یادداشت های ناصرالدین شاه یکشنبه 19 خرداد 1268 / روایت پادشاه قاجار از آلمان گردی و ملاقات با امپراتور ...
.... ناهار خوردیم، عزیزالسلطان آن جا بود او هم ناهار خورد. این اطاق ها از دو طرف پنجره دارد به بیرون نگاه می کند. شهر و خطوط راه آهن زیاد که در این گار هست پیدا است. آمد و شد زیاد است و امروز هم عیدی است که مردم تعطیل دارند و به دید و بازدید و گردش حرکت می کنند. متصل سوت لکموتیف بلند می شود و طرنی حرکت می کند. از این طرف به آن طرف و از آن طرف به این طرف. از بالاخانه ما لکموتیف های زیاد دیده با بارکش ...
پوشش پسرانه، شناسنامه دخترانه / خانواده در آرزوی دامادی دختر!
ما لبخند می زدیم چون که حالا نتیجه کار را می دیدیم اما مینا که حرف می زند، از هر کلمه اش هزار درد بیرون می ریزد، او هنوز خیلی از جایی که حالا آریا ایستاده است فاصله دارد. نمی دانستم چرا مورد تمسخر قرار می گیرم مینا: در آن زمان خودم هم نمی دانستم که قضیه از چه قرار است و هیچ درکی نداشتم که چرا باید مورد تمسخر واقع شوم؟ یادم می آید یک بار پدر و مادرم در کوچه بودند و من در حیاط را ...
وقتی ایران کشتی وهلیکوپتر آمریکایی را زد
مقابله به مثل در سال های دهه 60 شباهت های جالبی با نیرو های مدافع حرم در سال های دهه 90 دارند. ازجمله این که از سال 65 تا 66 تقریباً با پنهان کاری، عملیات می کردند، اما فعالیت ها و ایثارگری شان از جایی به بعد علنی شد. منصور زارعی یکی از رزمندگان مقابله به مثل در خلیج فارس در خاطرات خود گفته است: حتی خانواده هایمان از ماهیت اصلی کارمان مطلع نبودند. حال (سال 66) کار چنان آشکار شده بود که حتی مردم کوچه ...
بخش اول گفت و گو با هادی اخلاقی نویسنده و محقق خورموجی
گویم که چقدر کتابِ نخوانده وُ داستانِ ننوشته وُ نقدِ نکرده وُ عکس نگرفته وُ شعر نسروده وُ پژوهش نکرده بر دستان و دلم مانده است و برمن سنگینی می کند: حالا سهمِ من از خواب آن همه خاطره چهل سال و چند چم و هزار راز ناگفته است، صبح، ساکت است دیوارها، بی دریچه تو در کنج خانه و من رو به راهی دور...! می دانیم که شما آثار نوشتاری فراوانی ...
پیشبرد نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه وفاداری به راه حضرت امام
نیست که فرمان قتل بی گناهان را صادر کند و شرم آور است رئیس جمهوری که می خواهد علیه ملت خود اقدام کند، دست به کتاب آسمانی می برد و انجیل را بلند می کند و این باعث خشم همه ادیان ابراهیمی است چرا که کتاب مقدس برای همه ما مقدس است و ما هم به انجیل و به عیسی مسیح احترام می گذاریم، این کتب آسمانی برای ما محترم و عزیز هستند، حالا هر کجا و توسط هر پیامبری که از جانب خداوند بر او نازل شده است. ...
کتاب کاش برگردی به صورت مجازی رونمایی شد
.... از این شهید دو فرزند به نام های فاطمه و محمدصدرا به یادگار مانده است. کتاب کاش برگردی به روایت ننه رقیه مادر این شهید از تولد تا ماجراهای بعد از شهادت را روایت می کند. نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب یادت باشد نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب کاش برگردی در نگاهی تازه، داستان زندگی شهید زکریای شیری مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند. 1010/پ30/ ...
روایتی تأثیرگذار از زندگی مدافع حرمی که به دست داعش در تهران شهید شد
...، قبول کرده و رضایت می دهد که سیدمصطفی مدافع حرم حضرت زینب (س) شود. رضایت مادر هم با تأسی به اهل بیتی (علیهم السلام) گرفته می شود؛ سید مصطفی به مادر یادآور می شود که اگر مانع رفتن من شوید، آیا می توانید در آن دنیا پاسخ حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) را بدهید. می توانید سرتان را بالا بگیرید؟ اگر من و امثال من برای دفاع از حرم نرویم چه کسانی بروند؟ دفاع از حرم بر ما واجب است. عمل به ...
نجات دختر جوان از فرجامی تلخ!
با چشمانی شرمسار به تشریح سرگذشت خود پرداخت و با عذرخواهی از مادرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در همان دوران کودکی احساس کردم نسبت به دیگر دوستانم مورد توجه قرار نمی گیرم. معلولیت جسمی اندکی که به طور مادرزادی در پایم وجود داشت مرا به دختری منزوی و گوشه گیر تبدیل کرد به طوری که وقتی در زنگ ورزش همکلاسی هایم به دنبال یکدیگر می دویدند من زانوی غم بغل می گرفتم و احساس حقارت می کردم به ...
نمی توانستم به شهدای مدافع حرم بی تفاوت بمانم/ ادبیات هنوز دینش را ادا نکرده است
... همه از منابع من برای نوشتن این رمان بود. البته باید بگویم هیچ یک از کتاب های خاطرات همسران شهدا را مطالعه نکردم ، چرا که نمی خواستم قلمم تحت تاثیر نگاه های شخصی قرار گیرد و از احساسات آن عزیزان در داستانم استفاده کنم. بلکه به دنبال کشف و شهود شخصی بر اساس اطلاعات خودم بودم. *اینکه می گویید، نگاه های مختلف را گرد هم آورده اید، منجر به این شده که در داستانتان نگاه اصلح را نشان دهید ...
کودکان و آیین دلاوری در زورخانه شهید احمدی
دارم هم جوار حرم رضوی زندگی می کنم. در زورخانه های جم، شهید فهمیده و ذوالفقار که در تهران قرار دارد، ورزش کرده ام. در اصفهان، ساوه، شاهرود، شمال و سبزوار (خدمت پهلوان نقیب زاده) هم به زورخانه رفته ام. در مشهد هم تجربه ورزش در زورخانه های مختلفی اعم از همین زورخانه شهید احمدی، امیرکبیر، شهدا و کارگران را دارم. زورخانه ای هم نزدیک حرم بود که اگر درست به خاطر داشته باشم نامش بهرامی بود. این زورخانه ...
روزی کتابی خواندم و کل زندگی ام عوض شد، به مناسبت زادروز اورهان پاموک
...، که کتاب مرا به درونش کشانده بود، لااقل شروع کرده بودم به شنیدن این زبان. یک آن سنگینی دریا را، که به آرامی تکان می خورد، مثل مرگ بی بازگشت خودم که موقع خواندن کتاب با آن رو در رو شده بودم، در درونم حس کردم، اما این پایان همه چیز نبود که لابد موقع مرگ واقعی حس می شود؛ در درونم کنجکاوی و هیجان کسی که تازه شروع به زندگی کرده در جنب و جوش بود. توی ساحل بالا و پایین رفتم. موقع بچگی در این ...