سایر منابع:
سایر خبرها
قتل اشتباهی در دامداری!
دامداری به نقل از همشهری، صاحب دامداری فردی بود که می توانست گره این شلیک مرموز را باز کند. به همین دلیل مأموران در ابتدا سراغ او رفتند و وی گفت: مقتول احمد نام داشت و از چند وقت قبل به عنوان نگهبان دامداری استخدام شده بود. پسر خیلی خوب و مسئولیت پذیری بود اما در جریان یک درگیری از سوی افرادی ناشناس به قتل رسید. وی ادامه داد: شب حادثه من در دامداری بودم که احمد(مقتول) صدایم زد. او دستپاچه بود و ...
دارا حیایی بازیگر نقش هاشم در سریال از سرنوشت کیست؟
یک فیلم بازی کرد و بازیگری را کنار گذاشت. مونا بانکی پور یکی از بازیگران ایرانی است که اکنون فعالیت بازیگری ندارد. مونا بانکی پور در مجموعه تلویزیونی خواب و بیدار در نقش همسر دانیال حکیمی و فیلم سینمایی خانه ای در شن بازی نموده است. او سال 1375 از امین حیایی جدا شد و حضانت دارا به عهده گرفت و بهمراه پسرش دارا سالها در خارج از ایران زندگی کردند و چند سال پیش به ایران برگشتند. ...
شوهر، زن 43 ساله و فرزند معلولش را شبانه از خانه بیرون کرد
ها را به خانه راه نمی دهد و شهناز و پسرش آواره کوچه و خیابان می شوند. تقدیر شهناز می گوید: 22 سالم بود و همسرم 37 سالش. از دخترخاله اش که همسرش هم می شد طلاق گرفته بود و چهارتا بچه از همین خانم داشت. همسرم هم اون زمان شغلش آزاد بود. اون زمان من بهیار بودم و کار می کردم. از طریق یکی از دوستان مشترک به این آقا معرفی شدم و ازدواج کردیم. قرآن رو قسم خورد که خوشبختم می کنه و از این حرف ها که ...
عشق و جنگ
. دیدم مثل همه خوشحال است. "امین" پسر خواهرم سال 69، هنوز بچه بود. صدایش کردم و درِگوشی از او پرسیدم معصومه ازدواج کرد؟! که گفت نه! نمی دانستم همان بچۀ تُخس می رود و به خواهرم، به مادرم، به خاله ام و به همۀ فامیل گزارش می دهد، رحیم از معصومه پرسید... خودش از من پرسید و من هم گفتم که او هنوز ازدواج نکرده... و همه چیز لو می رود. بعدها معصومه برایم تعریف کرد ...
به مرحله تنفر از حرفه ام رسیده ام
خواندم خدا می داند که او این متن را حفظ بود و فقط این کار را برای رفع اضطراب و آمادگی بیشتر من انجام داد. اخیراً هم با پسرش پوریا هم بازی بوده ام که او هم مثل پدرش انسان شریفی است. ناراحتم که به مرحله تنفر از حرفه ام رسیده ام در ادامه پورسرخ در پاسخ به این پرسش دانایی که اگر بازیگر نمی شدی چه می کردی گفت: یک پله بعد از عشق تنفر است. خیلی حرف بدی هست که دارم می زنم ولی من الان به ...
اتهام قتل به گردن پدر فراری
درخواست قصاص کردند. سپس برکت در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: هادی سال ها با ما ارتباط دوستانه ای داشت و با من و پدرم خیلی صمیمی بود. قبول دارم بین او و پدرم اختلاف مالی وجود داشت، اما من در اختلاف آن ها دخالتی نداشتم و آن شب در خانه نبودم و برای خرید بیرون رفته بودم که حین برگشت متوجه فوت هادی شدم. حالا از پدرم خبری ندارم و تا حالا با من تماسی نداشته است. من در این حادثه بی تقصیرم و بی گناهم و احتمالاً پدرم قاتل است و از کشور گریخته است. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. ...
قتل اشتباهی نگهبان دامداری با شلیک گلوله
مردی که به اتهام قتل نگهبان دامداری بازداشت شده می گوید قصد شلیک به سوی چند مهاجم را داشته است که گلوله به اشتباهی به نگهبان برخورد کرد. به گزارش جوان، چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید پسر جوانی که با شلیک گلوله زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل شده است بر اثر شدت خونریزی فوت کرده است. با اعلام این خبر تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران راهی بیمارستان شدند و در آنجا با ...
پسر جوان پدر روانپزشکش را کشت و تا صبح در کنار جسدش گریه کرد
.... او مردی بداخلاق بود تا اینکه 4سال قبل از هم جدا شدند. مادرم به اطراف تهران رفت و در آنجا زندگی می کرد و پدرم ماهانه مهریه اش را پرداخت می کرد و مادرم با همان پول مهریه خرج زندگی مرا تامین می کرد. وقتی مادر و پدرم از یکدیگر جدا شدند من تازه 18ساله شده بودم. این اتفاق مرا تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا دچار بیماری روحی شوم. حتی سال قبل 3ماه در بیمارستان بستری شدم و تحت درمان قرار گرفتم. دلم ...
دختر 17 ساله پسران پولدار را به تله می انداخت
مشهد منتقل شود، درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 12 سال قبل زمانی که من 5 ساله بودم، پدرم از دنیا رفت و مادرم سرپرستی من و خواهر 10 ساله ام را عهده دار شد. در همان دوران کودکی به خوبی درک می کردم که مادرم در خانه های مردم کار می کند تا زندگی ما را بچرخاند. زندگی فقیرانه در این شرایط خواهر بزرگم از من نگهداری می کرد. نوشین دختری بسیار مهربان، قانع ...
ردپای پدر در مرگ پسر 3ساله
سال قبل به دام اعتیاد گرفتار شدم و این اواخر شربت متادون مصرف می کردم. روز حادثه پسرانم را که5ساله و 3و نیم ساله هستند با خودم به پارک بردم. آنها حدود یک ساعت در پارک بازی کردند و بعد صدایشان کردم تا به خانه برگردیم. سر راه هم شربت متادون خریدم و آن را درون بطری آب معدنی ریختم و زیر صندلی قرار دادم. وی ادامه داد: پسر5ساله ام در صندلی عقب و پسر 3سال و نیمه ام در صندلی جلو نشسته بودند. در ...
ماجرای بند نافی که به حیاط دانشگاه شریف انداختند! +عکس
اومده ی همسایه رو به مجید سپردن. اونم بعد از کلی گشتن بین خونه های اعیان نشین، آخر سر کلافه شد و جعبه کبریتِ حاویِ محموله رو پرتاب کرد تو یه مخروبه. دبستان که بودم دوستم بندناف داداشش رو آورد انداخت تو باغچه ی مدرسه، گفت مامانم میگه اهل علم میشه و کسایی که می خوان بچه اشون مذهبی بشه میندازن مسجد. این حرکت رو با من زدن یه عمره از هر طرف می رم از دانشگاه سر در میارم. خاله م بند ناف پسرش رو داد به من و ...
اعتراف به قتل بر سر 200 هزار تومان
200 هزار تومان آن ماند. تماس ها فایده نداشت به همین دلیل روز حادثه تصمیم گرفتم مقابل خانه اش بروم تا در این باره با هم صحبت کنیم. متهم درباره قتل گفت: آن روز وقتی مقابل خانه کامران رفتم زنگ زدم و او پایین آمد. وقتی حرف مابقی طلبم را زدم او عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. با این رفتار و کینه ای که از قبل داشتم کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به چاقو شدم. سپس ناخواسته چند ضربه به او زدم. ...
از نوروز خونین تا کشف جنازه دختر 9 ساله پس از چهار روز
هم پلیس آگاهی قرار گرفت. این متهم در خصوص علت حادثه، اظهار کرد: از او کینه داشتم. قصدم قتل نبود اما کینه ای که از او داشتم باعث شد که دست به جنایت بزنم. پدرم روانپزشک بود، اما به خاطر اختلاف شدید حدود چهار سال قبل از مادرم جدا شد. مادرم پس از جدایی به کرج رفت و من هم در ساختمان روبه رویی آپارتمان پدرم ساکن شدم. این جدایی زندگی مرا تحت تأثیر قرار داد، همیشه پدرم را در این جدایی مقصر می ...
اعترافات قاتلی با خالکوبی های شیطانی!
صحنه حادثه فرار کنیم اما هیچ راننده ای توقف نمی کرد چرا که ما را با سر و وضعی خون آلود می دیدند و از ترس فرار می کردند ولی راننده یک دستگاه پراید توقف کرد و محمد مرا به منزلمان در امامت رساند ولی چون حالم وخیم شد اطرافیانم با اورژانس تماس گرفتند و دوباره به همراه محمد- ر به بیمارستان امدادی منتقل شدم. این درحالی است که ما از قبل با یکدیگر خصومت داشتیم و آن ها مرا تحقیر کرده بودند. براساس گزارش خراسان، تحقیقات بیشتر درباره ادعاهای متهمان این پرونده جنایی،زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) و با صدور دستورات ویژه قضایی همچنان ادامه دارد. ...
ماجرای حضور مریم امیرجلالی در کنسرت معین+ عکس
را عصبانی کند و وقتی این اتفاق می افتد دیگرهیچ وقت نمی توانم او را به سادگی ببخشم. برای همین هم به کسی که من را عصبانی می کند فرصتی برای توضیح نمی دهم. امیرجلالی صبورترین فرد زندگی اش را پدرش معرفی کرد و ادامه داد: پدر من فردی بسیار مقتدر و باجذبه بود. اما از طرفی بسیار افتاده و برای تمام اهل محل محترم بود. من بارها به پدرم غبطه می خورم. اما خوش به سعادتش که در زمانی از دنیا رفت که خیلی ...
جنایت هولناک و مخفی کردن دست مقتول در یخچال
اداره جرایم جنایی البرز تحقیقات برای رازگشایی از این قتل را آغاز کردند. شناسایی هویت مقتول چند روز بعد از کشف جسد، مرد جوانی با حضور در پلیس آگاهی از ناپدید شدن مرموز پدرش خبر داد و گفت: پدرم به نام شاهین به تنهایی در خانه ای در کرج زندگی می کرد. چند روز با او تماس گرفتم ...
اخبار حوادث امروز (15 فروردین 1401) از 2 جنایت هولناک در گناوه و رضوانشهر توسط 2 داماد عصبانی تا انتشار ...
برای نظافت خانه او استخدام شد و دست به سرقت 30میلیاردتومانی زد. قتل روانپزشک معروف به دست پسرش با ضربات چاقو پسر خشمگین که از پدرش کینه به دل داشت در روز سیزده بدر او را به قتل رساند و ساعت ها در کنار جسدش گریه کرد تا اینکه تصمیم گرفت اسرار قتل پدرش را فاش کند. دستگیری قاتلی در مشهد که شبیه تتلو است+ عکس جوانی که در مشهد به اتهام قتل دو جوان دیگر با ...
قتل یک روانپزشک در پایتخت به دست پسرش
قتل رساندی؟از او کینه داشتم. قصدم قتل نبود، اما کینه ای که از او داشتم باعث شد که دست به جنایت بزنم. چه کینه ای؟پدرم روانپزشک بود، اما به خاطر اختلاف شدید حدود 4 سال قبل از مادرم جدا شد. مادرم پس از جدایی به کرج رفت و من هم در ساختمان روبه رویی آپارتمان پدرم ساکن شدم. این جدایی زندگی مرا تحت تأثیر قرار داد، همیشه پدرم را در این جدایی مقصر می دانستم و از او دل خوشی نداشتم. پدرم روانپزشک ...
زندگینامه شهید کمال کورسل؛ تنها شهید اروپایی دفاع مقدس
.... بعضی مواقع هم می دیدم که گریه می کند و به زبان فرانسه صحبت می کند. یک بار که مشغول راز و نیاز بود، بیدار شدم و به او گفتم: کمال چه می گویی؟ گفت: هیچی، دارم با خودم صحبت می کنم، تو بخواب. در قسمتی دیگر آمده است: کمال پس از چند ماه حضور در ایران، تصمیم گرفت برای دیدار با مادرش چند روزی به فرانسه برود. قبل از رفتن پیش من آمد و پرسید مادرم مسیحی است، نمی دانم با غذایی که درست ...
عروسی ما با وساطت شهدا شکل گرفت
خواستم واسطه شود تا با فرد مومنی ازدواج کنم. بهش می گفتم خودت باید برایم برادری کنی، می خواهم شما همسرم را تایید کنی. از آخرین باری که با شهید قول و قرار گذاشته بودم چند روز گذشته بود که یکی از دوستان پدرم بعد از چند سال با او تماس گرفت. مدت کوتاهی باهم همکار بودند و حالا بعد از چند سال زنگ زده بود و حالش را می پرسید. در میان حرف هایشان هم پرسیده بود دخترت بزرگ شده؟! ازدواج می کند؟! ...
رضا براهنی؛ مختلف الاضلاع نقد، زبان، شعر و سیاست
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - درگذشت دکتر رضا براهنی - نویسنده، مترجم، شاعر و مهم ترین وجه اعتبار و اشتهار: پایه گذار نقد مدرن ادبی- در میانۀ تعطیلات نوروزی رخ داد اما همین تقارن، مجال نوشتن دربارۀ او را در ساعاتی پس از انتشارِ خبر، نداد. به دو سبب: نخست این که در سفر امکان تمرکز لازم فراهم نبود و بیم آن بود حق مطلب ادا نشود چرا که داستان، فراتر از آن است که بگویی نویسنده و شاعری دور از وطن و در کهن سالی و در پی یک دورۀ سختِ ابتلا به فراموش ...
رسیدگی به پرونده های 5 جنایت در تعطیلات پایتخت، آغاز شد!
به قتل رسیده است. همین کافی بود تا همسر وی بازداشت شود. او در تحقیقات به قتل شوهرش اقرار کرد و گفت: من و شوهرم در یکی از محله های تهران زندگی می کردیم. اما از مدتی قبل متوجه رفتارهای مشکوک همسرم شدم. اصلا به من اهمیتی نمی داد و مدام با گوشی موبایلش سرگرم بود. من هم عصبانی و روز حادثه با او درگیر شدم و درحالی که عصبانی بودم با چکش ضربه ای به سرش زدم. اما بعد پشیمان شدم و با کمک یکی از اقوام شوهرم ...
من مادر 4 شهید هستم! + عکس
دست دادم. بعد مادرم را از دست دادم، بعد همان خواهرزاده ام را از دست دادم... **: آنها بیشتر دلتان را سوزاند؟ مادر شهید: بله، خواهرم بنده خدا اینقدر ناله کرد تا آخرش دق کرد و مُرد. برادرم مثلا جوان بود، 40 ساله بود، شب من دعوتش بودم و بنا بود خودم و بچه هایم بروم خانه شان. **: برادرتان غیر از پدر آقا غلامحسین؟ مادر شهید: بله، دو تا برادر داشتم. آن یکی 45 ...
شوماخر کوچک ایران: از طریق مراجع تقلید اجازه مسابقه با مردان را گرفتم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جماران: بانوی اتومبیلران ایران گفت: من از طریق یکی از مراجع تقلید موفق شدم اجازه نامه ای بگیرم که در مسابقات آقایان شرکت کنم و وقتی با آقایان وارد بحث رقابت شدم یک مقدار همین مسئله عرف نبودن این قضیه بود که اذیت می کرد و با گذشت زمان این موضوع جا افتاد. فعالیت در چند رشته از جمله اتومبیل رانی، سوارکاری و خلبانی را تجربه کرده، سابقه ...
ازدواج شهرزاد کمال زاده در سالروز تولدش
خصوصیات هنری ایشان آشنا شدم. اگر چه نقش کوتاهی در این فیلم برعهده من بود اما آن را دوست دارم و کار با رضا کریمی در همان نقش کوتاه هم برایم لذتبخش بود. همین همکاری هم باعث شد به راه طولانی بپیوندی؟ - بله، البته من یکی از آخرین بازیگرانی بودم که به این پروژه پیوستم اما در مجموع همکاری خوبی که با آقای کریمی در آدمکش داشتم باعث شد که ایشان من را برای بازی در این سریال تلویزیونی ...
جواهرات من کتاب هایم هستند/ کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلم هایم است
رانت مطلب سال گذشته ام استفاده کردم. بدون معطلی لینک آن را برایش فرستادم و سپس درخواست مصاحبه را مطرح کردم. فردا صبح قبل از رفتن به خبرگزاری پیامش را دیدم. برای بعدازظهر همان روز دعوت مصاحبه ام را پذیرفته بود. با انرژی بیشتری به تحریریه رفتم و راس ساعت تماس گرفتم. با روی باز و با اشتیاقی که از کتاب ناشی می شد، جواب سوالاتم را داد. گفت وگویی که در ادامه می خوانید: اصولا چقدر در زندگی ...