خاطره خلبان مشهدی از ماجرای مجروحیتش در ماموریت
سایر منابع:
سایر خبرها
حرکت زیبای مهران احمدی به نیابت از رهبر انقلاب
پیرمرد جلو امد، فقر از همه جایش شره میکرد، در چشمانش اشک موج میزد وناامیدی. همان لحظه دلتنگ شدم، انگار بدون اینکه چیزی بگوید حرفهایش را با چشمانش زد و... گفت: اقای احمدی ؟ گفتم: بله ! لبخند کم رمقی ودر لحظه چشمانش برق کم سویی زد. گفت :عکس بگیریم.؟! گفتم :بگیریم گوشی فقیرانه ای را بدستم داد. عکس گرفتیم نگاهی به عکس بی کیفیتش انداخت .بعد به من ...
"روایت دلدادگی" / هر هفته معرفی یک دانش آموز یا معلم شهید استان کرمان
... علی رغم آن که شهید نسبت به رعایت حجاب اسلامی بسیار حساس بود، ولی یک روز درسی ارزنده به من آموخت که برایم فراموش نشدنی است . هنگام بازگشت از مسجد قائم کرمان به اتفاق این بزرگوار در مسیر به خانمی برخورد کردیم که از نظر حجاب وضعیت مناسبی نداشت. من بسیار ناراحت شدم و با تندی و عتاب به او گفتم :” خاک بر سرت با این حجابت!” شهید از این حرکت من بسیار ناراحت شد. محکم دست مرا گرفت و به ...
پرش ممنوع از روی دیوار شهر
ناراحت نباش می ریم یه جا هم می پریم هم تک چرخ می زنیم. عکس ها از : ایمان اصیلی حس آزادی اما من فارغ از ممنوعیت ها، ترک موتور نورا احساس آزادی می کردم. حس عجیبی بود؛ یک لحظه انگار تمام دنیا مال من شده بود، چشمانم را بستم، دست هایم را باز کردم و باد توی آغوشم بود. چه حس خوبی است حس آزادی!... یک ماشین 206 آلبالویی رنگ از کنارمان رد می شود، کمی جلوتر سرعتش را کم می کند انگار ...
ماجرای وسوسه انتقام از خلبان اسیر و مجروح بعثی در اتاق عمل
. احساس کردم دیگر خون به مغزم نرسید. تفکرو تعقل ام را انگار از دست داده بودم. روی سرش رفتم. تصمیم خودم را گرفته بودم. باید او را می کشتم. هرچه می خواست بشود. در آن لحظه فقط به انتقام فکر می کردم. خودم را لعنت میکردم که چرا در عمل جراحی او شرکت کردم؟! نمی توانستم احساسات خود را کنترل کنم. عاقبت یک تیغ جراحی برداشتم و روی یک دسته تیغ جا دادم. به این فکر می کردم که بدون اینکه کسی بداند شاهرگ و شریان ...
مادرم گفت خوب شد شهید نشدی!/ تئاتر دفاع مقدس سفره نان نیست
در فاو که عراق آنجا را زیاد بمباران می کرد با هم آشنا شده بودیم. به من گفت مالک چه داری ، گفتم از لحظه شلیک موشک، تا اصابت و سقوط همه را گرفته ام ، گفت فیلم را به من بده تا امشب از تلویزیون برای مردم پخش کنیم تا روحیه بگیرند ، به غیر از سقوط کلی فیلم دیگر هم گرفته بودم و فیلم را به غلامرضا تحویل دادم. غلامرضا در عملیات کربلای 4 مفقودالاثر شد. سال های سال است که وقتی برخی تصاویر جنگ از تلویزیون ...
بلیط هواپیما شیراز چارتر بخریم یا سیستمی؟
.... قیمت بلیط هواپیما شیراز به عواملی که در ادامه ذکر می شود، دقت کنید. زیرا این عوامل تأثیر زیادی بر محدوده قیمتی بلیط هواپیما شیراز می گذارد. در بین پارامترهای زیر، نوع بلیط و کلاس پروازی بر بازه قیمتی اثرگذارتر از دیگر پارامترها است. 1. نوع بلیط (چارتر، سیستمی و لحظه آخری)؛ 2. کلاس پروازی (اکونومی و بیزینس کلاس)؛ 3. فصل سفر (زمان اوج سفر ...
کرامات و معجزات شهدا
پیدا کردید، قول بدهید راه تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید. گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟ گفتم: هرچه شما بگویید. گفتند: با همین چفیه ای که به گردنت انداخته ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می کنی به رقصیدن!!! اول انگار دچار برق گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن ها سپردم و قبول کردم ...
پروفایل اربعین 99
بسته شد و نوکرِ آواره شدم اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریخته ام! دوباره زمزمهٔ راهیانِ نور شده و باز دست گدا تا حرم چه دور شده دلم عجیب زند شور ، عشق شیرینم دوباره حاصل این چشم ، اشک شور شده برای بغض گلویم بیا و فکری کن کتابِ شعر غم شاعرت قطور شده ببین که دست مرا مرز بسته ، بازش کن بگو به من که بیا لحظهٔ عبور شده ...
روایت حفاظت اهالی روستای شیب دراز قشم از لاک پشت ها
، جمع آوری و محافظت از تخم ها در محدوده ای امن انجام شود. در مرحله بعد، کارشان مراقبت و ثبت بچه لاک پشت ها و هدایت آن ها به دریاست. بچه لاک پشت ها معمولا بعد از 70 روز سر از تخم بیرون می آورند. با کسب خبر از مردم روستا که آمدن چند لاک پشت را تأیید می کردند، اواسط اسفند راهی شیب دراز شدم و توانستم در یک شب با گروه مسئول حفاظت همراه شوم. لاک پشت ها معمولا شب هنگام با بالا آمدن آب دریا به ساحل ...
بوف کور صادق هدایت و تصویر زن در این اثر
، متعجّب، تهدیدکننده و وعده دهندهٔ او را دیدم و پرتوی زندگی من روی این گوی های برّاق پرمعنی ممزوج، و در ته آن جذب شد. این آینهٔ جذّاب، همهٔ هستی مرا تا آن جایی که فکر بشر عاجر است، به خودش کشید... گونه های برجسته، پیشانی بلند، ابروهای باریک به هم پیوسته، لب های گوشتالوی نیمه باز...موهای ژولیدهٔ سیاه و نامرتّب، دور صورت مهتابی او را گرفته بود...لطافت اعضا و بی اعتنایی اثیری حرکاتش از سستی و موقّتی بودن ...
داستان علمی تخیلی توپ بیلیارد، نوشته ایزاک آسیموف
... مهم نیست؛ حتی اگر او جنایتی هم انجام داده باشد، دیگر خود را از گیرودار آن رهانیده است. اکنون برای برگرداندن اوضاع بسیار دیر است؛ تازه حتی اگر در آن زمان هم من بر آن می شدم که این مطلب را چاپ کنم، باز هم به جایی نمی رسیدم. ادوارد بلوم، همکلاس دانشکدهای پریس و همکار او در دوران پس از دانشگاه و در جریان یک کار تولیدی بود. آن ها از نظر سن و سال و در زمینه گرایش آموزشی دوران تحصیلاتشان ...
بهای معامله ای پُر سود با اهل بیت (ع)
...: از همان دوران دبیرستان که شهدا را بهتر شناختم عاشق شهید و شهادت شدم. اما همیشه شهدا را دور از ذهنم تصور می کردم و بر این باور بودم که آن ها انسان های دست نیافتنی هستند و اصلاً به اینکه روزی همسر شهید شوم، فکر هم نمی کردم. اما بعد از ازدواجمان مهربانی، رفتارها و کردارهای آقا سجاد مرا به این نتیجه که او شهید می شود نزدیک تر می کرد آری او نیز عاشق شهادت بود و برای دست یافتن به آن نیز تلاش می کرد و ...
کار در روزهای کرونایی
قبول شدم. در دوران دانشگاه دانشجوی معدل الف بودم و به عنوان همیار به دانشجویانی که در درسشان ضعیف بودند کمک می کردم. در همان دوران از طریق دوستانم متوجه شدم که اردوی جهادی برگزار می شود و از طریق آن دانشجویان پزشکی به دلیل نیاز به پزشک و داروساز به مناطق محروم می روند و برای کسب رضایت خدا رایگان در بخش درمان به خدمت رسانی مشغول می شوند. من هم تصمیم گرفتم در این راه قدم بگذارم و از این انتخاب هیچ ...
این عاقبت وطن پرستی است/ قیام کلنل محمدتقی خان پسیان
در نبرد با اکراد قوچان از دست داد. تشییع جنازه کلنل پسیان به دنبال دعوت کلنل محمودخان نوذری از مردم مشهد جنازه محمدتقی خان پسیان تشییع شد. جنازه روی توپ بسته شده بود و موقع ورود به شهر از سوی مسوولان مراسم توپ انداخته شد. یک واحد نظامی جنازه را تا محل دفن بدرقه کردند. موقعی که جنازه به درب دارالایاله رسید ناله مردم بلند شد و ازدحام جمعیت نزدیک به نیم ساعت مانع از ورود جنازه به حرم ...
جرقه ای که از شبکه قرآن شکل گرفت/ بانوی مینابی: حفظ قرآن شیرین و لذت بخش است
در مسابقات حضور داشته باشم. در سال 97 در سومین دوره مسابقات قرآن، عترت و نماز فرهنگیان در رشته حفظ 5جزء مقام سوم استانی را به دست آوردم، در چهارمین دوره مسابقات فرهنگیان مرحله استانی در رشته حفظ 10جزء مقام سوم را کسب کردم و در سال 98 در مسابقات اداره اوقاف و امورخیریه مرحله استانی در رشته حفظ 20جزء، سوم شدم. فارس: در چه سالی ازدواج کردید و شغل همسرتان چیست و چقدربا شما در حفظ قرآن ...
آزار سیاه مسافران در ارابه جهنمی
کرده ام. اعتراض کردم ولی آنها ناگهان یک چاقو جلوی من گرفتند. شوکه شدم. دیگر هیچ راهی نداشتم. از ترسم نفسم بند آمده بود. التماس کردم مرا رها کنند ولی مردی که عقب خودرو نشسته بود، سر مرا به پایین برد و فریاد زد که کف خودرو بنشینم. با تهدید چاقو از من خواستند که هر چه پول و طلا دارم بدهم. هول کرده بودم و اشک می ریختم اما با گریه کردنم بیشتر عصبانی شدند و کتکم زدند. همان لحظه گردنبند طلای مرا از گردنم ...
رستگاری جواد
تماشایش می کردند و خیلی ها به من گفته بودند که جواد آن قدر محکم قدم برمی دارد که ما لذت می بریم. تا به من رسید، سرش را بلند کرد و چشمانش خندید. به او گفتم خسته نباشی. چه شده که این قدر ناراحتی؟! فقط خندید. گفتم نیرو کم شده است، اما باید مقاومت کرد. تو هم دیگر به مشهد بازنگرد. گفت من برای کار دیگری انتخاب شده ام و به اینجا آمده ام. منظور حرفش را متوجه نشدم و کسی مرا صدا کرد و برای انجام کار از جواد ...
روایت های وحشتناک کرونایی؛ نمی دانستیم می میریم یا زنده می مانیم؟
هستم یا آن 95درصد. دکتر وحید اقدم، متخصص طب اورژانس، یکی از مبتلایان موج آخر کرونا در ایران است. او که تاکنون هزاران بیمار کرونایی را درمان کرده است، چند هفته پیش در بیمارستانی در کیش متوجه شد که به کرونا مبتلاست. برای چند شب پشت سر هم شیفت بودم، در آخرین شیفت ساعت 10:30 شب متوجه شدم که تب دارم، دو قرص استامینوفن خوردم که تب بدنم کنترل شود، اورژانس شلوغ بود، کسی هم جای من ...
قتل هولناک مرد 44 ساله در مشهد با همدستی زن خیانتکار
الغدیر مشهد منتظر خودرو بودم که آن زن مقابلم ترمز زد و من هم سوار شدم چون او مسافرکشی می کرد.همان روز مخ مرا زد و آن قدر از وضعیت خوب مالی و ثروت هایش سخن گفت که یک لحظه غرق در رویاهایم شدم. او به من گفت که هرجا کاری داشتی روی من حساب کن! به این ترتیب آشنایی من و آن زن مسافرکش شروع شد و بعد از آن هم در رستوران ها و کافی شاپ ها قرار می گذاشتیم و او هزینه هایش را می پرداخت تا این که آرام آرام از ...
قتل فجیع شوهر با همدستی زنِ خیانتکار
متهم این پرونده جنایی میان هق هق گریه هایش به چگونگی آشنایی خود با زن 40 ساله اشاره کرد و ادامه داد: حدود دو سال قبل یک روز زیر پل الغدیر مشهد منتظر خودرو بودم که آن زن مقابلم ترمز زد و من هم سوار شدم چون او مسافرکشی می کرد.همان روز مخ مرا زد و آن قدر از وضعیت خوب مالی و ثروت هایش سخن گفت که یک لحظه غرق در رویاهایم شدم. او به من گفت که هرجا کاری داشتی روی من حساب کن! به این ترتیب آشنایی من و آن ...
عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد
گذشت این دوران 11 سال به طول انجامید و در این یازده سال هر لحظه منتظر بازگشتش بودم تا جایی که هرگاه کسی در خانه را می زد به گمان بازگشت شاهین به سمت در می دویدم و هر بار بیش از قبل ناامید می شدم، اما این ناامیدی اثرش چندان نبود که بخواهد من را از این کار منصرف کند و دفعه بعد با شوق بیشتری به امید بازگشت نازدانه ام به سمت در می دویدم. عکسی از مادر شهید که جهانی شد شاهین رفت و ...
همیشه ترس از دست دادن محمدحسین را داشتم/ خانواده شهدای مدافع حرم اسیر زخم زبان ها هستند
و وارد خانه شدم و دیدم تمام فامیل و دوستان و آشنایان با لباس مشکی در خانه نشستند. آن زمان بود که متوجه شدم محمدحسین شهید شده است. آن لحظه فقط دوست داشتم که از خانه مادرم خارج شوم و به خانه خودم بروم. چرا که تمام خاطرات و روزهای خوب من با محمدحسین در این خانه بود و دوست داشتم در آنجا باشم. وقتی برای آخرین بار صورت محمدحسین را بوسیدم، هیچ سرمایی حس نکردم و انگار نه انگار که چندروز است که ...
لبخند مادرانه به فرزندخواندگی معلولان
. شوهرم دچار مشکلات مالی شدید شده بود، دست و دل هیچ کاری نداشتیم، من فقط به امید شنیدن صدای امیرعلی هر روز به سمت مرکز می رفتم... یک روز که خیلی دلم گرفته بود، از خیابان که رد شدم به نرده های سبزرنگ مرکز که رسیدم، دستم را روی نرده اول که گذاشتم، چشمانم را بستم و با رد نرده ها جلو آمدم، نمی دانم 100 نرده بود یا 200، اما انتهایش به در مرکز رسید، انگار یک نشانه بود، گفتم همین عدد را نذر می ...
دانلود فیلم و سریال آقازاده و قورباغه در آبان امسال
فیلم می باشد. در ادامه همین تریلر، صابر ابر را مشاهده می کنیم که در حالیکه سقوط می کند و با سر به زمین می افتد در همین حال می گوید من همیشه یک صندلی واسم کمه کتم واسم تنگه کفشم واسم کوچیک بوده ساعتم خواب می مونده و من ازش جلوتر حرکت می کردم. دنیا برای من جای کوچیکه احساس میکنم همه جا بستست و نمیتونم نفس بکشم انگار همه لحظه ها رو قبلا دیدم درختا صدای آبشار، قورباغه ها. اونا رو زمانی ...
وقتی آب روضه خوان شود
قیام عاشورا از منظر آب به عنوان یکی از عناصر چهارگانه خلقت روایت می شود، دیدگاه عاشق و معشوقی که آب نسبت به امام حسین(ع) دارد طوی که تمام بهانه وجودی اش را حسین بن علی(ع) می داند و وقتی در روز عاشورا، او را دریغ می کنند خیلی زجر بزرگی است، طوری که اصلاً فکر می کردم که اگر من جای آب بودم شاید بعد از آن به خون بدل می شدم و این دل خونین آب را به همه جهانیان نشان می دادم، عاشقی که اجازه ندادند بتواند ...
مروری بر سیره پیامبرانه شهدا در یک اثر
عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد. سرانجام این عقاب تیزپرواز آسمان عرفان و هنر در مردادماه 1366 در 37 سالگی در مأموریتی برون مرزی، از آسمان به خدا پیوست و ماندگار شد. یک روز خسته از محل کار به منزل آمدم. در خانه را که باز کردم، سر و صدای بچه ها و صدای بلند تلویزیون مرا متوجه خود کرد. رفتم داخل خانه و بچه ها را ساکت کردم. بعد متوجه شدم که عباس هم خانه است. رفتم دیدم مشغول عبادت است و ...
شهیدی که تاریخ تولد و شهادتش یکی است
صدای زنگ را نمی شنود، گوشی مدام می گفت" مشترک مورد نظر در دسترس نیست" منتظر شدم تا شب دوباره تماس بگیرم ولی بی فایده بود بازهم جواب نداد، دلشوره عجیبی به دلم افتاده بود به شدت نگران شدم و با خود گفتم، نکند بولدوزر به دره سقوط کرده باشد. دوباره چندین بار نصف شب پیام زده و جویای حالش شدم ولی جوابی دریافت نکردم. شب را با دلشوره و استرس بسیار زیاد به صبح رساندم. منتظر بودم هر لحظه ...
الاغی که پاتک بعثی ها را لو داد!
.... برای من به عنوان یک خبرنگار نیز این کار جزئی از اهدافم است و هر لحظه از زمان جستجوگر این ارزش ها هستم، در همین راستا چند سال پیش بطور اتفاقی در سمیرم یک مجموعه نوار کاست پیدا کردم که برروی آن نوشته بود مصاحبه با رزمندگان و این عاملی بود که مرا به سمت خود فراخواند تا با پیدا کردن ضبط صوت، نواری که مربوط به بیش از سی سال پیش بود را گوش دهم؛ هر چند گذشت زمان از کیفیت نوار کاسته بود ...
آشفته بازار گوشی همراه در اصفهان؛ شاد زخمی جدید بر پیکر بازار
هادی نجف زاده؛ بازار : حدود 500 هزار تومان افزایش قیمت فقط در یک 24 ساعت! در لحظه اولی که این مطلب شنیدم برایم غیرقابل باور بود اما با گشت و گذاری در بازارهای متنوع موبایل اصفهان، متوجه صحت مطلب شدم؛ اینکه در این آشفتگی بازار فروش کالا و ارز، قیمت یک تلفن همراه که در شرایط کنونی به عنوان یک کالای ضروری برای خانواده های ایرانی در راستای آموزش غیرحضوری فرزندانشان تبدیل شده است، در یک روز تا این حد ...