سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از تنها شهید خوزستانی در انتفاضه فلسطین
خواهران شهید اثنی عشری چنین نقل می کنند که محمدحسین موقع خداحافظی و رفتن به فلسطین، به خانه آمد و من به او گفتم محمدحسین تو تنها پسر این خانه هستی و امید مادر بعد از خدا به تواست، که محمدحسین در پاسخ به من گفت مادرم را اول به خدا می سپارم سپس به شما پنج خواهر ماهی یک نفر از شما، از او نگهداری کنید تا که اگر برگشتم خودم برای شما جبران می کنم و اگر شهید شدم خداوند از شما نگهداری خواهد کرد. ...
افشای رازهای عجیب آقای بازیگر در دورهمی /پیشنهاد مهران مدیری به مهمان برای ضبط دوباره برنامه!
کنم این دومین مصاحبه ای است که انجام می دهم.دلم می خواست سینما بخوانم، از بچگی به بازیگری علاقه داشتم، اما مادرم اجازه نمی داد سینما بخوانم فکر می کرد می خواهم از درس فرار کنم برای همین گرافیک خواندم. وی افزود: این روز ها خوشحال هستم که گرافیک خوانده ام، شاید در طول این سال هاکه پیشنهاد بازی نداشتم،رشته ام کمکم کرد. غفاری به سن خود حساسیت بسیاری داشت و دقیق گفت: متولد 6 مرداد ...
ازدواج معصومه در 16 سالگی با پسر افغان ! / عاقبت کودک همسری!
و مدرسه را ندیدم. آن زمان پدرم مرا پای سفره عقد جوان افغانستانی نشاند که به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد من هم که به خاطر آداب و رسوم محلی و احترام به پدر و مادر نمی توانستم با این ازدواج مخالفت کنم لباس عروسی را پوشیدم و با جمعه ازدواج کردم اگرچه به خاطر بیکاری شوهرم روزگار سختی را می گذراندم اما طوری تربیت نشده بودم که به شرایط موجود اعتراض کنم یا گلایه ای از پدر و مادرم داشته باشم. ...
پدر رومینا: عکس خصوصی دخترم با بهمن مرا قاتل کرد! +عکس
الان زمان قابل بازگشت نیست. بهمن خاوری : پدرم هم مادرم را فراری داده بود در همین حال شرق نوشت:ادعا های بهمن خاوری و همچنین نقش او در فرار رومینا سبب شد تا پس از بازداشت به سراغ او برویم و روایت بهمن را درباره قتل رومینا بشنویم. او می گوید: به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم. وی در این گفت وگو همچنین درباره وضعیت خانوادگی خودش گفت: یکی از خواهرانم ...
پدر رومینا: پشیمانم
متوجه شدم ماده سفید رنگی ته استکان است؛ شک کردم؛ چای دوم را که خوردم گفتم بی مزه است؛ بعد از خوردن چای سوم؛ در همان وضعیت خوابم برد. خانمم بیدارم کرد و گفت رومینا کجاست؟ متوجه شدم رومینا در چای مواد خواب آور ریخته بود و از خانه رفته است. تا صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت بهمن خاوری در اینستاگرام نوشته که با رومینا فرار کرده اند. او ادامه می دهد: با آن پسر تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می دهم ...
مردی که خبر خوب بود/ سرمشق فرزند برای پدر
. آقای حافظی درباره فرزندش می گفت: درباره امیرحسن و آینده او احساس می کردم چیزی برایش باقی نخواهد ماند. معمولاً امکانات مالی که در اختیار امیر قرار می دادم، بازگشتی نداشت. به او یادآوری پدرانه می کردم که امیر جان کمی به فکر آینده خودت باش. مال اندیش باش. با این که 29 سال سن داشت، خیلی بی تعلق بود. نگران آینده زندگی اش بودم و با خود می گفتم اندوخته ای که من در سایه کار و تلاش به دست آوردم ...
نجات یک امت در رهبری و ولایت فقیه است
دانم که با آن همه خدمتی که به من نمودند در قبال خدمتی ندیدید و برای شما در این دنیا کاری نکرده و شرمنده ام و إن شاءالله که از این فرزندت راضی و خشنود و در نزد پروردگار عزیز هستید. اما می خواهم که بیش از این مرا حلال کرده و رضایت داشته باشید تا این که بهتر بتوانم وظیفه خودم را در راه رضای خدا انجام دهم و با این که فرزندان تان را که سال ها برایش زحمت کشیده بودید و پرورش دادید تا در راه ...
اولین اظهارات پدر رومینا
بدترین اقدام این بود که آن عکس ها را در اینستاگرام گذاشته بودند. همچنین بهمن خاوری در گفت وگو با روزنامه شرق گفت که به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم. خاوری درباره خانواده اش هم گفت: یکی از خواهرانم فرار کرده. برادرم که از خودم بزرگ تر است دختری را فراری داد و الان یک بچه دارد؛ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود. من چند سال پیش دختر دیگری را نیز فراری دادم. ...
مصائب ما سبزه های بی نمک
، فهمیدم قضیه از چه قرار است. دردسرها از حمام زایمان شروع شد. مادربزرگم همان روزهای اول وقتی می خواست من را بشوید، اول حسابی گذاشت توی لگن شکسته قرمز تا خیس بخورم. بعید نیست دور از چشم دخترش کمی هم وایتکس به تشت اضافه کرده باشد تا روند شست وشو سریع تر شود. من دختر پنجم خانواده بودم و اگر توی آب و وایتکس خفه می شدم خیلی طوری نبود. متأسفانه آزمایش های اولیه با شکست مواجه شد و نتوانستند من را ...
کلاهبرداری، اخاذی و سرقت اشکان و دیگران
. سرقت بعد از خوردن قرص پروانه داوود یکی دیگر از مجرمانی است که ادعا می کند نخستین بار است دستگیر می شود. سابقه ای ندارد و مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا او را روانه چنین جایی کرده است: من پیک موتوری خواهرم بودم. خواهرم تولیدی مانتو داشت. وضع مالی اش خوب بود. مشکل اقتصادی خاصی نداشتیم. من هم چون پدرم دو سال پیش به خاطر بیماری سرطان فوت کرد، خرج مادرم را هم تأمین می کردم. با این حال هیچ ...
باشد که با خون ما این درخت تناور اسلام آبیاری شود
.... مادر عزیز اگر من شهید شدم و جنازه مرا آوردند مبادا ناراحت بشوی و گریه کنی چون روح من راضی به گریه تو نیست، بلکه شاد بآَشی و به پدرم و خواهر و برادران دلداری بده و با سرافرازی به مردم بگو پسر من در راه خدا و قرآن مجید شهید شد و من افتخار می کنم که مادر یک شهید شدم. آری، مادر باشد که با خون ما این درخت تناور اسلام آبیاری شود و ساقه هایش تمام جهان را به زیر خود در بیاورد ...
خانواده ای که کلاً در کار فراری دادن دیگران هستند!
خانه پدرم بردم و خواهر و مادرم او را دیدند. سپس او را به خانه خواهر بزرگم در آستارا بردم. کمی درباره خانواده خودت بگو؟ یکی از خواهرانم فرار کرده. برادرم که از خودم بزرگ تر است دختری را فراری داد و الان یک بچه دارد؛ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود. محلی ها می گویند گویا تو قبلاً دختر دیگری را نیز فراری دادی. بله چند سال قبل بود. ...
4 دختر فراری در خانواده پسری که با رومینا فرار کرده بود!
بهمن خاوری: یکی از خواهرانم فرار کرده برادرم با دختری فرار کرده و الان یک بچه دارد پدرم هم مادرم را فراری داده بود خودم چند سال قبل هم یک دختر دیگر را فراری داده بودم http://shahrkhan.ir/28318
پدر رومینا: عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست
سال پس از ازدواج من و همسرم، رومینا به دنیا آمد. _ اولین بار چه زمانی متوجه رابطه دخترت با بهمن خاوری شدی؟ پدر رومینا: یک نفر به من گفت ظرف 2 تا 3 روز دیگر دخترت فرار می کند؛ به خانه آمدم و گوشی دخترم را چک کردم متوجه شدم پیامی در این رابطه رد و بدل نشده است. _ چه هنگام متوجه شدید رومینا فرار کرده است و بعد از آن چه کردید؟ پدر رومینا: یک هفته از شنیدن اینکه می ...
بهمن خاوری: قبل از رومینا هم یک دختر را فراری داده بودم / پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم / یکی ...
به پدر رومینا بگوید من دخترش را می خواهم، اما پدرش او را به من نداد و گفت دخترم را به تو نمی دهم. در مورد فراری دادن رومینا توضیح بده. یک شب که می خواستم او (رومینا) را فراری دهم، نتوانست فرار کند به همین دلیل قرار شد تا فردای آن روز فرار کنیم. پس از اینکه خانواده او (رومینا) خوابیدند، سر کوچه آنها ایستادم تا وسایل شخصی اش را جمع کند. در ابتدا او را به خانه پدرم بردم و خواهر و مادرم او ...
اولین تصاویر از پدر رومینا اشرفی در زندان
پدر رومینا اشرفی گفت: من نمی خواستم رومینا را تحت فشار بگذارم و می خواستم او آزاد باشد؛ من با حجابش مشکلی نداشتم اصراری نداشتم لباس خاصی بپوشد. هر لباسی می گفت دوست دارم همان را برایش می خریدم من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست. گفتگو با بهمن خاوری : قبل از رومینا دختر دیگری را فراری داده بودم/ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود! ...
لایو خبر - 21 خرداد 99
آن ها مختومه شده / از آن 8.4 میلیارد تومان، چهار و دویست را برگرداندم؛ مشایخ این پول را داد که با هم ساخت و ساز کنیم / 20 سال به قوه قضائیه خدمت صادقانه کردم 1399/03/21 - 11:46 قاضی بابایی از متهم اکبر اتباعی طبری خواست در جایگاه قرار گیرد و بعد از تفهیم اتهام به وی از او خواست ابتدا دفاعیات خود را در باب زمینهای کلاک ارائه دهد. متهم طبری گفت: علی رغم تلاش یک ساله نتوانستند کوچک ...
گفتگو با پدر رومینا درباره قتل دخترش
خواب آور ریخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت 12 شب با رومینا فرار کرده اند. بعد از آن چه کردید؟ قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعد از ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن ...
ماجرای قتل دختر جوان به دست پسر عاشق پیشه
به چه حقی به من خیانت می کنی. مینا به جای عذرخواهی ناراحت شد و گفت به تو ربطی ندارد، من با تو آینده ای ندارم و با کسی ارتباط برقرار می کنم که با او آینده داشته باشم. او به من گفت می خواهد با مهرداد ازدواج کند. خیلی عصبانی شدم، اصلا کارهایم دست خودم نبود. نمی فهمیدم دقیقا چه می کنم. من عاشق مینا بودم و اصلا امکان نداشت بتوانم به او آسیبی وارد کنم و نمی خواستم او را بکشم. نمی دانم چه شد که چند ضربه ...
روایتی دخترانه از خشونت های پنهان خانگی
و حتی کوچکتر بود هیچ کاری برایش عیب نبود. تازه وقتی پدر و مادرم می فهمیدند با دختر حرف می زند افتخار هم می کردند که پسرمان بزرگ شده. دائم هم می گفتند تو مرد خانه ای و این حرف ها. همین است که الان هر کاری دلش می خواهد می کند. ماشین پدرم دائم دست اوست و ما جایی بخواهیم برویم باید با مترو و تاکسی برویم ولی آقا یک وقت گردش و تفریحش کم نشود. مادرم که می ترسد حرفی بهش بزند چون داد می زند و حتی تهدید می ...
سه تار دلش
وسایل به بچه ها می دادیم. از بلندگو اعلام کردند: بچه ها بیایید مهمات تحویل بگیرید؛ همه بچه ها برای گرفتن کیف های شخصی و وسائل هجوم آوردند و حسابی شلوغ شد. اون زمان معاون دسته بودم و طبق معمول بچه ها را دعوت به سکوت و آرامش کردم و سخت مشغول نظم و ترتیب دادن آنها بودم که سیدمحسن آمد کنارم و گفت: حسین بیا برویم زیردرخت دعای جوشن کبیر بخوانیم. بهش گفتم: داداش این دعا صدبنده ...
بهمن مفید؛ ساغر شکسته
ورودش به ایران یک خانواده شدیم و چه دو سال خاطر انگیزی به جا ماند، دوسال حتی نگذاشتم برای یکبار با تاکسی و آژانس نزد خانواداش برود، چون می دانستم بهمن نه گفتن را بلد نیست و همین روحیه اش باعث تخریب شخصیت ساده و باورپذیرش خواهد شد. بیست سال پیش کجا، امروز کجا؟! بهمن جان، دوست و برادر عزیزم اگر اداره تئاتر اجازه می داد نمایش گربه و کالسکه چی را به صحنه ببریم... بهمن گرامی! ایکاش ...
بنفشه جیغ می کشد ؛ همایون حسینیان تهرانی؛ کتاب نیستان مرگ بارترین بارش برف جهان
...، از روز پنجشنبه چهاردهم تا روز چهارشنبه بیستم بهمن ماه سال هزار و سیصد و پنجاه خورشیدی، برابر با سوم تا نهم فوریه سال هزار و نهصد و هفتاد و دو میلادی، به مدت هفت شبانه روز، برفی بی سابقه در ایران بارید که کشورمان را در جایگاه نخست آمار مرگ ومیر و ویرانی تاریخ قرار داد. بارشی که سرتاسر این خاک را پوشاند و ده ها ده و روستا را نابود کرد، خانه های بی شماری را ویران ساخت و ده ها هزار درخت را شکست. بر ...
4 ماه و 2 روز عاشقی به روایت همسر شهید حسین هریری/ قمر فاطمیون
ما از مدت ها قبل با هم آشنا بودند. پدرم بازرس شرکت قطارشهری است. آن زمان حسین آقا هم در مجموعه بازرسی قطارشهری مشهد کار می کرد. حسین آقا همان جلسه اولی که به خواستگاری آمد، از خواست قلبی اش گفت: زندگی با من شرایط خاصی داره و من ترجیح می دم همین اول به شما بگم. من تا هر وقت که صحبت از دفاع و حریم و امنیت باشه، آروم وقرار ندارم. من نمی تونم تو این دنیا باشم، اما بگم بی خیال اینکه چه اتفاقی برای ...
پای سخنان معلم قرآن/مفسر قرآنی که پای عهدش با خدا ماند
متعال خواستاریم . شرح حال استاد از زبان خودش : در سال 1315 در روستای دهبُکر مهاباد متولد شده ام. شاید من چهار ساله بوده ام خانواده ی ما به شهرستان مهاباد بار سفر بربست و در آنجا رحل اقامت گزید . به خاطر دارم سن و سالی از من گذشته بود هنوز مرا به مدرسه نفرستاده بودند. به هر حال در سال 1330 در مدرسه سعادت نام نویسی انجام پذیرفت و در کلاس تهیه آن زمان که تقریباً پیش مدرسه (آمادگی ...
اگر کسی به شما ظلمی کرده او را ببخشید که مورد قبول خدا است
چهره همدیگر را دیدیم، متوجه شدیم که از هم کلاسی های هم هستیم. وصیت نامه شهید ابراهیم رحیمی خواجه : بسم الله الرحمن الرحیم سخنی چند با شما پدر و مادر مهربان و عزیزم: سلام علیکم امیدوارم که همیشه در زندگی تان موفق و مؤیدتر از روزهای گذشته باشید. پدر و مادرم بیش از بیست سال و اندی که از عمر کم ارزش اینجانب نمی گذرد و در طی این مدت عمر من، شما زحمت های فراوانی برایم ...
وصیت غیرمنتظره شهید مهدی فطرس به فرزند خردسالش/ وعده دیداری که محقق نشد
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس : شهید مهدی فطرس بیست و دومین روز از اسفند سال 1358 در خانواده ای مذهبی در بروجرد متولد شد. پدر وی که از روحانیون سرشناس زادگاه شان است، مهدی را از همان ابتدا با معارف اسلامی آشنا کرد و به گفته همسر وی، او را مرد خدا بار آورد. او دوران جوانی خود را در راه شناخت سیره شهدا گذراند و یکی از راویان فرهنگ ایثار و شهادت شد. پس از کنکور، مهدی باید میان رشته های ...