سایر خبرها
جایگاه اخلاق در ورزش
یک فردی با جسم سالم و تنومند شناخته می شود بلکه به عنوان یک فرد با اخلاق نیز شناخته می شود؛ یعنی ورزش و اخلاق در جامعه دینی ما توأمان بوده و این دو مقوله هرگز جدای از نیستند. در تاریخ ورزش کشور ما مثال های زیادی از افراد متعددی وجود دارد که با رعایت حسن خلق و تکیه بر اخلاق جوانمرادنه، سال های سال از آنها به نیکی یاد شده و نامی ماندگار را از خود به یادگار گذاشته اند. افرادی همچون پهلوان ...
چگونگی برخورد امام خمینی (ره) با فتنه
اردیبهشت سال 60، در 11 اردیبهشت به مناسبتِ روز جهانی کارگر خطاب به گروهک ها می فرمایند: شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابلِ این موج خروشان انسان های برپاخاسته مقاومت کنید، پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه ها را زمین بگذارید و این شیطنت ها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آنها به زندگی خودتان ادامه بدهید. پس از اتمام حجت امام با ...
رهبری امام خمینی و آیت الله خامنه ای و نصرالله به ما اعتماد به نفس می دهد
ما را به پیروزی تقویت می کنند، عزت بخشید و این رهبری از زمان نهضت اسلامی معاصر حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی (قدس سره الشریف) شروع شده و اکنون وارث ایشان در حمل پرچم حق ولی امر مسلمانان حضرت آیت الله خامنه ای ( دام ظله الشریف) و رهبر ما در مقاومت اسلامی جناب سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله است. ** متن کامل وصیت نامه شهید القنطار متن وصیت نامه سمیر القنطار که 30 سال از عمرش ...
مردی به وسعت دفاع مقدس
. چه چشم انتظارهایی از جنس زنان و مادران صبور که با خبرهای او خود را آماده کردند تا با دلی داغدار تا آخر عمر به حضرت زینب (س) اقتدا کنند و چه چشم هایی که بیش از 37 سال همچنان صبورانه به قفل در خیره مانده است! سهم دیدار او برای هر خانواده خیلی زیاد نبود اما او همیشه در دسترس بود. خانواده ها از او شماره تلفنی داشتند که از طریق آن می توانستند در ساعتی معین از شب، جویای حال عزیزان خود بشوند ...
بایسته های مدیران در کلام حضرت علی (ع) (4)
اختلافاتی که ریشه در هوای نفس، نخوت، غرور و منفعت طلبی ها دارد در پرتو تقوا از بین می رود و وحدت و همدلی جایگزین اختلافات می شود. حضرت علی (ع) هنگامی که کسی را برای امارتی می فرستاد یک نامه به عنوان عهدنامه برای خود او می نوشت و نامه ای دیگر هم خطاب به مردم نوشته و ایشان را از امارت کارگزار خود مطلع می کرد. در یکی از این نامه ها و به هنگام انتصاب عبدالله بن عباس به کارگزاری بصره خطاب به ...
جدیدترین وضعیت شیعیان نیجریه و شیخ ابراهیم زکزاکی / ربوده شدن دختر رهبر نیجریه توسط ارتش
علیه السلام در روستایی در حومه شهر کانو واقع در شمال نیجریه را که به شهادت 20 تا 30 شیعه منجر شد، بر عهده گرفت. بوکوحرام یک گروه تکفیری تروریستی است که مقر اصلی آن نیجریه است. این گروه از سال 2009 میلادی ده ها شهر نیجریه را به تصرف خود در آورده و هزاران نفر را نیز به شهادت رسانده است. بوکوحرام به هم راه گروه تروریستی داعش مسئول بیش از نیمی از مرگ ومیر در حملات تروریستی در سراسر جهان طی ...
شرایطی که ارث زن بیشتر از ارث مرد است
نصیب او شده، شریک است و به طور غیرمستقیم، ارث مرد هم در اختیار او قرار می گیرد، در صورتی که سهم ارث زن می تواند دست نخورده برایش باقی بماند (امینی، 1384، ص89). شهید مطهری نیز علت دو برابر بودن سهم الارث مردان نسبت به زنان را در لزوم پرداخت مهریه و تهیه نفقه بر مردان می داند (مطهری، بی تا، ص250). امام رضا ( علیه السلام ) درباره تنصیف ارث زن می فرمایند: علت اینکه ارث ...
کتابی که شهید شوشتری را روایت می کند
فرهنگ شهادت را منتقل کنیم کتاب، رمان، فیلم، سریال و... از ابزارهای مناسب این کار است. او به شخصیت شهید شوشتری اشاره کرد و گفت: من سال های زیادی به عنوان بسیجی و شاگرد در کنار ایشان بودم. این آشنایی به سال 59 بر می گردد. شهید شوشتری در آن زمان فرمانده ما بودند. از نظر جسمانی رشید و تنومند بودند و صورت بااُبهتی داشتند که هیبت ایشان مرا تحت تاثیر قرار می داد. اما به حدی در سنگر با ما ...
معرفی امتیازات و خصوصیات جامعه مهدوی به جهان وظیفه همگانی است
به گزارش ادیان نیوز ، این مرجع تقلید در نوشتاری به مناسبت نهم ربیع الأول سالروز آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام می نویسد: روز شریف نهم ربیع المولود از ایام الله بزرگ و مقدّس است. این روز فرخنده و پربرکت، آغاز ظهور ولایت حضرت ولی الله الاعظم امام مبین و حصن حصین بقیه الله فی الأرضین موعود انبیاء مرسلین، خاتم الأوصیاء المعصومین، مولانا المنتظر و العدل المشتهر و الإمام الثانی عشر الحجه بن الحسن ...
آیا امام حسین(ع) حج خود را ناتمام گذاشت
روز هشتم ذی الحجه معروف است به یوم الترویه . یکی از سؤالاتی که درباره حضرت سیدالشهداء(ع) در دهه اول ذی الحجه مطرح می شود این است که چرا امام حسین علیه السلام حج خود را در روز ترویه ناتمام گذاشت و مکه را ترک کرد. مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی به این شبهه پاسخ گفته است که در ادامه می خوانید: قبل از آن که به تحلیل تاریخی این پرسش بپردازیم، باید این نکته را متذکر شویم که از دیدگاه فقهی، این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستی است؛ زیرا امام در روز هشتم ذی حجه یوم الترویه از مکه خارج شد (1).در حالی که اعمال حجّ که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی حجه آغاز می شود. بنابراین، امام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد. بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکه، عمره مفرده انجام داد و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکه و احتمالاً در فاصله های مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای ورود در اعمال حج نمی شود. در برخی از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوی حضرت سیدالشهدا(ع) سخن به میان آمده است.(2) گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند. (3) ولی به نظر بعید می آید که آن حضرت به احرام حج محرم شده باشد چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد علی القاعده روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود و جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست. برای تایید این مطلب روایاتی در کافی نقل شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَی بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَهِ بِیَوْمٍ إِلَی الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(4) از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود. از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد. در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمود: قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّهِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ إِلَی الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَی مِنًی وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَهِ فِی ذِی الْحِجَّهِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ .(5) امام حسین(ع) در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد. بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکه، عمره مفرده انجام داده و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکه و احتمالاً در فاصله های مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای ورود در اعمال حج نیست و شاید وقتی که خبر دار شد که نیروهای مخفی یزید قصد ترور آن حضرت را در حرم دارند، تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند آن زمان امام حسین(ع) برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد و در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد. از نقطه نظر تاریخی بالأخره این پرسش باقی است که با وجود آن که یکی از علل انتخاب مکه، داشتن فرصت مناسب برای تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانی ویژه که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغی برای آن حضرت فراهم آمده است ناگهان مکه را ترک کرد؟ به طور خلاصه می توانیم علل این تصمیم ناگهانی را چنین ذکر کنیم: 1- احتمال خطر جانی از برخی عبارات امام حسین(ع) که در مقابل دیدگاه شخصیت های مختلفی که با بیرون رفتن آن حضرت از مکه و حرکت به سوی کوفه مخالف بودند، ابراز شده چنین بر می آید که امام علیه السلام ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود می دانست؛ چنانکه در جواب ابن عباس می فرماید: کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوست داشتنی تر از کشته شدن در مکه است (6) نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانه ای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من می خواهند، به دست آورند (7) نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهی نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(8) بالاخره در بعضی از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده ای را همراه با سلاح های فراوان برای ترور امام حسین(ع) در مکه فرستاده بود. (9) 2- شکسته نشدن حرمت حَرَم در ادامه برخی از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوی حضرت سیدالشهدا(ع) وجود داشت که نمی خواهد حرمت حرم امن الهی، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموی باشد. آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض آمیز نسبت به او که بعدها در مکه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست به صراحت بیان می دارد. ایشان در جواب ابن زبیر می فرماید:. پدرم (علی علیه السلام) برای من نقل کرد که در مکه قوچی است که به وسیله آن حرمت شهر شکسته می شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم .(10) پی نوشت ها: 1٫ واقعه الطف، ص147 2 . وسائل الشیعه، ج 1، ص 246، کتاب حج، باب 7، ابواب العمره ج 2 و 3٫ 3 – شیخ مفید، الارشاد ج 2 ص 68 . 4و5- الکافی ج: 4 ص :536 6٫ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 159٫ 7٫واقعه الطف، ص 152٫ 8٫سید بن طاووس، لهوف، ص 82٫٫ 9٫همان،ص82٫ 10 . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 546٫ ...
ساختار اندیشه فقهی محقق اردبیلی در زبدةالبیان (2)
کند که در سطور آتی تفصیلاً آن را بیان می کنیم. از این روایت برداشت می شود عدم رد و منع امام (علیه السلام) بر عمل اجیر شدن حضرت موسی، به نوعی امضاء آن توسط شریعت اسلام است. ایشان فقط اجیر شدن در موردی خاص را تأیید نمی فرماید نه به طور مطلق (86). بنابراین، به ذهن خطور می کند علتی وجود داشته که محقق اردبیلی حجیت این حکم را برای شرعیت اجاره قبول ندارد که در ادامه به پاسخ آن می پردازیم. فاضل ...
درس هایی برای وکلای ملت و مدیران اجرایی
... مولای متقیان معیار امانتداری در بین همه مسلمانان هرکس بخواهد برای تشخییص امانتداری یا خیانت کاری مسولین در هر جای جهان معیاری در دست داشته باشد باید این کلام امام علی (ع) را ملاک قرار دهد _من با این جامه های اندک خویش و این بار و بنه و مرکب که میبینید به سرزمین شما پا نهادم “هر گاه بیشتر از انچه به هنگام امدن با خود ببرم به یقین من از خاءنانم. نامه حضرت علی ...
آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود+دلیل
به گزارش نماینده ، آیت الله سید طه موسوی هشترودی استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به روایتی عجیب در کتاب بحارالانوار اظهار داشت: امام صادق(ع) می فرمایند آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود سلیمان بن داوود(ع) است و این به دلیل مال، ثروت و سلطنتی است که در دنیا به او داده شد. (1) وی تصریح کرد: معنای حدیث آن نیست که مقام و منزلت حضرت(ع) متأخر از دیگر انبیاء یا شهدا است بلکه به خاطر کثرت اموال ...
گلدون وبلاگی 137 همه با هم منتشر شد
برسد که قرار است همه چیز خوب پیش برود... ادامه مطلب ******************************** همه باهم منتشر کرد: پوستر/ شش تدبیر حضرت امام رضا علیه السلام در نبرد با مأمون ادامه مطلب ***************************** همه با هم منتشر کرد : پنج کار را انجام بده و سپس، هر گناهی که خواستی، بکن ادامه مطلب ****************************** ...
آیا در اسلام نگاهی شبیه اصطلاح جهان وطنی وجود دارد؟
اختلاف زمان و محیط، دارای روش ها و راهکاری متفاوت بودند، اما همه آنها دارای یک رسالت بودند که آن دعوت مردم جهان به توحید، یگانگی و عدالت، و مبارزه با شرک بود. در باره دعوت جهانی پیامبر اسلام، در حدیثی از امام مجتبی (ع) می خوانیم: عده ای از یهود نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: ای محمد تویی که گمان می بری فرستاده خدایی و همانند موسی (ع) بر تو وحی فرستاده می شود!؟ پیامبر (ص) کمی سکوت کرد، سپس ...
خدیجه، بانویی منتظر برای نبوت پیامبر / رحلت ساقی حاجیان مکه و جد اعلای پیامبر
...> بعد از وفات حضرت ابوطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) بود که پیامبر مامور به هجرت از مکه به مدینه شدند. دیگر اینکه در همین روز در سال 41ه ق آغاز خلافت غاصبانه معاویه در پی صلح تحمیلی بر امام حسن مجتبی (ع) بود. این خلافت سبب رویدادهای تاثر برانگیزی شد، که از مهمترین آنها باید به قتل امام حسن(ع) حادثه کربلا، واقعه حره، سوزاندن خانه کعبه اشاره کرد. این خلافت غاصبانه سبب روی کار آمدن سلسله ...
فرزند وزیر اطلاعات: به دعوت مردم لبیک گفته ام
دلسوزانه و روشنگرانه علما و روحانیون منطقه به ویژه حضرات ائمه محترم جمعه و حمایت از مدیران باکفایت و مسئولین دلسوز و تلاش در جهت فراهم سازی بستر خدمت آنان به مردم به عنوان راهکار خدمت موثر در عرصه نمایندگی شما مردم عزیز اساس کار ما خواهد بود. امیدوارم توفیقات الهی و عنایت حضرت ولی عصر(عج) رفیق راهمان گردد که محبت های بزرگوارانه شما مردم عزیز را با خدمتی خالصانه پاسخگو باشیم، طول عمر مقام معظم رهبری و توفیف دولت خدمتگزار تدبیر و امید و همه ی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین،سرافرازی ملت رشید و شهید پرور شهرستانهای لامر و مُهر را از ایزد منان مسئلت دارم. ...
سرباز شیعه ای که داعش از او می ترسد+ تصاویر
وجود دارد و عراق، هزاران ابوعزرائیلِ سرسخت دارد. وی که به "رامبوی عراق” و دیگر نام ها شناخته می شود، پس از پیوستن به بسیج مردمی عراق، گردان های امام علی (علیه السلام) را تشکیل داد. شخصیت ابوعزرائیل، مجموعه ای از ویژگی ها را جمع کرده است که در نوع خود بی نظیر است. از یمن به سمت شما در عربستان خواهیم آمد کلیپ کوتاهی از دیدار ابو عزرائیل و یکی از اعضای جنبش انصارالله منتشر شد که ...
توصیه های ائمه(ع) درباره انگشترها
به گزارش ملیت به نقل از قدس آنلاین، بنابر تصریح روایات از معصومان علیهم السلام بر دست کردن انگشتری با برخی از سنگ ها خواص ویژه ای دارد و برکاتی را برای صاحب خود به همراه می آورد. خواص فیروزه عبد المؤمن انصاری می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمودند: دستی که انگشتر فیروزه در آن باشد، محتاج نمی گردد. حسن بن علی بن مهران نیز می گوید: بر موسی بن جعفر (ع) وارد ...
روزنامه های دوشنبه
ها زمان برد و هنوز هم به سرانجام نرسیده است. این روزنامه با انتشار تصویری از سمیر قنطار، نوشت سمیر قنطار آزاده معروف لبنانی که بیش از 30 سال در زندان های رژیم صهیونیستی اسیر بود، در حمله جنگنده های صهیونیستی به شهر جرمانا در حومه جنوبی دمشق به شهادت رسید. 'گروه اپرا 'عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است. در این یادداشت آمده است: تح الفتوح، صلح حدیبیه، پیوند ...
تحریفات عاشورا، ستمگرانی که بانی مجالس عزاداری بودند
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد در مجالسی که به یاد امام حسین بن علی(ع) برگزار می گردد شیعیان آن حضرت واقعه جانگداز محرم سال 61 ه را به یاد می آورند. در مظلومیت امام سوم شیعیان اشک می ریزند، سینه می زنند بر اساس احادیث وارده تباکی می کنند و سنت دیر پای عزاداری را پس از گذشت قرن های متمادی بر پا و زنده نگه می دارند. از وظایف روحانیون، گویندگان مذهبی، بر پاکنندگان محافل روضه خوانی، دارندگان تریبون های رسمی، رسانه های عمومی به ویژه صداوسیما این است که زمینه هایی را فراهم کنند تا در این گونه جلسات پیروان و علاقه مندان به نواده پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) که می فرمود: حسین (ع) از من است و من از حسینم، روز به روز در کنار مراسم سنتی سینه زنی و روضه خوانی آگاهی بیشتر درباره قیام کربلا پیدا کنند و بدانند تنها هدف از شهادت حضرت حسین (ع) شفاعت گنه کار و یا فقط گریه کردن برای آن حضرت و یاران باوفایش نبوده و نیست بلکه توجه به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور و مبارزه با ستمگر و زیر بار جور و ظلم نرفتن و آموختن درس شهامت و فداکاری می باشد. در ادوار مختلف عده ای از علما و اسلام شناسان درباره تحریفات عاشورا، کتاب هایی به رشته تحریر درآورده و یا طی سخنرانی ها در مجامع علمی و حوزوی و دانشگاهی در این باره مطالب مفید و ارزنده ای اظهار داشته و جامعه بویژه یاران امام حسین(ع) را آگاه نموده و گویندگان، مداحان و روضه خوانان را سفارش نموده اند که با سخنان خود وحدت جامعه مسلمانان را خدشه دار ننمایند، احادیث و روایات کذب بازگو نکنند، در منابر اشعار و مطالب سخیف نخوانند و به دنبال سیاست بازی و مداحی کوچه بازاری و مجیزگویی نباشند. آیه ا... شهید مرتضی مطهری درباره تحریفات عاشورا می نویسد: اگر بخواهیم روضه های دروغی را که می خوانند جمع آوری کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود! من فقط برای نمونه عرض می کنم، مرحوم حاج میرزاحسین نوری اعلی الله مقامه، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمدباقر بیرجندی محدث که مرد بسیار فوق العاده ای بوده است، محدثی است که در فن خودش فوق العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشته است. مرد با ذوق و بسیار با شور و حرارت و با ایمانی بوده است. گو اینکه بعضی از کتاب هایی که این مرد نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش کردند، ولی معمولا کتابهایش خوب است، مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است بنام لؤلؤ و مرجان" که با اینکه کتاب کوچکی است ولی فوق العاده خوب است. در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. همه این کتاب در دو فصل است، یک فصل آن درباره اخلاص، یعنی خلوص نیت است که یکی از شرایط گوینده، خطیب، واعظ، روضه خوان این است که خلوص نیت داشته باشد . منبر که می رود، روضه که می خواند، به طمع پول نباشد و چقدر عالی در این موضوع بحث کرده است که من وارد بحث آن نمی شوم. شرط دوم، صدق و راستی است، و در اینجاست که موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ ها را چنان بحث کرده که من خیال نمی کنم در هیچ کتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این کتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این کتاب در دنیا وجود نداشته باشد. عجیب این مرد تبحر از خودش نشان داده است. 1 اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدیده اباعبدا...(ع) گریه کند بر این دروغ هایی که به اباعبدا...(ع) نسبت داده می شود گریه کند. 2 هیچ حادثه ای در تاریخ های دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقل ها با یکدیگر انطباق دارد و به یکدیگر نزدیک هستند. 3 کتاب معروفی است به نام " روضه الشهداء " که نویسنده آن ملاحسین واعظ کاشفی است... این کتاب به فارسی هم هست و تقریبا 500 سال پیش تالیف شده است،... (1) ملا حسین مرد ملا و با سوادی بوده و کتاب هائی هم دارد و صاحب انوار سهیلی است. ... قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلی مراجعه می کردند. شیخ مفید رضوان ا... علیه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به"ارشاد" شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج بجای دیگر نداریم. از اهل تسنن، طبری نوشته ، ابن اثیر نوشته، یعقوبی و ابن عساکر و خوارزمی نوشته اند. من نمی دانم این بی انصاف (ملاحسین کاشفی) چه کرده است!. ... داستان ها را بشکل افسانه درآورده است... در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضه الشهداء را باضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت بنام اسرارالشهاده، واقعا مطالب این کتاب انسان را وادار می کند که به اسلام بگرید. 4 خواست آنهایی که در مساجد و چه آنهایی که بالخصوص در منزلشان مجلسی بر پا می کنند،. ... ازدحام جمعیت است!. ... این نقطه ضعف است. نقطه ضعف دومی که در مجالس عزاداری هست و بیشتر از ناحیه عوام الناس است و خوشبختانه کمتر شده است، مسئله شور و واویلا بپا شدن است. منبری در آخر منبرش حتما باید ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، که تنها اشک ریختن قبول نیست، باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود. من نمی گویم مجلس از جا کنده نشود، من می گویم این نباید هدف باشد. 5 در هر شهر و روستا و منطقه در روزهای شهادت ائمه بزرگوار علیهم صلوات الله اجمعین به ویژه در ایام محرم و صفر بر اساس سنت بسیار پسندیده مراسم برپا می کنند برابر با اعتقاداتی که دارند غذای نذری وصلواتی توزیع می کنند در واقع خواست برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در این گونه جلسات و محافل آشنایی بیشتر با اهداف سرور آزادگان جهان حسین بن علی(ع) می باشد. بنابراین اگر زراندوزانی با رانتخواری یا ارتشا یا اختلاس یا اجحاف به مردم در پی برگزاری مراسم عزاداری باشند، گویندگان و مداحانی که برای هر جلسه نه تنها صدها هزارتومان بلکه میلیونها تومان طلب می کنند، نوحه خوان هایی که با سبک های غیر قابل قبول اشعار و ترانه های مبتذل می خوانند، آن عده از دولتمردانی که با صحنه سازی های مشمئز کننده به مقاماتی دست یافته اند، زراندوزان و مفسدان اقتصادی و زمین خوارانی که در این ایام سیاه پوش می شوند و بر سر و سینه می زنند و با بخشی از پول های باد آورده عده ای از مردم را اطعام می کنند باید بدانند بیراهه می روند و دیر یا زود بر سر هر کوی و برزن شناخته خواهند شد و مهمتر آن که در پیشگاه پروردگار متعال باید جوابگو باشند. تاریخ را که مطالعه می کنیم در می یابیم. عاشورا در تاریخ چندان تحریف گردیده و اهداف امام حسین علیه السلام چنان محو و مسخ شده بود که هیچ خطری از جانب آن، متوجّه زورگویان نبود. در بی ضرر و بی خطر بودن عاشورا، برای زورگویان حاکم همین بس که خود آنان، بانی و متولّی مراسم عزاداری بودند. فی المثل شاه عبّاس، مجالس عزا برگزار می کرد و در دسته های عزاداری شرکت می نمود و ناصرالدّین شاه، هیچ تعارضی بین شیوه های ظالمانه حکومتش و تأمین بهترین و پیشرفته ترین امکانات برای برگزاری تعزیه نمی دید. بیفزایم مراسم عزاداری را که پهلوی در ماه محرم برگزار می کرد و خود در آن حضور می یافت و پای منبر می نشست 6 شاه عباس صفوی یک دسته جلاد نیز داشته است به نام چیگیین یا گوشت خام خور. کار ایشان آن بود که مقصران را بفرمان شاه، زنده می خوردند. این مجازات شوم و نفرت انگیز ظاهرا از زمان مغول و تیمور به یادگار مانده و بواسطه شاه اسماعیل اول سر سلسله پادشاهان صفوی به شاه عباس رسیده بود، زنده خواران شاه را ملک علی سلطان جارچی باشی اداره می کرد یکی از مورخان زمان درباره این دسته از جلادان شاه عباس چنین نوشته است:. ... و در زمره ای دیگر از این قبیل که در فرمان جارچی باشی بسر می بردند. مسمی به چگیین یعنی گوشت خام خور، آن فرقه نیز آلت سیاست و غضب بودند که گناهکاران واجب التعذیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن(7) ایشان را به دندان قطع نموده بلع می فرمودند و هم چنین بقیه اعضای ایشان را به دندان انفصال داده، می خوردند. تا حیات از آن گروه مسلوب می گشت. این جماعت لباس مخصوص داشتند جهت امتیاز. بدین طریق که تاج های بی عمامه ضخیم طویل به قدر یک ذرع بر سر می گذاشتند و. ... و اکثر این گروه مردمان قوی هیکل، کریه المنظر و طویل القامه بودند. 8 شاه عباس اسیران دشمن یا مقصران و کسانی را که گرفتار قهر و غضب شاهانه او می شدند به اشکال مختلف می کشت. کور کردن، گوش و بینی و زبان بریدن، زنده پوست کندن، در آب جوش سوزاندن دست و پای بریدن و قطعه قطعه کردن، در خام(9)گاو کشیدن، شکم دریدن و گردن زدن و کباب کردن و به حلق آویختن و سرب گداخته در گلوی مقصران ریختن و امثال آنها از جمله سیاست های عادی و معمولی وی بود که برای هر یک در تاریخ های زمان شواهد گوناگون موجود است. 10 شاه عباس پیاده از اصفهان به مشهد می رفت مجالس عزاداری و تعزیه بر پا می کرد در آن مراسم شرکت موثر داشت، خود را کلب (سگ) آستان علی می نامید اما ولیعهد و پسر، بعضی از یاران، اقوام، نزدیکان خود را می کشت و در تاریخ زندگی او نقل نموده اند در سالی که عید میلاد مسیح(ع) مصادف با روز ماه مبارک رمضان بود به همراهان خود اعم از کشوری و لشکری و روحانیون دربار شراب داد و به آنها گفت بخورند. 11 چه زیباست که از این همه حوادث و وقایع تحریف شده بیاموزیم که هدف مقدس امام حسین(ع) و قیام عاشورا در جنبه های مختلف اخلاص، تربیت، اخلاق، شجاعت، تحمل عقیده مخالف، عزت نفس و مخالفت با ظلم، ستمگری و ستم پذیری و در یک کلام خصایل نیک انسانی را رشد دادن و رذایل اخلاقی را مذمت کردن و از دامن جامعه اسلامی پاک نمودن، سیره امام (ع ) وبقیه ائمه و پیشوایان و سرور آنان پیامبرگرامی اسلام(ص) بوده است. آنان برای رشد و تعالی و ترقی جامعه از جان خویش مایه گذاشتند و امام (ع)در حرکت از مکه به طرف عراق فرمود: هر کس آماده است تا در راه احیای سیره جدم از خون دلش مایه بگذارد و بگذرد با من بیاید که فردا صبح عازمم این روش سرور آزادگان امام حسین(ع) در انسان سازی است و ختم کلام اینکه: ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی مدیر مسئول پی نوشت ها : 1- حماسه حسینی ، استاد شهیدمرتضی مطهری، جلد اول، صفحه 18 و 19 2- همان، صفحه 30 3- همان، صفحه 31 4- همان، صفحه 53 و 54 و 55 5- همان، صفحه 102 و 103 6- از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه ، محمد اسفندیاری، صفحه 37 7- انف یعنی بینی و اذن یعنی گوش 8- زندگانی شاه عباس اول ، نصرا. .. فلسفی، جلد اول و دوم، صفحه 470- 469، چاپ انتشارات علمی، سال 1364 9- خام گاو یعنی پوست دباغی نشده 10- زندگانی شاه عباس اول، صفحه 471- 472 11- همان، صفحه 638-641 ...
نهم دی ماه حجت را بر همه تمام کرد/ به میدان سیاست و اعلام حضور که می رسیم، حرکت 9 دی را می بینیم
. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونی - که شرائط غبارآلودگیِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت؛ کار بزرگی بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی (علیه السّلام) را می بیند. این کار ها کارهائی نیست که با اراده ی امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهی است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسی - که من بار ...
پیش بینی حاج احمد از خطری که در کمین بیت امام بود
پشتیبانی تمام و کمال از حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله تعالی) در طی سال های 1368 الی 1373 برزبان مبارکش جاری می ساخت . حاج احمد آقا سرپیچی از ولایت را زمینه ساز سقوط نظام قلمداد می کرد و ولایت رهبری را مثل ولایت امام زمان می دانست و می گفت قافله سالار اهداف خمینی کبیر، شاگرد عزیز او حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی است . آری یادگار امام می گفت: قافله سالار ...
واعظ و اهل منبر باید مخلص و صادق باشد (1نظر)
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد مسلمانان اعم از شیعه و سنی، آزادگان جهان، بسیاری از پیروان دیگر مذاهب و ادیان و کسانی که در کشورهای مختلف دنیا با زندگانی امام حسین(ع) آشنایی داشته باشند در ماه های محرم و صفر خود را عزادار سرور و سالار شهیدان می دانند و در عزایش اشک می ریزند. در طول جنگ، همه ابعاد کربلا با هم گره خورده بود. مداحانی که رزمنده بودند، هم حماسه می آفریدند و هم اشک می ریختند. نام شان و عکس شان نیز مطرح نبود. اما امروز کافی است که سری به برخی مجالس بزنید، نام برخی مداحان اطوار آنان، نوع موسیقی ای که انتخاب می کنند، جعلیاتی که تحت عنوان وقایع کربلا مطرح کرده و به خورد مردم می دهند، همه، نشان می دهد که هدف، مسابقه در گرفتن اشک است... - گاهی اشک می ریزیم که بیعت کرده باشیم و گاهی اشک می ریزیم که اعتراض خود را نشان دهیم. همه این عزاداری ها برای امام حسین(ع)، بدان خاطر است که می خواهیم با او بیعت کنیم. در محرّم، در هر خانه ای که شما پرچم سیاه می زنید و هرگاه پیراهن سیاه می پوشید یعنی: ای حسین بن علی(ع)! من هم در حزب شما هستم. می خواهم حسینی باشم. این رنگ سیاه پرچم و یا رنگ سرخ خون دلم، همه بهانه آن است که به رنگ شما درآیم، به رنگ خدا درآیم. رنگ خدا چیست؟ بی رنگی. من می خواهم صفات شما را پیدا نمایم و از همه رنگ ها و نیرنگ ها رهایی پیدا کنم... - اگر می خواهیم از مصیبت بگوییم، باید حقایق کربلا را بیان کنیم. به جای آنکه اهل بیت را کوچک نماییم، از خباثت یزید، شمر، عمرسعد و ابن زیاد سخن بگوییم. جنایت درباره هر کسی از ابنای بشر انجام شود، رقت انگیز است اما درباره کسانی که عزتی داشته اند، رقت انگیزتر است. پیامبر(ص) فرمودند: اکرام کنید عزیز قومی را که ذلیل شده است .1 در تاریخ 22/8/94 مقاله ای تحت عنوان تحریفات عاشورا و ستمگرانی که بانی عزاداری بودند در این ستون درج گردید. پنجشنبه و جمعه شب هفته گذشته در دو جلسه روضه خوانی و در دو محل جداگانه با فاصله چهار،پنج کیلومتر برای شرکت در مراسم سالگردی بر حسب اتفاق راقم این سطور را پای منبر گوینده ای نشاند که حدود نود درصد مضامین و مطالب ارائه شده توسط وی در هر دو شب یکسان بود اما آنچه بیشتر باعث شگفتی می شد اهانت هایی بود که آن شخص در لابلای گفتارش نثار عده ای از فعالان سیاسی و بعضی از طرفداران و بزرگان فرقه های اسلامی در صدر اسلام می کرد که جز ایجاد شکاف و دو دستگی و حربه به دست مخالفان و معاندان و دشمنان کشور و اسلام دادن نتیجه ای در بر ندارد. به بزرگان حوزه های علمیه و علمای دارالعباده در کمال ادب پیشنهادی مطرح می گردد تا در صورت صلاحدید هر سال قبل از فرا رسیدن ماه های عزاداری سرور و سالار شهیدان طی جلساتی تذکرات لازم به بعضی از گویندگان و منبری ها و طلاب بدهند باشد تا از تکرار این گونه مطالب خودداری گردد یا اگر بعضی از آن منبری ها توانایی حفظ و صحیح خواندن آیات و احادیث را ندارند از روی نوشته و یادداشت جملات را بازگو کنند و از تحقیر و توهین و بیان اظهارات خلاف واقع در مورد هر انسان مسلمانی به جد خودداری نمایند. منبر جایگاه با عظمتی است که به سادگی نباید نوشته های روزنامه ای و سایت هایی را که بدون مدرک و دلیل به افرادی تهمت و افترا وارد می کنند نقل نمود یا منبر را نباید جولانگاه حمله به کسانی قرارداد که نماد و شخصیت مورد احترام اقوام و مذاهب اسلامی هستند. گرچه مردم هر شهر و دیار، بسیاری از وعاظ و طلاب را می شناسند که بعد از تحقیق و بررسی و مطالعه منبر می روند و خوشبختانه توانسته اند طرفداران زیادی را به خود جذب نمایند. مردم هر کوی و برزن هم از علم و موعظه و نصیحت آنان بهره می برند. چون به فرموده عالم جلیل القدر محدث نوری واعظان باید راستگو باشند و از دروغگویی پرهیز کنند و با اخلاص و صداقت جامعه را هدایت و راهنمایی نمایند. در این ستون بخش هایی از بیانات مقام معظم رهبری در سال های 87 و 88 در دیدارهای متعدد با مردم نقل می گردد: خط قرمز از نظر نظام اسلامی و از نظر ما، عبارت است از اهانت به مقدسات یکدیگر. آن کسانی که نادانسته، از روی غفلت، گاهی از روی تعصبهای کور و بیجا، چه سنی و چه شیعه، به مقدسات یکدیگر توهین میکنند، نمیفهمند چه می کنند. بهترین وسیله برای دشمن همین ها هستند؛ بهترین ابزار در دست دشمن همین ها هستند؛ این خط قرمز است. 2 هم عالم شیعه، هم عالم سنی، باید این را بفهمند؛ این را درک کنند. بدیهی است دو تا مذهب در برخی از اصول، در برخی از فروع با هم اختلاف دارند؛ البته در بسیاری هم با هم اتحاد دارند. اما اختلاف به معنای دشمنی نیست. 3 خیلی از این مردم بیچاره ی بی خبرِ سلفی و وهّابی که بوسیله ی دلارهای نفتی تغذیه می شوند تا بروند در اینجا و آنجا عمل های تروریستی انجام بدهند - در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور – نمی دانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که می رود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام می دهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه می کند. 4 باید برویم به سمت وحدت. امروز دنیای اسلام محتاج وحدت است. عوامل تفرقه هم وجود دارد؛ باید بر آن عوامل فائق آمد؛ باید بر آن عوامل پیروز شد. 5 اینکه در دنیای تشیع علیه برادران اهل سنت، در دنیای تسنن علیه برادران شیعه کتاب بنویسند، تهمت بزنند، بدگویی کنند، این نه هیچ شیعه ای را سنی خواهد کرد، نه هیچ سنی ای را شیعه خواهد کرد. آن کسانی که مایلند همه ی مردم دنیای اسلام به محبت اهل بیت و ولایت اهل بیت بگروند، بدانند با دعوا راه انداختن و با اهانت کردن و با دشمنی کردن هیچ کس را نمی توان شیعه کرد و به ولایت اهل بیت متوجه کرد. دعوا ایجاد کردن جز بَغضاء و جدائی و دشمنی هیچ اثر دیگری ندارد و این بغضاء و دشمنی و جدایی همان چیزی است که امروز آمریکا می خواهد، صهیونیست ها می خواهند و دارند برای آن تلاش می کنند. 6 نظر خوانندگان آیینه را به گفتار یکی از مراجع تقلیدجلب می نماید: مبلغان در منابر خود به قرآن و حدیث تکیه بیشتری کنند و شایسته نیست که مبلغان فقط به مسائل سیاسی بپردازند. این مرجع تقلید در همایش مبلغان اعزامی در ایام محرم 1437 که در سالن اجتماعات مدرسه فیضیه برگزار شد، افزود: مبلغان در منابر خود به قرآن و حدیث تکیه بیشتری کنند و بدانند که اگر فقط به مسائل سیاسی بپردازند شایسته منبر نیست و اگرچه اثری فوری داشته باشد اما اثر دائمی ندارد در حالی که باید استخوان بندی منبرشان قرآن و حدیث باشد. بعد به عنوان ضرورت، مسئله سیاسی را مطرح کنند. 7 یکی از فعالان سیاسی درباره بعضی از مداحان اینگونه اظهار نظر می کند بیاییم زمان حالا را با زمان امام(ره) مقایسه کنیم. در زمان ایشان مداحان وجود داشتند، ولی کشور ما کشور مداحی نبود. کشور عقل و منطق بود. اگر بنا بود مراسمی باشد باید دانشمندان و اندیشمندان سخن می گفتند و با مردم حرف می زدند. اگر کسی چاپلوسی و تملق می کرد، امام(ره) با او برخورد می کرد و اجازه نمی داد چاپلوسان و متملقان به مداحی بپردازند. الان می بینیم بخش زیادی از رسانه ملی در اختیار برخی از مداحان است. بخشی زیادی از مجالس ما در اختیار برخی از مداحان است. حتی مدتی کار به جایی رسیده بود که اصلا در مراسم فاتحه و بعد از آن اصلا سخنران را دعوت نکنند و خود مداح از اول تا آخر برنامه را اجرا کند؛ یعنی ما این وضعیت را پرورش دادیم و این اراده ای پشت قضیه بود تا مداحان جایگزین دانشمندان شوند، مداحان جایگزین نخبگان شوند. کلاس های مداحی تشکیل شد. بسیاری از بچه هایی که چهار روز در یک نهادی رفتند، دوره مداحی می بینند و تلاش می کنند این مداحی را به عنوان شغل انتخاب کنند. اصلا مداحی تخصص و شغل شده است. آن وقت مداحان با هم مسابقه می گذارند. مداح که فضیلتی ندارد، علمی هم برای ارائه که ندارد. فقط صدایی دارد و چهار بیت شعر می تواند بخواند. بالاخره باید به کسی بپرد، از کسی تعریف کند، به کسی توهین کند تا کارش رواج پیدا کند. کسی هم که صدای بلندتری داشته باشد و روی بیشتر و بتواند جسورانه به شخصیت ها حمله کند، در میان قشری از جامعه و نه افکار عمومی میداندار می شود. حالا یک روز این فرد هست و روز دیگر فرد دیگری جایگزین او می شود. ما باید با این فرهنگ مقابله کنیم. 8 متاسفانه امروز در جامعه شیعه، عده ای مرد و زن و جوان و پیر ما گرفتار چنین رفتارهای ناپسندی شده اند که بجای آگاهی بخشی و اعتراض و فریاد علیه ستمگران و متجاوزان به حقوق انسان ها و اندیشیدن و تفکر درباره حرکت و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) و الگو گرفتن از مکتب حیات بخش فرزند رسول خدا که افتخار تاریخ بشریت و همه آزادگان جهان است مجالس عزاداری آن بزرگوار در مواقعی شده است وسیله تحقیر و توهین به مخالفین حزب سیاسی و نوحه خوانی هایی با آهنگ های مبتذل خوانندگان روزگار پهلوی و اشعار سخیف و بی مغز که نه تنها دل ها را جلا نمی دهد و بیدار نمی کند که می میراند و اندیشه ها را سست و اعتقادات نسل جوان را پوک و پوچ و بی محتوا می کند. و سخن پایانی، نقل گفتاری از یک نویسنده در هفتصد سال پیش که می گوید: سخنان قصه گویان و نیز واعظانی که در گفتار خود بدعت ها می آمیزند نارواست. قصه گو اگر اخبار دروغ بگوید فاسق است و بازداشتن او واجب، همچنین است واعظ بدعت گذار که حضور در مجلس او جز به قصد رد گفتارش نارواست. واعظی که جوان باشد و خود را برای زنان بیاراید و در جامه و وضع ظاهری از قبیل داشتن موهای دراز و نیز در حرکات و رفتار خود را مقبول زنان بنماید باید از وعظ ممنوع گردد زیرا فساد آن بیشتر از صلاح است. 9 مدیر مسئول پی نوشت ها : 1- روزنامه ایران، 27/7/94 2- دیدار مردم سقز، 29 اردیبهشت 88 3- دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان، 23/2/88 4- در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج، 22/2/88 5- در سالروز ولادت حضرت پیامبر اعظم (ص)، 25 اس-فند 87، خبر آنلاین 6- دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم به مناسبت عید سعید غدیر خم، 27 آذر 87 7- سایت جماران، آیت الله العظمی سبحانی8- رسول منتجب نیا، روزنامه شرق، 18/7/94 9- آیین شهرداری ، محمد احمد قرشی، 648-729 ه. ق، صفحه 183 ...
100 توصیه مهم رهبری به هیات های عزادارای
، شکرگزاری کنیم و این عواطف را تحریک کنیم، راهش آن است؛ نه، اشتباه است. ( 11 /2 /1392) اختلاف افکنی یا تحریک عصبیتهای اختلاف افکن، مصلحت نیست؛ نه امروز مصلحت است، نه زمان امام صادق (علیه السّلام) مصلحت بود؛ آنها هم جلویش را گرفتند. بعضی از افراد سطحی نگر به این مسئله توجه ندارند.( 11 /2 /1392) ضرورت خودسازی مداحان توجه به اخلاق: عزیزان من! مردم از صدای شما خوششان می ...
دلایل پیوند عاشورا و انتظار
عاشورا و انتظار ، در تطوّر حیات مکتب شیعه، دو نقطه عطف، محسوب می شوند و با همین دو مفهوم، بسیاری از مبانی، اصول و عقاید مذهب تشیع، مورد مطالعه قرارگرفته و از سایر فرقه ها و نحله های اسلامی، باز شناخته می شود. البته ما معتقدیم که اساس و مبنای تشیع، به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گذاشته شده است و شخصیت هایی مانند حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن (علیه السلام) برای نشو و نشر آن زحمات فراوانی کشیده و مرارت های بسیاری را تحمل کرده اند؛ اما حادثه عاشورا به عنوان انقلابی شناخته می شود که موجب شد بسیاری از زوایای تاریک و پنهان عملکرد خاندان اموی آشکار شود و اسلام حقیقی و نیز حقانیت ائمه (علیهم السلام)، عیان گردد. پس از واقعه کربلا و امامت ائمه بعدی (علیهم السلام)، جریان غیبت آخرین امام شیعیان، برجسته ترین موضوعی است که جزء اعتقادات اصلی پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، به شمار می آید. این اعتقاد برخواسته از این اصل است که خداوند هیچ گاه، زمین را بدون حجت نمی گذارد. بر این اساس و با غایب شدن ظاهری حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نظرها، مفهوم انتظار متولد، و مسئله انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جزء مبانی فکری و عقیدتی واقع شد. بر اساس این مفهوم، اگر چه حجت خدا، در پسِ پرده غیبت به سر می برد، اما به صورت محسوس و غیر محسوس، جهانیان و خاصه، شیعیان را همواره از عنایات و توجهات خود، بهره مند می کند و لحظه ای از راهنمایی و ارشاد آنان، باز نمی ایستد. به دنبال پذیرش مسئله غیبت، این اعتقاد نیز تثبیت شد که با فراهم شدن شرایط ظهور، آن حضرت به اذن خداوند ظهور خواهد کرد و بساط ظلم و بیداد را برخواهد چید و جامعه را به سوی کمال و سعادت، هدایت خواهد کرد. هرچند که از عاشورا، به عنوان یک واقعه و حادثه یاد می شود و از انتظار، به عنوان یک اعتقاد؛ ولی بررسی و شناخت شخصیت های خالق این دو مفهوم و اهداف و برنامه های ایشان، این فرضیه را به دست می دهد که میان این دو عنصر اصلی اعتقادات شیعی، اتحاد و هم پوشانیِ کامل برقرار است. اما این ارتباط، چیست و چگونه این دو مفهوم، در یک قالب جای می گیرند و نهایتاً به هم می پیوندند؟ این، سوالی است که پاسخ به آن، هدف این نوشتار است. تحلیلی بر مفاهیم پیوند: در لغت به معنی خویشاوندی و نزدیکی نَسَبی و هم چنین به عمل فروبردن شاخه درختی به درخت دیگر گفته می شود.68 گاهی، پیوند و رابطه ای که میان دو چیز و یا دو کس برقرار می شود، آن دو را تا سر حدّ اتحاد پیش می برد؛ به گونه ای که میان آنان، هیچ فاصله و مرزی باقی نمی ماند. مراد از پیوند در عبارت پیوند عاشورا و انتظار ، به نوعی با هردوی این معانی سازگار است. عاشورا: در زبان عربی، به معنی دهمین روز ماه است. عاشورا از جمله روزهایی است که نزد مسلمانان و یهودیان، اهمیت داشته و دارد. به اعتقاد یهودیان، عاشورا یا کیپور ، روزی است که خداوند در آن، فرعونیان را در رودخانه نیل غرق کرد و حضرت موسی (علیه السلام) و بنی اسرائیل را از دست ایشان نجات داد؛ از این رو، روز دهم ماه تشرین را -که عید کیپور نامیده می شود- روزه می گیرند و آن را کفاره گوساله پرستی ِ بنی اسرائیل، می دانند. البته بسیاری از مورخان عرب، معتقدند که عاشورای مورد نظر یهودیان، با عاشورا ی مسلمانان، از لحاظ زمانی تفاوت دارد. به اعتقاد آنان، عاشورای یهود (کیپور)، روز دهم ماه تشرین (اولین ماه عبری) است. اما در نزد مسلمانان، این روز اعتبار دیگری دارد. بسیاری از اهل سنت، این روز را روزی مبارک و خجسته می دانند و بر این باورند که در این روز، خداوند، آدم و حوا را آفریده است؛ لذا روزه گرفتنِ در این روز را مستحب می دانند. ولی در نظر شیعیان، این روز، به جهت کشته شدن امام حسین (علیه السلام) در آن، شوم است؛ لذا این روز را روز حزن و اندوه قرار می دهند و در مساجد، برای امام حسین (علیه السلام)، نوحه سرایی و مرثیه خوانی می کنند.69 انتظار: در لغت، به معنی چشم به راه داشتن 70، و در اصطلاح چشم انتظاری برای فرا رسیدن ظهور موعود آخرالزمان است. هرچند که اعتقاد به مهدویت ، در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود دارد، اما انتظار ، در فرهنگ شیعه، هویت یافته است. به اعتقاد مکتب شیعه، دوازدهمین وصی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، در پس پرده غیبت است و در زمانی که فقط خدا می داند، ظهور خواهد کرد؛ لذا اعمال و مناسکی را جهت تعجیل در فرج آن حضرت، انجام می دهند. عاشورا و انتظار به مثابه دو فرهنگ روشن است که منظور از عاشورا، صرف واقعه ای که در آن، امام حسین (علیه السلام) و یارانش به شهادت رسیدند نیست. چه آن که، اگر با این رویکرد، سالگرد عاشورا را گرامی بداریم، آن را به سطح یک سنت، تنزل داده ایم. بنابراین عاشورا را باید به چشم حادثه ای نگریست که رفته رفته به شکل فرهنگی پایدار در آمده و بر باورهای اعتقادی، استوار گشته است؛ لذا می توان ادعا کرد که حادثه عاشورا، از سطح فرهنگ نیز گذشته و به مثابه یک مکتب درآمده است. در این فرهنگ و مکتب، مفاهیمی همانند عزت، ایثار، شجاعت، ایمان، عمل به تکلیف و... به برکت حماسه امام حسین (علیه السلام) و اصحابش، بسیار جلوه نمایی می کند. انتظار نیز به باور ما، بر مدار معنای لغوی و حتی بر محور اعتقاد تعبدی به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نمی گردد. انتظار در فرهنگ شیعی، مفهومی با تشعشعات همه جانبه است. در این باور، انتظار، صرفاً اعتقاد به ظهور منجی نیست؛ بلکه اعتقاد ی عملی و همراه با مسئولیت می باشد و مهمترین مسئولیت نیز، فراهم نمودن زمینه های ظهور و دعا برای فرج حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به این ترتیب، اعتقاد به ظهور، همراه با عمل به تکالیف، رنگ و بوی عبادی پیدا می کند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند: اِنتظارُ الفَرج عِباده 71٫ پس انتظار نیز همانند عاشورا، تبدیل به فرهنگ شده است؛ فرهنگی که در رأس آن، اعتقاد به غیبت و ظهور دوازدهمین ولیّ خداوند، قرار دارد. شخصیتهای اصلی فرهنگ عاشورا و انتظار چنان چه گذشت، عاشورا و انتظار از حد یک واقعه و عقیده عبور کرده و تبدیل به دو فرهنگ قوی و بالنده شده اند که امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به عنوان قهرمانان و شخصیت های اصلی، در رأس آن ها قرار دارند. در واقعه کربلا، امام حسین (علیه السلام) مرکزیت جریان را بر عهده داشت. ایشان در تمام طول جریان کربلا- یعنی از زمانی که کاروان حسینی (علیه السلام)، به واسطه اجبار یزید بر اخذ بیعت، تصمیم به خروج از مدینه گرفت و در مسیر پر حادثه کربلا واقع شد، تا زمانی که حماسه خونین عاشورا به وقوع پیوست- محوریت اصلی را به دوش می کشید و تصمیمات به اراده ایشان، اتخاذ می شد. هر چند که در قیام عاشورا، خاندان آن حضرت، به ویژه حضرت زینب علیها السلام و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) نیز هنرنمایی کرده اند، اما جملگی آنان، تحت پرچمی گرد آمده بودند که امام حسین (علیه السلام) به اهتزاز درآورده بود. اما در فرهنگ انتظار، قهرمان و شخصیت اصلی، حضرت حجت بن الحسن (علیهما السلام) است. در این فرهنگ، همان گونه که امام حسین (علیه السلام)، در جایگاه امامت، حماسه عاشورا را خلق کرد، حضرت حجت (علیه السلام) نیز از همان جایگاه، فرهنگ و عقیده انتظار را آفرید. پنهان شدن آن حضرت از نظرها، باعث شد که پیوسته شعله شور و اشتیاق به ظهور و دیدار آن حضرت، در قلوب منتظران و پیروان، زبانه کشد. در فرهنگ انتظار، همه عناصر، پیرامون شخصیت آن حضرت قرار می گیرد. سخن گفتن از تاریخ و فلسفه غیبت، دوران غیبت، مدت غیبت، ارتباط با نائبان خاص، شرایط و زمان ظهور، وظایف منتظران و هر موضوعی که در فرهنگ انتظار مطرح می شود، به صورت مستقیم به شخصیت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبط است. بدین ترتیب، هنگامی که از پیوند عاشورا و انتظار سخن می گوییم، به نوعی از پیوند امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته ایم؛ چه آن که، عاشورا و انتظار با نام این دو شخصیت الهی، قابلیت طرح و معنا پیدا می کند و اگر برای یک لحظه نام امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از مفهوم عاشورا و انتظار جدا کنیم، برای این دو مفهوم، ماهیتی جز معنای لغوی، باقی نخواهد ماند. . منبع: تبیان مهدویت ...
ضرورت و اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع)
٫ حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به ابن شبیب می فرماید: ای پسر شبیب! محرم، ماهی است که مردم در دوران جاهلیت ستم و قتل را در آن حرام می دانستند، ولی گروهی از مسلمانان، این حرمت را نشناختند، فرزند پیامبر را به قتل رساندند و زنان و فرزندانش را به اسارت بردند. اگر خواستی بر کسی بگریی، برای حسین بن علی گریه کن؛ زیرا او را مانند گوسفند ذبح کردند. هم چنین هیجده تن از اهل بیت او را که در روی زمین ...
چهارم محرم"در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای ...
در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود. عبیداللّه به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید، یافتید! و یزید را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکو است! و به زیر دستان احسان می کند! و عطایای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.وی برای مردم شام نیز عطایائی مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوی نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند. برخی از مورخین تعداد افرادی که به سپاه عمر بن سعد پیوستند را در 4گروه ذکر کرده اند که شامل: شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ این نیروها تا روز عاشورا در سپاه عمر بن سعد حضور داشته اند.در برخی از اسناد تاریخی هم تعداد لشکریانی که به عمربن سعد ملحق شدند را بیست هزار نفر ذکر کرده اند. حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا حر بن یزید بن ناجیه ریاحی، جد او، عتاب ، ندیم نعمان بن منذر ( پادشاه حیره ) و پسر عمویش، احوص، شاعر و از اصحاب رسول خدا بود.حر از سران کوفه بشمار میرفت. عبید ا...ابن زیاد او رابرای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد. حر اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری نمود. حر علی رغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود و هنگامی که دید عمر بن سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام مصمم است، به کاروان حسینی ملحق شد، توبه کرد و در سپاه امام جنگید تا به شهادت رسید. در تاریخ آمده است: حر به امام حسین علیه السلام گفت: هنگامی که عبیدالله بن زیاد مرا به سوی شما روانه ساخت و از قصر بیرون آمدم، از پشت سرم صدایی شنیدم که می گفت: ای حر! شاد باش که به خیر رو می آوری. وقتی پشت سرم را نگاه کردم، کسی را ندیدم. با خود گفتم من به پیکار حسین علیه السلام می روم و این چه بشارتی است؟! هرگز تصور نمی کردم که سرانجام از شما پیروی خواهم کرد. (ابصار العین، صفحات 115 و 116) بعد از توقفگاه عقبه ، کاروان امام حسین یکسره تا منزل شراف رفت. هنگام سحر، امام به جوانان فرمان داد آب فراوان با خود بردارند و به راه بیفتند. نیمه های روز، همچنان که راه می رفتند، یکی از همراهان امام گفت: الله اکبر امام حسین علیه السلام فرمود: چرا تکبیر گفتی؟ عرض کرد: نخلستان دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا سوگند، ما هرگز در این سرزمین، درخت خرما ندیده ایم. امام فرمود: پس چه می بینید؟ گفتند: به خدا سوگند آنچه می بینیم، تعداد زیادی اسب است. فرمود: به خدا من نیز همان را می بینم. آن گاه فرمود: اینجا پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم؟ برخی از اصحاب گفتند: بله، داریم. توقفگاه ذوحسم سمت چپ ماست. اگر به آن جا برویم، تپه ای است که می توان از یک سو با این لشگر مواجه شد. امام به راه افتاد و اصحابش نیز به دنبالش به سوی ذوحسم رفتند. چیزی نگذشت که گردن اسبان نیز از دور پیدا شد. لشگریان ابن زیاد، چون دیدند کاروان امام حسین علیه السلام، راه خود را کج کرده است، آنان نیز راه خود را کج کردند و برای تصرف ذوحسم شتاب کردند اما کاروان امام زودتر به انجا رسید و آن را تصرف کرد. عصر شده بود و امام حسین علیه السلام و لشگر حر در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند. امام به سپاهش فرمود آماده رفتن شوند، آن گاه به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید. پس از نماز، امام حسین علیه السلام رو به لشگریان حر کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: اگر از خدا بترسید و حق را برای اهل آن بدانید، خداوند خشنود خواهد شد. ما خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستیم و از اینها به فرمانروایی بر شما سزاوارتریم. اینها مدعی چیزی هستند که به ایشان تعلق ندارد و به زور و ستم در میان شما رفتار می کنند. اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و می خواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامه هایتان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز می گردم. حرّ گفت: به خدا سوگند، من نمی دانم این فرستادگان و این نامه ها که می گویی چیست؟ امام به یکی از یارانش فرمود: ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامه های ایشان در آن است بیرون بیاور. عقبه نامه ها را آورد و جلوی امام خالی کرد. حر گفت: ما از آن کسان نیستیم که این نامه ها را به تو نوشته اند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم. امام حسین فرمود: این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم. امام حسین علیه السلام پس از آن که نماز عصر را در ذوحسَمَ به جا آورد و با لشگریان حرّ احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد: به سوی مدینه باز گردید. اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می خواهی؟ حرّ گفت: غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین می گفت، من نیز می گفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمی توانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. امام حسین فرمود: از من چه می خواهی؟ گفت: می خواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم. فرمود: به خدا من همراه تو نخواهم آمد. حرّ گفت: من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت. این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حر گفت: من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامه ای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و درباره ی شما مرتکب گناهی نشوم. اینجا بود که امام علیه السلام از راه قادسیه (که به کوفه می رفت) به سمت چپ حرکت کرد و حر و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند. امام حسین علیه السلام پس از رویارویی با حرّ و لشگریانش و اصرار حر بر رفتن امام به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و اصرار سرسختانه امام بر بازگشت به مدینه، تصمیم گرفت راه سومی را پیش گیرد. بنابراین حرکت کرد و حر و لشگریانش نیز در پی او به راه افتاد. حرّ پیوسته به امام علیه السلام می گفت: ای حسین! به خدا سوگند اگر جنگ کنی، کشته خواهی شد! امام حسین می فرمود: مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا گمان می کنید اگر مرا بکشید، کارهای شما رو به راه و خاطرتان آسوده خواهد شد؟ اشتباه می کنید! من در پاسخ شما همان چیزی را می گویم که برادر اوس به پسر عمویش گفت. آن هنگام که اوس می خواست به یاری رسول خدا برود و پسر عمویش او را می ترساند و می گفت: کجا می روی؟ کشته خواهی شد. اوس در پاسخش سه بیت شعر خواند: من می روم و مرگ برای جوان ننگ نیست، آن هنگام که نیتش حق باشد و در حال ایمان به اسلام بجنگد. و در راه مردان صالح و شایسته جانبازی کند و از نابودشدگان در دین جدا گشته، به گنهکاری پشت کند. پس در این صورت اگر زنده ماندم، پشیمان نیستم و اگر مردم، بابت تو که زنده خواهی ماند و بینی ات به خاک مالیده خواهد شد، سرزنشی بر من نیست. حر بن یزید با شنیدن این حرف ها دانست که امام حسین تن به کشته شدن داده ولی تن به خواری و تسلیم شدن به ابن زیاد نداده است. از این رو خودش را کنار می کشید و با همراهان خود می رفت تا اینکه حسین علیه السلام به منزل عذیب الهجانات رسید. حر بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است، به عمر بن سعد گفت: آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟ عمر پاسخ داد: آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسان ترین اتفاقش افتادن سرها و بریده شدن دست ها باشد. حر گفت: آیا پیشنهادش راضی تان نکرد؟ ابن سعد گفت: اگر به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت. حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد. مردی از قبیله ی او به نام قره بن قیس به او گفت: امروز اسب خود را آب داده ای؟ حر گفت:نه. گفت: نمی خواهی بدهی؟ من نیز اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم آبش دهم. حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین علیه السلام رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: ای حرّ می خواهی چه کنی؟ می خواهی حمله کنی؟ حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت. مهاجر گفت: به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو می بینم؟! حر گفت: به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمی گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست. حّر هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با امام حسین علیه السلام مصمّم است، به سپاه حسینی پیوست و به امام گفت: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! من همان کسی هستم که تو را از بازگشت به وطنت بازداشتم و همراهت آمدم تا تو را ناچار کردم در این سرزمین توقف کنی. گمان نمی کردم پیشنهاد تو را نپذیرند و به این سرنوشت دچارت کنند. به خدا اگر می دانستم کار به این جا می کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی زدم. اکنون از کرده ام به سوی خدا توبه می کنم. آیا توبه من پذیرفته است؟ حسین علیه السلام فرمود: آری، خداوند توبه تو را می پذیرد. اکنون از اسب پایین بیا. حر گفت: من سواره باشم برایم بهتر است از این که پیاده شوم. می خواهم همچنان که بر اسب خود سوار هستم، ساعتی با دشمن برای یاری ات بجنگم تا کشته شوم. سخنان حرّ خطاب به سپاهیان یزید حرّ پس از آنکه به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست و توبه کرد، در برابر لشگر عمر بن سعد ایستاد و گفت: ای مردم کوفه، مادرتان در سوگتان بگرید! این بنده ی صالح خدا را فرا خواندید و هنگامی که به سوی شما آمد، دست از یاری او برداشتید؟ شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهیم جنگید، اکنون رو در روی او ایستاده اید و می خواهید او را بکشید؟ راه نفس کشیدن را بر او بسته اید، از هر سو محاصره اش کرده اید و از رفتنش به سوی سرزمین ها و شهرهای الهی جلوگیری می کنید. حسین همچون اسیری است که در دستان شما گرفتار شده؛ نه می تواند سودی به خود برساند و نه زیانی را از خود دور کند. آب فرات را که یهود و نصاری و مجوس از آن می آشامند و سگان و خوک های سیاه در آن می غلتند، بر روی حسین و زنان و کودکان و خاندانش بسته اید، تا جایی که آنان از فرط تشنگی به حال بیهوشی افتاده اند. چه بد رعایت محمد صلی الله علیه و آله را درباره فرزندانش کردید! خدا در روز تشنگی محشر، شما را سیراب نکند! . ظاهرا حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود: اضرب فی اعناقکم بالسیف انی انا الحر و ماوی الضیف اضربکم و لا اری من حیف عن خیر من حل بارض الخیف که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را حر گذاشته است، حر و آزاده ای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة و دست بر چهره اش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنی تمیم او را بیرون کربلا دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، جایی که در قدیم به آن نواویس می گفته اند. درباره فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) در منابع تاریخی آمده است که عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند. جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. گردآوری وتنظیم:مجید کریمی ...
کرامات قمر بنی هاشم(ع) از زبان خادم حرم ابوالفضل اعباس(ع)(التماس دعا)* حکایت اسحاق یهودی * حکایت عرب ...
پوشم و با عشایر بصره همراه می شوم، در آن صورت کسی مرا نخواهد شناخت ، گفت وگوی آن دو به پایان می رسد، محمد حسین راهی کربلا می شود و روزی پس از اربعین به بغداد باز می گردد. شبانگاه در خواب می بیند که به زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) مشغول است. امام(ع) از حرم بیرون می آیند. ابوالفضل(ع) علی اکبر(ع) قاسم بن حسن(ع) و حبیب بن مظاهر همراهان حضرت اند، امام از حبیب می خواهد تا نام زائران را بنویسد ...
مرحوم مغفور شادروان دکتر علی سلطانی مرد خدا بود
بیش از هزار نامه و مکاتبه را شخصاً با یک قلم خودکار بسیار قاطع و صریح در راه سازمان دهی و پیشرفت دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد به رشته تحریز در آورد. در حدیثی از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده است که می فرمایند : هر مؤمنی باید دارای سه نشان باشد : یک نشان از خدا و آن عیب پوشی بندگان خداست؛ یک نشان از پیامبر اکرم اسلام(ص) که آن خلق خوش و بردباری است و یک نشان از ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین و آن صبوری و شکوری است. از دیدگاه این حقیر، در مرحوم دکتر سلطانی این سه نشان به وضوح آشکار بود. بنده از سال 1360 تاکنون با این مرد دوست و نزدیک بودم؛ به حق یک مسلمان واقعی متخلّق با اخلاق و رفتار اسلامی بود و تجلّی و تبلور یک شخصیّت فرهنگی و به واقع معلّم اخلاق بود. مردی متوکّل به خداوند متعال که با امید به امدادهای او، در راه اداره و سازمان دهی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد کوشش خستگی ناپذیر داشت. بسیار باهوش، زیرک، خردمند، مدیر و مدبّر بود. سحر خیزی کامروا بود. با عشق به مولایش حضرت علی علیه السلام و با صبری جمیل و پشتکاری وصف ناپذیر و با اسلحه حلم وبردباری مدیریت می نمود. هرگز قسم نمی خورد و از افرادی که زیاد قسم می خوردند بدش می آمد. هیچ گاه غیبت نمی کرد و با خوش بینی با مشکلات مواجه می شد. پیوسته قلم به دست، بدون منشی و ماشین نویس در هر زمان و مکان، مُهر دانشگاه و سربرگ رسمی آن به همراه داشت و با شماره سیّار دفتر اندیکاتور مکاتبه می کرد، بسیار روان و ساده می زیست. شاید با اطمینان بتوان گفت : بیش از هزار نامه و مکاتبه را شخصاً با یک قلم خودکار بسیار قاطع و صریح در راه سازمان دهی و پیشرفت دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد به رشته تحریز در آورد. و خلاصه، باید بگویم دکتر سلطانی یک الگوی واقعی مدیریّت اسلامی، یک مسلمان واقعی و یک معلّم حقیقی بود. روحش شاد و با مولایش و هم نامش حضرت علی علیه السلام محشور باد. ملتمس دعا- دکتر جلیل بهارستان عضو هیأت علمی دانشگاه سراسری یزد و دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد ...