سایر منابع:
سایر خبرها
دحتر 22 ساله: از خواستگارهایم شانس نیاوردم
مدرسه در کارخانه های تولیدی کارگری می کردم تا به خواسته ها و آرزوهایم برسم. از نظر پوشش و وضع مرتبی که داشتم، یک سر و گردن از همه دختران فامیل بالاتر بودم و به این موضوع افتخار می کردم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که در 15 سالگی یک روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم، زن ناشناسی را دیدم که کنار مادرم نشسته بود و سرگرم گفت وگو بودند. من هم سلامی به آن زن کردم و داخل اتاقم رفتم. ساعتی بعد وقتی ...
از شهادت می ترسیدم/ می گفتم خدایا اسیر و شهید نشوم!
مینی بوس ایستاده و فریاد می زند که کردستان شلوغ شده و به نیرو نیاز است. من بیشتر از روی کنجکاوی سوار مینی بوس شدم و انتهایش نشستم. چند نفر دیگر آمدند و مینی بوس حرکت کرد. با دمپایی ابری برای خرید نان از خانه بیرون زدم و سر از همدان درآوردم. همدان که رسیدم شب شده بود. به خانواده هم خبر نداده بودم. در همدان به من لباس دادند و گفتند ساعت چهار صبح حرکت می کنیم. انگار در رؤیا بودم و به این فکر نمی کردم ...
مصائب قمارآنلاین برای مالباختگان دنیای مجازی
درحالی به خود آمدم که علاوه بر این که سرمایه چند صد میلیونی ام را از دست داده بودم میلیون ها تومان نیز بدهکار شدم، تمام دار و ندار و حتی جهیزیه همسرم را فروختم و پولش را به طلبکاران دادم، اما باز هم بدهکار بودم، روزی نبود که طلبکاران برای دریافت طلبشان به در منزلم نیایند و من و همسرم با التماس از آنان برای پرداخت بدهی مان فرصت نخواهیم. این مورد شاید یک نمونه از سرنوشت آن 400هزار نفری ...
از امام (ره) درس های زیادی یاد گرفتم/ 29 روز در زندان شاه بودم
.... پیشکسوت کشتی کشور در مورد زندانی شدنش گفت: یک روز بعد از آن که با آقای کاشانی قرار گذاشته بودیم به پاریس برویم، مأموران آمدند جلوی درب خانه ی ما و مرا خواستند و وقتی رفتم دم درب خانه یک کشیده در گوش من زدند و مرا دستبند زده به باغ شاه سابق بردند و 29 روز در آنجا زندانی بودم. وی در خصوص رفتنش به پاریس گفت: وقتی زندانی شدم آقایان رفتند پاریس و من بعد از سپری کردن زندان، با ...
معصومه برده مادرشوهرش بود / بچه به دنیا آمد باید تحویلش بدهم و تنها بمانم
مادر شوهرم برایم پیغام فرستاده که مواظب باشم مویی از سر بچه ام کم نشود تا اینکه به دنیا بیاید و به آنها تحویلش دهم. معصومه زنی باردار با ضعف جسمانی شدید به مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان فارس وارد شد و ماجرای زندگی خود را این گونه بیان کرد: 17 ساله بودم که "محمد" به خواستگاری ام آمد. البته حدود 3 یا 4 بار با مادرش وخواهرش به خانه ما آمدند و بعد از کلی برانداز کردن من را پسندیدند و ...
قاتل معاون وزیر از قصاص فاصله گرفت
و همسرم نیز مرا دوست خودش معرفی کرد. بعد از نشستن در خودروی مقتول همسرم سر صحبت را باز کرد. همان لحظه اسلحه ای را که همراه داشتم از زیر چادر بیرون آوردم و دو گلوله شلیک کردم. با شلیک گلوله وقتی کنترل ماشین از دست مقتول خارج شد من و همسرم از ماشین پیاده شدیم و فرار کردیم. محاکمه با اقرار متهمان پرونده روی میز هیئت قضایی شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار ...
از دیوار مرگ تا رستگاری با 2 جوان برزیلی و کلمبیایی تازه مسلمان شده
هم که دیگران با این نام صدایم می کنند، لذت می برم. اولین نمازم را در امامزاده صالح (ع) خواندم و در آن لحظه انرژی فوق العاده و مثبتی به من دست داد و احساس کردم تمام انرژی های منفی که از قبل داشتم، از من دور شدند . او همچنین در صحبت هایش به وضعیت گرایش مردم برزیل به اسلام و رشد دین اسلام در کشورش هم اشاره می کند و می گوید: از زمانی که بعضی طلبه ها در برزیل مشغول تبلیغ دین اسلام هستند، احساس می کنم ...
دنبال کسی می گردم که گوشم را بپیچاند
.... وقتی کار تمام شد فردا صبحش من سر فیلم برداری فروشنده بودم و با خستگی و کوفتگی وارد کار شدم، حتی یک جاهایی غر زدم چون واقعا خسته بودم و به خودم می گفتم کاش عذرخواهی کرده بودم برای اینکه واقعا خوابم می آید. نیاز به خوابیدنی به مدت یک هفته کامل داشتم. اما فضای کار خیلی خوب بود. کلا فضای کارهای اصغر فرهادی خیلی خوب است. منهای فوت آقای یدالله نجفی- که خدا او را رحمت کند- بقیه اتفاقات در فروشنده ...
ماجرای زندگی شهیدی که خود را سرباز امام زمان(عج) می دانست
.... وی می افزاید: از این خبر خوشحال شدم، اما همزمان دلشوره عجیبی داشتم. تا اینکه متوجه شدم همسرم در راه آزادسازی این دو شهر جانش را فدا کرده است و پیکرش رو جمعه بازگشت. پنج سال پیش در چنین روزی، سردار حسین رضایی که فرمانده ضدزرهی بود، توسط تروریست های داعشی به شهادت رسید. شروع به نماز خواندن از 7 سالگی صنمبر شعبانی مادر شهید به میزان گفت: حسین، صبح روز ...
نقشه آبروبری برای نوعروس بی نوای مشهدی / دوستش به داماد پیام می داد
مدت آشنایی مان کاملا به عواطف، سلیقه، علایق او پی برده بودم و خیلی خوب می دانستم از چه رنگی، چه لباسی و چه رفتاری خوشش می آید. در تلگرام برایش دامی پهن کردم و او را وارد کانالی که از قبل طراحی کرده بودم کشاندم. کانال با اکانتی جعلی ایجاد شده بود و کارکردش هم در زمینه مد و لباس بود. به بهانه فروش یک نوع لباس که حتم داشتم او از آن خوشش می آید چند نمونه از عکس های خصوصی اش را گرفتم و بعد ...
راننده تاکسی با 20هزار یورو یک زندگی را نجات داد
بزرگ تفریحی کار می کند و پول ها نیز متعلق به شرکت بود. او درباره آنچه اتفاق افتاده به همشهری می گوید: این پول در اختیار من بود تا برای یک پیمانکار خارجی واریز کنم، اما چون بعد از حواله کردن، پول به حسابم برگشت مجبور شدم پول را نگه دارم تا به شکل نقدی به نماینده پیمانکار تحویل دهم. او ادامه می دهد: آن روز با همسرم سوار ماشین بودیم که ظاهرا هنگام پیاده شدن از دست او روی زمین افتاده بود. بعد از آن همه ...
تکواندوکایی که رویای طلای المپیک 2024 را دارد | تمرین که می کنم زمین می لرزد
بیشترین ضربه را به سر می زد برنده مسابقه بود. حرکت دیگر این که باید به صورت چرخشی به صورت ضربه می زدیم، در هر دو حرکت نفر اول شدم و دو مقام طلای جهانی را کسب کردم. تمام فیلم ها را در خانه و همین جا گرفتم. 70 ضربه مُشت در چند ثانیه! پیش از این دوبار در مسابقات کشوری مهاجران هم شرکت کرده است. می گوید: در سال 98 به عنوان تنها نماینده از باشگاه امید و به همراه 9 نفر از باشگاه کانون ...
شهاب حسینی با ظاهری متفاوت درکنار پسرش + عکس
به این ترتیب است که وقتی دیپلم گرفتم، برای ادامه تحصیل به دانشکده خلبانی رفتم ولی چون دو تا از برادرانم در آن زمان قبل از انقلاب سیاسی بودند، اخراجم کردند. بعد از آن رفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می ...
قتل حیثیتی معاون پارلمانی وزیر صنعت
او رفت .من هم که چادر به سر کرده بودم همراه همسرم رفتم و مریم مرا به عنوان دوستش معرفی کرد. همسرم تازه سر صحبت را باز کرده بود که اسلحه ای را که همراه داشتم از زیر چادر بیرون کشیدم و دو گلوله شلیک کردم.وقتی کنترل ماشین از دست مقتول خارج شد من و همسرم بلافاصله پیاده شدیم و فرار کردیم. این زوج در حالی در شعبه 74دادگاه کیفری سابق استان تهران غیرعلنی و پشت درهای بسته محاکمه شدند که اولیای ...
پدرخوانده مهربان گرگ ها
هم همراهم مقداری نان به عنوان آذوقه راه داشتم. یک حرف پدرم از همان زمان توی گوشم است، پدرم می گفت هروقت خواستی برگردی نان های اضافه ات را با خودت به خانه برنگردان، یک جایی یک گوشه ای روی زمین بگذار، حیوانات گرسنه این نان ها را می خورند. این عادت از همان موقع در من به وجود آمد. تا این که بزرگتر که شدم ، در منطقه مان گله های گرگ را به چشم می دیدم، البته این قضیه برای خیلی سال پیش است که گرگ ها در گله ...
ساشا سبحانی؛ از سفر به کربلا تا زندگی لاکچری در اسپانیا
ایرانی از ایران به ونزوئلا می آمدند. می رفتم دم هتل و می گفتم من برایتان ترجمه می کنم و روزی 50 دلار می گرفتم. بعد از یک سال کار در آن جا، کارمند یک شرکت خصوصی شدم این ها همه از زرنگی خودم بوده و هیچ موقع از رانت پدرم استفاده نکرده ام. حتی وقتی ماموریت پدرم تمام شد، من در ونزوئلا ماندم و تا 22 سالگی، تنهایی زندگی و کار می کردم. محمدرضا سبحانی معروف به ساشا فرزند احمد سبحانی سفیر سابق ...
پشیمانی مسعود فروتن از طلاق همسرش در دورهمی
گرفتم فروتن درباره ازدواجش گفت: 25 ساله بودم و در تلویزیون تبریز کار می کردم. نیاز به یک گوینده داشتیم و دختر جوانی برای تست آمد و از او تست گرفته شد. بعد از مدتی باهم ازدواج کردیم و حاصل آن یک دختر است که الان پزشک است. او افزود: بعد از چند سال ما از هم جدا شدیم، البته اگر عقل حالا را داشتم و اتفاقات بعدی را پیش بینی می کردم، فکر نمی کردم باید جدا شوم چراکه با اولین تنش ها فکر کردم مگر چند سال زندگی می کنیم که باید تحمل کنم. اما بعد فهمیدم که با همین تحمل ها زندگی فرم می گیرد. ...
میم مثل مهر مثل مادر
امیرحسین را در 6 سالگی از دست دادم به شدت افسرده و ناراحت بودم، اما تصمیم گرفتم با خدمت به کودکان سندروم داون یاد و خاطره امیرحسین را زنده نگه دارم. امروز خوشبختانه با همکاری انجمن سندروم داون شاهد حال خوب بچه ها هستیم، هر چند کرونا کلاس های آموزشی ما را تعطیل کرد، اما با جدیت و پشتکار سعی کردیم کلاس های خلاقانه دیگری در فضای مجازی برای کودکان تشکیل دهیم. خانم کیانی شاد امروز به نوعی مادر 40 ...
خودکشی نفیسه روشن وقتی طلاق گرفت ! + فیلم و عکس
.... جالب تر اینجا بود که من 12 ظهر به تهران رسیدم و او 6 صبح برای 15 روز ماموریت کاری رفت. روی هم رفته 75 روز همدیگر را ندیدیم. به خاطر علاقه ای که به هم داریم به شغل همدیگر احترام می گذاریم. از سوی دیگر من می دانم که همسرم اسکادران هواپیمایی است که چند صد نفر مسافر دارد و باید محیط آرامی برای او فراهم شود و آرام باشد. خاطرش از زمین و زمینی ها گرم باشد که بتواند با آرامش سر کارش باشد ...
تصویر تلخ زندگی مهاجران در آمریکا
آمریکا را نوشتم. همان روز بی درنگ متوجه شدم این همان داستانی است که من در برابر نوشتن آن از خودم سرسختی نشان می دادم. این همان داستانی است که از نوشتنش ترس داشتم. اندوه مرگ پدرم چیزی با خود داشت که این دیدگاه جدید دردآلود درباره موضوعات مهم را به من داد. آن قدر درهم شکسته بودم که با خودم فکر کردم، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد، چیست؟ مرگ پدرم به راستی دست مرا باز کرد تا این کتاب را بنویسم. پس، چند ...
عباس آرزوی شهادت داشت/راهپیمایی را برای آینده فرزندانش شرکت می کرد
روزانشان دچار مشکل بودند به مردم کمک می کرد. نفت و مواد غذایی برخی از خانواده ها را تامین می کرد کلا دست به خیر بود. وی افزود: عباس خانواده پر جمعیتی داشت ده تا خواهر و برادر. همشان خوب بودند ولی عباس بین همشان تک بود اصلا یک چیز دیگری بود کوچکترین فرزند خانواده بود و محبوب همه. من چون دو تا بچه کوچک داشتم هیچگاه نتوانستم عباس را در راهپیمایی ها همراهی کنم البته گاهی خانواده اش هم ...
نجات یک زندگی با 20هزار یورو
.... او درباره آنچه اتفاق افتاده به همشهری می گوید: این پول در اختیار من بود تا برای یک پیمانکار خارجی واریز کنم، اما چون بعد از حواله کردن، پول به حسابم برگشت مجبور شدم پول را نگه دارم تا به شکل نقدی به نماینده پیمانکار تحویل دهم. او ادامه می دهد: آن روز با همسرم سوار ماشین بودیم که ظاهرا هنگام پیاده شدن از دست او روی زمین افتاده بود. بعد از آن همه جا را جست وجو کردیم اما نتوانستیم پول ها را پیدا ...
انقلاب در قلب تهران شکوفا شد
، سخنگوی دولت از روزهای منتهی به انقلاب اسلامی از جوادیه تا بازار به دنبال سخنرانی های انقلابی در آن روزهای انقلاب 23 ساله بودم. در محله جوادیه زندگی می کردیم. درست است فعالیت های انقلابی در مساجد محله های پایین با شور و حال خاصی برگزار می شد، اما ما دوست داشتیم همیشه در مجالس وعظ خطیبان بزرگی که به محافل انقلابیون در بازار می آمدند، حاضر شویم. اعتقاد داشتیم این سخنرانی ها به اهداف و رسالت ...
گفتگو با زن سینمای قبل از انقلاب که برنده اولین جایزه جشنواره فجر شد +عکس
شد و آن را دوست داشتند. من از خانواده ای مذهبی وارد سینما شده بودم و محیط سینما به گونه ای بود که باید این را رعایت می کردم که کار من موجب سرافکندگی خانواده ام نشود. بنابراین نوع انتخاب من باید جنس سینمای آقای بیضایی می بود. من تمام تلاشم را کردم و خواستم آن کاری را در سینما انجام دهم که باید انجام می دادم، نه آن که هر کاری را که پیش می آمد، بپذیرم. به همین جهت در آن سال ها به صورت عمده ...