فرمانده ای که جلودار گردانش بود وقتی قاب عکس شهید بوی بهشت می دهد
سایر منابع:
سایر خبرها
عملیات بدر و فرمانده ای که در آن مفقود شد
گفت پشت سر مسافر گریه نکنید. عملیات که انجام شد شب قبلش سیدی را در خواب دیدم که برای خواندن روضه به خانه مان آمده بود. از خواب بیدار شدم. حس و حال عجیبی داشتم، می دانستم عبدالحسین شهید شده است. بچه ها را بردم حمام وقتی آمدم مادرم را دیدم که در خانه نشسته و بچه ها را نگاه می کند. او که رفت، رفتم مغازه برادرم. گفتم: من خواب دیدم، چه شده؟ او هم ناراحت بود. گفت زخمی شده است. آمدم ...
مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! + عکس
. دیگر خیلی این آمد و رفت، آمد و رفت؛ گفتم که نمی دانم، تا یک روز زنگ زدم به فرمانده شان. گفتم آقای بنایی مگر شما نمی دانید وضع زندگی من را، وضع بچه های من که از دنیا رفته اند را؟ **: شما تلفنشان را داشتید؟ چطور به دست آوردید؟ مادر شهید: از حاجی آقا گرفتم. بعد گفتم که چرا می گذارید آقا مرتضی برود. گفت مگر شما رضایت نمی دهید؟ گفتم نه؛ گفت شما رضایت ندهید من از خدایم است؛ چون ایشان ...
پدر و مادران شهدا ریشه های درخت انقلابند
شهادت رسیدند. این اتفاق حقیقتاً من را خیلی نگران وضعیت روحی مادرم کرد. تحمل داغ از دست دادن دو عزیز در یک زمان خیلی سخت است. اما بعداً دیدم مادرم برازنده یک مادر و خواهر شهید برخورد کرد و و چند بار در جمع دوستان و بستگان گفت که من فرزندان و برادرانم را با فرمان حضرت امام(ره) و در راه آزادی این کشور از اشغال دشمن به میدان جهاد فرستاده ام. صبوری و ایستادگی مادر نه تنها به ما بچه های جبهه روحیه می ...
به قتلگاه که رسیدم دیگر ادریس را ندیدم
نهایت در 18 سالگی به شهادت رسید و خود را به قافله عشق رساند عنوان شهید تاسوعا را به نام خود ثبت کرد. شفای پدربزرگ ادریس بعد از چندین سال هم زمان با تولدش از خانم ملکه بیاتی درباره تولد پسرش و اتفاقات آن زمان می پرسم که پاسخ می دهد: وقتی که ازدواج کردم تا سه سال پچه دار نشدم تا اینکه یک شب خواب دیدم در خانه ی پدرم هستم و مردی به سمت من می آید که پسری مریض دارد؛ کمک کردم تا پسر ...
ترکیب بند نغمه مستشار نظامی برای کتاب حوض خون
. یکی از بمب ها خورد کنار خانه ما. شوهرم و پسرم خانه بودند؛ مجروح شدند... برادرم با خانمش و سه تا بچه اش زیر آوار ماندند و شهید شدند. 10) فصل 20 خاطرات خانم مریم خردمند (ننه قربان): انگار جانم توی رختشویی بود. رفتم رختشویی و با دل پرخون لباس ها را شستم... حتی دو روز بعد از مرگ مادرم هم رفتم رختشویی... هرکس هم جای من آن لباس ها را می دید، حتماً مصیبت خودش را فراموش می کرد و می رفت رختشویی ...
عید برای شما چه بویی دارد؟
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ادامه نوشت: حالا امسال که دو سال است پاندمی را طاقت آورده ایم و کرونا سبک شده و واکسن هم زده ایم و شاید بتوانیم ذهنمان را بیشتر روی آن خاطرات خوش هرساله متمرکز کنیم، بگویید عید برای شما چه بویی دارد؟ عید برای من بوی شیرینی می دهد که مادرم هر سال یک هفته مانده به نوروز شروع به پختنش می کرد؛ موقعی که خانه تکانی را تمام کرده بود و ما بچه ها می دانستیم حالا زمان شی ...
ادعای متفاوت پدر و پسر در مرگ مادر/ یک رمال به همسرم گفته بود او را جادو کرده اند
او را در بیمارستان بستری کردیم و همسرم هم برای مراقبت از او به بیمارستان رفت اما در این میان با مادر بیماری که در تخت کناری پسرم بستری بود، دوست شد. این زن وقتی از وضعیت روحی همسرم باخبر شده بود، به او گفته بود، یک رمال خوب سراغ دارد که می تواند مشکل همسرم را برطرف کند. 20 بار طی این دو سال همسرم نزد این رمال رفت تا اینکه از مدتی قبل دچار توهم شده و می گفت دو نفر را در خانه می بیند که او را ...
ادعای متفاوت پدر و پسر در مرگ مادر
برای مراقبت از او به بیمارستان رفت اما در این میان با مادر بیماری که در تخت کناری پسرم بستری بود، دوست شد. این زن وقتی از وضعیت روحی همسرم باخبر شده بود، به او گفته بود، یک رمال خوب سراغ دارد که می تواند مشکل همسرم را برطرف کند. 20 بار طی این دو سال همسرم نزد این رمال رفت تا اینکه از مدتی قبل دچار توهم شده و می گفت دو نفر را در خانه می بیند که او را اذیت می کنند. همسر سیمین ...
شبهه آشکار نشدن نشانه های بارداری مادر حضرت مهدی (عج) / پاسخ حضرت آیت الله مظاهری
قضیه حضرت مریم علیه السلام را قرآن چندین بار می فرماید:حضرت مریم علیه السلام رفت برای تجدید وضو،جبریل آمد، فوراً آبستن شد.فوراً بچه به دنیا آمد.وقتی بچه به دنیا آمد،حضرت مریم علیه السلام با یک نگرانی گفت،که چه کنم؟چه جوابی به مردم بدهم؟خطاب به او رسید،به خود بچه بگو،او جواب می دهد و سپس حضرت عیسی علیه السلام سخن گفتن آغازید. حضرت مریم علیه السلام ،حضرت عیسی علیه السلام را به میان مردم ...
حاج قاسم می گفت جهاد مغنیه را برای روزهای سخت تربیت می کنم
کوچک پیش حاج قاسم می رفتند. همه را می بوسید و بغل می کرد. برایش فرق نمی کرد که این بچه شهید دفاع مقدس یا مدافع حرم است. * چه خصوصیات دیگری در حاج قاسم سراغ داشتید که از او یک شخصیت متفاوت ساخته بود؟ در مورد خصوصیات اخلاقی حاج قاسم باید بگویم، 40 سال مجاهدت ایشان در تمام زمینه ها در صف، در لشکر، در تیپ، در ستاد و چه در قرارگاه جنوب شرق که فعالیت کرد و چه در قدس و جبهه بین المللی ...
یادی از شهید محمدابراهیم ایوانی، معاون عملیات گردان مهندسی11 امام رضا (ع) استان خراسان
و به دلیل تحصیلات خود در رشته راه و ساختمان در بخش عمران جهاد سازندگی به فعالیت پرداخت. او در بخش های مختلف منطقه مانند فریمان - احمدآباد، کلات و تبادکان با تمام وجود و شبانه روز فعالیت کرد. گویی زندگی خود را وقف نجات مستضعفان و خدمت به روستاییان کرده بود. او پس از اینکه به مدت یک سال مسئول جهاد سازندگی شهرستان کلات بود، برای دومین بار در سال 1360 به جبهه اعزام شد و مدت زیادی ماند. در ...
کتاب کودکی که بتواند مخاطبش را از راه های درست بخنداند، ماندگار می شود/ پایا از تنهایی زیرپوستی رنج می ...
خودم نباشد که من هم خیلی از روزها در خانه تنها بودم. پدرم که نبود و مادرم هم که در اداره مشغول کار بود. درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم به نظر من هیچ مانند طنز برای کودک و نوجوان جذاب نیست، البته طنز برای تمام سنین جذاب است، اما هیچ چیز به اندازه خندیدن برای بچه ها جذاب نیست و فکر می کنم کتابی که بتواند مخاطب خودش را خوب و از راه های درست بخنداند کتابی ماندگار در ذهن کودک خواهد شد ...
مسئولیت، شهید حسن شفیع زاده را دچار غرور نکرد
با شهید شفیع زاده آشنایی داشت، خاطره ای از برخورد این شهید والامقام با او در سال 1360، هنگامی که 17 ساله بود را روایت کرده است: سال 1360 در سپاه نام نویسی کردم و دوباره به جبهه رفتم. مرا به توپخانه دادند و دست بر قضا توپچی شدم. فرمانده توپخانه حسن آقا بود. آقای جهانسری فرمانده توپخانه 60 یک روز به من گفت: نقشه را به قرارگاه خاتم ببر و به آقای شفیع زاده بده و بگو نقشه ما چنین ...
عطر بهار، طعم قوتو
ندا امیربیگی| استان کرمان تنها استانی است که مغازه های با نام کارگاه آسیاب دارد، مغازه های منحصر به فرد که در بیشتر روزهای سال و به خصوص شبهای عید نوروز جای پا ندارند و فروشنده ی با ذوق این مغازه ها همان آسیابان زحمتکش است که دانه های خوراکی را به قاووتی تبدیل میکند که عطرش توان مضاعف به انسان می دهد. طبق آیین هر ساله شب نوروز امسال هم من ماموریت داشتم به سفارش عزیز جون دانه های برشته ...
می خواهم قاری برتر جهان اسلام بمانم / بانوان می توانند در قرائت صاحب سبک باشند
المللی شرکت کنم، اول شوم. باید قاری برتر جهان اسلام شوم. کلاس هفتم بودم که به مسابقات کشوری راه یافتیم و از بچه ها شنیدم که دانش آموزان هم مسابقات بین المللی دارند. در کارگاه های آماده سازی برای شرکت در مسابقات کشوری بودیم که از آقای بلاسم، رئیس اداره قرآن آموزش و پرور استان زمان برگزاری مسابقات بین المللی را پرسیدم. گفتم من می خواهم برای آن مسابقات آماده شوم. پدر و مادرم و استادانم باورم ...
رخت شوی خانه یا زیارتگاه
، رفتم رخت شویی برای شستن پتو و ملافه. (صفحه32) خانم میرزاوند: برادرم با خانمش و سه تا بچه اش زیر آوار ماندند و شهید شدند. وقتی خبر شهادت آن ها را شنیدم، چند لحظه شوکه شدم ولی آنقدر تشت و حوض پر از خونابه دیده بودم که دیگر از دست دادن هیچ عزیزی نمی توانست مرا زمین گیر کند. (صفحه 128) خانم غافلی: خانم ها دور هم نشسته بودند. جلوی هر کدامشان تشتی بود. مشغول چنگ زدن و ساییدن ملافه ها ...
وقتی داریوش فرضیایی در برنامه علی ضیا هندی می خونه!
تیپ های مختلفی ظاهر شد که شاخص ترین آنها گل پسر و ننه بلقیس بود. با برنامه او ما و شما که به کارتون های درخواستی بچه ها اختصاص داشت وارد دنیای تصویر و تلویزیون شد. سال 78 با مجموعه تورنگ و پورنگ بین بچه ها چهره شد و پس از آن در ماه رمضان سال 1381 با اجرای برنامه کودک و نوجوان و اسم مستعار هنری عمو پورنگ بین مخاطبان کودک و بزرگسال محبوبیت یافت. داریوش فرضیایی و امیرمحمد متقیان ...
آرزو می کرد پیکرش هرگز برنگردد
خوبی داشتند راهی شده بودند.) مادر حمید بار ها مخالفت کرد تا اینکه سیدحمید برای مادرش از اهداف جبهه مقاومت و مدافعان حرم و ... صحبت کرد. یک روز هم مادر را به حرم امام رضا (ع) برد و به مادرش گفت: مادرجان شاید من تصادف کنم و شما من را از دست بدهی، اما اگر اجازه بدهی که به منطقه بروم و شهادت نصیبم شود، سربلند می شوی و در محضر حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) شرمگین نخواهی بود. در نهایت مادرش راضی شد و من و ...
دفاع مقدس کشور را بیمه کرد
متر رفت گفت حمید! بی سیم چی نمی خواهی، نمی خواهی من کنارت باشم؟ گفتم بی سیم را خاموش کن برو کنار قایق ها و به عقب برگرد، من می آیم. به او توضیح می دادم که چطور از خودت محافظت کن که عراقی ها تو را نزنند. 10 یا 15 متر نرفته بود که داخل کانال افتاد. بالای سرش رفتم. گفتم محمد رضا چه اتفاقی افتاد؟ با دست به سمت قلبش اشاره کرد. دکمه هایش را باز کردم. تیر به او برخورد کرده و از پشتش خارج شده بود. نتوانست ...
18 شهید شاخص دانش آموز در دفاع مقدس
شهر بود. سال ها در کنار دوستان خود از برنامه های کانون بهره برد، در این میان به کتاب علاقه ویژه نشان می داد. در کنار فعالیت های کانون در پایگاه مقاومت فعال بود و همین باعث شد تصمیم بگیرد در سن نوجوانی به برادر بزرگش در جبهه های حق علیه باطل بپیوندد. او در سال 1364 وقتی فقط 15 ساله بود در فاو به شهادت رسید. مادرش می گوید: جبهه را دوست داشت آن روزها برادرش هم در جبهه بود. خانه ما محل رفت و آمد ...
حسین سال ها بعد از شهادت عکسش را به مادر رساند!
پسر فاطمه فصیحی خواهر شهید در ابتدای همکلامی مان از حسین و نحوه حضورش در جبهه می گوید: برادر شهیدم، حسین پسر اول خانواده و برادر بزرگ ما بود. از نوجوانی به عضویت بسیج درآمد و سال 65 در حالی که 20 ساله بود به منطقه عملیاتی شلمچه رفت تا در عملیات کربلای 5 شرکت کند. حسین در همین عملیات به شهادت رسید. خواهر شهید ادامه می دهد: وقتی حسین تصمیم گرفت به جبهه برود، به او گفتم هنوز خیلی کم سن و ...
نیکبخت در اندیشه بخت بچه ها
. به عنوان یک آدم شصت ساله زیادی پیر شده است. 40 سال کار در خانه های مردم از نظافت بگیر تا پرستاری و مراقبت، پشت او را خم کرده است. هرچند خودش علت این خمیدگی را بیماری چهار فرزندش می داند. می گوید: من مادرم آقا، چهار فرزندم سالم و سرحال بودند و در سن بلوغ بیمار شدند و به این روز افتادند. این وضعیت پشت هر مادری را خم می کند. محمدم 19 سالگی روی ویلچر افتاد، مرضیه دیپلمش را گرفته بود و می ...
روز شهید| راه شهادت باز است به تعداد آدم های روی زمین
که مدام این بچه را اعزام می کنید از نوجوانی همه فن حریف و زرنگ بود در دوران سربازی هم داوطلبانه همه کار می کرد. مامان پروانه به روز شهادت امیر اشاره می کند و ادامه می دهد: چهارم اردیبهشت ساعت 6 عصر با امیر تلفنی حرف زدیم از حال و احوالش پرسیدم و خداحافظی کردیم. فردای آن روز ساعت 8 صبح زنگ زدند، گفتن امیر تصادف کرده من و پدرش سریع راه افتادیم به سمت کرمانشاه وقتی رسیدیم متوجه ...
شهید ابراهیم جعفرزاده؛ از فعالیت در دوران انقلاب تا حضور در عملیات بدر
عکس نگاه نکرد؛ حتی واسه یکبار. ترسید دلش بلرزد. به قول خودش: حالا که خدایی شدیم، فکر زن و فرزند رو باید بذاریم کنار. دیگه داریم با خدا معامله می کنیم. یک سال و نیم از ازدواجش می گذشت. یک پسر داشت به نام علیرضا. چند ماه بود که ندیده بودش. دیربه دیر می رفت مرخصی. بیشتر از همان جبهه تلفن می زد خانه و احوالشان را می گرفت. خاطرات عالیه هادی همسر سردار جعفرزاده او ...
رونمایی نفیسه روشن از همسرش
اینستاگرام خود منتشر کرده است. نفیسه روشن بازیگر سینما و تلیوزیون در پی سقوط هواپیمای جنگی و شهادت دو تن از خلبانان تبریزی استوری را منتشر کرده است. بیوگرافی نفیسه روشن زمینه فعالیت نفیسه روشن: سینما، تلویزیون و تئاتر تولد:13 اردیبهشت 1361 ملیت: ایرانی پیشه: هنرپیشه سال های فعالیت: 1381-تاکنون مدرک تحصیلی ...
قیمت خودرو
اینستاگرام خود منتشر کرده است. نفیسه روشن بازیگر سینما و تلیوزیون در پی سقوط هواپیمای جنگی و شهادت دو تن از خلبانان تبریزی استوری را منتشر کرده است. بیوگرافی نفیسه روشن زمینه فعالیت نفیسه روشن: سینما، تلویزیون و تئاتر تولد:13 اردیبهشت 1361 ملیت: ایرانی پیشه: هنرپیشه سال های فعالیت: 1381-تاکنون مدرک تحصیلی ...
ماجرای درگیری منصوریان با مجیدی/ استقلال در مسیر حاشیه!
استقلالی ها کسی بالاتر از امیرخان قلعه نویی نیست. اگر من 15-10 سال تلاش کنم و 5-4 قهرمانی بیاورم، یک روز به او نگاه می کنم و می گویم تا زمانی که پدرم زنده بود شما، عمو نصی، بهتاش فریبا و کاظم اولیایی را دعایتان کرد همانگونه که مادرم که در قید حیات است و خانواده ام دعایتان می کنند. می خواهم به عنوان برادر فرهاد مجیدی را نصیحت کنم. دوران فوتبال می گذرد و قهرمانی ها پشت سر هم می آید. بالاتر از منصور ...