سایر منابع:
سایر خبرها
مجید صالحی به کرونا مبتلا شد
.... رفتم به فکر این که مرگ چقدر نزدیکه، شاید با همین کرونا رفتنی باشم یا شاید به خاطر ناراحتی قلبی یا بر اثر تصادف و سانحه و. علت ها و دلایل دیگه. واقعاً هیچکس از فردای خودش خبر نداره. پس با خودم گفتم چه خوبه اینجا از همه کسانی که ناراحتشون کردم، ناخواسته رنجوندم، (مثل عزیزانی که سر صحنه بودم نتونستم با لباس و گریم باهاشون عکس بگیرم) یا تو فکر بودم ودرگیر گرفتاری ...
مرگ برای این مرد خواب آلود برنامه ریزی کرده بود!
دو تا چهارراه پایین تر یکی از چرخ های اون تاکسی پنچر شد و مجبور شد پیاده بشه و ماشین دیگه ای بگیره.حسابی اعصابش ریخته بود به هم و نمی فهمید چرا همه چیز دست به دست هم داده تا دیر به محل کارش برسه. وقتی کمی جلوتر رفتن و گیر کردن توی ترافیک شدیدی که به خاطر خراب شدن چراغ راهنمایی سر چهارراه اتفاق افتاده بود، دیگه سعی کرد به چیزی فکر نکنه، چون هیچ کاری از دستش ساخته نبود و فکر کردن فقط اعصابش رو به ...
زندگی نامه شهید علیرضا نوبخت / آخرین نامه شهید به همسر
پرستی است و نفی همه ی چیز ها و قبول راستین الله. اینجا اگر انسان خالص باشد امام خودش را زیارت می کند. اینجا کربلاست و ما در کربلا می جنگیم و شما زن ها و بچه ها و دخترها، چون زینب سلام الله علی ها تبلیغ بکنید. کار شما رساندن پیام به گوش مظلومان جهان است و کار شما لرزاندن کاخ ستمگران است. (می روم که نماز بخوانم و بعد از نماز نامه را ادامه می دهم.) با عرض سلام، دوباره معذرت می ...
گلایه افغان های ایران؛ تبعیض ممتد از مترو تا مسجد
...: شوروی که به افغانستان حمله کرد ما آواره شدیم... دست زن و بچه هام رو گرفتم اومدم ایران، کجا می رفتیم؟ آقای حسینی پدر خانواده این جملات را می گوید و اضافه می کند: اون زمان مسئولان ایران گفتند ما همه مسلمونیم، ایرانی، افغان... ما هم اومدیم ایران... . خانواده آقای حسینی از قدیمی های این محله است. آقای حسینی در این سال ها با کارگری زندگی اش را تامین کرده: از وقتی اومدم ایران کارگری کردم، ولی بیمه ...
حاج کاظم رستگار با شنیدن اذان ظهر به همرزمان شهید خود پیوست
کرده و در آخرین روزهای سال 1363 حاج کاظم 24 ساله بود که در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا علیه السلام در جریان یک حمله هوایی در شرق رودخانه دجله، هنگام اذان ظهر به شهادت رسید و اثری هم از پیکرش به دست نیامد. پیکر پاک شهید کاظم نجفی رستگار، پس از 13 سال در منطقه هورالهویزه تفحص شد و به تهران منتقل گردید و در بهشت زهرای تهران، قطعه 24، ردیف 74، شماره 23 به خاک سپرده شد. روحش شاد ویادش گرامی باد. رضا رضایی مجد منبع: ایرنا ...
نگاهی به عروج شهید قربان خانی
در بازه زمانی کوتاه باعث شد تا لقب مجید سوزوکی یا حر مدافعان حرم را به او بدهند. وقتی به سوریه رفت، مجید آدم دیگری شده بود. در عملیاتی که روز 21 دی سال 1394 صورت گرفت ابتدا قرار نبود مجید همراه گروه به میدان نبرد برود، اما با اصرار، خودش را به نیرو ها رساند تا اینکه همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی ، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و مفقودالاثر ...
سرنوشت یک دختر که پسر شد! + گفتگو با مهتاب 26 ساله! + عکس
ام که دریچه قلب بچه تنگ شده بود. بعد از ازدواج سرقت و کیف قاپی را کنار گذاشتی؟ بله، می خواستم واقعا آدم شوم و به همین خاطر هم رفت و آمد زیادی با دوستانم نداشتم، اما اتفاقاتی افتاد که باعث شد دوباره دست به کیف قاپی بزنم. پدر شوهرم بعد از مرگ پسرم به تهران آمد و به مسعود گفت دیگر هیچ بهانه ای برای ادامه زندگی با این زن نداری، تو به تهران آمده بودی که روی پای خودت بایستی، نه ...
گل های در حال انقراض و خاص
بومی جزایر هاوایی هستش.. تا سال 1860 فقط 3 عدد ازین درخت وجود داشت که بعدا در سال 1950 دانشمندان به این نتیجه رسیدند که نسلش از بین رفته، ولی خوشبختانه بیست سال بعد یک گونه ازین درخت توی هاوایی پیدا شد خوشحالی رو به کمپ گیاهشناسان برگردوند، اما متاسفانه به خاطر آتش سوزی که سال 1978 رخ داد همین یک گونه هم به جز یک شاخه از بین رفت......از همون یک شاخه برای تکثیرش استفاده شد و ازونجا که این درخت سخت ...
معروف ترین شعر مشیری به روایت موسیقی گفتار + صوت
خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست بر آورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم ...
بنا: به بچه ها گفتم حق دارید از من بدتان بیاید
در اردوی تیم ملی کنده می شد، مسابقه بین المللی می رفت، یا امید نوروزی، یک سال گفتند برای آنها انتخابی نمی گذارم، درحالیکه به امید گفتم یک وزن بالاتر در جام یادگار (ره) کشتی بگیرد. آنجا همه را برد و در فینال به خاطر کسوت مهدی محمدی با او کشتی نگرفت. یا سعید عبدولی او هم یک وزن بالاتر کشتی گرفت و همه را برد. سطح آن بچه ها با بقیه خیلی فرق می کرد، ولی اکنون شرایط فرق می کند. الان همه بچه ها نزدیک به ...
سرمربی سابق پرسپولیس، استقلالی بود/ حنیف و شجاع کپی هم بودند
، پرسپولیس، پاس و سایر تیم هایی که در آن حضور داشته بیان کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست. به خاطر غذای بچه وارد فوتبال شدم * خبرگزاری مهر : آقای چلنگر چطوری وارد فوتبال شدید؟ - چلنگر: بعد از آنکه تحصیلات پزشکی را نیمه کاره در کرواسی رها کردم و بعد از اتمام جنگ معروف بوسنی و صربستان که کل منطقه را درگیر کرده بود، آماده بازگشت به ایران می شدم یکی از دوستان کرواتم از من خواست ...
منطقی که حجت الاسلام خلیلی را به سوریه کشاند
انجام می دهد مرتب می پرسد بابا مصطفی ام می بیند؟ و من تایید می کنم حسین راضی و خوشحال می شود، چون بابایش را خوشحال کرده است و براستی مگر شهدا عندهم یزرقون نیستند؟ نزد پروردگارشان روزی می خورند و شاهد و ناظر همه اعمال ما هستند. مصطفی عاشق ولایت و رهبری، اخلاق نیکو و عشق به شهادت داشت و این ها جز جدایی ناپذیر زندگیش بود. از سال 92 تا 94 شبانه روز برای اعزام به سوریه تلاش می کرد، ولی هر بار ...
ساعت 5 بود با ارائه الگوی سخت کوشی راهکار حل مشکلات امروز را بیان می کند
جلسات نقد و بررسی برگزار نشده و من آماده ام هر نقدی را بشنوم. در رابطه با جذاب ترین فصل کتاب، دوران رزمندگی و اسارت ایشان جذابیت های خاصی دارد و حتی بعد از جنگ تحمیلی ایشان برای تفحص دوستان شهیدش در منطقه حاج عمران عراق حاضر می شود و در یافتن پیکر آن ها با کمیته تفحص شهدا همکاری می کند و بسیاری از خاطرات تداعی می شود و ایشان را به 18 سال قبل برمی گرداند و لحظه لحظه شهادت هریک از دوستانش ...
حضور پر شور و انتخاب افراد اصلح زمینه تحول آفرینی را در جامعه فراهم می کند
کامل نقشه های دشمنان را بشناسند و در مسیر انقلاب و راه پر افتخار شهدا و امام شهدا پایدار و مقاوم بمانند. محامی به اهتمام و رفت و آمدهای مسئولان به استان و اختصاص بودجه های مناسب برای پروژه های کلان اشاره کرد و خاطرنشان نمود: علی رغم همه تلاش های صورت گرفته مردم استان با مشکلات بزرگ اقتصادی مواجه بودند. وی نا امنی ها و آشوب در سال گذشته را دسیسه دشمنان دانست و افزود: نا امنی ...
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی عاشقش بود .
د ، وقتی شلیک میکردند مردم از ترس فرار میکردند ولی پدر شجاع من حتی منتطر نماند دشمن به ایران وارد شود. پدر شجاع من و دوستانش مرزهای شیعیان و مسلمانان را آنقدر پیش بردند تا نقطه صفر مرزی دشمن رسیدند و با افتخار میگفتند ما با چشم میتوانیم سربازان اسرائیلی را ببینیم وحتی میتوانیم با سنگ دشمن را درخاک خودش بزنیم . او شجاع و زیرک بود که منتطر نماند تا من و دیگر بچه های ایران به خ ...
تعطیلات نوروز با داستان های کوتاه دفاع مقدس/ کوهی به نام کلارا
موهایش از پس یقه اش بیرون خزیده، رها شد. شکارچی، خشکش زده؛ دلش نخواست او را شکنجه کند. به خودش نهیب زد: چرا دست دست می کنی؟ مگه بار اوّلته که می خوای یکی رو شکنجه کنی؟ از وقتی او به خدمت سپاه داعش * درآمده بود، چنین حالی را به خود ندیده بود. دوباره نگاهی به او انداخت. ناگهان پشتش لرزید و سیم ها از دستش رها شد. همان طور که به چهره او نگاه می کرد، عقب عقب رفت و با خود زمزمه کنان گفت ...
پرویز شهریاری، ریاضیدانی که فلسفه می دانست
انتشار موفق شان را مدیون تلاش های او هستند. شهریاری به دور از سیستم دانشگاهی و با همان روش خودآموزی که خودش در مورد آن صحبت کرد، بیشتر از 208 جلد تالیف و ترجمه از خودش به یادگار گذاشته است. او اگرچه دوران تحصیل کوتاهی داشت، اما بیشتر از 50 سال در دبیرستان ها، دانشسرای عالی و دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس کرد. همه نشریات من در بهمن 1348 بلایی نازل شد. در یکی از شعبه های ...
هفت سین مشهوری که سین هایش شد؛ سیم تله، سیم چین...
تنها با یک دست و آرپیچی به گردن در خط مقدم پیش رفت تا مهمات و آذوقه به سربازان برساند. با یک دست هر کاری می توانست انجام داد؛ از مهمات رساندن به تیربارچی تا کمک به مجروحان و غذا رساندن به خط مقدم؛ پاسخ آن همه رشادت هایش را هم از خدا گرفت و 2 اسفند سال 64 به شهادت رسید. دست کاری کپی شناسنامه برای حضور در جبهه های جنگ ولی الله تازه وارد نوجوانی شده بود و شوق زندگی ...
دعای بچه های کلاس برای سلامتی خانم معلم/ تدریس با طعم تلخ کرونا
شدت بد شده بود و اصلا نمی توانستم سرپا بایستم. ضعف شدیدی داشتم و تنگی نفس امانم را بریده بود. دکتر گفت که حتما باید در بیمارستان بستری شوی اما نمی توانستم قبول کنم. به دکتر گفتم نمی توانم از بچه های کلاس دور شوم. هر چند ازشون دور هستم اما در حال آموزشم. در فضای بیمارستان که نمی شود به بچه ها درس داد . * نمی خواستم بچه های کلاس مرا با آن شرایط بیماری ببینند سال ها ...
آیا اگر مردم نخورند مشکلات اقتصادی حل می شود
نشده بود. همه مهمانان دیگر که از کشورهای آمریکا و چند کشور اروپایی بودند در بهت فرو رفته بودند و مانده بودند چگونه فردی می تواند به این راحتی از کشوری که بیش از یک هزار تحریم مالی بر آن وضع شده هفت ملیارد یورو اختلاس کند و بعد آن را خارج کند در حالی که شما یک صد دلاری نمی توانید از کشور خارج و یا وارد کنید. خود همین ماجرا نشان می دهد حتی اختلاس گران و تحریم کنندگان همه دستشان ...
گزارش تماس میرحسین و کروبی با سیدضیا مرتضوی
زیارت و دعا و شب و روز همواره همراه ما بوده اند و در واقع این ما همراه ایشان بوده است، از دغدغه بزرگی که مرحوم استاد جناب آیت الله صانعی درباره آزادی محصوران داشتند و نیز از نامهربانی برخی کسان در قم که توقع همراهی آنان می رفت، سخن گفتم و برخی نکات دیگر که اینک می گذرم. جناب آقای مهندس موسوی نیز در کنار ابراز لطف و بزرگواری اشان، با فروتنی کامل بر نقش مردم و ناچیز بودن نقش خود و نیز جایگاه ...
زمان پخش سریال نوروز رنگی/ ساعت پخش و تکرار از شبکه پنج
خیلی زود تمام می شود و چند روز دیگر مردم اصلا دوست ندارند من را ببینند چه برسد به اینکه به محبوبیت رضا گلزار برسم. من چون سال هاست در کنار این بچه ها بوده ام و اوج و فرود های آنها را دیده ام، می دانم که این دوره ها را نباید زیاد جدی گرفت. فقط باید حواست باشد که دل کسی را نشکنی. به هر حال بعد از این همه سال فعالیت و به قول خودت بودن در کنار ستاره ها همین که به یک باره بعد از چند برنامه ...
امروز تولد مدافع حرمی است که روز تاسوعا بی بال پرید
و خودش را به قافله شهدای کربلا رساند. من به حالش غبطه می خورم. البته اگر من 10 حجت دیگر هم داشتم، همه را برای نوکری حرمین می فرستادم. آخرین تولد حجت در جمع خانواده (اول فروردین 93 7 سال قبل)؛ سال بعد روز تولدش در راهیان نور بود فاطمه، خواهر آقا حجت که 9 سالی از برادرش بزرگ تر است، با بیان اینکه او در اواخر نوجوانی به خودسازی پرداخته است، از تغییر و تحول روحی برادرش صحبت می ...
ماجرای صدای کامیون ماک قدیمی در اتاق مشاوران قالیباف!
شهر کردستان را رفتیم، به جلسه فعالان فرهنگی و جهادی با دکتر قالیباف اومدیم، دکتر وحید جلسه را اداره می کرد، نزدیک ساعت 23 به مهمانسرای محل اقامت رسیدیم، تا شام را خوردیم 23:30 بود! از همه جا بی خبر دنبال اتاق استراحت می گشتم، دیدم من و آقا وحید بیچاره هم اتاقیم، رفتم وسائلم را داخل اتاق گذاشتم و گفتم تا من جلسه برنامه ریزی فردا میروم شما بخواب! هم من یک ساعت بعد از بعد از ...
هنگام وداع، فاصله من و هادی از زمین تا آسمان بود!
در نهایت در لباس ناجا به مقام شهادت دست پیدا کرد. تا زمان شهادتش چند سال در نیروی انتظامی خدمت کرد؟ ایشان هفت سال پاسدار بود و بیش از دو سال در نیروی انتظامی کرمان مشغول به خدمت بود که به شهادت رسید. آخرین دیدارتان را به یاد دارید؟ از آن روز برای ما بگویید. اصلاً به خودش هم الهام شده بود که شهید می شود. پنج شنبه که به محل کار رفت و برگشت، با خنده گفت ...
جدال میان مرگ و زندگی در باتلاق نعل اسبی
سال 60 در پادگان بودم و فروردین هم اولین بار به منطقه اعزام شدم. در پادگان بیست و یک نفر بودیم. از آنجا هم به منطقه جنگی رفتیم. مقر ما پنج طبقه اهواز بود. فرمانده دسته آقای حسینی صفا و فرمانده گروهان آقای محمد اختری بود. در همان موقع عملیاتی در شمال غربی شلمچه به اسم بیت المقدس در جریان بود. با توجه به این که آن عملیات لو رفته بود، یازده روز دیگر بعد از عملیات ما را نگه داشتند. با ...
داستان کوتاه از دختر ایرانی در لندن
؛ راضی بود؛ بلند شد و از فلاسک برای خودش چای مات شده ریخت و قند را گذاشت گوشه ی لبش به سنگ گرانیت دست کشید و جای اسم و تاریخ و شعرش را فرض کرد. چای را یک ضرب هورت کشید و سیگارش را آتش زد و به کاغذ روی میز نگاه کرد. چه اهمیتی داشت که بعد از مرگش روی سنگ قبرش چه چیزی نوشته بشود. اصلاً چند نفر می آمدند و روی سنگ قبر را با دقت می خوانند؛ اصلاً چندبار همین زن و بچه اش حاضر بودند این همه راه از منیریه تا بهشت زهرا بیایند. کاغذ را با یک دست مچاله کرد و سیگار را عمیق تر پک زد؛ چه خوب بود که دیگر از سرطان ریه نمی ترسید. انتهای پیام/ ...
تعطیلات نوروز با داستان های کوتاه دفاع مقدس/ ردیف سوم کنار پنجره
بیاورند یا با گوشهامان از دیوار آویزان کنند. دستش را حایل کرد تا کمربند به صورتش نخورد. صدای گریه و فریاد هاش که ” نزن ” و صدای قلب خودم که توی دهانم می زد را هنوز هم می شنوم. هیچ وقت گریه نمی کردم. التماس هم نمی کردم. با سماجتم لجشان می گرفت و بیشتر می زدند. آقا جان زد. بدجور هم زد. کریم آقا دوچرخه ها را بلند کرد و محکم کوبید به زمین. همان سال دوچرخه ها مان را فروختند. خوبی اش به این بود که همه با ...
جالب ترین تبریک عید خانم مجری در برنامه زنده تلویزیون+ فیلم
حال این دختر کاملا دگرگون شد. در گزارش قبل اصلا حرف نمی زد، اما این بار هم حرف زد هم شعر خواند و دست تکان داد. شاید گویندگی هیچ سودی برای کسی نداشته باشد اما آنقدر مردم در حق من و این بچه دعا کردند که این موضوع بزرگترین منفعت من از گویندگی خبر شد. هنوز پیگیر این دختربچه هستم و دلم می خواهد یک روز ببینمش اما فعلا تهران نیامده است. پدر او در سال 1372 در هنگام یک نزاع و یا دزدی توسط یک کیف قاپ به قتل رسید، قاتل هیچ گاه شناسایی نشد و پرونده قتل پدر المیرا شریفی مقدم بسته شد. حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید: ...
سفره هفت سین با شهادت محسن
هیجده سال بیشتر نداشت. نزدیکی های عید نوروز بود. بعد از چند روز مرخصی می خواست دوباره به جبهه برگردد. آن شب به بهانه ی شام، همه دور هم جمع شدیم، چون فردا صبح زود عازم بود. آن شب احساس می کردم محسن، محسن همیشگی نیست. حال خاصی داشت و من هم تا صبح، دور رختخوابش می گشتم در حالی که خیلی نگرانش بودم. جالب است که انگار او هم خواب نبود و خودش را به خواب زده بود و هر دو یه ...