سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی دردناک از غرق شدن یک زن در مرداب اعتیاد
، همسر معتاد و دوستان خلافکار طاهره از شروع اعتیاد خود و تأثیر تصمیم نابجای پدر برای ازدواج اجباری خود، می گوید: " در دوران دبیرستان پسر عمویم به خواستگاریم آمد و به اجبار پدرم به او جواب مثبت دادم، او وصله ناجور زندگیم بود و هست، چند ماه بعد از عروسی تصادف کردم و در حالی که باردار بودم همسرم به من تریاک می داد تا درد نکشم ، پیشنهاد همسرم برای مصرف مواد زمینه بقیه بدی ها را در من مثل آتشی ...
گفتگو با سارق گردنبند علی دایی/ پشیمانم، امیدوارم مرا ببخشد
همدست او ادامه دارد و متهم 27 ساله به دستور بازپرس پرونده در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شد. گفت و گو با سارق موتورسوار موقع سرقت می دانستید از چه کسی دزدی می کنید؟ نه اصلاً تصور نمی کردیم سوژه مان علی دایی باشد ما سوار بر موتور در خیابان ها می گشتیم تا طعمه مناسبی پیدا کنیم. ماده مخدر شیشه مصرف کرده بودیم و اصلاً در حال خودمان نبودیم. چطور ...
ماجرای قتل برادرزن به خاطر بدهی به داماد
من نمی شد تا اینکه برادر لاله از من خواست برای رضایت گرفتن از پدرش پولی به او بدهم البته قرار شد آن پول را به صورت قرض یک ماهه به او بدهم. من هم قبول کردم. اما بعد از گذشت یک ماه او از پس دادن پول سر باز زد. بالاخره من و لاله باهم ازدواج کردیم و چند سالی هم به خاطر همسرم سکوت کردم. پس از مدتی متوجه شدم که برادر زنم در شیراز مشغول به کار شده به سراغش رفتم تا پولم را پس بگیرم، او گفت که ...
قتل هولناک مادر و مادربزرگ به دست پسر 18 ساله
و همچنان مشکل مالی داشتم. مادرم به وعده هایش عمل نکرد، به همین دلیل با او دچار اختلافات شدیدی شدم. شب حادثه بار دیگر بر سر همین موضوع با مادرم جر و بحث کردم. مادربزرگم وقتی اوضاع را متشنج دید، جلو آمد و دخالت کرد. من که به شدت عصبانی بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، چاقویی برداشتم و هر دو نفرشان را زدم. بعد از اینکه از مرگ آنها اطمینان یافتم سریع از خانه فرار کردم البته نقشه خاصی نداشتم ...
خاطرات زایمان در ایام کرونا/ زندگی با وجود کرونا با قدرت ادامه دارد
. مریم درباره روزی که به بیمارستان مراجعه کرد می گوید: من سابقه یک بار زایمان داشتم اما استرس این بار حتی از درد زایمان هم بیشتر بود. در آن 4 روز خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که به خاطر عدم رعایت خودم و اطرافیان به این ویروس مبتلا شدم. چون چندین بار اطرافیان برای ملاقات از من به خانه ما آمدند و هیچکدام هم معتقد به استفاده از ماسک نبودند. خودم هم یک بار که در ماه آخر به مطب پزشک ...
آقای دایی را نشناختم
دایی از ساختمانی بیرون آمد. من او را نشناختم، خیلی مواد کشیده بودم و حالت عادی نداشتم. همدستم برق طلای گردنبند او را که دید وسوسه شد تا سرقت کند. جلوتر که رفتم با خودم گفتم چقدر شبیه آقای دایی است. اما چون این روزها بدل افراد مشهور زیاده شده با خودم گفتم نه حتما بدل آقای دایی است. حتی همدستم که سرقت را انجام داد، وقتی ترک موتورم نشست گفت که فکر کنم علی دایی بود. اما من گفتم حتما شبیه اش است. وقتی ...
داستان یک ازدواج؛ سپیده و ناصر، زیر سایه شهلا
. زمانی هم که ناصرخان از من خواستگاری کرد، تعجب نکردم و یک جور هایی می دانستم که این اتفاق خواهد افتاد. در کل من خیلی آدم مشکل پسندی بودم و دوست داشتم که همسرم همه چیز را با هم داشته باشد یعنی خیلی خوش تیپ باشد، حرف زدن بلد باشد، تحصیلات داشته باشد، برای انسانیت ارزش قائل باشد و ... که وقتی با خانواده ناصر آشنا شدم، متوجه شدم که انتخابم درست بوده است. درباره واکنش خانواده ام به خواستگاری ...
گفتگو با همسر سوم ناصرمحمدخانی / اسم شهلا می آید، ناصر بی خواب می شود
و دوست داشتم که همسرم همه چیز را با هم داشته باشد یعنی خیلی خوش تیپ باشد، حرف زدن بلد باشد، تحصیلات داشته باشد، برای انسانیت ارزش قائل باشد و ... که وقتی با خانواده ناصر آشنا شدم، متوجه شدم که انتخابم درست بوده است. درباره واکنش خانواده ام به خواستگاری ناصرخان از من، باید بگویم خانواده ام ناصرخان را می شناختند و خیلی هم او را دوست داشتند بنابراین از این نظر مشکلی نبود. علی آقا پروین ...
سوفیا لورن بازیگر پر افتخار ایتالیا به سینما بازگشت
نارون در مقابل آنتونی پرکینز است. در سال 1960 با بازی در فیلم ایتالیایی دو زن برنده اسکار و جایزه فیلم کن شد. خودش می گوید: تا قبل از دو زن، من یک اجرا کننده بودم پس از آن بود که بازیگر شدم. دسیکا سبب شد به خودم باور داشته باشم. یاد بگیرم مهم نیست چند نفر قصد دارند سرنوشت مرا در دست بگیرند. من و فقط خود من ناخدای کشتی خودم هستم. او در 1965 برای فیلم ازدواج ...
سارق گردنبند دایی: عاشق علی آقا هستم!
؟ من سابقه دارم و تا الان سه بار به جرم سرقت و زورگیری روانه زندان شده ام و فکر می کنم به خاطر سوابقم زود شناسایی و دستگیر شدم. اصلاً چه شد که وارد سرقت شدی؟ من هم مثل دیگر افراد زندگی خوبی داشتم و حتی عاشق فوتبال بودم و تا دوران نوجوانی همیشه فوتبال بازی می کردم و وقتی هم بزرگتر شدم در مغازه در و پنجره سازی شروع به کار کردم تا اینکه از طریق دوستان ناباب معتاد شدم و زندگی ام تباه شد. حرف آخر. امیدوارم علی دایی مرا ببخشد. ...
جزئیات قتل برادرزن به خاطر اختلاف مالی
بود و در دو سالی که با هم همکار بودند، هرگز حتی صدای بلند او را نشنیده بود و نمی داند چرا این اتفاق برای او افتاده است. صاحب کار سینا به مأموران گفت: من در این سال ها هیچ کار خلافی از سینا ندیدم و آن قدر او را درست کار می دانستم که او را به عنوان نگهبان در کانکس ساختمان نیمه کاره ای که داشتم، گذاشته بودم. در ادامه تحقیقات مأموران خانواده مقتول را شناسایی کردند و متوجه شدند او ...
گردنبند علی دایی را 50 میلیون فروختیم
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ؛ سارق گردنبند علی دایی گفت: بعد از سرقت، همدستم گفت فکر کنم از علی دایی سرقت کردیم خیلی شبیه او بود؛ اما بازهم باور نکردم و گفتم بدل آدم های مشهور زیاد است. وی گفت: گردنبند را در یک طلافروشی در اطراف تهران 50 میلیون تومان فروختیم. سارق گردنبند علی دایی گفت: اصلا تصور نمی کردیم سوژه ما علی دایی باشد، ماده مخدر شیشه مصرف کرده بودیم و در حال خودمان نبودیم ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید عبدالحسین کردی
پیرو حسین (ع) و مطیع رهبر( امام خمینی) بود و در راه انجام تکلیف کشته شد . وصیت میکنم که خانه ام برای همسرم بماند تا فرزندانم بعد از تشکیل خانواده کانونی داشته باشند تا به آنجا روی آورند و مورد طعنه و زخم زبان دشمنان واقع نشوند .از همه شما بستگان نزدیکم می خواهم که راضی به رضای خدا باشید و هرگز از کشته شدنم شاکی نباشید گریه و زاری کم کنید و صورت و مویه نکنید که رضای خداوند در آن نیست و همگی ...
قتل برادرزن به خاطر اختلاف حساب مالی
همسرش به خاطر اختلاف حساب مالی اعتراف کرد . در خواست قصاص برای قاتل در دادگاه مجتبی در حالی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند . مجتبی در تشریح جزئیات ماجرا گفت : چهارسال قبل با خواهر ایمان عقد کردم. اما با ایمان اختلاف حساب داشتم. او همان اوایل مرا فریب داد و از من پول هنگفتی گرفت. اما پولم را پس ...
می گفت ما مدافع حرم هستیم چون حرم مدافع ماست
...> سال 61 و 65 هشت ماه در جبهه حضور داشتم. سری اول جبهه به جنوب و مناطق شرهانی و دشت عباس اعزام شده بودم و سری دوم سال 65 برای عملیات مهران به ایلام رفتم و دوباره به جبهه جنوب اعزام شدم. پس گذشته شما هم روی محمد مهدی و نظراتش اثر گذاشته بود؟ از موقعی که محمدمهدی هشت ساله بود، من مسئول پایگاه بسیج بودم. در مساجد و کانون فرهنگی فعالیت داشتم. پسرم همراهم می آمد و کار های مسجد را ...
رانندگی با جسد همسر در صندوق عقب خودرو
راهی تهران شدیم، اما دختر بزرگم در دزفول ماند. خانواده همسرم در شمال زندگی می کردند به همین خاطر به دیدن آن ها رفتیم و بعد از چند روز دید و بازدید دوباره به تهران برگشتیم. متهم در خصوص قتل گفت: در راه برگشت بودیم که همسرم بار دیگر حرف از جدایی زد و کار به درگیری رسید. با اصرار های او بود که عصبانی شدم و گفتم همین الان به دفترخانه می رویم و از هم جدا می شویم. حوالی اتوبان بسیج بودیم که ...
تماشای فیلم مستهجن در دستشویی!
با آن که مدت زیادی از آغاز زندگی مشترکم نمی گذشت و تحمل وسواس های بهداشتی همسرم را نداشتم، ناگهان روزی با صحنه ای روبه رو شدم که زندگی ام را در آستانه نابودی قرار داد و ... زن 22 ساله با بیان این که رفتارهای نامعقول و کثیف همسرم مرا به کلانتری کشاند تا شاید راهی برای جلوگیری از فروپاشی زندگی ام پیدا کنم. وی گفت: حدود 15 ماه قبل با معرفی یکی از همسایگان در حالی به خواستگار ...
صدایی که برای چند نسل خاطره انگیز است+ فیلم
.../ لالا گویم و بیدارت کنم من... لالایی گویم و خوابت نمیاد، بزرگت می کنم یادت نمیاد... حالا دیگر برادر بزرگ تر هم نفس مادر شده بود و همراه او آرام آرام می خواند. اما مرتضی احمدی برخلاف لالایی مادر، هرگز او را فراموش نکرد، حتی 30 سال بعد از درگذشت مادر، به جای خالی اش در خانه عادت نکرده بود. دوست داشت هر بار که در خانه را باز می کند و سلام می گوید، مادر جواب سلامش ...
نوعروس جوان راز داماد را نمی دانست ! / قرار مرموزانه داماد با الهام لو رفت
به گزارش رکنا، میثم تحت درمان قرار گرفت و با چند بخیه پس از 3 ساعت ترخیص شد. اما او از همان شب به خانه پدرش رفته است و می گوید به هیچ قیمتی حاضر به ادامه این زندگی نیست. عروس جوان با چشمانی اشک بار در دایره اجتماعی کلانتری افزود: 3 ماه قبل زندگی مشترک خودمان را در حالی آغاز کردیم که اعتراف می کنم توقعات خیلی زیادی در مورد نحوه برگزاری مجلس عروسی و خانه ای که باید اجاره کنیم داشتم و شوهرم تقریبا ...
اگر معتاد نمی شدم بیشتر فوتبال بازی می کردم
کار ساده ای نیست. مسی با باشگاهی بزرگی قرارداد داشت. مردم عاشقش بودند. من این کار را در ناپولی انجام ندادم. ستاره اسبق فوتبال دنیا گفت: فوتبال همه چیزی که می خواستم را به من داد، بیشتر از آن چیزی که تصورش را بکنید. من اگر معتاد نمی شدم می توانستم بیشتر از این ها هم فوتبال بازی کنم. اما این اتفاقات به گذشته ربط دارد، اکنون من خوب هستم و بیشترین غصه ام این است که پدر مادرم کنارم نیستند. ...
نحوه صحیح مصرف قرصهای اورژانسی/درمان کیست های کوچک /قاعدگی طولانی و کورتاژ تشیخصی
شفا آنلاین سلامت من مجردم و بخاطر کیست کوچیکی که داشتم 2 ساله یاسمین مصرف میکنم این ما نتونستم سر وقت شروع کنم و دکتر بهم گفتن دیگه استفاده نکن تا دوره پریودی ماه بعد از روز سوم دوباره شروع کن..اما این ماه 2 بار پریود شدم .میخواستم بدونم میتونه بخاطر قطع ناگهانی یاسمین باشه؟ امکانش هست.قرص روبین روز یک تا پنج ،یاهمان روزسوم طبق دستورپزشک ادامه دهید . یک سووال مطرح هست که شما تخمدان پلی ...
تصاویر/ شهیدی که نوشت: برای آخرت توشه ای دارم
که چیزی به عنوان وصیت بنویسم...چون نه برای دنیا کار کرده ام نه برای آخرت توشه ای دارم و نه ارثی به جا گذاشته ام ولی چون قبلا هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید. مادرم را از تمام جهات وصی خود قرار می دهم. برای یادآوری تا حد توان مراسم مرا ساده برگزار کنید. مادر و خواهر مهربانم مثل زینب باشید و پیام رسان شهدا، پدر عزیزم تو نیز حسین وار مقاوم باش. صبر کن که ...
نیم قرن همراه با چرم
.... عصر های بلند تابستان به خانه آن ها می رفتم و در دوخت کیف کمکشان می کردم. همسایه مان کیف مدرسه می دوخت. من هم خیلی زود کار را به قول معروف دزدیدم و در دوخت کیف ماهر شدم. کلاس چهارم را که تمام کردم دیگر کتاب و دفتر را بوسیدم و کناری گذاشتم. از بس کتک می خوردم، عطایش را به لقایش بخشیدم و کلا ترک تحصیل کردم. آن سال برادرم در کاروان سرای محمدیه در قسمت بسته بندی چای کار می کرد. او اوستایی را سراغ ...
پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه
پسرش را کشته و منتظر است تا دستگیرش کنند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مرد میانسال به دادسرا برده شد. او اتهام قتل فرزندش را قبول کرد و گفت: آرش پسر بزرگ من بود.او 20 سال بود که به مواد مخدر اعتیاد داشت و هر روز زندگی را برای ما سخت تر از قبل می کرد. روز حادثه من و همسرم بیرون از خانه بودیم. پسر کوچکم تماس گرفت و گفت برادرش به منزل آمده و وسایل را شکسته است. وقتی به خانه رفتیم، دیدیم پسرم همه وسایل ...