شرط شهید حسین نژاد برای نرفتن به جبهه سوریه
سایر منابع:
سایر خبرها
امین حاج قاسم تاب فراق فرمانده اش را نداشت
سرافراز می کند که سرافرازی بالاتر از شهادت نیست. مصطفی خیلی دوست داشت شهید شود. از چند سال پیش که عراق می رفت در خانه راه می رفت و از شهادتش می گفت. یک بار هم با کت و شلوار عکس انداخت و گفت من که شهید شدم بنویسید مهندس! گفتم این حرف را نزن ان شاءالله عکس عروسی بگیری. بعد از همکاران و برادرانش حلالیت خواست و گفت جایی که من می روم برگشتی ندارد. می دانست شهید می شود. الان می فهمم ...
باورم نمی شد حتی عاشورا هم از یادم رفته بود!
ازدواج کرده و خبر نداشته به مردی که بله! می گوید، اعتیاد دارد: از درِ رفاقت و دلداری وارد شدم. گفتم: ترکت نمی کنم، ترکت می دهم. دوستش داشتم. عشق آدم را پاگیر می کند. متاسفانه ترک نکرد. یک روز از شدت سادگی و عصبانیت گفتم: آخه این چیه که نمی توانی به خاطر ما هم شده دل بکنی ازش؟ اگر انقدر خوبه، بده ما هم بکشیم. جمله ام را روی هوا زد. از شدت عشق و غم این جمله را گفتم. به خودم آمدم و دیدم آتش به دامن خودم ...
شجاع: من را نمی خواهند بعد از آسیا می روم
...، من 4 روز رفتم باشگاه.شجاع افزود: من سه سال است کمترین قرارداد را بدون هیچ منتی می گیرم چون عاشق پرسپولیس هستم و این ثابت شده است. هر فوتبالیستی پول می گیرد نوش جانش اما من کمتر از همه پول گرفتم. من پیشنهاد دارم و اگر من را نمی خواهید خب بگویید! آقا من هرروز مدیربرنامه ام رفت باشگاه خودم هم رفتم من را پیچاندند. تا وقتی من را بخواهم هستم اما فکر کنم من را نمی خواهند. من نمی خواهم هواداران را ...
پاسخ کامل پناهیان به منتقدانش
اطلاعات را جمع کنند، می دانند من دو سال بعد، آنجا را فروختم، و می دانند من در آن شهرکی که به دلایل شرایط خانوادگی مجبور بودم بروم آنجا زندگی کنم، من چندسال قبل از آن، آنجا مستأجری کشیدم و چند سال هم بعد از آن مستأجری کشیدم. اصلاً نمی شود اینها را گفت. حتی آن بندۀ خدا گفت: این سه طبقۀ دیگرش را هم بگذار برای شما باشد، بعداً بچه هایت بزرگ می شوند و ازدواج می کنند ... گفتم: نه، من نمی خواهم، شما ...
داستان کوتاهی از جلال آل احمد
الان خواهد آمد؛ و گفتم وقتی ماشین سوار شدیم قاقا هم برایش خواهم خرید. بالاخره خط هفت را گرفتم و تا میدان شاه که پیاده شدیم بچه ام باز هم حرف میزد و هی میپرسید. یادم است یک بار پرسید مادل تجامیلیم؟ من نمیدانم چرا یک مرتبه بی آنکه بفهمم، گفتم میریم پیش بابا بچه ام کمی به صورت من نگاه کرد. بعد پرسید مادل، تدوم بابا؟ من دیگرحوصله نداشتم. گفتم جونم چقدر حرف میزنی اگه حرف بزنی برات قاقا نمی ...
به انفاق و مواسات باید عمیق تر نگاه کنیم؛ نه در حد صدقه دادن!/ اولین درجۀ تقوا این است که احساس مالکیت ...
؛ اگر موقع پرداخت، یک کمی دلت بلرزد... مشکل این است که خدا به این سادگی از کسی قبول نمی کند، وقتی امام حسین(ع) رفت سراغ عبیدالله بن حر جعفی و فرمود بیا من را کمک کن او گفت: آقا من از کوفه بیرون نیامدم، مگر به خاطر اینکه در این قائله نباشم، می دانم کار شما هم به پیروزی نمی رسد اجازه بده من نیایم. آقا فرمود هرچه خودت می خواهی. عبیدالله گفت: اسب من، شمشیر من در اختیار تو، می خواهم به شما هدیه ...
یک روایت از ماندگار شدن | درباره سیده صدیقه سیدی، اولین مامای شهید سلامت در مشهد
. بعد که رفتم بالا دیدم روی تخت نیست. گفتم کجا بردید دخترم را؟ گفتند بردندش آی سی یو. گفتند می برند آنجا که بهتر شود. با خودم گفتم حتما تخت آی سی یو خالی شده بردندش... حتما خوب می شود. هرچه التماس کردم که بروم پیشش اجازه ندادند. تا صبح نشستم توی بیمارستان. هروقت می رفتم حالش را می پرسیدم می گفتند دعا کنید حالش خوب نیست. بعد گفتند بیهوشش کردیم. دیگر ندیدمش. یک کلمه نگفت کجایم درد می کند. فقط از ...
تجمع مردم انقلابی مقابل سفارت فرانسه در تهران
هفته نامه شارلی ابدو فرانسه همزمان با رسیدگی به پرونده حمله پنج سال پیش به دفتر این نشریه، بار دیگر با تیتر همه چیز به خاطر این به پیامبر گرامی اسلام اهانت کرد و جمعی از مردم و دانشجویان انقلابی در واکنش به این اقدام، مقابل سفارت فرانسه در تهران تجمع کردند. شرکت کنندگان عصر روز چهارشنبه و پیش از آغاز این تجمع به آیاتی چند از کلام الله مجید گوش جان سپردند و اعلام کردند که ذره ای از دفاع ...
قیام کربلا، نجات دهنده بشریت از جهالت هوای نفس بود
غصّه ام را برطرف کن ، گفت: حضرت علی بن حسین(ع) در قالب دعا راه کسب معرفت، شناخت و عمل را در عرصه های مختلف زندگی برای ما ترسیم کردند. فرجام دعا و زیارت نامه هایی همچون جامعه کبیره، امین الله و اربعین را از دیگر گنجینه های معرفتی برشمرد و تصریح کرد: زیارت اربعین نشان دهنده مسیر سیدالشهدا(ع) و پیامدهای واقعه کربلا است. وی با بیان اینکه در زیارت اربعین می خوانیم : امام حسین(ع ...
بشار: هواداران پرسپولیس در دنیا بی نظیرند
؟ قراردادم یک ساله است ولی حرفه ای نیست جزئیات قرارداد را بگویم. در این موارد بهتر است از مدیران باشگاه یا مدیر برنامه هایم بپرسید. حتماً می دانی موضوع تمدید قرارداد تو با پرسپولیس چقدر برای هواداران مهم بود؟ بار ها گفتم پرسپولیس بهترین هواداران را دارد و من همیشه ارتباط عاطفی با آن ها دارم. هواداران در همه حال به من لطف دارند و در این مدت بار ها از من خواستند در پرسپولیس بمانم ...
فعلا فقط کرونا؟
...: "نفسم گرفت از این شهر" وی پاسخ داد: برو تست بده اگه نفس تنگیت بخاطر کرونا بود به ما ربط داره. اما شما نفس تنگی نداری دلتنگی داری که به ما ربطی نداره. چقدر شوخ طبع بود! همه خندیدند. جناب نفس کش برخاست و گفت: "ایستاده فریاد می زنم: آهای نفس کش! من نمی تونم آرزوهایم و مطالباتم را فراموش کنم. از قول شاعر به آرزوهایم می گویم: مانده ام چگونه تو را فراموش کنم- تو با همه چیز من آمیخته ای" اما ...
ماجرای جوان عراقی که امام حسین (ع) با لبخند به استقبال او می آمد
بیداری دیگر امام حسین را نمی بیند که به استقبال او می آید و فقط آن جوان را می بیند. آن جوان سلام داد و بعد تبسّم کرد؛ فهمید خواب کاملاً درست است. نزد آن جوان رفت و گفت: تو چه کرده ای که امام حسین علیه السلام به استقبالت می آید و به تو لبخند می زند؟ آن جوان گفت: ما در روستا ها و قبیله های اطراف کربلا زندگی می کنیم، از چند ماه قبل با پدر و مادر پیرم قرار گذاشتم هر هفته یکی از آن ها را به زیارت بیاورم ...
ویژگی احمدی نژاد این است که جناب و حضرت نیست/ همه در کشور فکر می کنند برای حل مشکلات باید وزیر شد یا ...
درباره کتاب بگویم می خواهم از جلال آل احمد حرف بزنم. من خودم را فرزند زن زیادی آل احمد می دانم و بخشی از تفکرات خودم را محصول نوشتار او می دانم. جلال در کافه نادری با همه اندیشه ها نشست و برخاست می کرد و با همه گفتگو می کرد. اما ما امروز با نخبه هایمان چطور برخورد می کنیم؟ بنیادی به این نام وجود دارد اما تا ماهیت نخبگی کسی ثابت شود کشورهای دیگر نخبه ها را روی هوا می زنند. امروز چطور می توان نخبه ...
جلال و سیمین؛ آبروی عاشقان در سرزمین بی وفایی
....این کتاب 12 سال بعد از مرگ جلال و توسط برادرش شمس آل احمد منتشر شد. من که نمی توانم تخم و ترکه ای داشته باشم چرا این مکانیسم را تحمل کنم. فقط برای اینکه این ماشین زنگ نزند؟ دنبال همه این فکر ها و قیاس ها بود که به کله ام زد خودم را اخته کنم... . چند سطر بعد آل احمد می نویسد: آن وقت یک روز زنم درآمد که بله تو دیگر مثل آن وقت ها نیستی . این حرف سیمین جرقه ای است به انبار ...
نماز محمد و احمد غزالی
رو به برادرش محمد غزالی کرد و گفت: محمد برادرم، آیا تو می پسندی که من از جاده شرع خارج شوم و به وظایف دینی خود عمل نکنم؟ محمد جواب داد: نه نمی پسندم. احمد غزالی گفت: وقتی در نماز شدی، به تو اقتدا کردم اما تا وقتی به اقتدایم ادامه دادم که تو در نماز بودی. آیا من از نماز خارج شدم ؟ آری تو در اثنای نماز، از آن بیرون آمدی و پی کاری دیگر رفتی. محمد ...
جایزه شهید صدرزاده به خادم بخش کرونا/ از تجویز حاج قاسم برای پیروزی تا راهکار آقا مصطفی برای شهادت
دند در محضر آقا مصطفی: بعد از فارغ التحصیلی در رشته الهیات از دانشگاه قم، تحصیل در مدرسه معصومیه را شروع کردم. سال اول طلبگی بود که توفیق پیدا کردم به جمع مدافعان حرم ملحق شوم و چند صباحی هم نفس این رفقا در عراق باشم. قلباً هم دوست داشتم بروم عراق. ارادتی که به امام هادی (علیه السلام) داشتم و آن غربت خاص سامرا، باعث شد جذب میدان دفاع از حرم در عراق شوم. اولین حضورم در عراق در بهمن ماه سال 93 بود؛ ...
5 برادر لباس رزم پوشیدیم و راهی جبهه شدیم
پادگان حمزه بود. مرحله دوم هم دوباره به مهاباد برگشت. خوب به یاد دارم در وصیتنامه اش نوشت: بوی غربت اسلام در منطقه غرب می آید. یک بار از کردستان زنگ زد و به مادرگفت: برایم سمنان چشم پزشکی نوبت بگیر! مادرم برایش نوبت گرفت. دو روز بعد آمد رفت دکتر و عینکش را عوض کرد. هنوز عرق او خشک نشده بود که بعد از سه روز گفت: می خوام برم! مادر گفت: کجا؟ گفت: غرب! گفتم: تازه از راه رسیدی چند روز صبر کن! فردا ...
13 آهنگ عاشورایی از 13 خواننده پاپ+صوت
فکر اونیه که از تشنگی لباش ترک خورده حالش خرابه سلام آقا سلام خدای احساس درمون درد من حضرت عباس صد دفعه گفتم و دوباره می گم آقای من آقای خوب دنیاست اون هنوزم فکر یه قطره آبه به فکر اون بچه ایه که خوابه به فکر اونیه که از تشنگی لباش ترک خورده حالش خرابه عموی بچه ها نجاتم بده یه قدری مهربونی یادم بده سایه تو از روی سرم برندار صدات که ...
بارداری دو گیگابایتی به علت اندرویدی شدن!
آن کارشناس ابدی ازلی، که چند سال پیش گفت اینترنت دوگیگ عامل بارداری یک نفر شده، می توانم اعلام کنم اندروید با همه بدی هایش به افزایش آی کیو ایرانیان کمک کرده. پدر: لااقل کبریت بده من از دست تو سیگار بکشم. پسر: حواسم هست. من که گفتم، سیگار نمی کشم.
روضه خوانی ابی عبدالله(ع)، افتخار دنیا و آخرت: بیانی از استاد حسین انصاریان + صوت
هم هست. ایشان آخرهای عمر خیلی کم حرف می زد یا حرف نمی زد؛ به بچه هایش گفت: من می خواهم سفری به کربلا بروم. پنجاه سال در نجف بود. به کربلا آمد و ابی عبدالله(ع) را زیارت دیوانه وار کرد(عیبی ندارد این تعبیر را کنم)؛ یعنی نمی توانست جلوی اشکش را بگیرد و مثل باران می ریخت. از کربلا با ماشین به نجف رفت و امیرالمؤمنین(ع) را تا روز پنجشنبه زیارت کرد، بعد گفت: مرا به کربلا ببرید؛ چون شب جمعه است ...
شالبافان: شباهت مداحی ام به میرداماد به خاطر علاقه ام به اوست/ ماجرای شعری که هزاران نفر را دعاخوان کرد
آقا سید رسیده بود که فردی شبیه او می خواند. یک روز داشتم از جلسه خارج می شدم که من را صدا زد و گفت: "این شالبافان که می گویند شبیه میرداماد می خواند، تو هستی؟" من که آن لحظه استرس داشتم و با خودم فکر می کردم نکند الآن بگوید برای چه شبیه من می خوانی با تأمل گفتم: "بله، حاج آقا" خلاصه از همان جا باب آشنایی من با سیدمهدی میرداماد باز شد. چندین سال است که سعی می کنم از محضرشان استفاده کنم و ...
کیفیت خواندن دعای فرج از زبان امام عصر عجل الله تعالی
سجده بردار که ان شاء اللّه خداوند حاجتت را برآورده خواهد نمود . وقتی من مشغول نماز و دعا شدم، آن شخص خارج شد. بعد از این که نماز و دعایم به پایان رسید به طرف ابو جعفر خادم رفتم تا بپرسم این مرد که بود؟ و چگونه وارد حرم مطهّر شده بود؟ وقتی درها را بررسی نمودم دیدم همه درها بسته و قفل زده بودند. بسیار تعجب کردم، و با خود گفتم: شاید اینجا در دیگری دارد که من نمی دانم ...
این پرستار فدایی مکتب امام حسین(ع) شد
پیش ما، گفت دعا کن من هم زودتر برم پیش مادرت، فهمیدم از مرگ مادرم خبردار شده. صدای گریه هایش از پشت گوشی می آمد. با هم گریه کردیم. نتوانستم ادامه دهم. گفتم خیلی دوست دارم بابا. قطع کردم و فکرش را هم نمی کردم که این مکالمه کوتاه، آخرین باری بود که صدای پدرم را می شنیدم. بابا چند ساعت بعد از مرگ مادرم در روز پدر شهید شد. اما خبر شهادت او را به برادرم داده بودند اما هیچ کس به من حرفی نزد. ...
مرجانه گلچین: شرط بازیگری حضور در پارتی های شبانه است!/ خواب عمیق متولیان حوزه فرهنگ و رها شدگی سینمای ...
زدند که امشب ما می توانیم همدیگر را ببینیم. گفتم : بله چرا که نه؟ ولی الان ساعت یک نیمه شب است. گفت: هر ساعتی باشه، می خواهم زوایای مختلف صورت شما را ببینم. بعد خیلی به صراحت گفتند دور هم باشیم درینکی [نوشیدنی] بزنیم. چند وقت بعد گفتند: ما تو را دیدیم در خیابان عباس آباد، داشتی می رفتی داخل ماشین و دست یک دختر بچه را گرفته بودی ، آقای حیایی بود به علاوه گروه فیلمبرداری. متوجه شدم همان نقشی است که ...
اماکن زیارتی کربلا که زائران کمتر می روند
جلائری ساخته شد و به سال 1366 قمری (1946) به دست طاهر قیسی از میان رفت. آقای آل طعمه که خود، آن سنگ محراب را دیده است، مکانش را در محل بالاسر نشان داد. به گفته او، روی این سنگ نخلی ترسیم شده بود و بالای آن به صورت هلالی، این آیه مرقوم شده بود: وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا 4. مدفونان داخل حرم سید مرتضی و برادرش سید رضی، از عالمان ...
ماجرای 700 ملک جنجالی شهرداری تهران
. آیا یک بار درباره آن گزارش تهیه شده است؟ گفتم آقای فتاح این حرف ها را زد و اجازه دهید من نیز بزنم. او افزود: "به آقای علی عسکری، رییس سازمان صداوسیما نامه نوشتم و گفتم که بگذارید بیایم و توضیح دهم، اما موافقت نشد. یک بار من را دعوت کنید تا درباره استفاده از کاخ های بازمانده از دوره پهلوی توضیح دهم." انتقاد رییس شورای شهر از صداوسیما در زمانی اتفاق افتاد که هنوز جنجال فتاح بالا ...
اشعار مصائب راس مبارک در دیر نصرانی
...> بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی ست گلاب گلشن زهرا و یادگار علی ست سَرِ بریدهٔ فرزند حیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر... گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می کند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک ...
آن شاه کم سپاه
بیست هزار نیرو فراهم آمد. ابن زیاد پیوسته سپاهی می فرستاد تا از سواره و پیاده، لشکریان به سی هزار رسیدند. آنگاه برای عمر سعد نوشت من در کثرت لشکر برای تو عذری نگذاشتم پس هر صبح و شام، اخبارت را به من برسان و این جریانات تا روز ششم محرم ادامه داشت.[بحار 44/385] حبیب بن مظاهر که خود از قبیله بنی اسد بود نزد امام مظلوم رفت و گفت: در این نزدیکی گروهی از قبیله بنی اسد زندگی می کنند. اجازه دهید ...