درس های اسارت به روایت اسیر 17 ساله
سایر منابع:
سایر خبرها
قالیباف: یکی از راه های مبارزه با فساد، کاهش اقتصاد دولتی است
...، جمع آزادگان را به عنوان نیروهای منسجم، همانند یک یگان که برخی حتی یک دهه و برخی ماه ها در کنار یکدیگر کار کرده و شناخت پیدا کرده بودند مورد استفاده قرار می دادیم و این مجموعه این توانمندی را داشت که هرکار جدیدی را که لازم باشد برای انقلاب بعد از دوران دفاع مقدس با همان روحیه جهادی انجام دهد. رئیس مجلس شورای اسلامی در همین زمینه تصریح کرد: روحیه آزادگان به گونه ای بود که در کمترین ...
روایت تلخ و شیرین اسارت از زبان اسرای کومله، حزب بعث و داعش
سواد خواندن و نوشتن نداشتند، ولی وقتی به ایران برگشتند، به یک زبان خارجی مسلط بودند. وی به یکی از خاطرات دوران اسارت خود اشاره کرد و افزود: ما در اردوگاه موصل بودیم. این اردوگاه به شکل مستطیل بود و درها رو به داخل باز می شد. ما از ساعت سه بعد از ظهر تا 8 صبح فردا، نمی توانستیم از سرویس بهداشتی استفاده کنیم. یک سال هم بود که خانواده ها از ما خبری نداشتند. در این شرایط، به مسئولان ...
آزادگان با معنویت شان ورای دیوار ها را می دیدند
یکی از شیرین ترین لحظه های تاریخ دفاع مقدس به بازگشت آزادگان مربوط می شود. 26 مرداد 1369 با اعلام بازگشت اولین گروه از آزادگان به میهن، به روزی شیرین و خاطره انگیز تبدیل شد. آزادگان پس از سال ها اسارت دوباره به خانه برمی گشتند و خانواده های زیادی از چشم انتظاری در می آمدند. آزادگان در سال های اسارت و با کسب معنویت به آدم های پخته تر و کامل تری تبدیل شده بودند. خودسازی در روز های اسارت از آزادگان ...
مسافر "مینی بوس سرخی" که پس از 4 سال به میهن بازگشت/ روایت فرمانده گردان غواصی مالک اشتر از دوران اسارت
اسیر شدید و مدت اسارت شما چقدر طول کشید؟ 4 دی ماه سال 1364 در عملیات کربلای چهار اسیر نیروهای بعثی شدم. 4 سال در اسارت بودم. آن زمان فرماندهی گردان غواصی مالک اشتر را بر عهده داشتم. مرصادنیوز: برای ما درباره اتفاقات پس از آن و از لحظه ورود به اردوگاه تعریف کنید؟ خیلی اذیت کردند و شکنجه دادند در حین راه رفتن ما را شلاق می زدند، توهین می کردند پذیرایی ما کتک بود ...
عشق به وطن در اوج مظلومیت/ ماجرای اسارت 77 ماهه چند تن از آزادگان
درد آور و سخت بود اما با کمک از خدا توانستم به مقصدی که سربازان عراقی تعیین کرده بودند برسم و به محض رسیدن مرا با میلگرد مورد ضرب و شتم قرار دادند در اثر این ضربه ها بیهوش شدم. آغاز اسارت 77 ماهه محمدی: حدود 2 و نیم ماه در موصل ماندیم و سپس 500 نفر از ما را که اسرای اطفال بودیم به شهر الرمادی در استان الانبار انتقال دادند و در آنجا مستقر شدیم. اتوبوس ها مقابل اردوگاه بزرگی ...
5 سال زندگی در اسارت با گلوله ای عجیب در گردن/ لحظه آزادی نشستیم و خاک وطن را بوسیدیم
. آن لحظه یک نفر آمد و چند قطره آب از کلمن در دهانم ریخت و دوباره بیهوش شدم و چیزی متوجه نشدم تا اینکه شب هنگام متوجه شدم یک نفر دست و یک نفر پایم را گرفته و مثل جنازه من را روی سر و صورت بچه های مجروح ایرانی انداخت که صدای آه و ناله و فریاد همه از شدت درد درآمد، بعد دوباره بیهوش شدم. * تسنیم: شما و دیگر اسرای مجروح را کجا انتقال دادند؟ ما را به یک مدرسه در شهر العماره بردند ...
روایتی از خاطرات اسرای ایرانی در بند رژیم بعث/ از 6 قاشق جیره غذایی تا جلوگیری از ورود سران منافقین به ...
سال اسارت و آن هم فقط در شب میلاد امام علی علیه السلام اشاره می کند و می گوید: سال آخر خواب دیدم که آزاد شدیم و به اسرا گفتم امسال آزاد می شویم، زمانی که به محل مان رسیدم 71 گوسفند برای من قربانی کرده بودند که در محل ما بی سابقه بوده است. در ساعات اولیه ای که با خانواده ام روبرو شدم به دنبال پدر و مادرم بودم. با اینکه در مسیر از طریق دایی ام شنیده بودم پدرم به رحمت خدا رفته اصلا حواسم نبود و مدام ...
آزاده شماره 11054/ از آب و نان سهمیه ای تا جشن آزادی با سیب زمینی آب پز
آنها را به سر و صورت هم زدند. راستش بعد از چند سال که تاریکی شب و سوسوی ستاره ها را از نزدیک ندیده بودیم آزادی حس و حال غریبی داشت، خلاصه پس از انجام تشریفات ساعت 11.30 شب سوار اتوبوس و از اردوگاه خارج شدیم و ظهر روز اول شهریور به مرز خانقین عراق و خسروی خودمان رسیدیم. زمان عبور از اسلام آباد یکی از دوستانم که سوم راهنمایی یعنی در آخرین پایه تحصیلی همکلاسی بودیم به نام مرحوم ...
حال و هوای مادر وقتی خبر بازگشت پسرش را شنید/ صدای خرد شدن استخوان دوستانم را می شنیدم
؟ **با دستور جهاد تبیین، بیش از گذشته در مسیر خود مصمم شدم شانظری: از روزی که آزاد شده ام تا این لحظه، لحظه ای نبوده که درخواست روایتگری شده باشد و قبول نکرده باشم؛ گاهی اوقات برای خودم سؤال پیش می آید که چرا چنین کاری کنم تا اینکه رهبر انقلاب موضوع جهاد تبیین را بیان کردند و روزی که این دستور را دادند تا امروز، در این مسیر مصمم تر شدم تا روایت دوران دفاع مقدس، اسارت و جبهه ...
ما فراموش شدگانیم
26 مرداد سالروز ورود آزادگان به کشور، فرصتی مناسب برای مرور رشادت های این دسته از رزمندگان اسلام است که با جان فشانی و ازخودگذشتگی خود برای تاریخ این مرزوبوم ماندگار شدند صلابت، ایثار و رشادت را با الهام از مکتب سیدالشهدا(ع) به عنوان نماد حریت و آزادگی در پرتو ارزش های ناب اسلام و انقلاب اسلامی معنا نمودند. در دوران هشت سال دفاع مقدس حدود 43 هزار نفر از رزمندگان ایران به اسارت دشمن درآمدند که سهم ...
شکنجه های روزهای اسارت مرا به یاد امام کاظم(ع) می انداخت
شهید دانش تشکیل شد. شهید دانش اولین شهید شهرستان شوش بود و برای همین گردان ما به نام شهید دانش نامیده شد. ایکنا_ نحوه اسارت شما چگونه بود؟ تا سال 61 در جبهه بودم. در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شیب میسان عراق اسیر شدم. عملیات والفجر مقدماتی در شب هجدهم بهمن سال 61 شروع شد. در این عملیات خط عراق را شکستیم و قرار بود تا پنج کیلومتر پیش برویم ، اما عملیات لو رفته بود، عراقی ها ...
کمپ شماره 9 رمادیه بدترین اردوگاه اسرا بود/ آثار شکنجه بعثی ها تا سال ها روی بدنم ماند
... دفاع پرس: وقتی شما را گرفتند به کجا انتقال دادند؟ همان طور که گفتم ابتدا ما را تا ساعت 1 همان جا نگه داشتند که به علت شدت تبادل آتش بین ایران و عراق، وسط درگیری مانده بودیم و نمی توانستند حرکت دهند. بعد به همان پایگاهی که متعلق به خودمان بود، بردند که دیدم آن جا آتش گرفته است. من و یکی دو نفر از بچه ها آرام صحبت می کردیم و می گفتیم هروقت سر عراقی ها شلوغ شد، سریع فرار کنیم به ...
بی نشانی که نشان دار شد
اعت 8 شب خاموشی می دادند و اگر از آسایشگاهی صدایی می شنیدند یا برقی روشن بود همه اسرا را شکنجه می کردند، گفت: هر اسیری برای خواب یک وجب و چهار انگشت فضا داشت، به صورت زیگزاگی دراز می کشیدیم اگر کسی دست و پاهایش را جمع می کرد جایش گرفته می شد و تا صبح باید به صورت نشسته می خوابید ناگفته نماند در همان روزهای اول اسارت یک دست لباس زردرنگ به ما دادند که عمدتاً بر اثر شکنجه پاره شده بود. ...
روایتی از 78 ماه اسارت/ بزرگ مردانی که زیر سخت ترین شکنجه ها از آرمان های خود کوتاه نیامدند
قشر فداکار و از خودگذشته گفت وگویی را با یکی از این بزرگمردان انجام داده است. غلامرضا رخشانی متولد 29 شهریورماه سال 1343 است، وی در سال 1362 و در سن 19 سالگی عازم جبهه می شود و در اولین عملیاتی که شرکت می کند به اسارت گرفته می شود و در سال 69 بعد از گذشت هفت سال اسارت به میهن اسلامی بازمی گردد. این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه زمانی که عازم جبهه شدم، دانشجوی تربیت ...
از گچساران تا اردوگاه "رمادیه 13"/ روزهای سخت اسارت در عراق+تصاویر
عرض کنم اینکه در روز محاصره ما توسط دشمن بعثی در پد خندق، قایقی مربوط به گردان یا رسول(ص) تیپ 48فتح در شط منطقه پدخندق گرفتارشده بود، درحالی که دورتا دور این شط هم به محاصره بعثی ھا درآمده بود. رزمنده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: بنابراین بنده در اقدامی تلاش داشتم که قایق را به سمت نیروهای خودی برگردانم، که درهمین لحظه بود که قایقی پر از نیروهای بعثی به سمت ما درحرکت بودند، که با "آر پی جی ...
آزادی از برزخ
در همان روزهای آغازین جنگ به اسارت بعثی ها در می آید، در گفت وگو با خبرنگار ایمنا به روایت خاطرات 10 سال حضور خود در اردوگاه های عراقی می پردازد. می خواستند ما را زنده به گور کنند سوم مهرماه سال 1359 به اسارت دشمن بعثی درآمدم. ساعت یک بعدازظهر دشمن که پیشروی کرده بود، حملات آتشین خود را افزایش داد. این حملات از صبح زود شروع شده بود، اما هر لحظه زیاد و زیادتر می شد. ...
از لحظه شنیدن خبر ارتحال امام تا توسل 72 اسیر به امام حسین (ع)
بنشینیم که ادامه مشروح آن را می خوانید: دفاع پرس: از نحوه ورود به جبهه و اسارت خود بفرمایید. سال 1360 وارد مجموعه بسیج شدم و به عنوان بسیج دانش آموزی، در سال 1365 زمانی که 18 سال داشتم، جزو نیرو های غواص خط شکن لشکر 32 انصارالحسین (ع) در عملیات کربلای 4 به خط دشمن زدیم، در جریان این عملیات و در پی ورود ما به خط اول دشمن، پخش عظیمی از همرزمانم به شهادت رسیدند؛ نهایتا در صبح روز ...
ما دشمن را در خاک خودش به اسارت گرفته بودیم
همسرم در جبهه حضور داشتند. ما چهار شهید و 15 جانباز تقدیم انقلاب کرده ایم. شهید نجفعلی دشتی برادر همسرم و شهید عباس صدیقی، شهید حسن طاهرنژاد و شهید احمد دشتی از بستگان نزدیک ما در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند. گویا شما با حجت الاسلام ابوترابی در یک اردوگاه بودید، از ایشان خاطره ای دارید؟ بله، در دوران اسارت من با حجت الاسلام ابوترابی در یک اردوگاه بودم. ایشان برای اسرا یک عنصر ...
وقتی نماز شب یک اسیر را نجات داد/ برگرداندن جانباز در حال شهادت به اسارت
از من به دست خانواده نرسیده بود و، چون فکر می کردند شهید شدم برایم مراسم گرفتند. این آزاده دوران دفاع مقدس روایت کرد: مجید هم مداحی می کرد و هم علاقه زیادی به حضرت زهرا (س) داشت. یکی از ویژگی های خوب دیگرش این بود که نماز شبش ترک نمی شد. در اردوگاه چند چیز از جمله نماز شب ممنوع بود، برعکس در اردوگاه های ما، اسرای عراقی را دعوت به خانوادن نماز جماعت می کرد، با این شرایط 300 نفر از اس ...
جاسوس عراقی
تصویری از روزهای زندگی رزمندگان در دوران جنگ به گردآوری خاطراتی از آن ایام پرداخته است و آن ها را با نگاهی نو و با سلیقه مخاطب امروزی، بازنویسی کرده است. این کتاب که با نام کوتاهه های جنگ تدوین شده، در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار گرفته است تا در چند متن، مروری بر خرده روایت های این کتاب داشته باشیم. *** شب عید در جبهه فارسیاب ، بند آب پاره شده بود و آب با شدت خارج می ...
اسارت دانشجویان دانشکده اقتصاد/ماجرای مادری که اشک اسیران را درآورد
گروه زندگی؛ عطیه اکبری: امروز میان همه خاطره ها، در سالگردآزادی اسرا چشمان منتظر آن پیرزن نحیف در قصرشیرین مقابل چشمانش است، با آن پشت خمیده و قامت استخوانی و برگه ای مچاله در دست که نام گمشده اش را روی آن نوشته بود؛ پیرزن تنهایی که هنوز هم رضا امیرسرداری نمی داند در آن روز گرم چطور خودش را به نقطه صفر مرزی رسانده بود. وقتی قرار است دفتر اسارت را ورق بزند و از روز آزادی بگوید از این پیرزن شروع می کند. اینکه چرا میان این همه خاطره و روایت دست گذاشته روی چشمان این پیرزن؟ پاسخش حکایتی است. حکایت هزا ...
خدیجه میرشکار، اولین بانوی اسیر ایرانی در دفاع مقدس، از روز های سخت زندان و استخبارات می گوید
این ترکش ها یکی می شود و حسابی اذیتم می کند. دوران اسارت برای یک زن حتی اگر بدون شکنجه هم باشد بزرگ ترین درد و رنج است. از خانواده و نزدیکان دور می مانی و هیچ پناهی جز امید به خدا نداری. هرقدر هم مقاوم باشی بالأخره باز یک جایی ترس تو را برمی دارد که یک وقت بلایی سرت نیاورند. این ترس برای من در اولین شب انفرادی خیلی زیاد بود. تا صبح نخوابیدم و مراقب بودم. هم نگران از دشمنی که بعثی بود، هم ...
لحظه های تلخ و شیرین اسارت به روایت خیبریان غیور وطن
... این آزاده هفت سال دفاع مقدس می گوید: هفت سال اسیر بودم و در اردوگاه های موصل دو، رمادیه، تکریت و صلاح الدین سکونت داشتم و به علت وقوع مسائل مختلف چهار بار تبعید شده بودم؛ برخی از افراد در اردوگاه بودند که مسئله دار بودند، با دشمن ارتباط خوبی داشتند و یا حتی مخالف نظام بودند، با آنها برخورد می کردیم و همین دلیل تبعید می شدیم. شکنجه های دوران اسارت وی در رابطه با شکنجه ...
این اسیر در یک قدمی شهادت ایستاد
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، یکی از این قهرمانان اسیر سعید نفر نام دارد که به عنوان نیروی تخریب چی به خنثی سازی مین مشغول بوده است. او زمانی فرماندهی یک گردان را در قرارگاه نجف اشرف برعهده داشته است. این آزاده روایت می کند: متولد 1344 هستم و در جنوب تهران متولد شده ام. 17 ساله بودم که برای نخستین مرتبه به جبهه اعزام شدم. دوران نوجوانی را به عنوان رزمنده تخریب چی در جبهه می ...
رئیس بنیاد شهید: در جبهه از خدا خواستم اسیر نشوم!
اسلامی است. فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) ادامه داد: امروز سالروز آزادی گروه اول آزادگان دفاع مقدس است. آنهایی که با رشادت خود تاریخی برای این مرز و بوم رقم زدند و تا سال ها زبان زد خاص و عام است. وی در پایان خاطرنشان کرد: امیدواریم با همکاری نهاد های مختلف نظامی و متولی امور ایثارگران بتوانیم نقطه اتصالی میان پاسداران جوان و آزادگان به وجود آوریم. زیرا این عزیزان منبع عظیمی از جلوه های دفاع مقدس مقابل استکبار هستند. انتهای پیام/ ...
کسی که برای خاک خود جنگیده باشد از آن سهمی برنمی دارد
تبریز(پانا) - یک جانباز جنگ با اشاره به خاطرات خود در طول دوران جنگ و بیان لازمه قدردانی از نعمت و آسایش کنونی، وظیفه اصلی امروزی افراد را پاسداری از خون شهیدان برشمرد و عنوان کرد کسی که بی هیچ چشمداشتی از خاک خود دفاع می کند، عاشق واقعی این سرزمین است. علی رزمی وایقان، جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس در گفت وگو با پانا در رابطه با شرایط اعزام خود به جبهه گفت: من در ابتدا سال 66 ...
روایت یک آزاده از جهاد تبیین در بند اسارت و توفیق زیارت کربلا
همراه با سایر رزمندگان برای شرکت در عملیّات والفجر مقدماتی، شبانه از اسلام آباد به منطقه منتقل شد این رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس در مدت حضور خود در دفاع مقدس در مناطق عملیاتی دشت آزادگان، شرق سوسنگرد، شرق بصره (هویزه)، جنوب و غرب کشور حضور یافت و از خاک کشور دفاع کرد. در نهایت کریم در پنجمین روز از اسفند 1362 در عملیّات خیبر و در شرق بصره مجروح شد و به اسارت دشمن درآمد و ...
اسوه هایی که در دل سختی ها مشق صبر و مقاومت کردند/ آزادگان؛ گنجینه ای ارزشمند برای نسل امروز
نتیجه درگیری ها، ساعت یک بامداد بود که من از ناحیه دست راست زخمی شدم و چند تن از بچه ها نیز شهید شدند، تا صبح در آنجا بودیم و صبح به همراه تعدادی از رزمندگان اسیر و به بصره منتقل شدیم. وی می گوید: در دوران اسارت آنقدر از سوی بعثی ها شکنجه می شدیم که از شدت شکنجه بیهوش می شدیم و زمانی که به هوش می آمدیم خود را در جای ناشناسی می دیدیم. منصوری با اشاره به اینکه شکنجه بعثی ها، سن و ...