سایر منابع:
سایر خبرها
ترویج قباحت جنسی با مجوز ارشاد!
چشم های کسی مدام خیره شده در کشاکشِ ران هاش فرار کن همه ی سال های عمرت را فرار... تا تهِ بن بستیِ خیابان هاش (ص 69) اما بعد از کتاب اروتیک 1984 موراکامی که در نوع خود پدیده ای در بی حیایی و پورنوگرافی بود؛ هتل آیریس را می توان یکی از منحرف ترین مکتوبات چند سال اخیر دانست که به راحتی در کشور ما منتشر شده است! هتل آیریس را نشر نگاه برای اولین بار ...
معمای پیچیده جنایت مرد پرده فروش
آشنایی قبلی هم با او نداشتم. آن روز من وقتی کارم تمام شد به خانه ام رفتم و نمی دانم آن برگه رسید که متعلق به یکی از مشتریانم بود، چطور داخل کیسه پلاستیکی رفته است. این برگه را من دور انداخته بودم و احتمالا شاگردم آن را داخل سطل زباله انداخته است. ولی هیچ اطلاعی از این جنایت ندارم. او ادامه داد: در مورد لکه های خون هم باید بگویم که آن خون متعلق به همسرم بود که دستش بریده بود. اعترافاتم هم همه ...
کنسرت من مجلس عروسی نیست
به موسیقی از دست داده اند. چرا هم اکنون استاد هوشنگ استوار نباید به آهنگسازان جوان ما آموزش دهد؟ چون حوصله اش را ندارد. مشکلات زندگی حوصله استاد را گرفته است. چند روز بعد از فوت استاد فریدون ناصری خبرنگاری نظر من را درباره ایشان پرسید. با ناراحتی و دلخوری و عصبیت، جواب رد به سوال او دادم. گفتم: منتظر مرگ ایشان بودی تا اسمشان را یاد بگیری؟ بلافاصله گفت: خود شما چرا در مجلس ترحیم ایشان ...
ترکش های خاطره
بالاخره از آنها می خواهد که اجازه بدهند حداقل داریوش را ببیند اول از همه مادرم را دیدم بعد دایی ام را و بعد پدرم. مادرم از آن روز همانجا ماند تا اینکه مرا از بیمارستان مرخص کردند هر تختی که خالی می شد آنجا می خوابید ، اگر هم خالی نبود روی صندلی استراحت می کرد! مادرم برایم بسیار زحمت کشید. به پزشک معالجم گفته بود: یا با پسرم می روم یا از اینجا پایم را بیرون نمی گذارم .فقط در همان روزهای نخست مجروحیتم 11 دفعه تحت عمل جراحی قرار گرفته ام یک نوبت در ارومیه سه یا چهار نوبت در تبریز و بقیه را در تهران . البته پس از آن هم باز جراحی شدم. منبع: ...
وکیل بابک زنجانی:رتبه 2 کنکور بودم
... فردی که شما را به موکل تان معرفی کرد یک دوست مشترک بین شما و آقای زنجانی بود؟ خیر، نمی توان نامش را دوست مشترک گذاشت، این فرد هم یکی از کسانی است که در عرصه مسائل حقوقی فعالیت می کند. ایشان از سوی خانواده زنجانی مورد مشورت قرار گرفتند و من نیز از سوی این فرد به موکلم معرفی شدم و چند ماه بعد از دستگیری زنجانی در دادسرا اعلام وکالت کردم. در آن زمان در کنار دفاع از موکل بحث مهم ...
نگاهی به مهم ترین رویدادهای خبری سیستان و بلوچستان در هفته ای که گذشت
در باره برجام شامل مقدمه و پنج اصل بود که مقدمه آن برخشنودی ایشان از عقب نشینی دشمن و تشکر از رئیس جمهوری، وزیر امور خارجه و تیم مذاکره کننده بود. آیت الله عباسعلی سلیمانی در خطبه های نماز جمعه این هفته در مصلی قدس زاهدان با اشاره به پنج اصل بیانات رهبر معظم انقلاب افزود: باید مواظبت شود طرف مقابل همه تعهدات خود را درست و کامل انجام دهد زیرا دشمن قابل اعتماد نیست و اقداماتش در همین چند روز ...
زندگی خصوصی محافظ خوش تیپ رییس جمهور+عکس
دلیل حفاظت از شخصیت ها که همراهش هستند در عقب را باز کند طرف که نشست خودش برود و جلو بنشیند. روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد در عقب را باز کرد من سوار شدم بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت: داری چکار می کنی؟! خندید گفت: ببخشید حواسم نبود. وقتی رسیدیم سالن اذان را گفتند و عبدالله خواست که صدای اذان در سالن پخش شود و نماز جماعت را برپا کرد. آخر مراسم ...
ماجرای نجات رهبر شیعیان مدینه با توسل به حضرت زهرا(س)
اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمده ام. یاری ام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود 30 ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمی آورم و وقتی به هوش آمدم 35 روز ...
بنا: بمیرم، اسرارم فاش می شود/ استثنایی نیستم، اما خدا استثنایی نگاهم کرده است
اعماق وجودشان است. خاطرم هست در اولین نشست خبری روحانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری شخصی از کیهان قصد سوال کردن داشت که وقتی متوجه شدند او از بخش ورزشی کیهان (کیهان ورزشی) است به او اجازه ندادند. همان موقع متوجه شدم که دید این دولت به ورزش چگونه است و اولویت آنها نیست. در حالی که در تمام جهان به ورزش کاملا سیاسی نگاه می کنند چون می دانند نشان دهنده جایگاه و پیشرفت آن کشور در جهان است، اما ...
3 بُرش از زندگی بچه های ترخیصی از بهزیستی:ما را 18 سالگی دوباره سر راه گذاشتند
.... یک روز صبح جنازه اش پشت در پیدا شد... . تلخ ترین خاطره مصطفی همین است... . بعد که فکر می کند یک خاطره دیگر هم دارد، می گوید: رفته بودم استادیوم. وقتی برگشتم فردا صبحش بیرونم کردند، گفتند دیر آمدم، تا صبح پشت در نگهم داشتند. فقط 15 سالم بود... مصطفی آرزو دارد یک روز عطاری خودش را باز کند. آرزویی که به خاطرش به بهزیستی مراجعه کرده تا 15 میلیون وام بگیرد؛ اما بهزیستی گفته باید دو نفر ...
انکار جنایت تکان دهنده
بود گفتند که این کاغذ قسمتی از رسید خرید پرده است که فروشنده به آنها داده بود.کارآگاهان با اطلاعاتی که از این زوج گرفتند به بازار پرده فروشان رفتند و روز بیست و هشتم خرداد 92، متهم را دستگیر کردند.مصطفی 35 ساله که منکر جنایت بود، گفت: عصر پنجم فروردین به همراه خانواده ام به شهرستان رفتم و همان شب برگشتم. روز بعد، چون خسته بودم مغازه ام را دیرتر باز کردم. من از قتل زن جوان بی اطلاع هستم. ...
بخاطر شرایط جانبازی ام، مخالف ازدواج با همسرم بودم
با یک جانباز را دارد. همسرم آن زمان در سرپل ذهاب امدادگر بود و از نزدیک با سختی های زندگی مجروحان آشنایی داشت. گفتم قصد ازدواج ندارم چون تازه درمانم تمام شده و باید مدتی بگذرد. دوستم گفت شما باهم صحبت کنید اگر حرفی خلاف منطق بود نپذیرید. با گفتگویی که با همسرم داشتم متوجه شدم خانواده شان با این ازدواج موافق نیستند. آن زمان هنوز تعداد وضعیت مجروحان سخت کم بود و تجربه چنین ازدواجی در بین جانبازان ...
محاکمه مردی که 5سال پیش همسرش را در برابر چشمان فرزندانش شکنجه کرد
. نمی دانم چطور شد که مرد. حرف های سعید در تناقض با اعترافات او در بازجویی ها بود. او پیش از این گفته بود: روز قتل خیلی عصبانی شدم. چنگک را در بدن زنم فرو کردم و فریاد زدم با همین تو را از سقف آویزان می کنم. جلوی دهانش را هم گرفتم و گفتم خفه ات می کنم. می خواستم او را بترسانم. به بچه ها هم گفتم اگر همکاری نکنید با شما هم همین کار را می کنم. زنم که بیهوش شد رفتم دوش گرفتم. وقتی برگشتم پسرم گفت ...
عزیزم شهادتت مبارک
، از اول چنین خصوصیاتی داشت ولی بعد ازدواج می گفت احساس می کنم هر روزی که می گذرد من کامل تر و بهتر از قبل می شوم. من از همان اول ایشان را خیلی خوب می دیدم و واقعاً خوب هم بودند. شده بود بخواهد با شما درباره شهادت صحبت کند؟ بله، خیلی زیاد! چون من به ایشان گفته بودم من چنین حسی را دارم و وقتی خوابی می دیدم و ناراحت می شدم او می خندید و می گفت مطمئن باش تو تنها نیستی، مطمئن باش ...
رمزگشایی عجیب و حیرت آور از نمادهای فیلم بانک پاسارگاد توسط کارگردانش!/ از آن بهمن تا این بهمن چه ...
.... مثلاً من در نوبت دوم تماشا بود که متوجه بشقاب ها شدم که می توانست نشانۀ این باشد که زن همسایه به این خانه آمده است. بسیار خوب دیده اید. پس، دیده می شود. علتش این است که ما نمی خواستیم که مخاطبان بعد از فیلم بتوانند به راحتی بگویند که مشکل زن چیست. فقط مواردی باشد که نشان بدهد هما به افسردگی مبتلا شده است. * فیلم بهمن را دو بار در جشنواره فجر تماشا کردم و امروز برای این ...
از بازی مقابل دوربین مسعود کیمیایی تا خوابیدن پشت میکروفون اجرای رادیویی
تلویزیون کار می کردم، صبح در خدمت استادانی در رادیو پیام بودم، پس از سلام به هموطنان جان پای میکروفون خوابم برد، تا پایان برنامه که بیدار شدم گفتم سال نو مبارک و خداحافظ. سین: راز آرامش اجرای شما؟ جیم: خوشبختانه در نظر آرام ام، جلوی دوربین یا میکروفون یکی از بی قرارترین آدمیزادهای روی زمینم. همین قلبم که حالا در سینه دارم و آرام می زند، هنگام اجرا سخت می کوبد، حیف کسی قلبم را نمی ...
فقط یک تکه پیراهن از پسرم ماند/ پس از بمباران، عصر عاشورای کربلا را در خرم آباد دیدم
دادید؟ در میان تلی از خاک و آوار، می گشتم و می گشتم (چون می دانستم بچه ها در آن هنگام مشغول بازی داخل کوچه بودند) تا اینکه ابتدا قسمت کوچکی از پیکر مهدی ام را پیدا کردم که از لباس کوچکش قابل شناسایی بود و آن را به سردخانه انتقال دادیم. اما پیکر هادی فرزند دیگرم با اصابت مستقیم بمب جاویدالاثر شد. روز بعد که رفتیم پیکر مهدی را از سردخانه تحویل بگیریم و دفن کنیم متوجه شدیم اشتباهاً به خانواده ...
با همسرم در یک "پارتی مختلط" آشنا شدم!
کرد و مرا قبول نداشت. برای رسیدن به او حاضر بودم هر کاری انجام بدهم تا این که در یکی از تماس هایم مرا به خانه مجردی اش دعوت کرد. بدون تأمل پذیرفتم و او چند روز مرا در آن خانه نگه داشت و مورد سوء استفاده قرار داد. وقتی به منزل بازگشتم پدر و مادرم گم شدن مرا به پلیس گزارش کرده بودند و من مجبور شدم برای آن که با آرش ازدواج کنم همه ماجرا را بازگو کنم. بدین ترتیب آرش به اجبار در ...
رضا جان، حواسم به همه آرمان هایت هست
تاریخ انتشار 4/11/94 به گزارش دفاع پرس از خراسان رضوی، شهید رضا دام رودی از اهالی روستای دام رود بود که چندی قبل، داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در سوریه ملحق شد. وی در چهارمین روز از ماه محرم الحرام و در جریان عملیات محرم در منطقهٔ عملیاتی حس که طی نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی خلعت شهادت پوشید. آنچه پیش رو دارید، دل ...
نقش اساسی دعا در درمان بیماری های جسمی و روحی
...... نماز صبح و تسبیحات حضرت زهرا, سوره های حمد, توحید و آیةالکرسی و... و بعد داروهای طب سنتی رو مصرف می کردم و بعد از مدتی می خوابیدم. اکبری می گوید: در همان دوران بود که به اصرار همسرم، سفری به عتبات داشتیم و در آنجا هم هر چند طبق عادت معمول، دست و زبانم برای خواستن و دعا قفل شده بود، اما در حد توان برای خودم و دیگر بیماران صعب العلاج دعا کردم. وی اضافه می کند: هر کدام از ...
فرزندم عاشق شهیدچمران بود
با این کارها الگویی برای جوانان باشند و همه اینها سبب می شود تا فرهنگ شهادت بین مردم رایج شود. تسنیم: درباره نحوه شهادت پسرتان برای ما توضیح بدهید، اینکه چطور شهید آسمانی شد؟ مادر شهید: چند ماه بعد از مجروحیت پسرم در عملیات محرم منطقه عین خوش پاسگاه شرهانی در فکه سال 61 با ترکش توپ که به سرش برخورد کرد به شهادت رسید. تسنیم: بعد از شهادت یگانه فرزند شما زندگی در ...
چرا تمام فراریان از کشور از اردوگاه اصلاح طلبان هستند؟
، بعدها طی یادداشتی نوشته بود: وقتی 3 سال پیش از ایران به تبعید خودخواسته آمدم با رئیس جمهور دموکرات قبلی (رئیس دولت اصلاحات) ملاقات کردم. گفتم: می روم. گفت: کجا؟ گفتم: آمار مرگ و میر هر سال را در آخرین روزنامه سال می خوانید؟ گفت: نه. گفتم: می روم چون در ایران هیچ کس حتی رئیس جمهور هم نمی داند که ما چرا و چقدر می میریم. مخملباف چند سال بعد نیز رسماً به جرگه اپوزسیون پیوست. او در ...
جنایت دوم مرد شیشه ای پس از آزادی از زندان
کن است، اما وقتی از زندان آزاد شدم، امیدم نا امید شد. پسرت چه کار می کرد که تو را عصبانی کرد؟ او هر روز مادرم را اذیت می کرد. 9 ماه او را نصیحت کردم، اما فایده ای نداشت. او حرف مرا گوش نمی کرد تا اینکه شب حادثه در خواب تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. آن شب شیشه هم مصرف کرده بودی؟ شب نه، اما روز قبل شیشه مصرف کردم. به چه کاری مشغول بودی؟ من اتوبوس ولوو دارم و راننده ام، اما چند روزی بود که کار نمی کردم. چرا؟ احساس خستگی می کردم. الان چی احساسی داری؟ ناراحت هستم، اما از اینکه او را کشته ام پشیمان نیستم. ...
لایک هایی که دل می برند و استکیرهایی که عاشق می کنند!/ شوهرم مثل سابق دوستم ندارد
هایی که قطار زندگی را به ایستگاه آخر یعنی طلاق عاطفی و بعد طلاق رسمی می برد.! این روند از یک دهه گذشته چنان سرعت گرفته است که اکنون فرصت پیشگیری از دست رفته است، زنگ خطرها دیر به صدا در آمده یا گوش ها برای شنیدنش سنگ بوده است، امروز زمان زمان درمان نیز در گذر است و آمار و ارقام طلاق، نارضایتی از زندگی مشترک و .. نشان می دهد کوچک ترین هسته تشکیل جامعه بیمار بیمار است و باید مراقب بود که ...
استقلالی ها را بابت 6 تایی ها تحقیر نکردم
تقریبا در همه پست ها بازی کردم، حتی رزرو گلر هم بودم و تمرین کردم که روز بازی گلر رسید. یک بار هم مسابقات آسیایی 1966 بود. بک وسط ما رنجبر از دنیا رفته بود. مستر سوچ مربی مجاری تیم مرا بک وسط بازی داد کنار حسن حبیبی که مقابل ژاپن کاماتو را گرفتم. کاماتو بعدها سرمربی ژاپن شد. در آن بازی سرم هم شکست. به جای من هم فریبرز اسماعیلی فوروارد بازی کرد و گل هم زد. آقای بهزادی به عنوان حرف پایانی از ...
داستان"سبزی فروشی مادر" / کارآفرینی برای 8 نفر به موازات پرستاری از فرزند ناتوان + تصاویر
زندگی شان محسوب می شود". اما ابتلای مادر به سرطان، تنها چالش تلخ زندگی خانم شجاعی نبود. دو سال بعد بهنام، فرزند ارشد خانم شجاعی در یک حادثه تلخ دچار ضایعه مغزی شدیدی می شود و سطح هشیاری اش به کمتر از 10 درصد می رسد. خانم شجاعی در این باره می گوید: "بهنام شبی که قرار بود فردایش برای ثبت نام در مقطع کارشناسی ارشد معماری به دانشگاه برود دچار گازگرفتگی و در نتیجه ضایعه مغزی شد. تلاش پزشکان ...
محتوای غنی بر پایه نیاز روز جامعه عامل موفقیت فعالیت های مسجدی است
انگیزه وی برای حضور در مسجد و امام جماعت شدن سوال کنیم، به هرحال با توجه به سابقه علمی و فعالیت های دانشگاهی برایمان سوال بود که چرا مسجد انتخاب او شد. حجت الاسلام امیری در پاسخ به این پرسش می گوید: من از سال 1362 وارد مدرسه مرحوم مجتهدی تهرانی وارد شدم و از سال 1368 بود که رحل عزیمت به قم افکندم. مساله آن است که بنای این که امام جماعت بشوم را نداشتم ولی گفتم بعد از سال ها تدریس بتوانم در جامعه ...
بنیاد در آینه مطبوعات
روی کتف چپم احساس کردم. دیگر برای درازکشیدن دیر شده بود. برگشتم و با تمام وجودم به سمت خاک ریز خودی شروع به دویدن کردم. صدمتری که دویدم، خودم را توی یک گودال انداختم. زیر نور منور، بیش از بیست رزمنده شهید را دیدم که درون این گودال روی هم انباشته شده بودند. لباس یکی از شهدا برایم خیلی آشنا بود. با لباس پلنگی تیره از گودال آمدم بیرون. آنجا بود که متوجه شدم این لباس جواد جهاندیده است؛ دوست و برادر ...
وقتی علی دایی عشق این ستاره بود!
جدی نگرفتند. شاید هم در جریان نبودند. راستش من خودم ظهر جمعه متوجه مرگ آقای بهزادی شدم که بعد سریعاً به خانه اش رفتم. شاید بچه های پرسپولیس نمی دانستند. اما مگر می شود پرسپولیسی ها در جریان مرگ همایون بهزادی نباشند؟ خب به نظر من خیلی ها نمی دانستند. بازی ساعت 14 برگزار شد. شاید در جریان نبودند. چون روز بازی همه از خبرها دور هستند و کسی سایت ها را نمی بیند. همان روز جمعه چند بازیکن ...
فرزندمان زنده است و صدایش را می شنویم!/ با سماجت، فرماندهانش را راضی کرد تا به سوریه برود
.... گفتم "چیزی شده؟" گفت "نه فکر کنم مسموم شده ام. حالم خوب نیست." بعد متوجه شدم که با دوستانش تماس گرفته و جویای حال امین شده است. آنها هم خبر شهادتش را دادند. به تهران که رسیدیم مستقیما به محل کار امین در میدان پاستور رفتم. برادرم هم همان زمان به لانه جاسوسی رفت. در آنجا متوجه شدم که دو تن از پرسنل سپاه انصار به شهادت رسیده اند. ولی به من نگفتند که یکی از آنها امین است. به ...