دردسر علاقه دختر 27 ساله به مرد 53 ساله / بی آبرو شدم
سایر خبرها
قصاص پسر خاله جنایتکار
اذیت می کرد. از آنجا که من به فریبا علاقه مند بودم، نمی توانستم به راحتی از کنار آزار و اذیت های او بگذرم. آخرین بار وقتی دختر بزرگ آنها به من گفت که پدرش فریبا را کتک زده خیلی عصبانی شدم و به دنبال تلافی کارش بودم. شب حادثه به خانه آنها رفتم و بعد از مهدی خواستم مرا به خانه ام برساند. حوالی اتوبان امام علی با چاقو چند ضربه به او زدم که جان باخت. سپس او را به سمت جاده ورامین بردم. نگران بودم که ...
تجاوز به دختر 14 ساله در خرابه های نزدیک خانه / از آن روز شدم عروسک سرگردان مردان هوسران
کرده بود و بعد از فوت شوهرش با پدرم ازدواج کرد. 10 سال بیشتر نداشتم که روزی داخل کوچه در یک خرابه توسط یک مرد شیطانی غافلگیر شدم و مورد آزار و اذیت قرار گرفتم و روزگارم سیاه شد. سن و سالی نداشتم و به شدت از این ماجرای تلخ آسیب دیدم و ترس عجیبی در من رخنه کرد. بعد از این اتفاق دردناک به خاطر شرایط روحی اش، زمانی که پدرش متوجه موضوع می شود روزگار دختر سیاه تر و گرفتار پدرش می ...
قتل زن میانسال؛ پایان رابطه نامشروع
رستورانی مشغول به کار بود و آخرین بار با مقتول تماس داشت. هرمز بازداشت شد، اما در حالی که منکر قتل بود تناقض گویی های وی و اظهارات همکارانش در این خصوص که شب جنایت وی در رستوران نبوده و ساعت 3 بامداد برگشته است همچنین هذیان گویی های عجیب وی در خواب که از یک جنایت خبر می داد باعث شد تا متهم 32 ساله راز جنایت را برملا کند. او گفت: حدود سه ماه قبل با رویا آشنا شدم. اوایل به من گفت که ...
درخواست عجیب شهید مدافع حرم قبل از آخرین اعزام
داریم که فعلا کافی است. بچه ها هم بزرگ شوند خدایشان بزرگ است. *ماجرایی که چند ماه بعد از شهادت همسرم فهمیدم من از چنین تماسی تا ماه ها بعد از شهادت علی بی خبر بودم. بعد از خبر مفقودالاثری همسرم تا دو سال به منزل پدرم رفتم و تابستان ها برمی گشتم خانه خودمان. یک روز محمدمهدی را بردم سلمانی شهرک. همانطور که منتظر بودیم نوبت پسرم شود همزمان تلویزیون هم روشن بود و داشت ...
پسرخاله خطاکار به میز محاکمه بازگشت
او دختر 12 ساله اش را به شدت کتک زده است، عصبانی شدم و تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. او در خصوص قتل گفت: شب حادثه بعد از خوردن مشروب به خانه مقتول رفتم. بعد از خوردن شام ماشینم را در حیاط خانه بهروز پارک کردم و سپس از او خواستم با ماشین خودش مرا تا نزدکی خانه مان برساند. او قبول کرد و با هم از خانه خارج شدیم. ساعت یک نیمه شب بود که حوالی اتوبان امام علی با چاقویی که همراه داشتم چند ...
دستیار سرمربی پرسپولیس مرا به ایسلند برد
هم صدق می کند. من هم ایران و هم اوکراین را دوست دارم. از زندگی در اوکراین و اینکه در ایران متولد شدم خوشحالم. * چطور راهی تهران شدید؟ تا 10 سالگی در ملایر بودیم و سپس برای کار پدرم به تهران آمدیم. در تهران فوتبال را شروع کردم و در یک خانواده ساده بزرگ شدم. پدرم در کار ساختمان سازی و مادرم هم خانه دار بود. * برادر کوچکتر 17 ساله ای با چشم انداز روشنی در تیم ...
هر پسری که به من لبخند می زد، عاشقش می شدم
...، مصرف حشیش و کشیدن سیگار را آغاز کردم. به خاطر کنجکاوی و خوش گذرانی هر نوع ماده مخدری را تجربه می کردم. چند بار نیز به اتهام رابطه نامشروع توسط پلیس دستگیر شدم. اما باز هم نتوانستم دست از خلافکاری هایم بکشم. به نصیحت های هیچ کس نیز گوش نمی دادم و در منجلاب فساد غرق بودم تا جایی که دیگر به دختری معتاد و ولگرد تبدیل شدم. حدود دو سال قبل بود که از طریق فضای مجازی با پسری آشنا شدم ...
الهام از من قاتل اعدامی ساخت! / ردپای زنانه در جسد سوخته بهرام + عکس
.... به این ترتیب امیر 24 ساله که در نمایشگاه خودرو کار می کرد ردیابی و بازداشت شد. امیر گفت: شوهر دخترخاله ام مرد بد اخلاقی بود. او همیشه دخترخاله ام را اذیت می کرد و من خیلی به دختر خاله ام و دختران او علاقه مند بودم. آخرین بار وقتی دختر دوازده ساله آنها به من گفت پدرش او را کتک زده عصبانی شدم .من آن شب با دوستانم مشروب خورده و مست بودن که یک خودرو 206 را از نمایشگاه ماشین برداشتم و به ...
این خانواده را دیده اید؟! / گمشدن 5 عضو یک خانواده با طلای زیاد + عکس ها و فیلم گفتگوی اختصاصی
اختلاف داشتیم.من جنگل بان بودم و اختلافی در جنگل پیش آمده بود که شوهرخواهرم را مقصر دانسته بودند.من هم این موضوع را به پدرم گفتم و دامادمان ناراحت شد. بهرامی در ادامه گفت: بعد از آن درگیری چند روزی گذشت و هیچ خبری از ها پیدا نشد تا اینکه دامادم به من گفت یکی از دوستان خانوادگی مان که ساکن شهر بم است با او تماس گرفته است.آن دوست به دامادمان گفته بود که خانواده ما به بم رفته اند و از او ...
دسیسه زن خائن برای قتل شوهرش
حادثه 24 - دو مرد که به دستور یک زن، شوهر وی را کشته بودند به قصاص محکوم شدند و زن جوان نیز به اتهام معاونت در قتل به حبس محکوم شد. راز این جنایت از شامگاه 29 تیر سال 98 با کشف جسد مردی جوان در بزرگراه سعیدی تهران فاش شد. با اطلاع ماجرا به پلیس و انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد مرد جوان به نام داریوش بر اثر 19 ضربه کارد به قتل رسیده است. پلیس در نخستین گام به سراغ همسر 25 ساله ...
زاهدی: مقایسه ایران و اوکراین مثل مقایسه دست چپ و راست است/ برادرم را برای بازی به اوکراین می آورم
. مشروح این مصاحبه به شرح زیر است: *چطور راهی تهران شدی؟ تا 10 سالگی در ملایر بودیم و سپس برای کار پدرم به تهران آمدیم. در تهران فوتبال را شروع کردم و در یک خانواده ساده بزرگ شدم. پدرم در کار ساختمان سازی و مادرم هم خانه دار بود. *چطور به لیگ ایسلند رفتی؟ زمانی که در پرسپولیس بودم دستیار سرمربی مرا به هیمیر هالگریسمون در تیم وست مانایا معرفی کرد. هالگریسمون اکنون ...
قتل یک مرد بخاطر زن خائنش در تهران / 2 قاتل اعدام می شوند + عکس
بیست و نهم 29 تیرماه سال 98 خونین یک مرد 30 ساله به نام سعید در حاشیه اتوبان سعیدی پیدا شد.راننده خودروهای عبوری که متوجه جسد شده بودند با پلیس تماس گرفتند و جسد خونین با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. کارشناسان وجود 19 بریدگی را روی بدن قربانی تایید کردند. پلیس در نخستین گام از بررسی ها به شناسایی خانواده سعید پرداخت و همسر 25 ساله وی به نام سوگند گفت :شوهرم پیک موتوری بود و شب ...
در وصف نویسنده پایی که جا ماند | چهارده ساله بودم که عاشق شدم/سومین بار دلم سخت عاشق پایم شد
جاودان شد. بغض های کودکی ام 14 بهاره شد، دومین بار عاشق طعم ساندویچ های ترمینال اهواز شدم با صفرعلی کردلو رهسپار گچساران بودیم، درست یک ساعت قبل از حرکت مینی بوسی که ما را میان بوسه و بوق، راهی خانه کرد. چند سالم بود؟ چهارده سال. بله درست چهارده ساله بودم تنم بوی رفاقت می داد و آن قدر میان فاصله سنگر تا برج دیده بانی از رفیق تنها شدم که دیگر بار عاشق شدم، یک ...
صاحب المیزان؛ بهترین ساعت های عمرم!
...> می گفتند : این ساعت ها بهترین اوقات من است و همه ی ناراحتی هایم را بر طرف می کند. و با وجود حجم زیاد کارهایشان این گونه نبود که از خانواده غافل شوند، به همسر و فرزندانشان اهمیت خاصی می دادند، با وجود آن همه کار، به میهمان خیلی علاقه مند بودند و وقتی میهمانی می رسید سعی می کردند، به مادرم کمک کند، اگر چه مادرم اجازه نمی دادند که پدرم کاری کند، به طور کلی صاحب اختیار خانه و ...
همسرکشی؛ مرد جوان به آتش کشیده شد
متهم به نام امیر بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. او گفت: شوهر دخترخاله ام مرد بد اخلاقی بود. او همیشه دخترخاله ام را اذیت می کرد. من خیلی به دختر خاله ام و دختران او علاقه مند بودم. آخرین بار وقتی دختر 12 ساله آن ها به من گفت پدرش او را کتک زده، عصبانی شدم. من آن شب با دوستانم مشروب خوردم و مست بودم. یک خودرو را از نمایشگاه ماشین محل کارم برداشتم و به خانه دخترخاله ام رفتم. من ...
تجاوز به مینا 16 ساله در پارک سرخه حصار تهران+ جزییات محاکمه
دنبال مینا نگردیم و او هرگز به خانه برنمی گردد. با این شکایت تلاش برای ردیابی نشانی از دختر نوجوان و خواهر سه ساله اش آغاز شد . یک روز بعد از این شکایت زنان جوان بار دیگر به پلیس اگاهی رفت و گفت دختر 3 ساله اش به خانه برگشته است. این زن توضیح داد :من در خانه بودم که صدای زنگ را شنیدم. وقتی مقابل در رفتم دختر سه ساله ام را مقابل در خانه یافتم.گمان می کنم یک نفر از طرف مینا دختر ...
هدیه خاص رهبری بخاطر قرآن نخواندن!
.... گفت: دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500 تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند. بعد ها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود. روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم، همین طور که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند: من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود درآوردند و به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمی دانی برای چه ...
کسی به دیدن من نمی آید...
هنرمندان بدون مرز، که اگرچه هنرش دریایی از خاطره است، اما نباید به خاطره ها بپیوندد و فراموش شود. آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفت وگوی ایسنا با اوست: متولد کدام محله اصفهان هستید؟ من، عباس نواب دانشمند، چهارم اردیبهشت ماه 1323 در محله آبخشون اصفهان متولد شدم. از چند سالگی سر کار رفتید؟ پنج ساله بودم که پدرم من را به مغازۀ آقا شمس برد. آقا شمس در فلکه شهدا ...
دو بار اسیر شدم و حالا هیچ!
سوء تغذیه 55 کیلو شده بودم. بعد از چند ماه که برای پیگیری پرونده اسارتم به مهاباد رفتم، اسارت دومم را قبول نکردند چون مدرکی نداشتم. به دلیل قبول نکردن اسارت دوم، حالم خراب شد. به خانه برگشتم و خانه نشین شدم، مرحوم پدرم از مستمری ماهیانه ای که بنیاد شهید بابت برادر شهیدم می پرداخت زندگی ما را هم اراده می کرد، تا زمانی آن بزرگوار دار فانی را وداع گفت و مخارج زندگی ما قطع شد. با ...
شیفت جان/تیغ تیز کرونا بر گلوی سپید جامگان
اما همیشه نگران یک جدایی طولانی بودم و این استرس همراه من بود. از بچگی زندگی سختی داشتم و از روزی که پدر از روی داربست افتاد و مادرم با کار کردن در خانه های مردم زندگی مان را می چرخاند از همان دوران با خودم عهد بسته بودم که روزی تلاش های پدر و مادر را جبران کنم خدا را شکر درس خواندم و پرستاری قبول شدم و در سال دوم فعالیت کاری با مهرداد آشنا شدم و کمی بعد هم با هم ازدواج کردیم. همه چیز ...
برادرانم برای حضور در جبهه از هم سبقت می گرفتند
رفت و من طبق معمول در گردان امام حسین (ع) بودم. کریم با گردان غواصی بود، آن ها ساعت یک نیمه شب 19 دی ماه عملیات کربلای 5 را با رمز یازهرا آغاز کردند. منتظر شکستن خط و دستور حرکت بودیم. ساعت دو بعد از ظهر با قایق راهی نبرد شدیم. درگیری در شلمچه شدت بیشتری داشت. این رزمنده هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: پس از چند روز درگیری، گردان برای سازماندهی مجدد و تجدید قوا به محل گردان بازگشت. به ...
شرط سالار عقیلی برای بازیگر شدن
شب گذشته سالار عقیلی خواننده مهمان مهران مدیری در برنامه دورهمی بود. در بخش ابتدایی مدیری درگذشت پدر این خواننده را تسلیت گفت و عقیلی درباره سختی آن روزها گفت: پدرم سکته قلبی کردند و دو ماه در کما بودند و متاسفانه از میان ما رفتند، روزهای سختی را سپری کردم. پدر و مادرها المثنی ندارند و هیچ گاه جایگزینی نمی توانیم برای آن ها داشته باشیم. عقیلی درباره همخوانی با جوانان در ...
2 بار پای چوبه دار مرگ را دیدم
به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم ، 10 سال پیش بهرام در جریان یک درگیری خانوادگی در یکی از محله های جنوبی تهران با انداختن روسری دور گردن همسرش او را خفه و دادگاه او را به قصاص محکوم کرد. حالا سال هاست زیر حکم قصاص است و در برزخی میان بخشش و قصاص گیر افتاده است. والدین همسر و دختر و پسرش او را دو بار پای چوبه دار برده اما هنوز مرد میانسال را نبخشیده اند. با او در پشت صحنه یک جنایت این هفته گفت وگو ...
شهادت علیرضا راه آسمان را به علی اصغرنشان داد
ریسی پنبه ها را بتابم یا نه؟ می خواست کمکم کند. پرسیدم علیرضا! من همه چیز دارم، کمک هم نمی خواهم، تو فقط درست را بخوان. الان بگو چه می خواهی؟ گفت می خواهم بروم جبهه! همان جا بند دلم پاره شد. بعد رو به من کرد و گفت ان شاءالله شهید می شوم! بعد خیلی پا پیچ شد تا رضایت مادر را بگیرد. ایشان می گفت یک روز حال و حوصله انجام هیچ کاری را نداشتم. نزدیک ظهر بود. بلند شدم و به آشپزخانه رفتم. می خواستم غذایی ...
مرد خانه و بدون 1 ریال درآمد!
در جبهه و بستری در بیمارستان شهرم که موجی و شیمیایی هستم و منجر به ریزش کلیه موهای بدنم وخارش شدید کمر وپشت پا می باشم کمیسیون مرا رد کردند. حدود 4 ماه در جبهه بودم به عنوان بسیجی. آن زمان پیگیر نشدم و گفتم برای رضای خدا رفتم اما از زمان ازدواج که 16 سال می گذرد قادر به اداره زندگی نمی باشم و همان موقع با مراجعه به سپاه و معرفی به بنیاد مشمول 5 درصد جانبازی شدم و همسرم که اکنون بازنشسته ...