سایر منابع:
سایر خبرها
هجمه فائزه هاشمی به "عفت زنان" و "غیرت مردان"!
.... مانتوهای دراز و گشاد که در هرکدام چند نفر جای می گیرند، چیست که تن دخترهایمان کرده ایم . وی در ادامه در پاسخ به این سوال پدر یا مادرتان به شما چیزی نمی گفتند؟ گفت: معمولا نه؛ من چادری هستم، اما این طور نبود که فکر کنم چادر حجاب برتر است و همه جا چادر سر کنم. مثلا در دانشگاه با مانتو و روسری بودم و حتی مقنعه هم سر نمی کردم. فقط زمان اسب سواری مقنعه سر می کنم که راحت تر است . یا در ...
زمین خواری های رضا خانی تمامی نداشت!
...؛ ملک و املاک برای رضاشاه به منزله علاقه به عیاشی و زن بارگی در پسرش، محمدرضا پهلوی بود؛ تا هنگامی که رضاشاه در ایران بود، هیچ کس جرئت نداشت درباره عملکرد پهلوی اول در عرصه غصب اراضی، سخنی به میان بیاورد و اگر بر روی احقاق الحق خود پافشاری می کردند، در گوشه ای زندانی یا تبعید، می شدند یا با آمپول هوای پزشک احمدی، دار فانی را وداع می گفتند. مهم ترین برنامه او در مازندران دست اندازی به ...
گدایی سر چهارراه اینستاگرام
باید تکلیف پول ها را مشخص می کردم. دلم می خواست می شد برای واریز پول ها به حساب یک خیریه از آن افرادی که کمک کرده بودند، اجازه بگیرم، اما همان طور که گفتم، اینستاگرام صفحه را کاملاً از دسترس خارج کرد. حالا من بودم و 160هزار تومان پول که باید به خیریه می دادم. مبلغی که به نظر برای یک فعالیت نیمه وقت و تقریباً بدون دردسر، بد نیست. ضمن این که چند روز اول را با ناشی گری گذراندم و بعد از آن هم خیلی حرفه ...
بیوگرافی بیتا بادران بازیگر محبوب + تصاویر
...> یادمه موقع نگارش "روبان قرمز" آقای حاتمی کیا زنگ زدن خونه ی ما و گفتن که من دارم برات این نقش رو می نویسم. ولی خُب به دلایلی نشد برم. و اون نقش رو خانوم آزیتا حاجیان کار کردن. البته این رو هم اضافه کنم که بعد ازمن قرار بود خانم "یاسَمین مَلِک نصر" این نقش روکار کنن. و بعد هم دعوت شدم برای "ارتفاع پست"، "موج مرده"، که باز هم نشد در حالی که خیلی هم مایل بودم تا دوباره در یک کار ماندگار حضور داشته ...
عراقی نیستم، فامیلی ام عراقی است
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما ،شب عملیات بدر، بعد از عبور از آبراه های هور، فکر می کردم سنگر کمین دشمن پاکسازی شده است؛ غافل از این که عراقی ها از آن سنگر، حرکات ما را تحت نظر داشتند. ناگهان از پشت سر، قایق ما را زیر آتش رگبار قرار دادند. دو نفر شهید شدند، یک نفر زخمی شد و یک نفر سالم ماند. به سمت راست سینه ام، دو گلوله اصابت کرده. ریه هایم سوراخ شد و تیر از پشت کمرم بیرون آمد. موتور ...
کارخانه دار پولدار تهرانی اسیر منشی جوانش شد
وقتی خود را به اداره پلیس رساند و پیش روی افسر تحقیق نشست چنین گفت: وقتی گروگانگیران مرا در اتاقی زندانی و شروع به شکنجه کردند، زن گروگانگیر را شناختم. او ترانه نام دارد که منشی سابق کارخانه ام بود. چندماه قبل از گروگانگیری او را اخراج کردم. چون به درستی کارهایش را انجام نمی داد. فکر می کنم همین مسئله باعث شد تا آتش کینه در دلش روشن شود و برای انتقام مرا گروگان بگیرد. وی ادامه داد: بعد ...
مرضیه، فرشته نجات بیماران شد
بر می آمد برای بازگشت او به زندگی انجام دادم. چند روز فقط کارمان دعا کردن شده بود و انتظار، تا اینکه پزشکان گفتند مرضیه دچار مرگ مغزی شده است. مرد داغدار درباره اینکه چطور تصمیم به اهدای اعضای بدن همسرش گرفته بود می گوید: او از مدت ها قبل کارت اهدای عضو گرفته و به من گفته بود که اگر روزی برایش حادثه ای اتفاق افتاد دوست دارد اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. خواست خدا بود که همسرم ...
همسرتان بعد ازدواج هنوز رفیق باز است پس بخوانید
درستی کند، همسر او ترجیح می دهد با دوستانش وقت بگذراند و نیاز عاطفی اش را در جمع دوستانش و یا با نشاط های کاذب تامین کند. در واقع وقتی یک مرد یا زن نتواند نقش آفرینی صحیحی در خانه داشته باشد، کانون خانواده سرد می شود و یکی از زوجین ترجیح می دهد نیاز عاطفی اش را در جمع دوستانش و گاه با نشاط های کاذب تامین کند. کوتاهی همسر و یا ناپختگی زن و شوهر لبته کوتاهی فقط یکی از دلایل رفیق ...
حاج قاسم: پیکر شهید بادپا به خاطر من بر نمی گردد/همسر شهید مدافع حرم: دوست نداشتم پیاده روی اربعین بروم!
ت زیاد است. شب خوابیدیم و صبح یکی از خانم های محل آمد و تا من و دخترم را دید گفت تسلیت می گویم. این را که گفت من و فاطمه زهرا به سرمان زدیم که چرا این خانم تسلیت می گوید. اینطور شد که کم کم متوجه شهادت شدیم. البته تا دو هفته اجازه ندادند برایش مراسم بگیریم و بعد کم کم گفتند پیکرش بر نمی گردد فعلا. سه سال و نیم بعد پیکرش درست شب شهادت حضرت رقیه (س) آمد. سید جلال به این خانم خیلی ارادت داشت و دوستانش می ...
مانی به شاد نرسید/ دانش آموزی که برای داشتن گوشی هوشمند کولبری کرد
شدن آرد دیگر این کار برایش فایده چندانی نداشت. از آن زمان بود که مثل صدها مرد دیگرِ روستا تصمیم گرفت کولبر شود. او بارهای سنگین را از روستا به آن طرف مرز در منطقه طویله عراق می برد و پول ناچیزی نصیبش می شد. نیمه شب بارها را می برد و کمی قبل از ظهر با دست پر به خانه برمی گشت. اما از 2 سال قبل وقتی مانی بزرگ تر شد، گفت که او هم می خواهد کولبری کند. او می گفت غیرتش قبول نمی کند که مادرش به کولبری برود ...
مانی به شاد نرسید
امکاناتی نداشت. به زحمت توانستم با برادرم تماس بگیرم و کمک بخواهم. مانی را به پاوه منتقل کردیم و در آنجا صورتش را 8بخیه زدند. صورتش ترکیده و بینی اش شکسته بود اما چون هزینه مداوایش را نداشتم رضایت دادم و او را به خانه بردیم. چند روزی پسرم در خانه بود اما چون خونریزی داشت مجبور شدم دوباره او را به بیمارستانی در کرمانشاه ببرم. پسرم 4روز در آنجا بود اما پزشکان گفتند به خاطر آسیبی که به چشمش وارد شده ...
خشونت پلیس آمریکا هنگام دستگیری یک خبرنگار زن + ویدئو
توجه به فریادهای وی درباره خبرنگار بودنش، این زن خبرنگار را ابتدا به خودروی پلیس می کوبند و سپس با صورت روی کف خیابان می خوابانند. مأموران پلیس آمریکا بعد از دستبند زدن به این خبرنگار، او را به داخل خودروی پلیس منتقل کرده و به بازداشتگاه می برند. اداره پلیس لس آنجلس در دفاع از بازداشت این خبرنگار اعلام کرده که مأموران پلیس خانم هوانگ را به دلیل مداخله در یک بازداشت قانونی ...
کسی نمی تواند سرعت ورزش زنان را بگیرد + فیلم
می دهند. فضای مجازی اگر قدری مفید است- برای خودم دارم می گویم- تا حدودی هم غیرمفید است. دوستی می گفت به خاطر یک لیوان شیر نباید یک گاو در خانه ببندیم. یک لیوان شیر تقریبا قابل دسترس است، ولی گاو را چه کنیم؟ با این دیدگاه می توانستید وارد مجلس فعلی شوید؛ نگاه مجلس همین است. چند وقت پیش درباره فضای مجازی بحث کردند و نگاهشان تقریبا همین بود. با آزادی فضای مجازی و حرف هایی که در ...
ناگفته های نوجوان طلایی خورشید / پیش از این سینما نرفته بودم!
به مادرم گفتم از بین آن همه آدم من قبول شدم باورش نمی شد. من به کارهای خدا ایمان دارم. نمی دانم چطور بگویم خیلی خوشحال شدم. اصلاً شما بودید چه حسی پیدا می کردید؟ * اگر من هم بودم مثل تو باورم نمی شد. این روزها باز هم کار می کنی؟ نه. وقتم را صرف کتاب خواندن می کنم. مثلاً فیلم می بینم. فیلم های خود آقای مجیدی را هم می بینم. می روم از انقلاب کتاب های لهجه صورت می خرم. ...
بانوی فیلیپینی اهداکننده خون در خراسان شمالی: انسان دوستی مرز نمی شناسد
به کار خوب علاقه مندم به مرکز انتقال خون مراجعه کردم و در کمال ناباوری بعد از معاینه پزشک متوجه شدم که هموگلوبین خون من 14 است و من بدون هیچ مشکلی خون اهدا کردم بعد از آن از علاقه مندان به اهدای خون شدم و به قول شما ایرانی ها پایه ثابت شدم زیرا احساس بسیار خوشایندی از اهدای خون دارم. از تمام بانوان عزیزی که شرایط اهدای خون را دارند دعوت می کنم که یکبار برای امتحان خون اهدا کنند مطمئنم ...
خلیل عقاب: من پدر سیرک ایران هستم
.... همان رفتن باعث شد عاشق زورخانه بشوم و وقتی دیپلم گرفتم به پدرم گفتم دیگر کافی است و نمی توانم به تحصیل ادامه دهم. بنده خدا رضایت داد تا دیگر ادامه تحصیل ندهم. مدت ها بعد در شیراز برنامه و نمایشی داشتم. پدرم هم آمده بود. لحظاتی به اجرای من مانده بود که شروع می کند به گریه. دامادمان که همراهش بود می گوید: پدر جان چرا گریه می کنی و او جواب می دهد خلیل می خواهد زیر ماشین بخوابد. این کار ...
گردن مهندس تهرانی را بریدند و جنازه را در جاده چالوس رها کردند!
من دستور قتل امیر را به آنها نداده بودم. بعد از این ماجرا 20 میلیون تومان به سعید و 18 میلیون تومان به حمزه دادم . وقتی نوبت دفاع به دو متهم دیگر رسید صاحب رستوران را عامل جنایت معرفی کردند و گفتند ما به دستور او امیر را به آشپزخانه رستوران کشاندیم. او طنابی را دور گردن امیر پیچید و آن را کشید و ما را مجبور کرد تا او را همراهی کنیم. او خودش امیر را کشت. صدور حکم قصاص در دادگاه ...
تسلیت رئیس بنیاد ایران شناسی در پی درگذشت خانم طوبی کرمانی
به گزارش خبرنگار حوزه آموزش عالی و دانشگاه گروه علمی فرهنگی هنری خبرگزاری صدا و سیما، حضرت آیت الله سیدمحمد خامنه ای، رئیس محترم بنیاد ایران شناسی در پیامی درگذشت خانم دکتر طوبی کرمانی را تسلیت گفتند. متن پیام ایشان به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم انالله و انالیه راجعون با کمال تأسف و حزن عمیق خبر درگذشت سرکار خانم دکتر طوبی کرمانی استاد برجسته فلسفه اسلامی و نمونه تمام ...
روایت های همسر شهید عَبِد عَبیات از اولین شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس
.... هیچ اثر و خبری از عبد و آن سه نفر دیگر نیست. 15سال بعد- چشمانم به در خشک شد. اول گفتند احتمالا اسیر شده است. چندسال بعد گفتند شاید مفقودالاثر باشد. بعد از چند سال آمدند و گفتند شهید جاویدالاثر... و من تمام 15سال منتظر بودم تا عبد برگردد. خودش گفته بود تا زمانی که جنازه ا م برنگشته است، بدان که من زنده ام. 40سال بعد امسال دقیقا 40سال از روزی که عبد رفته است، می گذرد. عبد و ...
قطب زاده؛ حکایت حیرت آورِ یک صادق انقلابی
روحانی کوتاه قدی بود که با دو دست می نوشت - نامش را به خاطر نمی آورم. قرار شد این ها به جای خانم عاطفی که قصه گوی برنامه کودک بود کار کنند. رجایی هم پسرش کمال را برای اجرای برنامه کودک به تلویزیون می آورد. در سالگرد شهدای سی تیر به ابن بابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطب زاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطب زاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطب زاده که تو جوان رشید ...
مرگ مشکوک زن جوان پس از قهر شوهرش
شدم و به خانه برگشتم، اما او در خانه را هم روی من باز نکرد که با کلید وارد خانه شدم و با جسد بی جان او داخل پذیرایی روبه رو شدم و به اورژانس و مأموران پلیس خبر دادم. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه جسد زن جوان برای انجام آزمایش های لازم و مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی فرستاده شد. ...
اکبر عبدی: 25سال معتاد به تریاک بودم
رو بگیر و بریز توش، هر وقت کارت تموم شد بگو که من آب را ببندم. وی ادامه داد: شب که شد رفتیم خونه و شروع کردیم پول شمردن. مادرم که پول ها را دید پرسید شما فقط یک کیلو ماست داشتید، اما این پول چند برابر آن می شود. خلاصه وقتی مادرم قضیه را فهمید ما را دعوا کرد و گفت فردا صبح باید برید، این پول ها را به کسانی که از شما دوغ خریدند پس بدهید. ما هم فرداش رفتیم و مقداری از آن پول ها را پس دادیم ...
بخشش، پایان کابوس یک محکوم به قصاص
فیروزه منکر جنایت بود اما شوهرش در بازجویی ها راز جنایت را فاش کرد. وی گفت: وقتی با فیروزه آشنا شدم متوجه شدم که 2سال است که شیشه می کشد. شرط من برای ازدواج این بود که فیروزه مواد را ترک کند. او مدعی بود که دیگر شیشه نمی کشد و ازدواج کردیم اما یکی از روزها که در حال جست وجو در تلفن همراهش بودم به شماره ای برخوردم که به نظرم مشکوک بود. شماره متعلق به مردی به نام مجید(مقتول) بود. وقتی از فیروزه درباره ...
محمود از زندان آزاد شد و از زنش شنید بچه دار شده اند! / بچه چرا کشته شد!
نتوانستم از خودم دفاع کنم. حبس بخاطر مافیای نشریات شناخته شدن به خودم که آمدم، دیدم که به عنوان مافیای نشریات به حبس محکوم شده ام. این بار هم توی زندان خیلی تحویلم گرفتند. کلاس هایم را دوباره شروع کردم و به آموزش ادامه دادم. در کنارش باز هم در کلاس های دیگر اساتید شرکت کردم که بازهم تجربه گرانبهایی بود. بعد از چند وقت دوباره آزاد شدم. به محض ورود به خانه، همسرم گفت: بچه دار شدیم ...
نکته عجیبی در کتاب ریاضی که جنجال آفرید
ریاضی و فیزیک و رایانه که با علم و دلیری و توانمندی شخصی و به هزینه غبطه برانگیز خود نخستین زن مسافر فضایی شد. اینان که در وطن ارج و منزلت در شأن خود را نداشتند. می خواهم به آن 60 درصدی بپردازم که با وجود تبعیض و محدودیت ها دانشگاه ها را انباشته اند. چندین ماه پیش که از کرونا خبری نبود، بیمار شدم. با اینکه واکسن زده بودم، فکر کردم آنفلوانزای خفیفی است و رفع می شود. نشد! شاید برایتان جذاب ...
مدلینگ؛ از خانه های پاریسی تا منیریه تهران
آغاز مُد در جهان از قرن بیستم پاریس بوده که با احداث خانه های مد در جهان شروع شد و در ایران هم از زمان فتحعلی شاه قاجار...درباره تاریخچه مُد در جهان و ایران با امیر علی تویسرکانی، مترجم کتاب همه چیز درباره مد گفت و گویی انجام دادیم. تویسرکانی فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و دارای مدرک کارشناسی ارشد روابط بین الملل و دکترا با موضوع سیاستگذاری عمومی است و همچنین کارشناس رشته طراحی مُد، کت واک و فشن ...
مصاحبه خواندنی فرزندان سید حسن نصرالله درباره برادر شهیدشان
خبر شهادت برادرم آماده کرد. سید جواد٬ برادر هادی گفت: در راه بازگشت به منزل بودم، پیرزنی با ناراحتی جلوی من را گرفت و گفت اسمت چیست گفتم جواد. سپس شروع کرد به زدن روی دستش و گفت لا حول و لا قوه الا بالله. احساس کردم اتفاقی برای هادی افتاده، مسیرم را سمت منزل ادامه دادم و زنگ خانه را زدم،خواهرم زینب با چشمانی اشک آلود در خانه را باز کرد، مطمئن شدم چیزی شده است،وارد که شدم ، پدرم به ...
سالمندی و دنیای متفاوت خطوط چهره زنان و مردان
. یا مثلا به عنوان مردی جوان دیده اید که بسیاری از دختران نه به شما بلکه به مردان جا افتاده میانسال حتی با 30 سال اختلاف سنی علاقه نشان می دهند. در مقابل، احتمالا عده کمی هستند که معتقد باشند یک زن 65 ساله با افتادگی و چین و چروک صورت، می تواند جذاب و زیبا باشد. در حالی که در مردان علائم میانسالی و پیری مانند چروک های دور چشم و پیشانی و لب، نه تنها به عنوان علائمی نازیبا به چشم نمی آیند بلکه نشانه ...
فرزند سید مقاومت: شهدا در قلب ما جایگاه بزرگی دارند
. زمان شهادت هادی من در خانه و کنار خانواده بودم. من در خانه مشغول بودم و به مادرم کمک می کردم. یک حاجیه خانم (یکی از خواهران دینی) پیش من آمد و به من گفت تو انسان مومنی هستی و ما در این مسیر قرار داریم. من احساس کردم او برای بیان یک موضوع زمینه سازی می کند. سپس به من گفت می خواهم به تو بگویم برادرت به شهادت رسیده است. من هنگام شنیدن این خبر خیلی گریه کردم. جواد: هنگامی که زنگ خانه را زدم ...
تاریخ نگار بزرگ با کتابخانه ای درسر
مطلبی را که 40 سال پیش خوانده ام غالبا به خاطر دارم که در کدام صفحات کتاب بوده است، ابتدا مطلب را می نویسم و سپس به کمک حافظه ارجاع می دهم. صدری نیا همچنین درباره تلاش و پشتکار بی وقفه و مداومت زرین کوب در مطالعه گفته است: هر وقت که برای دیدارشان می رفتیم، یا مشغول خواندن بودند یا نوشتن؛ این درحالی بود که گرفتار انواع بیماری ها بودند و در این رابطه می گفتند من کلکسیون امراض هستم ...