سایر منابع:
سایر خبرها
عروسی با کفش های کتانی! + عکس
... **: اخلاقشان چطور بود؟ همسر شهید: قیافه اش را هر کسی می دید می گفت وای چقدر بداخلاق است! مثلا طرح بصیرت که بود در پادگان، گفتند که حاج آقا باید صحبت کند، گفتم صحبت کنید، من هم می ایستم؛ بعد یکی از خانم ها برگشت گفت: خدایی چه مدلی با حاج آقا زندگی می کنی به این بداخلاقی؟! گفتم برعکس است؛ اتفاقا خیلی خوش اخلاق است؛ اینقدر در خانه با بچه ها شادی می کنند، بعضی مواقع کُشتی می گیرند ...
6 روایت متفاوت از شهید احمدی روشن: با این کارها شهید نمی شوی
90 یعنی همان سالی که شهید شد گفت: من امسال می خواهم تمام محرم را مشکی بپوشم . صبح روز حادثه که نزدیک اربعین بود، وقتی سیاه پوشید گفتم: چرا سیاه می پوشی؟ خندید و به شوخی گفت: دلم می خواهد . زیاد اهل تظاهر نبود، مثل همیشه از خانه رفت بیرون. صدای آسانسور را شنیدم رفت. من علیرضا را بردم مهد بعد برگشتم خانه. امتحان داشتم، درس می خواندم . بعد پسرخاله ام زنگ زد، او در دفتر نهاد ریاست جمهوری ...
هیچ کس پسری مثل من ندارد
رعایت این مسائل است. 2 سال طول کشید تا با هم ازدواج کردند. روزی که قرار خواستگاری عطیه خانم را گذاشتیم مصطفی داخل خانه نیامد، در همان کوچه ماند، من هم رویم نمی شد چیزی بپرسم تلفن زنگ خورد و مادر عروس خانم برای جواب دادن تلفن رفت، از این فرصت استفاده کردم و به عطیه خانم گفتم: مصطفی تک پسر و عروس یه دانه پسر شدن، خیلی سخت است، او هم جواب داد: سعی می کنم بتوانم، همین. تنها چیزی که بین ما رد و بدل شد ...
مروری بر کتاب حاج قاسمی که من می شناختم
، پدر تو -یعنی پدربزرگ این بچه- به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا می ایستم؛ ایستاد تا بچه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد، بعد رفت. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت که به معرفی این کتاب اختصاص دارد، آمده است. در این دو سالی که از شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت و مدافعان حرم، حاج قاسم عزیز ما می گذرد، کتاب های متنوع و متعددی درباره او چاپ و منتشر ...
سوءاستفاده مهرشاد سهیلی از حسن نیت بزرگان اصولگرا
اما بی توجه به حضورش، از بلوطی می پرسم موسیان گذرگاه مرزی ندارد؟ می گوید: سال 82 آقای عادل آذر نماینده بودند و پیگیری کردند و گذرگاه مرزی تایید شد اما هیچ کاری نشد. بعد از پایان کلامش، رو به مهرشاد می کنم که سمت راست من روی یکی از مبل های یک نفره نشسته است. اول بحث درباره چگونگی مطلع شدنش از آمدنم به موسیان می گوید: تقریبا دیشب منزل بودیم یکی از آقایان زنگ زدند و گفتند کسی آمده و درباره شما تحقیق ...
مراسم عقد انقلابی شهید رضاقدیری/ پاسخ سلحشورانه شهید به شبهات امروزی پیرامون دفاع مقدس
.... پس از تفحص پیکر این شهید، خانواده او برای وداع با پیکر مطهر شهیدشان به معراج شهدای تهران آمده بودند. مردم هم برای زیارت شهید و عرض تبریک و تسلیت به خانواده شهید به معراج شهدا آمدند. از اعضای خانواده شهید خواهر، همسر و دو فرزند شهید حضور داشتند و والدین شهید به رحمت خدا رفته اند. حال در این مورد که پیکر شهید رضاقدیری بعد از 39 سال بازگشته است، اعضای خانواده چه احساسی ...
حاج قاسم خودش همراهانش را انتخاب می کرد
بامداد 13 دی 1398 در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، چهار ایرانی و تعدادی از نیرو های حشدالشعبی عراق نیز به شهادت رسیدند. سردار حسین پورجعفری همراه همیشگی حاج قاسم و سه محافظ ایشان و همچنین شهید محمد شیبانی راننده و محافظ ابومهدی مهندس از جمله این شهدا بودند. در حالی که هنوز از دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی و یارانش فاصله نیفتاده، یادکردی از همراهان شهید حاج قاسم را تقدیم حضورتان می کنیم. ...
مادر شهید احمدی روشن: شیوه زندگی، نوع مرگ را مشخص می سازد
خدا فقط بگو که فرزند من زنده است که او جواب داد دعا می کنم زنده باشد. همسرم برادر شهید است و برادرش در سال 60 شهید شده است. وقتی ما به خانه او می رفتیم همسرم مرتب گریه می کرد و می گفت خدایا من یک بار کمرم شکسته و دیگر نمی توانم تحمل کنم. من خطاب به او می گفتم این چه حرفی است بچه من زنده است و از خدا می خواستم که معجزه کند و مصطفی را به من برگرداند. وقتی که با همسرم به خانه رسیدیم دیدم ...
بخت شوم من؛ زن بارداری که از سوی شوهر مواد فروشش مجبور به حمل مواد مخدر شد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، 26 سال داشت ولی موادمخدر باعث شده بود که شبیه یک زن 40ساله به نظر برسد. می گفت با پدرش زندگی می کرده و یکبار ازدواج کرده و شوهرش به رحمت خدا رفته. در ادامه صحبت هاش رفت سر اصل مطلب: در خیابان با مصطفی آشنا شدم و با او ازدواج کردم که بعد فهمیدم معتاد و مواد فروش است و زنش هم از او جدا شده، چاره ای نداشتم باید در این زندگی می ماندم چون پدر پیر من ...
اوصاف دوستداران واقعی امام زمان (عج)
به قیمت خوبی آن را بفروشم. خلاصه، او را به انبار محل جنس بردم و اول به شاگردم گفتم: چند استکان چای بیاور، میخواستم او را نمک گیر کنم. بعد از نوشیدن چای، سراغ یکی از گونی ها رفت و سر آن را باز کرد و گفت: این ها که خراب است؟! گفتم: شما پول جنس خراب را بده. ما هم پول جنس سالم از شما نمی گیریم. اصلاً شما نصف قیمت بده. گفت: نه، من جنس سالم می خواهم و پول جنسِ سالم هم می دهم. هر ...
همه گفتنی ها درباره شهید کاظمی را با یک یا دو کتاب نمی توان بیان کرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا)، به مناسبت سالروز شهادت حاج احمد کاظمی و همراهانش در سانحه سقوط هواپیما (19 دی 1384)، چهارمین برنامه از سری جدید سلسله نشست های تخصصی قرار سه شنبه ها ، 21 دی ماه با حضور همرزمان شهید کاظمی، دست اندرکاران انتشاراتی که به نام این شهید متبرک است و خادمان تارنمای شهید کاظمی بر سر مزار شهیدان احمد کاظمی و حسین خرازی، در گلستان شهدای اصفهان (تخت فولاد)، قطعه شهدای عملیا ...
شیرین مثل محبت همسر
بعد از مرگ من به تو بازگردانند ؟ زن جواب داد: مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو می کنند که زودتر بمیری، اما حالا به جای آنکه مرگ تو را آرزو کنند، از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خداوند می خواهم که سال های زیادی زنده بمانی. کسی چه می داند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی! مرد از تیزهوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم ...
شرط ازدواج مان مدافع حرم ماندن غلامرضا بود
. به دوستش گفتم گوشی غلامرضا دست شماست؟ گفت بله، رفته خط فردا پس فردا می آید. وقتی آمد می گویم به شما زنگ بزند. دو سه روزی گذشت و خبری نشد. دوباره زنگ زدم و مجدداً همان دوستش جواب داد. فردای آن روز از بنیاد دو، سه نفر به منزل ما آمدند. گفتند ما به خانواده نیروهای مان سر می زنیم. با خودم گفتم همسرم از سال 92 رفته چرا اینها امروز به دیدار ما آمدند. بعد هم شماره برادرشوهرم را خواستند. من هم شماره را ...
این مشکل من و تو ندارد! / چالش های زوج های نابارور در جامعه
درمان نازایی نه تنها از بارداری و زایمان طبیعی دشوارتر و دردناک تر است بلکه تنش های روحی و روانی فراوانی را نیز به همراه دارد. با این حال، ما رو به خدا کردیم و گفتیم خدایا ما همه تلاش مان را کردیم، تو هم تحملش را به ما بده. بچه نداشتن پایان زندگی مشترک ما نشد. اوایل حال روحی خوبی نداشتم و تا مدت ها داروی افسردگی مصرف می کردم. از بودن توی جمع فامیل و دوستان فرار می کردم تا این که به لطف ...
انتشار چاپ دوم کتاب شهید احمد کاظمی/ حاج احمد پناه رزمندگان در دوران سخت حوادث بود
.... من را که دید گفت: دیدی به تو گفتم با برادرت خداحافظی کن، چون شهید می شود. گفتم حاج آقا، برادرم مجروح شد و برگشت. پرسید مگر او را ندیدی؟ برادرت برنگشت، با گردان جلو رفت و شهید شد. آنجا فهمیدم که حاج احمد به جایگاهی رسیده بود که بسیاری چیزها، از جمله این را که چه کسی در عملیات شهید خواهد شد، می دانست. من به او نزدیک بودم و می دیدم نزدیک عملیات ها به بعضی ها توجه بیشتری نشان می دهد، و بعد آن ها ...
ناگفته هایی از شورای انقلاب / ماجرای اولین برخورد مرحوم هاشمی با کارتابل اداری / بالاترین حقوق را آقا ...
چه کار می کنی؟ و به زور او را به جلسه برد و بعد از مدتی آن فرد معاون نهضت سوادآموزی شد. یا زمانی هم در آبادان درگیری های سیاسی زیاد شده بود. به من زنگ زدند که ما به شدت نیازمند مدیر برای رادیو تلویزیون آبادان هستیم. من هم سریع به آقای باهنر گفتم که مدیر نیاز داریم که یک باره گفتند خودت می روی؟ من جا خوردم اصلا چنین چیزی در خودم نمی دیدم اما به همین سادگی بود. فقط کافی بود من قبول کنم همان روز حکم ...
فرمانده ای که فدای نیروهایش شد
...، مرد زندگی، پدر بچه هایش و تمام هستی اش را از دست بدهد خیلی سخت است. تا دو سال به همین منوال بود. تا اینکه یک روز رفتم گلستان شهدا و گفتم: موسی جان از خدا بخواه که اشک چشمانم خشک شود؛ امروز موقع گرفتن ناخن های نازنین زینب چشمانم تار می دید. دارم کور می شوم. و از آن به بعد آرام تر شدم. وقتی یاد آن روزها می افتم، غربت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه برایم تداعی می شود. زمانی که همسرم شهید شد همه می ...
این مرد اعدام خود را خواست / در لرستان رخ داد+ گفتگو
تسخیری هم گذاشتن برام اما خب کاری نتونست بکنه محکوم شدم به قصاص. بعد هم تو دادگاهمون گفتن شما این رو دزدیدین بردین بیابون و بعدشم کشتین اون رو. اینارو برامون پرونده سازی کردن اما اون شب ما نفهمیدیم که کی اون رو زد شب بود دیگه. نه که چهار نفر بودیم اونها هم خیلی بودن. تو این درگیری دسته جمعی نفهمیدیم کدوم مون با سنگ زدیم بهش. ها. هر چهار نفر ما محکوم شدیم به این قتل. من متهم ردیف دوم بودم ...
محبوب حبیب ؛ روایتی از ماجرای شهادت محمود مرادی در جریان عملیات کربلای 5
؟ – بله. – من افتخار می کنم که کت و شلوار به شهید رو تنم کنم. چشم حاج آقا! کت و شلوار را گرفت و رفت. پدرتوی جیبش هم مقداری پول، کادوی عروسی گذاشت. در دلش چه غوغا و بغضی بود، فقط خدا می دانست. بعد ها همان جوان، هر از گاهی می آمد و سر می زد بهش. حتی یک بار پسرش را هم با خودش آورد مغازه. می گفت: هیچ وقت اون روز رو یادم نمیره. عزیزه و آقاماشالا آخرین جمله محمود ...
توجه ویژه دفتر شعر، موسیقی و سرود رسانه ملی به استعدادهای شهرستان ها
اشاره به شعر ناصر فیض افزود: یک بار مادرم گفت تو 100 شغل داری جای بچه های مردم را گرفته ای. گفتم نه، این ها به موازات هم بوده است، الان در خدمت صدا و سیما هستم. آقای محمد مهدی نراقیان رئیس پیشین مرکز موسیقی صدا و سیما هم گزارش کاری از فعالیت های خود ارایه داد.
ماجرای محاصره حاج قاسم توسط آمریکایی ها در منطقه سبز بغداد
به اصفهان برو. حتماً خسته ای انتهای ماشین بخواب و استراحت کن و ما همان شب به سمت اصفهان حرکت کردیم. دکتر این بچه طوری نشود! از این دست خاطرات خیلی زیاد هست، چون پیشه ام پزشکی بودم، شاهد اتفاقاتی از این دست بوده ام، مثلاً اگر یکی از بچه ها تب می کرد با نگرانی زنگ می زد می گفت: دکتر این بچه طوری نشود! می گفتم حاجی! این فقط سرما خورده، مشکلی ندارد. اما او غصه رفقا را می خورد، اگر ...
همسر فعلی نیکلاس کیج، ریکو باردار است
که به میزبانی برادرش برگزار می شد گفت: ریکو نیویورک را ترک کرد و به کیوتو ژاپن بازگشت. من هم به نوادا برگشتم و شش ماه است که او را ندیده ام. کیج همچنین گفته: ما واقعا با هم خوشحال و هیجان زده بودیم که آن زمان را با هم سپری کنیم، بنابراین در نهایت فقط گفتم ببین، من می خواهم با تو ازدواج کنم. و نامزد کردیم. ازدواج نیکلاس کیج و همسر فعلی اش ریکو مراسم ازدواج این زوج یک ...