سایر منابع:
سایر خبرها
تابوت روی دستان 4 سفیدپوش/ روایت مرگ دردناک با کرونا
صبح مسیری که قرار بود برادر را به خانه ببریم اعلامیه های مادر را از در و دیوار کَندیم که متوجه نشود و همه به بیمارستان رفتیم برادرکوچکتر برای ترخیص رفت و ما در حیاط بیمارستان با گل و شیرینی منتظر حضور او بودیم با تماس زنداداشم به پشت ساختمان بیمارستان رفتیم داداش استرس داشت دوباره اکسیژن خونش پایین آمده بود چی شده؟ ساعت 4 صبح خواب مامان دیدم منو بغل کرد مامان حالش خوبه؟ ...
فروغی: ورودم به تیراندازی کاملا اتفاقی بود/ کاستی ها و کمبودهایی وجود دارد که باید برطرف شود
آبدانان رفتیم تا سال 70 که بازسازی شروع شد بعد به شهر خودمان برگشتیم. با رتبه 1015 پرستاری تهران آوردم و سربازی را کاملا تهران بودم. اکنون هم بین 10 تا 15 سال از دوران خدمتم باقی مانده است. چهار برادر و دو خواهر هستیم که من فرزند دوم هستم. برادر بزرگترم چند سالی کنگ فو کار بود و برادر کوچک ترم هم همین حرفه را دنبال می کرد. متاسفانه پدرم در ابتدای همین سال بر اثر کرونا فوت کرد. او شغل آزاد داشت. ...
میهمان میزبان در شب عاشورا
...> ای دختر بی دست پا اگه زودتر به فکر بودی یه جوری برنامه ریزی می کردی و الان اینجا بودی بعد هم گوشی را با عصبانیت گذاشت. مادرم راست می گفت تنبلی کرده بودم. اما نه، نه سخت بود خانه ما این سر شهر بود و خانه ی پدری آن سر شهر همسرم برای بردنمان حرفی نداشت، خودم توان جمع و جور کردن وسایل بچه ها را نداشتم. از طرفی هم خیلی دلم می خواست تو عزای امام حسین شرکت کنم دختر پنج ماهه ام درون ننو ...
همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر ...
. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است. خدایا! تو را سپاس می گویم بخاطر نعمت هایت خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد ...
سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده و با کرامت باشید/10/
دلیل مرا پذیرفتید و سخنم را تصدیق کردید و منصفانه داوری کنید، سعادت را از آن خود نموده اید و دیگر جایی برای جنگ با من باقی نمی ماند؛ اما اگر دلیل مرا نپذیرید و منصفانه داوری نکنید فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنْظِرُونِ ، إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ پس در ...
روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟/ وقایع نگاری شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش بر اساس مقتل لهوف
...، قدم شجاعت در میدان سعادت نهاد و با آن گروه اشقیا چنان به جدال پرداخت که خاطره ها را اندوهناک گردانید. قتالی به غایت سختکه جمعی از آن جمع نگونبخت را به خاک هلاک انداخت. سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت: ای پدر! تشنگی مرا از پای انداخت و سنگینی اسلحه آهنین مرا به تَعَب افکند، آیا راهی به سوی حصول شربتی از آب هست؟ حضرت سیّدالشهداء (ع) به گریه افتاد و فرمود: ای فرزند دلبندم! اندکی دیگر به کار جنگ ...
روز عاشورا در سرزمین کربلا چه گذشت؟
برچسب ها دانستنی آنلاین سیدالشهدا عاشورای حسینی عزاداری محرم برچسب ها
رضا رویگری مقابل دوربین تسنیم "با امام حسین درد دل کرد"/ تبری که نزدیک بود چشم "کیان مختارنامه" را ...
بیشتر از همه دوست دارم. * خاطرات جالبی از نوحه خوانی هیئت تجریش دارید. برایمان بگویید. پدرم مشهدی بود و مرا به جلسات قرآن در تجریش می برد. چون صدایم خوب بود شبِ آخر ماه رمضان از ما امتحان می گرفتند و جایزه می دادند. سرِ صفِ مدرسه هم قرآن می خواندم، مؤذن هم بودم. یادم می آید به ما می گفتند دسته ژیگول ها! چون با همان لباس های خودمان می آمدیم در هیئت تجریش سینه می زدیم. بعد یک نوحه ...
بسته محتوایی روز دهم محرم| تا زنده ام به خیمه های زنان حمله نکنید
. امام حسین علیه السلام، اصحاب و یاران خود را جمع کرد، حمد و ثنای الهی را به جای آورد، سپس رو به آنان فرمود: من اصحاب و یارانی بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیک تر از اهل بیت خود نمی شناسم. خداوند از جانب من به تمام شما پاداش و جزای خیر دهد. اینک شب، همچون پرده ای سیاه همه جا را فرا گرفته، شما نیز آن را شتر خود قرار دهید و به راه بیفتید. هرکدامتان، دست یک نفر از افراد اهل بیت مرا بگیرد، در این سیاهی شب ...
دیواری که نام تیپ ثارالله بر آن نقش بست/ قول حاج قاسم به شهیدباقری
افشردی) قبول کردم که با بچه های کرمان و منطقه جنوب شرق یک یگان تشکیل بدهم، بعد از جلسه نگاهی به دور و برم انداختم، دیدم شش نفر بیشتر همراهم نیستند. در حالیکه قول داده بودم یک تیپ سازماندهی کنم و 45 روز یا دو ماه دیگر عملیات انجام دهم. تمان امکاناتم یک ماشین جیپ فرسوده بود. با همان نفرات به دوکوهه رفتم و یکی از ساختمان هایش را تحویل گرفتم و به اتفاق همان افراد روی در و دیوار نوشتم تیپ ثارالله... بعد هم ...
کیستی ای "نام" در ابعاد دفتر نیستی؟
. امام علیه السلام لباس کهنه به تن کرد هنگامی که امام حسین علیه السلام عزم میدان کرد، فرمود: ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ برایم جامه کهنه ای بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا می دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. ...
ویژگی های جالب اسلحه ای که فروغی را قهرمان المپیک کرد
منصرف شدند و مرا اسیر کردند. پزشک آزاده ایرانی افزود: اول بصره بودیم و بعد به بغداد و موصل منتقل شدیم. در این هشت سال و یک ماه یازده اردوگاه عوض کردم. چون پزشک بودم در مرکز بیمار اردوگاه به من جا دادند؛ با کمترین امکانات دندان می کشیدم و بخیه می کردم. علیئی بیان کرد: افسری به نام عبدالسلام در اردوگاه بود که زمانی که من وارد اردوگاه شدم او ستوان دوم بود و وقتی می آمدم سرهنگ تمام ...
روایت یک آزاده ایلامی از روز های دوری از وطن با طعم سختی و شکنجه های رژیم صدام
گذراند و موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس زبان خارجی شد و در حال حاضر در دانشگاه و حوزه علمیه قم مشغول به تدریس است. ماجرای پیوستن به جبهه و جنگ و چگونگی اسارت وی در گفتگو با خبرنگار ایلام بیدار اظهار کرد: بنده جز اولین کسانی بودم که در سال 59 و به محض شروع جنگ به عضویت سپاه در آمدم. باتوجه به اینکه قبل از ورود به سپاه خدمت سربازی را انجام داده بودم با رزم و چگونگی کار نظامی ...
عزاداری در اسارت
به گزارش ایسنا، هادی محمدپور گنجی، آزاده دوران دفاع مقدس، در روزنامه ایران نوشت: سال 1359 حدود یک ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی از شهر بابل به عنوان بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شدم. از روستای ما یک گروه بیست ودو نفره اعزام شد که 11 نفر پاسدار و 11 نفر بسیجی بودیم. آن موقع من یک نوجوان 16-17 ساله بودم و در شورای بسیج محلمان فعال بودم. دو ماه در جبهه شوش حضور داشتم که به اسارت درآمدم و از دی ماه ...
ویژگی های جالب اسلحه ای که فروغی را قهرمان المپیک کرد
برتری خود را ثابت کردم؛ اختلاف نمره خیلی زیاد شده بود حتی اگر دستم را بدون دقت بالا می بردم کافی بود. قبل از المپیک احتمال می دادم مدال بیاورم اما به اینکه چقدر می تواند زندگی ام را عوض کند فکر نکرده بودم. فروغی درباره زندگی شخصی اش گفت: در زمان جنگ 9 ماهه بودم و متولد دهلران هستم. در زمان جنگ به شهرستان آبدانان رفتیم تا سال 70 که بازسازی شروع شد بعد به شهر خودمان برگشتیم با رتبه 1015 ...
مقاومت اسرای ایرانی با یادآوری سختی های اسرای دشت کربلا در زندان بعثی ها/زیر ضربات شلاق ها گفتیم؛ امان ...
دیار خود سرافرازانه باز می گردد. این آزاده تویسرکانی که در دوران دفاع مقدس آر.پی.جی زن رسته اش بوده، در گفت و گو با خبرنگار ما می گوید، سال 61 بود که برای بازپس گیری بستان همه آماده شدیم و در نهایت با رشادت های رزمندگان کشورمان شهر بستان و 75 روستای بزرگ و کوچک آن آزاد شد. او عنوان می کند: صبح روز بعد از آزادی بستان، نیروهای بعثی با بیش از 70 تانک به ما یورش آوردند که با ...
جلوه های ایثار از دفاع مقدس تا راه اندازی بخش پیوند کبد/ جانبازی که دلش را به حضرت ابالفضل(ع) پیوند داد
از اینکه بخواهد در مورد مسمومیتش صحبت کند، دوست داشت از جنگ بگوید و تاریخ دفاع مقدس را بازگو کند. حاج رسول بعد از اینکه ماجرای شیمیایی شدنش را سانسور می کند، ادامه می دهد: در عملیات مرصاد من در خانه بودم که شنیدم منافقین کوردل با همکاری نیروهای عراقی و 40 کشور دیگر عملیاتی آغاز کرده و کرنت کرمانشاه را گرفته اند و به طرف خود کرمانشاه در حال پیشروی هستند. این منافقین اعلام کرده بودند: فردا نماز ظهر ...
اُسرایی که غم غربت آنها را از پا در نیاورد/ از شکنجه های روحی تا شوق دیدار خانواده
بردند وتا سال 65 در منطقه بودم و در همان تاریخ ساعت 3 نصف شب در حالی که 34 نفر خط نگهدار بودیم از طرف نیروهای دشمن مورد حمله قرار گرفتیم وتا ساعت 9 صبح ما توانستیم مقاومت کنیم اما هنگامی که تانک های دشمن وارد خط ما شد درحالی که تعداد 19 نفر شهید شدند بقیه ما در حالی که زخمی هم داشتیم به اسارت در آمدیم اما به لطف خدا سه روز بعد نیروهای غیور ایرانی توانستند همان خط را از آنها پس بگیرند. ...
شرح آزادگی در قاب کتاب
تالوگ در اروندرود توسط عراق و مشخص شدن رسمی عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت جنگ. الفبای اسارت الفبای اسارت 54 روایت جذاب از سیدجمال الدین زهرایی، جانباز و آزادهای رنج کشیده، صبور، بی ادعا و متواضع، از استان فارس است. سیدجمال الدین در اولین اعزامش به خرمشهر رفت و به عملیات بیت المقدس پیوست. بعد از آن به عملیات محرم و ... سرانجام این رزمنده شجاع استان فارس در سال 1362 در عملیات ...
عزاداری در اسارت/هرچه دارم از برکت خدمت به حضرت معصومه(س) است
ما معرفی کنید؟ بنده حسنعلی شبان، متولد 1343 در شهر مقدس قم هستم که سال ها لباس پاسداری به تن داشتم و با همین لباس پاسداری اسیر دشمن شدم و بعد از آزادی هم پاسدار بودم و در کنار آن خادم افتخاری حرم مطهر حضرت معصومه (س) شدم و تا الآن که سه فرزند دارم و بازنشسته شده ام نیز افتخار خدمت به حضرت معصومه (س) را دارم و به این خدمت افتخار می کنم. از زمانی بگویید که قصد جبهه رفتن داشتید ...
شهیدی که به دست قاتلان کومله ارباً اربا شد
وسالم پرسیده بودی، خب راستش چند سالی از صفرعلی بزرگتر بودم، اما خطمان یک چیز بود، امام خمینی؛ صفرعلی هم متولد بهمن 1332 بود. خیلی خوشتیپ، آنقدر که همه برای لباس هایش سر و دست می شکستند و دوست و آشنا برای روز خواستگاریشان از او قرض میگرفتند، اما بعد از تمام شدن خدمت سربازی اش دیگر خودش نبود، انگار به جای خون در رگ هایش حماسه جریان داشت. عکاس انقلابی آها داشتم از حیاطمان ...
آزادگان همچنان در صحنه حاضرند/ شیوه حضور و خدمت تغییر کرده است
... وی ادامه داد: ما که در آن هنگام از روز، هریک مشغول کار خود بودیم، هرگاه که این اعلان را از رادیو عراق می شنیدیم، باهم پچ پچ و زمزمه می کردیم که این خبر مهم چیست که این همه بر شنیدن آن تأکید می کند؟! هر احتمالی را می دادیم به جز احتمال آزادی! تصویری از دوران اسارت مختار عالی پور عالی پور گفت: تا اینکه بعد از اعلان های پی در پی، ساعت حدوداً ده صبح بالاخره گوینده رادیو، آن ...
گفتگو با احمدرضا مداح عکاس خبری و همیار سلامت استان فارس/ جهاد گری از قبیله شقایق ها
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از شیرازه، اولین بارچند سال پیش او را در یکی از نشست های خبری دیدم، قبل از این شنیده بودم که یکی ازعکاسان خبری شهر شیرازجانباز و آزاده است اما تااین زمان اورا ندیده بودم. چهره اش سوخته ی ترکش و مین دشمن است و داغی بر چهره دارد که به ما می گوید او از قبیله شقایق هاست. طنین گرم صدایش و لبخند همیشگی که بر لب داشت مرا بیش از قبل ترغیب ...
اسیر شماره 3918 زندان موصل عراق/سفره حضرت ابوالفضل به شکرانه یک رادیو/ پدر من آمدم، اسارت تمام شد
خاک بماند. بدانند که رنج دوران برده ایم تا این انقلاب و این کشور روی پای خودش بایستد و روز به روز بالنده تر و سربلندتر باشد. مهدی خسروی آزاده دوران دفاع مقدس که 9 سال از عمر خود را در زندان عراق گذارنده راوی ما است. 14 ساله و کلاس سوم راهنمایی بودم که راهی جنگ و جبهه شدم 18 اردیبهشت سال 61 در عملیات بیت المقدس مرحله سوم نزدیک به پاسگاه زید در منطقه شلمچه عراق به دست نیروهای بعثی اسیر شدم ...
پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا
معرفی کرده و فرموده که هر وقت مشتاق دیدن پیامبر (ص) می شدیم، به او نگاه می کردیم. او در زمان خلافت عثمان (خلافت: 23 یا 24 35 قمری) به دنیا آمد. تاریخ دقیق تولد علی اکبر مشخص نیست؛ با این حال در تقویم جمهوری اسلامی ایران، 11 شعبان به عنوان روز ولادتش و روز جوان نامگذاری شده است. برخی محققان سن او را هنگام شهادت، 28 سال دانسته اند. بر اساس گفته مذکور، سال تولد او 33 قمری خواهد بود. ...
روایت رییس سامانه 4030 از هشت سال اسارت در اردوگاه های بعثی/مادرم گفت: هر کاری می کنی، فقط اسیر نشو!
دیگر هیچ! و این مهارت را در کدام عملیات ها به کار گرفتید؟ بعد از 2، 3 ماه آموزش و انتظار پشت خط، عملیات والفجر مقدماتی، اولین آزمون عملی من در میدان جنگ بود. هدف اصلی عملیات والفجر مقدماتی که در 17 بهمن 1361 شروع شد، تصرف شهر العماره عراق بود، اما خیلی زود معلوم شد دشمن نسبت به عملیات ما هوشیار است. سال 61 فضای کشور به شدت سیاسی بود و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و احزاب کوموله ...
بی سرنوشتی زنان افغانستان
چند سال پیش بدون گرد و غبار بنشیند مقابلش. دختری خرد، مکتب را رها می کند و به ازدواج اجباری بله می گوید. عقد می کند تا دست طالب ها از او دور بماند: فامیل نبودیم، شوهرم هزاره است مثل خودم، اگر در خردی ازدواج نمی کردم، معلوم نبود چه می شود. دوازده سال بعد از عروسی رابعه، طالبان سقوط می کند: دوران کرزای شد، آخرین طفل من 1/5 ساله بود که مکتب رفتم و فارغ شدم. آن روزها افغانستان مثل آدمی که از گردباد ...
ماجرای فلج شدن جعفر دهقان
می گفت ببین این اتفاقات مثلا قبل از این افتاده و این ها در آینده رخ خواهد داد. یعنی من را در شرایطی قرار می داد که درک آن لحظه ها کاملا برایم ملموس بود. راحت بودم و کار می کردم و این به دلیل کمک های آقای میرباقری بود. کتاب زیاد بود، اما زمان برای مطالعه نداشتم. تصور کنید امروز با من صحبت کردند پنج روز بعد سرصحنه رفتم. این بازیگر ادامه داد: من برای نقش مصعب انتخاب شدم. نمی دانم چرا مرا ...
خاطراتی از 78 ماه اسارت/ شنیدن خبر فوت امام خمینی (ره) تلخ ترین خاطره دوران اسارت
(طلائیه فعلی) سوار بر قایق شدیم و به سمت روستای البیضه عراق رفتیم. وی مطرح کرد: شروع عملیات ساعت 21 شب بود و پس از اعلام رمز عملیات وارد روستا شدیم ولی قبل از اینکه به خشکی برسیم نیروهای بعثی با نیروهای ما درگیر شده و تعدادی از نیروها در همان جا به شهادت و برخی نیز مجروح شدند. این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در نهایت در روز 9 اسفندماه سال 1362 در منطقه هورالهویزه روستای ...
آزادگان آمدند همان طور که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم
بنا به دستور مقام معظم رهبری شکل گرفته است، می گوید: این ستاد 270 واحد در سراسر کشور دارد که تاکنون برای 96 درصد از آزادگان اشتغال ایجاد کرده است و 5 هزار و 300 نفر از آزادگان تحصیلات خود را بعد از بازگشت به ایران ادامه دادند که 365 نفر آن ها در رشته های پزشکی و 406 نفر دیگر در سایر رشته ها تحصیل کردند. این آزاده اظهار می دارد: در سال 82 پرونده مفقودین جنگ ایران و عراق بسته شد و حدود 25 ...