روایت 120ساعت بازداشت و زندان خبرنگارضدفساد| رئیس قوه قضائیه بخواند! سید ...
سایر منابع:
سایر خبرها
کرونایی ها چه می کشند؟/ روایت یک روز سخت از خانه تا بیمارستان
! اما بعد از ربع ساعت به دکتر گفتند که سیستم ها قطع شده و اسکن ها یک ساعت ونیم دیگر آماده می شوند! بی حال شده بودم و بند باز شده ی پوتینم دور پایم می پیچید و هر چند قدم با صورت زمین می خوردم. موبایلم را درآوردم و همانجا جلوی در اتاق دکتر روی زمین نشستم، توی دوربین سلفی یک مُرده با لب های سفید افتاده بود که نمی خواستم قبول کنم منم! دستم را به شانه ی کرونایی بغلی ام زدم و بلند شدم، سینه ام ...
برزخِ 26 ساله نصرالله
که شش ماه پس از زندان آمدنم فوت شد. مادرم هم فوت شده بود. سه فرزند بودیم. من اولین فرزندم. خواهر و برادر دیگرم هم فوت شدند. هیچ کس را جز خدا ندارم. 26سال مردم و زنده شدم سرفه ای خفیف میان جملاتش وقفه می اندازد و دوباره با صاف کردن حنجره اش جملات را بیان می کند: بیست وشش سال مردم و زنده شدم. حتی اگر قتل عمد هم انجام داده بودم، حقم این بلاتکلیفی نبود. حکم یازده سال حبس کجا، بیست ...
محسن نریمیسا آزاده نوجوان دفاع مقدس: کاری کردیم عراقی ها از خودشان کتک بخورند!
...، اول بچه ها نفر به نفر کابل می خوردند، بعد دیدند این طوری نمی شود مثل زنبور دسته جمعی با هم حرکت می کردند تا کم تر ضربه بخورند. وقتی چشمانم را باز کردم، دیدم همه یک طرف، من هم یک طرف. ماندم چطوری قاطی جمعیت شوم. فانوسقه یک عراقی که چندان درشت نبود را کشیدم و لابلای بچه ها خودم را جا دادم و به سمت جمعیت ملحق شدم. عراقی ها هم بعد از نیم ساعت و خستگی بی خیال ما شدند. 4 روز ...
اعزام پنهانی مدافع حرم ایرانی از مسیر لبنان! + عکس
سوریه شدم. **: نیت اولیه شما جنگ بود؟ عطوی: بحث جنگ نبود، بحث دفاع از حرم بود. **: منظورم این است که با نیت کار رزمی و نظامی رفتید؟ عطوی: نیت من کار رزمی بود؛ چون من خودم به بحث رزم علاقه داشتم، ذهنیتم همین بود. به همین خاطر وارد همکاری با حزب الله لبنان شدم، آموزش کوتاهی دیدیم و بعد رفتیم و وارد بحث آزادسازی شدیم. آن موقع که ما وارد شدیم اواخر سال 92 و ...
راهنمای سفر به شیراز
توجه به بودجه و انتظاراتتان هماهنگ کنید. برای داشتن سفر اقتصادی به شیراز از هتل های ارزان آن استفاده کنید. در این بخش از راهنمای سفر به شیراز تعدادی از هتل های ارزان شیراز با هزینه اقامتی که از شبی 100 هزار تومان شروع می شود مثل هتل سنتی نیایش ، هتل ساسان ، هتل اطلس ، هتل آپارتمان تچر شیراز و هتل کوثر ، اشاره می کنیم. در ادامه نیز هستند. در ادامه نیز چند هتل خوب در شیراز را معرفی می کنیم. با ما ...
سفرنامه ی ناصرالدین شاه به خراسان، چهارشنبه 30 مرداد 1246؛ ده کلاته خیج جزء بسطام است، ده معتبری است
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ امروز باید رفت به کَرمَه و قلعه نو. چهار فرسنگ راه است. صبح برخاسته رفتم حمام. حرم پیش از ما سوار شد. دو ساعت از دسته [شش] رفته سوار کالسکه شده راندم. قدری راه رفته بودم. حرم جلو بود، ایستادیم. مقابل ده کلاته خیج، راه پست و بلند بود، سوار اسب شدم. رو به جنوب می رفتیم. ده کلاته خیج جزء بسطام است، ده معتبری است. دویست سیصد ...
هجوم دلتا کرونا به مراکز شلوغ واکسیناسیون
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، به تازگی با اعلام نوبت رانندگان تپسی و اسنپ و مراجعه آنها به یک مجتمع تجاری بزرگ در غرب تهران و حضورشان در صف های عریض و طویل و طولانی، سایه ابتلاء و بیماری را می توان به چشم دید. مردمی که برای فرار از بیماری هجوم آورده بودند، صفی کیلومتری برای تزریق واکسن ایجاد کردند که خود به گردابی برای شیوع بیماری کووید19 تبدیل شد. در میان افراد سالمند یا جوانانی که بیماری های زمینه ای دارند، حالا افراد جوان تر که رانندگان اسنپ و تپسی نیز هستند، به چشم می خورن ...
سلول های ابوغریب شبیه گاو صندوق بود!
کوچه های بن بست همین خیابان بود. آن روز بعثی ها دو کوچه بالاتر را زده بودند، اما ترکشی که گویی مأمور شهادت عمه ام شهیده صاحب سلطان جورابچی بود، دو کوچه را رد کرده و ته کوچه بن بست به دری خورده بود که عمه پشتش پناه گرفته بود. ترکش از در رد شده و پیکر عمه را به دو نیم کرده بود. دختر عمه ام می گفت آن موقع من در تهران سکونت داشتم و دوقلو باردار بودم. چون دشمن تهران را زیاد می زد، چند روز قبل از حادثه مادرم آمد و من را به اراک برد تا از بمباران در امان بمانیم. اما آن روز خودش به شهادت رسید و گویی رفتن من به اراک به این دلیل بود که زودتر از هر کس دیگری از راه برسم و پیکر مادرم رابه خاک بسپارم. ...
آخرین حواشی درگذشت مرحوم ارشا اقدسی
اتاق خبر 24 : علیرضا قره خانی بدلکار مطرح سینمای ایران و دستیار اول مرحوم پیمان ابدی و از بدلکاران سریال مشهور هشدار برای کبری 11 است که سال های زیادی را با زنده یاد ارشا اقدسی همکاری کرده است. قره خانی پیرامون روزهای پایانی ارتباط خود با ارشا اقدسی گفت: من دقیقا یک روز قبل از فوت ارشا به وی پیام دادم، چون در اینستاگرام ارشا اقدسی دیدم که مطالبی درباره کار جدید خود منتشر می ...
برایم دعا کن، کرونا جانم را می خواهد
بازدم خود را به راحتی بیرون از وجودم هدایت می کرم، عجب نعمت بزرگی است این دم و باز دم و من چه بی خیال و غافل از این نعمت الهی بودم، وقتی این ویروس به سراغم آمد گویا هر لحظه و ثانیه می مردم و زنده می شدم، گویا هر روز مرا به دار می آویختند و پایین می آوردند و بار دیگر... زهرا 30 ساله نجات یافته از کرونا است، کسی که 60 درصد از ریه اش درگیر این ویروس شد اما به خواست خدا در برابرش مقاومت کرد و ...
تشنگان قله های برفگیر
. دشمن غافگیر شده بود. نیم ساعت اول گیج و کور می زد؛ ولی رفته رفته با آتش زیادی که روی سرمان ریخت، کم کم زمین را شخم زد. رد تیرها مثل شهابی نورانی، در تاریکی دیده می شد و انفجارها زیر پایم را می لرزاند. افتادن رزمنده ها را می دیدم، امام جای ماندن نبود. باید جلو می رفتیم. با طلوع آفتاب مجبور شدیم جای پایمان را مابین جزایر مجنون و هورالهویزه محکم کنیم. دیگر نمی توانستیم جلو برویم. خوابم می ...
آیا نابغه بودن ارزشش را دارد؟
. من هم، ازآنجاکه علاقه ای به موسیقی بروز داشتم و قدبلند هم بودم و دست های غول آسایی داشتم، قرار بود کلی برن بعدی باشم؛ دست کم به تصریح مادرم. بااینکه خانوادۀ ما ثروتمند نبود، والدینم توانستند برایم یک پیانوی بزرگ بالدوین مهیّا کنند و بهترین معلم ها را در شهر سکونتمان، واشینگتن دی.سی، پیدا کنند. خیلی زود باروبندیلم را بسته و عازم مدرسۀ موسیقی ایستمن شدم که اسم ورسمی داشت؛ آنجا مجدداً ...
آزادگان همچنان انقلابی و وفادار به نظام اما نیازمند توجه بیشتری هستند
مردم و نیروی های نظامی مستقر در قصرشیرین همه انتظار داشتیم که عراق از آن سوی خاک و روبروی مرز حمله کند، اما آنها از پشت سرما حاضر شدند، زیرا شهرستان قصرشیرین مانند نعل اسب داخل خاک عراق فرو رفته و از 2 طرف نزدیک بهم این نعل وارد خاک ما شدند و قصرشیرین را محاصره کردند. بنده به عنوان یک پاسدار در 19 سالگی روز پنجم در جنگ شهری قصرشیرین اسیر شدم و چون سن و سالی نداشتم و هیچ آگاهی از اسارت به ...
آخرین اقدام بعثی ها پس از دفاع مقدس چه بود؟
به اسم حسین انتظامات اردوگاه بود. در خواب به من گفت: بیا سیدی عبدالامیر کارت دارد. با آن سرباز رفتیم توی اتاق. از درکه وارد شدم دو تخت آنجا دیدم. پدرم روی یک تخت نشسته بود و عبدالامیر روی تخت دیگر. گفتم: چرا دست از سر من بر نمی داری، بذار با این حال خودم بمیرم. من که با شما کاری ندارم و ... عبدالامیر دست کرد داخل جیبش و گفت بیا این برگه آزادیت. صبح که از خواب بیدار شدم حالت عجیبی داشتم و گریه می ...
سر بریده داخل اتاق من!
حرکت کردم. پانسیون در آخر بیمارستان بانه و از بخش بستری مجروحان، فاصله زیادی داشت. چراغ های پانسیون خاموش بود و ترس و وحشت مرا گرفته بود. خوابگاه بر اثر انفجار فاقد در و پنجره بود. پنجره اتاق من رو به کوچه ای خلوت بود. برای همین هیچ وقت احساس امنیت نمی کردم. وارد اتاق که شدم، لامپ را روشن کردم. ساعت از دوازده گذشته بود. عرض اتاق را بی توجه طی می کردم. پایم به چیز سفتی برخورد. با صحنه ای ...
در کنار چاه آب از نعمت آب آشامیدنی محرومیم
را به اینجا می آورند و آتش می زنند. بعضی وقتها آتش زدن زباله های آنها، موجب آتش سوزی مرتع می شود. بعد هم از ترس فرار می کنند. همین چند وقت پیش بود که چون مردی در روستا نبود، ما زنها خودمان سوار موتورسیکلت شدیم و رفتیم آتش را خاموش کردیم. این مشکلات باعث شد به اداره منابع طبیعی شکایت کنیم؛ آنها هم برای امنیت ما راه را مسدود کردند. آقای جمالی تنها مسئولی بود که همیشه زودتر از همه به فریاد ما رسید ...
بانوی روستایی که با دست خالی کارگاه پرورش قارچ راه انداخت
نشد اما فکر راه اندازی کسب و کاری برای خودش، همچنان در سرش پرورش می یافت . سرانجام پس فراغت از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، به جد و با تلاش بیشتر در پی راه اندازی کار مدنظرش، پرورش قارچ بود . جمیله عابدی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری در خصوص شروع کارش اظهار داشت: کار پرورش قارچ را از سال 1391 در نیمی از یک اتاق 21 متری بدون هیچگونه امکانات و قفسه و در تعدادی ...
سفرنامه ی ناصرالدین شاه به خراسان، سه شنبه 29 مرداد 1246؛ زن آقجه ملّا به حیدرقلی خان داده شد که بفروشد ...
فرسنگ به جلگه ی کلاته خیج رسیدیم. باغات کلاته خیج و اردو پیدا شد. پنج به غروب مانده وارد منزل شدم. قدری میوه خورده. یکی از ترکمان های محبوس را که صوفی از طایفه ی قوجوق بود، محقق کَت بسته آورد. بعضی سوالات کردم. عجب نرّه خری بود. ریش سفید بود اما هم چه گردن کلفت، قوی [و] پُرزور تا به حال ندیده بودم. اگر دستش باز بود، بیست نفر را می زد. بعد رفتم حمام سرتن شوری. این ترکمان را با دوازده نفر دیگر مرد ...
ماجرای ساختن موسیقی فیلم گاو
غرب بودم و اصلا دغدغه ام موسیقی ایرانی نبود. البته موسیقی ایرانی در خانواده ما مقوله ای آشنا بود. پدر و عمویم شاگر درویش خان بودند و تار یاد می گرفتند؛ گرچه حضور آنها درکلاس موسیقی درویش خان به این معنا نبود که آنها قصد داشتند که در زمینه نوازندگی تار حرفه ای شوند. درواقع آنها از سر تفنن و برای اینکه نسبت به موسیقی ایرانی فهم بیشتری پیدا کنند نزد درویش خان می رفتند و اصولا در دوران ...
خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، 29 مرداد 1377
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال 1377، هرشب در انتخاب منتشر می شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال 58 تا 76 در سرویس تاریخ انتخاب به صورت روزانه پوشش داده شده است در گزارش ها، اظهارات صریح آمریکاییان در مورد نقش اسامه بن لادن، [رهبر القاعده] در انفجارات کنیا و تانزانیا مهم است. از افغانستان خواسته اند که او را تحویل دهند و این را شرط شناسایی طالبان گفته اند؛ طالبان نپذیرفته اند. ...
تازه داماد تهرانی مچ نوعروس خائن را گرفت / او با مدیرش سروسر داشت + عکس
پیدا کردم و از این ماجرا شوکه شدم . وی ادامه داد: من همسرم را به خانه پدرش بردم و ماجرا را به خانوادش گفتم. آنجا نازنین به من قول داد رابطه اش را با امیر تمام کند و دیگر به من دروغ نگوید. به همین خاطر او را بخشیدم و به خانه مان برگشتیم تا اینکه آن روز ، من در محل کارم بودم که عصر به خانه برگشتم .وقتی در خانه را باز کردم متوجه شدم همسرم و امیر با هم تماس تصویری گرفته اند و ...
قسمت 3/ مصاحبه ی مطبوعاتی 25 مرداد زاهدی در تپه های ولنجک
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ بالاخره ساعت 7 [صبح یک شنبه 25 مرداد 1332] فرا رسید و اعلامیه ی دولت در رادیو خوانده شد. ولی ابدا اشاره ای به فرمان نکردند و جریان را به عنوان یک کودتای نظامی در رادیو عنوان نمودند و جز این هم انتظار دیگری از آن ها نمی رفت. بدین جهت ما بلافاصله مشغول کار شدیم و برنامه ی خودمان را دنبال کردیم. ابتدا به نظرمان ر ...
آیت الله سید کمال فقیه ایمانی درگذشت+ بیوگرافی
باید به این امر رسیدگی گنند . آیت الله فقیه ایمانی درباره نحوه دستگیریشان توسط ساواک می گویند: شب اول حکومت نظامی اصفهان که ماه رمضان هم بود وارد منزل بنده شدند، منزل حقیر مرکز فعالیت علما اعلام و انقلابیون واقع شد و به دلیل همکاری با نهضت امام خمینی و رساندن پیام ایشان به مردم پس از مزاحمت زیاد نیروهای طاغوت مرا به مرکز نیروهای ارتش و نظامی بردند. دو روز بازداشت بودم سپس به زندان منتقل ...
تجاوز جنسی به دختر 15 ساله مشهدی توسط پسر کرمانشاهی
.... مدتی قبل با نسترن در یک گروه تلگرامی دوست شدیم و هر روز با هم چت می کردیم. من به او علاقه پیدا کرده بودم و با خانواده به خواستگاری او رفتیم. برایش انگشتر و پارچه خریدیم. خاله هایم روی سر او نقل ریختند و فیلم گرفتند که فیلم مراسم نامزدی ما هم موجود است. بعد هم خودم صیغه محرمیت خواندم. اما بعد از مدتی با هم به اختلاف نظر رسیدیم و من دیگر تمایل به ادامه ارتباط نامزدی نداشتم. هر چند در این مدت هیچ ...
گزارش خبرنگار ضدفساد| انتخابات عجق وجق در باقرشهر و کهریزک! سید هادی کسایی زاده گزارشی از انتخابات ...
تا طبق نوبت به دادیاری احضار شوم. نزدیک ظهر شده بود. دادیار شعبه 7 دادیاری هم قراروثیقه 200 میلیون تومانی صادر کرد و چون نزدیک ظهر بود وقت نرسید و من به سرعت به زندان فشافویه (تهران بزرگ) منتقل شدم. روز شنبه که خانواده برای وثیقه اقدام کردند دادیار نبود و اگر اصرارخانواده و پیگیری دفتر دادستان نبود شاید هفته ها باید در بدترین شرایط زندان می ماندم. حالا ماجرای 3 شب زندان در فشافویه هم گزارش مفصلی ...
چیز هایی که سال جدید به آن ها نه خواهیم گفت
داوطلب شدن چیزی است باید آن را کنار بگذارم. من همیشه زمان بسیار زیادی را صرف انجام کار هایی مثل تهیه و چیدن مافین ها برای جلسات و جشن های مدرسه ی بچه ها می کنم و این در حالی است که به ندرت فرصت پیدا می کنم یک شام خوب برای خانواده ی خودم درست کنم. 9. دیروقت شام خوردن این هم عادت دیگری است که من و همسرم در دامش گرفتاریم، چون همیشه کار داریم. غذا دادن به بچه ها، کمک در انجام ...
دادگاه فساد انتخابات در باقرشهر را علنی برگزار کنید کاندیدای شورای شهر باقرشهر با تقدیر از قاضی ساری ...
... *پیشنهاد خرید رای به من دادند در مورد شب انتخابات از او سوال کردم که گفت: بسیار استرس داشتم و تا صبح بیدار بودم چون برخی افراد معتقد بودند بیشتر از 700 رای نمی آورم. صبح روز انتخابات وقتی از خانه خارج شدم صحنه های نه چندان خوشایندی مشاهده کردم. حتی برخی تراکت های من را جلوی شعب رای توزیع می کردند تا موجب بدنامی من شود. به سرعت تیم ستاد را جمع کردم و گفتم به هیچ عنوان اقدام به ...
من و پسرک فال فروش و قاسم سلیمانی و احمدشاه مسعود!
. * بچه های این سرزمین، قهرمان دارند، اگر تروریست ها و حامیان شان بگذارند. پسرک روزم را چراغانی کرد، از او فالی خریدم و پیاده شدم، اما بعد دلم سوخت که کاش گفته بودم خواهرش بیاید و این معلمِ قهرمان شناسیِ پسرک را می دیدم. حواسم رفت پی ظلمی که دولت های مستکبر برای کودکان این منطقه رقم زده اند و از دیدن خواهرش جا ماندم. این کودکان هر کدام یک قهرمان هستند، اگر کسی هر روز برایشان طالبان و ...