فیلم رابطه جنسی زن خیانتکار در دستان شوهرش
سایر خبرها
ماجرای عروس چشم انتظار چه بود؟
...: همه اقوام و فامیل بعد از صرف شام در تالار منتظر بودند تا داماد از راه برسد و مرا در میان هیاهو و پایکوبی همراه با جشن و شادی به منزل مشترک مان ببرد. من هم در حالی که لباس زیبای عروسی را به تن داشتم، در گوشه تالار چشم به در دوخته بودم اما آن شب داماد نیامد و ... زن 19ساله با بیان این که اختلافات من و همسرم از همان شب عروسی آغاز شد، درباره ماجرای شکایت از همسرش به کارشناس اجتماعی ...
400 بانو مشهدی از ساخت عروسک درآمد زایی می کنند
کتایهای داستان بچه ها و برنامه های کودک ایده می گیریم. او با اشاره به بکارگیری 400 بانو که اکثرا سرپرست خانوار می باشند در این حوزه می گوید: ابتدا من به همراه همسرم این کار را شروع کردیم، یادم می آید که در پارک کوهسنگی در فضای باز میزی گذاشته بودم و به افراد آموزش می دادم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و الان بیش از 400 نفر خانم در این حوزه به کارگیری شدند و اشتغالزایی ایجاد کردیم که ...
اس ام اس و پیام تبریک تولد به دختر از طرف پدر و مادر
فرارو روز تولد برای همه دارای اهمیت خاصی است و یکی از مهم ترین روز های زندگی هر فردی محسوب می شود. این تاریخ نه فقط برای خود آن فرد بلکه برای تمامی کسانی که او را دوست دارند و به نوعی برای او اهمیت قائل هستند نیز مهم است. پیامک تبریک تولد می تواند مهر و محبت شما را نسبت به فرد مورد نظر نشان دهد. شما می توانید به مناسبت روز تولد دوستان و آشنایان خود متن های زیبا و دلنشین را در شبکه های ...
مادر بیمار دخترش را در خواب کشت
شده بود مدعی شد از کاری که انجام داده اصلاً ناراحت و پشیمان نیست. این متهم درباره انگیزه خود از این جنایت گفت:سال ها پیش شوهرم مرا رها کرد و رفت من برای بزرگ کردن این سه دختر خیلی سختی کشیدم به همین خاطر هم بیمار شدم. پول نداشتیم گرسنه بودیم خانه ام سرد بود؛ از این شرایط خسته شده بودم چند وقتی بود که تصمیم گرفته بودم همه خانواده ام را بکشم تا از این همه بدبختی راحت شویم. وقتی ...
سرقت طلای زنان سالخورده با کیسه سوراخ
همچنین یک بسته پول هم داخل نایلون انداخت. همان لحظه زن جوان گفت که می خواهد برای عروسش انگشتر طلا بخرد. او از من خواست که انگشترم را به او بدهم تا شماره آن را ببیند. من هم به خاطر اعتمادی که کرده بودم انگشترم را به او دادم. زن جوان هم انگشتر را بررسی کرد و داخل کیسه انداخت و آن را به دستم داد و بعد هر دو از محل دور شدند. وقتی به خانه رفتم کیسه را خالی کردم و دیدم که بسته پول تقلبی است. بعد هم ...
حمله زورگیران به یک زن در سرویس بهداشتی
شده بود به سرویس بهداشتی رفت. لحظاتی بعد بود که صدای فریادهای او را شنیدم و به سمت سرویس بهداشتی زنانه رفتم و دیدم که 2مرد ناشناس دهان همسرم را گرفته و او را روی زمین می کشند. با آنها درگیر شدم و لحظاتی بعد هر دوی آنها همسرم را رها و فرار کردند و من ماجرا را به پلیس اطلاع دادم. با اظهارات این مرد، تحقیقات مأموران برای شناسایی مهاجمان آغاز شد اما در آن حوالی نه دوربین مداربسته ای بود و نه ...
گفت حزب اللهی دعوت نکنید/ اروپایی ها درباره حاج قاسم چه می گفتند
آنها را دعوت کنید. 4- حاجی گریزی به یکی از روزهایی که با خانواده خرید میوه داشتند زد، می گفت: یک بار توی ماشین نشسته بودیم که همسرم و زینب خانم برای خرید منزل به میوه فروشی رفتند. در همین حین توی ماشین بودم که دختر و پسر جوانی نظرم را جلب کردند دیدم از دور دارند با هم گفت و گو می کنند و من از دور متوجه شدم راجع به من صحبت می کنند. چند دقیقه بعد طاقت نیاوردند و به من نزدیک شدند من شیشه ...
فریادهایی بی صدا برای شکستن یک تابو
. درحالی که روی تخت پسرم نشسته و او را در آغوش گرفته بودم، برای اولین بار با یکی دیگر بازماندگان نصار صحبت کردم. او گفت: اصلا برایم باورکردنی نیست. وقتی مقاله شما را دیدم، گفتم اینکه طبیعی است؛ او همیشه این کار را می کند، اما وقتی لری گفت که درمان داخلی انجام نمی دهد، تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است. نفس راحتی کشیدم. حق داشتم جزئیات را فاش کنم. از مارک خواسته بودم که به طور عمومی به آن ...
آخرین جزئیات از کشته شدن رئیس سابق اداره محیط زیست دماوند
.... محبت خانی افزود: بعد از این اتفاق بلافاصله ماجرا پیگیری شد و ایشان را به بیمارستانی در دماوند منتقل کردند، اما در نهایت به دلیل شدت جراحت ایشان فوت کردند. او در مورد دستگیری عامل یا عاملان این حادثه افزود: دستگاه قضایی، انتظامی و امنیتی در صحنه حضور پیدا کردند و توسط دادستانی دستوراتی داده شد که در حال پیگیری هستند و هنوز فردی در این ارتباط دستگیر نشده است. ...
تبرئه از قتل مادر پس از نبش قبر
با هم درگیر شده بودند. بازجویی از متهم با ثبت این اطلاعات مرد جوان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: دوسال قبل با شهین عقد موقت کردم. آن روز مادرم شهین را دعوت کرده بود به همین خاطر به آنجا رفتیم و بعد از ساعتی چمدان همسرم راکه در خانه مادرم جا مانده بود، برداشتیم و به خانه مان رفتیم. وقتی متوجه فوت مادرم شدم از ترس حرفی نزدم و گفتم چند روزی است مادرم را ندیده ام. او در ...
نبش قبر زن تنها در تهران! / بازپرس دستور داد!
در رفتیم دوست مادرم گفت ساعتی قبل با مادرم پیامکی در ارتباط بوده و آنها با هم قرار ملاقات گذاشته بودند. اما چون مادرم سر قرار حاضر نشده بود نگران شده و مقابل در آمده است . ما از شنیدن حرف های دوست مادرم نگران شدیم و با کلید یدک در را باز کردیم و ناباورانه با جسد مادرم در اتاق خواب روبرو شدیم. مادرم روی تخت افتاده بود . این زن ادامه داد: همان موقع برادرم پزشکی را بالای سر مادرم آورد و او ...
سفر شیطانی نوعروس تهرانی با مدیرش لو رفت / تازه داماد بی نوا شوکه شد
رابطه اش را با امیر تمام کند و دیگر به من دروغ نگوید. به همین خاطر او را بخشیدم و به خانه مان برگشتیم تا اینکه آن روز ، من در محل کارم بودم که عصر به خانه برگشتم .وقتی در خانه را باز کردم متوجه شدم همسرم و امیر با هم تماس تصویری گرفته اند و مشغول صحبت هستند. امیر می گفت نمی تواند رابطه اش را با همسرم تمام کند و دلباخته نازنین شده است .نازنین به محض این که مرا در خانه دید تماس تصویری را قطع کرد ...
قتل دختر معصوم 11 ساله با دستان مادر/قاتل از کاری که کردم پشیمان نیستم
: از سالها پیش که همسرم مرا رها کرد و رفت زندگی بسیار سختی داشتم و برای بزرگ کردن این 3 دختر رنج های بسیار متحمل شدم. بی پولی کشیدیم، گرسنه بودیم و خانه مان خیلی سرد بود.تصمیم گرفتم با قتل تمام اعضای خانواده ام از این بدبختی ازاد شوم. وقتی همگی خوابیده بودند چاقویی برداشتم و اول دختر کوچکم را کشتم بعد به اتاق فرزانه رفتم اول به پهلوی نوه ام چاقو زدم و بعد فرزانه را زدم.میخواستم تمام اعضای خانواده ام را بکشم. ...
وقتی با هم قرار می گذارید همدیگر را می بینید؟
و آتش بازی های این شب نشوم، قرار شد نیم ساعت هم زودتر بیاید! ولی وقتی سر قرار رفتم هیچ خبری از او نبود. کم کم هوا تاریک می شد و انفجارهای مهیب وحشت مرا بیشتر و بیشتر می کرد. هیچ دسترسی به همسرم نداشتم. خیلی ترسیده بودم. بیشتر از نیامدن او. نمی دانستم آن موقع شب با آن همه انفجار و وضعیتی که داشتم، چطور خودم را به خانه برسانم. از باجه تلفن به خانه مادرشوهرم زنگ زدم. برادر ...
داستان طلاق های بازیگر سریال پزشک دهکده
چیز را سرجایش نگه دارم. با مردانی ازدواج کرده بودم که نگرانی های متفاوتی داشتند و هرگز من نبودم که به ازدواج ها پایان دادم، آن ها بودند که طلاق گرفتند، با پیدا کردن افراد دیگر! . بازیگر نقش پزشک دهکده سال گذشت در مورد علت پایان یافتن ازدواج آخرش چنین گفته بود: من با خیانت کنار نمی آیم. اگر کسی بگوید شرایط خوب نیست، بیا جدا شویم، این موضوع کاملاً متفاوت است. اما این صحبت ها هیچگاه برای من آشنا نبود. زمانی که از ماجرا باخبر شدم، کاملاً تصادفی، مدت زیادی از آن می گذشت، پس ماجرا از این قرار بود. کسی بود که می شناختمش و به همین خاطر بسیار ترسناک بود . ...
عکس محجبه سپیده خداوردی کنار پسرش + عکس
می کنند و نوازنده گیتارالکتریک می باشند. وقتی با همسرم در پشت صحنه فیلم عصر پاییزی آشنا شدم، حس کردم که زبان مشترک زیادی با هم داریم و برای این که نظرات و احساسات مان را به یکدیگر نزدیک تر کنیم، احتیاجی به صرف زمان طولانی نداریم، به همین خار وقتی موضوع ازدواج به میان آمد حس کردم او می تواند شریک خوبی برای من باشد، به همین خاطر زندگی مشترکمان را با هم آغاز کردیم. هم اکنون یک فرزند پسر ...
نقش عجیب زن جوان برای جدایی از همسر معتادش
کلانتری حضور یابد. شایان ذکر است، در حالی که فرزندان خردسال زن جوان نقاشی هایشان را به مشاور کلانتری هدیه کردند، در آغوش پدر و مادرشان آرام گرفتند تا زندگی جدیدی را تجربه کنند. آغاز ماجرا اگرچه مادرشوهرم دیه مرا پرداخت کرد و همسرم از زندان آزاد شد اما من توان نگهداری از دو فرزند او را ندارم و در صورتی که همسرم حضانت فرزندانش را نپذیرد، باید آن ها را تحویل بهزیستی بدهم چرا که ...
تبرئه زوج جوان از قتل مادر
ویلا مال خواهرم است، اگر قرار است ویلا را بدهد باید نصف آن را به نام خواهرم بکند. من عصبانی شدم و گفتم باید به من سهم بیشتری بدهد و با مادرم سر این موضوع جرو بحث کردیم. مادرم گفت سند در خانه نیست و در بانک است و آن را نمی دهد. بعد ما یک چمدان از لباس های همسرم را که در خانه مادرم بود، جمع کردیم و از آنجا بیرون رفتیم. من از ترس اینکه خواهرم به من تهمت قتل بزند نگفتم به خانه مادرم رفته بودم ...
صاعقه پلیس پایتخت بر سر 662متهم
تو فحاشی کردند؟ مدت ها بود که در فضای مجازی برای یکدیگر کری می خواندیم. اختلافمان برسر قدرت نمایی بود. آنها می گفتند که قدرتشان از ما بیشتر است و همه از گروهشان حساب می برند. اما اینطور نبود. مردم از من و افرادم بیشتر حساب می بردند. برسر این مسائل کری می خواندیم تا اینکه با هم قرار دعوا گذاشتیم. من با قمه ای که داشتم در محل دعوا حاضر شدم و 4، 3نفر را زخمی کردم. سابقه داری؟ بیش از ...
همت بلند یک زن/ آچار به دست شدم تا به آرزویم برسم
که مکانیک بودم و با این شرط که مرا با این شغل قبول کند با او ازدواج کردم و در حال حاضر تنها کسی است که مرا درک کرده و پشتیبان من است. کار این بانوی مکانیک حرف ندارد کریم یکی از مشتریان این بانوی مکانیک است که در گفت و گو با خبرنگار مهر گفت: شاید برخی بر این گمان باشند که تعمیر خودرو از دست یک بانو برنمی آید اما بار اول که به این مغازه مراجعه کردم با یک بانوی مکانیک آشنا شدم ...
(پروانه های شهر دمشق) را بشناسید/زندگینامه شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده + عکس
را که اتفاقا نامش هم تولیدی رضا بود، گرفتم و رفتم دیدم یک آقای مسنی آنجاست و خبری هم از دختری که گفته بودند نبود. بی خیال شدم و برگشتم خانه. از این ماجرا 2 ماه گذشت، یک روز بنده خدایی شماره ای از من خواست که چون بیرون از خانه بودم گفتم همراهم نیست. او شماره خودش را برایم نوشت که زنگ بزنم و تلفن را بدهم. کارت مربوط بود به تولیدی رضا، پرسیدم شما با صاحب این تولیدی چه نسبتی دارید؟ گفت: نس ...
سرنوشت سیاه و باورنکردنی "ریحانه " کودک همسر ایلامی / از تیمارستان تا هنرپیشگی! + عکس
...> همه اش 12 سال داشتم و با دیدن شکلات ها از شادی چشم هایم برق زد. با شیطنت به پدرم گفتم: "وقتی شکلات داریم ما را می فرستید خانه مادر بزرگ؟" پدرم دو دستی بر سرش کوبید و گفت: "من چه کردم به این بچه؟!" مادرم زد به پای پدرم و گفت: "هیس!... کارت درست همینه!" ما فقیر بودیم و همه خانواده در یک اتاق زندگی می کردیم و من اولین دختر خانواده بودم. پدرم راضی نبود که من ازدواج کنم ...
قتل مرد قناد برای سرقت میلیاردی
کرج هستم. معمولاً هر چند وقت یکبار به خانه پدرم می آیم. امروز چند بار با تلفن همراه پدرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. نگران شدم و به تهران آمدم، اما او در خانه اش نبود و کسی هم از او خبر نداشت. با شکایت زن جوان تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی برای پیدا کردن مرد سالخورده وارد عمل شدند. مأموران پلیس در نخستین گام پس از بررسی محل زندگی مرد قناد دریافتند، پس از گم شدن وی مقدار زیادی طلا، پول سنگ های ...
گفت وگو با جانباز نخاعی، شیمیایی و قطع عضو مهرداد سراندیب (بخش دوم و پایانی) بزرگ ترین اشتباهی که کردم!
، حال وهوای عجیبی بود. احساس کردم که با این دنیا فاصله گرفته بودم. فکر این که خانواده ی خودم و خانواده ی همسرم جنگ زده شده اند، پدر و سه برادرم، همه در جبهه بودند. شوهر خواهرم هم در جبهه به شهادت رسیده بود. فرزند دومم حسین هم سه ماه بود که به دنیا آمده بود و من او را ندیده بودم. همه ی این ها باعث شد که اشتباه بزرگی بکنم. در آن جا با خدا راز و نیاز کردم. خدایا اگر می شود یک دست و یا پا از ...
فرار دختر 25ساله از خانه با پوشش پسرانه
آمده است و جا و مکان مشخصی ندارد، درباره سرگذشت دردناک خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: از روزی که خودم را شناختم متوجه نگاه های رازآلود پدر و مادرم شدم. اطرافیان من همواره سعی می کردند فرزندانشان را از بازی با من منع کنند. بیشتر اوقات مورد تمسخر هم بازی هایم قرار می گرفتم اما هیچ گاه معنای این رفتارهای تمسخرآمیز را درک نمی کردم. خوب به خاطر دارم روزی یکی از همکلاسی ...