آخرین نفری که از شهادت "وحید بابایی" خبردار شد
سایر منابع:
سایر خبرها
نامگذاری 3 معبر اسلام آبادغرب به نام شهیدان دانش
که چندین شب پیاپی به نگهبانی ازشاهراه فرعی روستای ونایی که به روستا های بخش حمیل منتهی می گردد پرداخته و خواب و خوراک نداشتند، در شب هفتم مرداد یعنی 2 روز بعد از عملیات مرصاد در حالیکه شهر اسلام آبادغرب در تصرف نیروهای خودی بود، با این فکر که منافقین متلاشی شده اند و شهر در دست نیرو های خودی است، به استراحت می پردازند، اما اکیپی از منافقین کوردل بخاطر کینه ای که از ایشان داشتند، به منزل پدری آنها ...
مروری بر زندگی نامه شهید اکبر خان محمدزاده
. (پیکر مطهر شهید پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. خصوصیات بارز شهید: فردی با تقوا، عاشق امام، انقلاب و شهادت بود. با محبت بود و وقار خاصی داشت و احترام پدر و مادرش را همیشه نگه میداشت وی شجاع، نترس و با تجربه بود و از قدرت بدنی بسیار خوبی برخوردار بود. خاطرات، مادر شهید: از جبهه که برگشته بود، از پدرش اجازه گرفت و باهم رفتیم مشهد ...
مروری بر زندگی شهید علی اصغر صابر
یکی از همرزمانش: شب ها از خواب برمی خاست و بی سر و صدا به نماز شب می ا یستاد و گریه می کرد. اوایل نمی دانستم کیست که نیمه شب ها برای نماز بلند می شود. یک شب صبر کردم تا نمازش تمام شود. بعد که پیشش رفتم، دیدم که علی اصغر است. سرانجام، علی اصغر در 7/11/1359 با سِمت فرماندهی دسته، در سومار به درجه والای شهادت نائل گشت. جسم مطهّر این شهید عزیز، بعد از نُه ماه، با تشییع اهالی هرطه کلا ، در ...
وفاداری حضرت ام البنین
در غیاب وی به زیارت آن بانو پرداختیم. زیارت تمام شد و به خانه رفتیم. شب من و عبدالعباس با هم در یک اتاق می خوابیدیم . روز بعد هنگام سپیده دم که از خواب بیدار شدم ، عبدالعباس را در رختخوابش نیافتم ، قدری منتظرش ماندم و با خودم گفتم: شاید به حمام رفته باشد ولی انتظار من طولانی شد و او باز نگشت. نگران وی شدم ، رفیق دیگرم ، سید هادی مگوطر، را از خواب بیدار کردم و به او گفتم : رختها و لوازم عبدالعباس ...
مادر محمد میراث دار صابون پزی سنتی طرق است
هر روزه اش چند باری به آن ها سر بزند. صبح برای دوشیدن و ظهر برای غذا دادن و شب هم برای دوشیدن! می گوید: من دلم می خواهد که در روستای کوچکی باشم که همیشه کار باشد. چندسالی هست که رانندگی را هم به مجموع هنرهایش افزوده است تا برای رفت و آمد میان گاوداری و منزل مستقل باشد. حضور چند حیوان دوست داشتنی در برنامه زندگی او انگار انگیزه تلاش را به او برگردانده است. از کار خسته نمی شود و حتی ادعا می کند با ...
راننده تاکسی اصفهانی حاج قاسم را نشناخت/ خاک شلمچه بر مزار سردار
، اما حاج قاسم فقط دو روز به مناطق سیل زده رفت. او در میان جوان های خوزستانی سخنرانی کرد و گفت شما جوان های خوزستانی که همیشه مشتاق دفاع از حرم بودید و آرزو می کردید به جمع مدافعان حرم بپیوندید؛ اکنون سوریه این جاست. کمک کنید سیل و گِل را از خانه های مردم دور کنید. حاج قاسم با تدبیر خود تمام موکب هایی که در اربعین در مسیر نجف و کربلا به زائرین خدمت می کردند را فرا خواند و مسئولیت هر منطقه از ...
ویژگی های به ارث برده شده حضرت ابوالفضل العباس(ع) از حضرت ام البنین (س)
خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سید فی الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم ...
گفت وگو بادکتر احمد خنجری قمی ، جانبازقطع عضو(بخش نخست) ابر و باد و مه و خورشید و فلک تلاش کردند شهید ...
تادین بگذارید تا بعد از اتمام عفونت، عمل کنیم. دکتر غفاری هم همچنان صبح می آمد سلام می کرد و می رفت و حتی نمی آمد سری بزند. چند روز بعد باز هم دکتر شاه حسینی آمد و دستم را دید و گفت: این دست هنوز عفونت دارد و ممکن است این عفونت به قلب تان بزند و گفت که خودم خارج از وظیفه عملت می کنم. بعد از انجام عمل، نماینده ی بنیاد شهید آمده بود، گفتم: وضعیت این طور شده، او که رفت، بعد از چند روز دکتر ...
خواسته عجیب مدافع حرم قبل از آخرین اعزام/ حال من خوب است اما تو باور نکن!
من از چنین تماسی تا ماه ها بعد از شهادت علی بی خبر بودم. بعد از خبر مفقودالاثری همسرم تا دو سال به منزل پدرم رفتم و تابستان ها برمی گشتم خانه خودمان. یک روز محمدمهدی را بردم سلمانی شهرک. همانطور که منتظر بودیم نوبت پسرم شود همزمان تلویزیون هم روشن بود و داشت برنامه ای در مورد مدافعان حرم پخش می کرد. آقای آرایشگر همینطور که سر مشتری را اصلاح می کرد، نگاهی به تلویزیون کرد و آهی ...
مسیح ارتش، فرمانده ای که در لیست ترور کوموله و دموکرات بود
همزمان با تحصیل در یک شرکت عمرانی که کارش ساخت و ساز پل بود فعالیت کرد. هنگامی که در این شرکت فعالیت می کرد همچون دوران کودکی توانسته بود تا به امانت و دیانت مشهور شود و در میان همکارانش محبوب باشد. ابراهیم علاوه بر گذران زندگی خود از این راه مقداری از این پول را هم برای پدر و مادرش می فرستاد تا آن ها را در زندگی یاری کند. ابراهیم از همان روز های ابتدایی راهپیمایی های مردم علیه رژیم ستمشاهی ...
بوی خوش گل محمد ی
شهادت رسید. جامانده کربلا زهرا رجبی، همسر شهید: یک روز گل محمد در خانه خوابیده بود، در حین خواب دیدم گریه می کند. او را بیدار کردم. بعد از اینکه بیدار شد، حدود 15دقیقه اشک می ریخت. از گل محمد سؤال کردم علت چیست؟ جواب نداد. بعد از پافشاری و اصرار زیاد من گفت: خواب دیدم شهید سیدمحسن حسینی که یکی از دوستان خیلی نزدیکم بود، در یکی از عملیات ها در کنارم ایستاده است، شهید حسینی به من گفت که ...
ابراهیم شجاعتش را از مادر به ارث برده
شهادت ابراهیم، پدر و مادر هر دو او را در خواب هایشان می بینند. خواب هایی که ابراهیم در آن ها خوشحال بوده. شش ماه بعد یک روز که مادر در خانه مشغول خواندن قرآن بوده و پدر هم به مسجد رفته بوده، گروهی از طرف بسیج محله در خانه آن ها را می زنند. آمنه خانم در را باز می کند. آن ها توضیح می دهند که ابراهیم مجروح شده است اما آمنه خانم همه چیز را می فهمد و همان جا غش می کند. پدر که از مسجد به خانه برمی گردد و ...
منابع طرح کتاب خوان بهمن 1399 معرفی شد
کردی؟ وقتی جریان را گفتم سریع بلند شد. رفت و ماجرا را برای حضرت امام تعریف کرد؛ ولی امام اصلاً به خبر محلی نگذاشت و برنامه طبیعی خود را پی گرفتند! در موقع بمباران ها یک پناهگاهی به صورت آماده و سوله مانند درست کردند و در کنار اتاق امام کار گذاشتند که ایشان در مواقع حمله در آن پناه بگیرند؛ اما اطرافیان هر کاری کردند تا امام را برای استفاده از آن و پناه گرفتن مجاب کنند مؤثر واقع نشد. امام ...
در نشست صمیمی حوزه نیوز با خانواده شهید فخری زاده مطرح شد: از "پارتی بازی" تا "ژیان سواری" فخر ایران/ ...
... سه سال قبل با شدت محافظت های امنیتی که داشت، از دو روز قبل از تاسوعا در قم ماندند تا با دسته مسجد محله بتوانند در دسته عزاداری شرکت کنند و می گفت من امسال حتما باید در دسته عزاداری تاسوعا شرکت کرده و با این دسته به حرم بروم. علاقه وافری به حضرت معصومه (س) داشتند و همیشه به بنده می گفتند برای او غذای حضرتی بگیرم. همچنین به حضرت فاطمه زهرا (س) علاقه عجیبی داشتند و وقتی ...
داخل خاک عراق با گلوله مستقیم تانک شهید شد
روز حضور نیست، چون اسلام درخطر است. همه ما باید در جبهه حضور داشته باشیم. شهادت در کربلای 5 با این حال شهید حیدری از دیگر جنبه های زندگی اش مثل آموختن و یادگیری غافل می شود. او در کنار حضور در جبهه در کلاس های ایثارگری شرکت می کرد و تحصیلاتش را نیز ادامه می داد. شهید بعد از 13 ماه خدمت در سپاه آمل در 13 شهریور 1365 به جبهه اعزام و در یگان دریایی لشکر 25 کربلا مشغول کار شد. بعد ...
جمع بندی روز: یکشنبه، 05 بهمن 1399
بسته شد؛ ویژن اس هرگز تولید نمی شود سال گذشته و در نمایشگاه CES 2020 بود که کمپانی سونی با رونمایی از یک خودروی مفهومی با نام ویژن-اس (Vision-S) همه را شگفت زده کرد. شاید بدانید همانند دیگر محصولات سونی، این سدان زیبا نیز به آخرین تکنولوژی های روز مجهز بوده و از پیشرانه ای الکتریکی سود می برد.از زمان معرفی کانسپت ویژن-اس در دی ماه سال قبل،... ادامه مطلب خروج احتمالی ال جی از بازار ...
ادبیات معاصرمان اقلیم و قهرمان ندارد/در نقطه بی هویتی ایستاده ایم
، به اسپانیا رفت و 800 هزار پرستو را خریداری کرد و سپس با هواپیما به شیراز آورد تا در جشن های دوهزار و 500 ساله، در شیراز رها شوند. همه صبح روز بعد از رسیدن به شیراز، دیدند همه پرستوها مُرده اند و یک سری از رفتگران مأمور شدند بدون سر و صدا جنازه پرستوها را جمع کنند. خب، این ها همه، اتفاقات مهم اقلیمی هستند که می توانند بهانه نوشتن داستان قرار بگیرند. هیچ ربطی هم به روشنفکر و غیر روشنفکر ندارند. اما ...
ماجرای خواب مادر شهید
و پس از درگیری در محل ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سرش در تاریخ دوم بهمن ماه سال 1366 به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاکش را در روستای برغمد شهرستان سبزوار به خاک سپردند. شهید علی اصغر برغمدی در فرازی از وصیتنامه اش نوشته است: برای من مراسم نگیرید و خرج آن را به مردم مستمند و مظلوم لبنان بدهید. مادرش می گوید: بعد از شهادتش، خواب دیدم که علی اصغر در باغی است، باغ باصفا و زیبایی بود ...
از کار تشکیلاتی امام روستا تا خیران پا به کار / روایت روستایی که همه خیّرند...
صحبت می کردیم، ایام فاطمیه سال گذشته هم توانستیم با این اقدامات سه شب غذای گرم توزیع کنیم و روز شهادت نیز دسته عزاداری برگزار شد، در آن روز به یک هزار نفر هم غذای نذری دادیم و این آغاز کار تیمی ما بود. بعد از کرونا نیز گروه جهادی راه اندازی شد و اقداماتی صورت گرفت. تقریبا 15 خانم سرپرست خانوار روستا در تولید ماسک مشغول شدند که از یک خیّری دعوت کردیم و او هزینه پارچه و دستمزد افراد را ...
عارفی که دلش را در جبهه ها جا می گذاشت
خانواده بود. خانواده ما از زمان طاغوت مذهبی بود. خانه ما همیشه جلسه روضه اهل بیت بود. دوستان برادرم که به شهادت رسیدند قبل از رفتن به جبهه اول خانه ما جمع می شدند، مداحی می کردند بعد راهی جبهه می شدند. هیچ وقت خاطره آن روز ها از یادم نمی رود. شب تا صبح می نشستند و با خدا مناجات می کردند. آخرین باری که محمدمهدی راهی جبهه شد، به همراه دوستانش منزل ما روضه امام حسین (ع) گرفتند. برادرم آن قدر بی تاب ...
مقاله ای که 70 سال پیش محمد علی جمال زاده در مورد کالیگولا نوشت
پرفسوری و شعر نفهمی اش بجنبد و مسخره ام کند و لهذا به بیان بی صبری و شدت اشتیاق قناعت نمودم. نشانی بهمان نشانی که سرانجام پس از بیست و سه روز تمام که درست و حسابی بی خواب و بی قرار شده بودم همچنانکه منتظر بودم فراش پستخانه زنگ را زد پاکت سفارشی بزرگی را بدستم داد خودش بود. با همه پیری و ناتوانی کاغذ بدست در دور خانه بنای رقص را گذاشتم و به آواز بلند می گفتم رسید، رسید، های خودش است، رسید ...