ما معنی مفقودالاثر را نمی دانستیم
سایر منابع:
سایر خبرها
وداع با 4 تن از مفاخر علم و اخلاق
علمیه اصفهان به یک سال نرسید که تصمیم گرفت تحصیل در حوزه علمیه مشهد را هم تجربه کند؛ این بود که در 15 سالگی و به رغم قرار داشتن در سنین نوجوانی، با کوله باری از دانش راهی مشهد شد و توانست در مدرسه علمیه نواب، پای درس بزرگانی همچون آقابزرگ حکیم، حاج آقا حسین قمی و ملا محمدعلی فاضل بنشیند. استاد الهی قمشه ای، چند سال بعد و در حالی که تازه 20 بهار از عمرش گذشته بود، بار سفر بست تا به عتبات ...
به اصرار شوهرم، دوستش به من تجاوز می کرد! / بی غیرت ترین مرد ایرانی را بشناسید !
روزنامه خراسان نوشت : این زن جوان درباره ماجرای با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز ...
رئوف می خوانمت که در ضریح تو هزار اندوه محرمانه جهان پنهان است
نام او را غلامرضا می گذارم. شریعتی از صنعتگر می خواهد اگر خاطره ای از اجرای کنسرت هایش دارد بگوید و او می گوید: چند سال پیش برای اجرا به یونان رفتم؛ روی صحنه در حال اجرا بودم که خانمی بدون حجاب در تلاش بود خود را به من برساند تا چیزی بگوید؛ نزدیک شد، گفت من 15 سال با امام رضا قهر بودم اما الان به دنبال این هستم بلیط بگیرم برای مشهد. حدود دو سال بعد در حرم مطهر امام رضاعلیه ...
با خدا بودن همه مسائل را حل می کند
...> نویسنده با اشاره به رفتار نامناسب پدر خانواده اضافه کرد: در همان جلسه اول من دیدم که با خانواده ای مواجه هستیم که با تصویری که از خانوادۀ شهدا در ذهن داریم کاملا متفاوت است. به طوری که بعد از چند جلسه گفت وگو برای ادامه دادن دچار تردید شدم و کار را رها کردم. اسدی در توضیح چگونگی حل چالش ها و موانع نوشتن درباره این کتاب ادامه داد: با توجه به ارتباطی که بعد از گذشت چند سال با حاج خانم داشتم ...
من 14 روز بی حجاب بودم/ دختری که دوباره حجاب را انتخاب کرد: پدرم نگفت چون حجابت را کنار گذاشتی، دیگر ...
بود. در آن 14 روز حتی یک بار هم به من نگفت: چون حجابت را کنار گذاشتی، دیگر دختر من نیستی و ازت ناامید شدم. مادرم حرص می خورد و دور از چشم من به پدرم می گفت: تو چقدر خونسردی! چرا اجازه می دهی اینطور بیرون برود؟ اگر بگیرند ببرندش چه؟ اما پدرم می گفت: اشکالی ندارد. چیزی نمی شود. *ماجرا برای خواهرت هم همین قدر خوب پیش رفت؟ - خب، خواهرم در سن بلوغ است و هنوز ثبات شخصیت ندارد. الا ...
سنگ مزار اولین متوفی بهشت زهرا/عکس
، تماس گرفتم تا پدرم را در بهشت زهرا (س) دفن کنیم. اهدای پیکان شایعه نشریات بود! او با سازمان بهشت زهرا تماس می گیرد و مراحل دفن اولین ساکن این گورستان طی می شود: هنوز آن روز تلخ را به خوبی به یاد دارم. یک ماشین بنز مشکی پر از گل، جنازه پدرم را از مسگرآباد به بهشت زهرا (س) برد و با تشریفات خاصی او را به خاک سپردند. بعد ها در نشریات زیادی مثل توفیق نوشته بودند: به بازماندگان اولین ...
کتاب سفیر ما در بهشت به زودی منتشر می شود
نباشم و این همه آدم دور گوشی و همه ی دنیای مجازی من جمع شوند، مثل الان بابا دلشان می لرزد و می بارند یا چپ چپ بهم نگاه می کنند؟کاش شبیه شما باشم بابا! کاش... کتاب سفیر ما در بهشت نوشته حبیبه آقایی پور روایتی است مستند از زندگی شهید منا محمدرحیم آقایی پور که به زودی از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر می شود. علاقه مندان جهت مشاهده و تهیه این کتاب بعد از انتشار می توانند به کتاب ...
چطور بدون ماشین مشهدگردی کنیم؟
به گزارش ایسنا به نقل از علی بابا، در این نوشته می خواهیم راه های گردش در مشهد بدون ماشین و خودروی شخصی را به شما معرفی کنیم تا به راحتی سفری بی نظیر را تجربه کرده باشید. البته این نوشته می تواند برای تجربه جاهای دیدنی شیراز یا بسیاری از شهرهای گردشگری و بزرگ ایران نیز برای شما مفید باشد. پس حتما مطلب را بخوانید و آن را با دوستان و آشنایانی که قرار است به مشهد سفر کنند، به اشتراک بگذارید. ...
راه و رسم کاسبی در جوار سیدالکریم(ع) | باد کولر 3 تا 4 گرم ترازو را سنگین می کند | فرق بازار تهران و ...
آقای مشیری است. مشیری از خاندان های نام آشنای شهرری است و هم از جانب پدر و هم مادر، همه شهرری خانواده اش را می شناسند، همه اهل تقوی و اهل مردمداری و اهل کار خیر. مشیری در بازار لوازم بهداشتی می فروشد. جانباز جنگ است و بعد از سال ها، یکی، دوسال است که درصد جانبازی اش را گرفته است. می گوید اعتقاد دارم اگر کالایی را 500 تومان گران تر بفروشم این کار من تفاوتی با آن اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی ندارد ...
این کودک زمانی رکورد دار خردسال ترین کوهنور ایران بود
به جان بهمن انداخت که او تصمیم گرفت چند بار دیگر هم پیاده روی، روی پستی بلندی های این کوه بلند را تجربه کند.حالا، بعد از گذشت سال ها از تجربه نخستین صعود بهمن، او می خواست با همراه کردن پسر شش ساله اش در این سفر، او را وارث عشق خود به کوهپیمایی کند.آنها شب را در پناهگاه خوابیدند تا فردا، سرحال و قبراق سفرشان را ادامه بدهند. قرار بود آنها از مسیر پناهگاه به سمت قله حرکت کنند. پدر علی ...
آرزوی پدر تربیت نسلی از جوانان مذهبی و آگاه بود
برای ما تیره و تار شد. دنیای بی پدری آغاز شد. مادرم از حال رفت. همه دور مادر و برادرم جمع شدیم. برای غربت و تنهایی مان می گریستم. ساعت 6 شب تابوت پدرم را به سوی زادگاهش روان کردیم. مردم خودشان را به مراسم تشییع پیکر پدر رساندند. همه پریشان از شهادت پدر همه نالان و غمگین بودند. پدر ساعت 9 صبح روز جمعه هشتم دی ماه 96 به خاک سپرده شد. لیاقت شهادت دختر شهید از آرزوی شهادتی که ...
مراسم بزرگداشت هشتمین سالروز شهادت سردار حاج حمید محمدرضایی در قزوین برگزار می شود
1391 به عنوان مستشار نظامی و مدافع حرم عازم سوریه شد. در سال 1393 با سمت مسئول عملیات تیپ 82 صاحب الامر(عج) استان قزوین و با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شد، اما مجددا سال 1394 و داوطلبانه عازم سوریه شده و سرانجام 24 اردیبهشت ماه سال 1394 در درگیری با تکفیری های داعش در سوریه مفقودالاثر گردید. پس از گذشت 4 سال سرانجام پیکر مطهرش در اسفند سال 1397 شناسایی شد. در هشتمین سالروز شهادت شهید مدافع ...
فرار رویا دختر 16 ساله کرجی به خاطر یک پسر / جزئیات اسارت در دخمه ابلیس
، توهین، تهمت و تهدید جزو لاینفک زندگی شان بود. او می گوید: در کودکی و نوجوانی بارها شاهد درگیری فیزیکی و کتک کاری بین اعضای خانواده بویژه پدر و مادرم بودم. پدرم عصبی و فوق العاده بددهن بود. او مادرم را خیلی کتک می زد و به بهانه های مختلف ما را از خانه بیرون می انداخت و ما حق دفاع از خود را نداشتیم. پدرم خیلی مرد رفیق بازی بود، مدام دوستانش را به خانه می آورد و رفتارهای بسیار ...
زن 32 ساله: صمد در بانک به من پیشنهاد رابطه داد
من دوست ندارد ولی پدر و مادرش مخالف این گونه آشنایی ها هستند. بالاخره بعد از گذشت یک سال از این ماجرا، او خانواده اش را راضی کرد و من سر سفره عقد نشستم اما هنوز دو ماه بیشتر از ازدواجمان سپری نشده بود که فهمیدم صمد قبل از من با دختر دیگری ارتباط داشته و قرار بوده است با یکدیگر ازدواج کنند اما هنگامی که من در مسیر زندگی او قرار گرفتم، به ناچار از آن دختر جدا شده و با من ازدواج کرده بود ...
چند روایت زنانه در کنار قصه شهدا و رزمندگان
به حرف کسی گوش نمی داد. اما بعد که دوستانش، یکی بعد از دیگری راهی جبهه شدند او نیز تصمیم به رفتن گرفت. زمانی که رفت، پانزده سال هم نداشت و تازه ظاهرش کوچک تر هم نشانش می داد. دشواری هایی که برای گرفتن تاییدیه پشت سر گذاشت، آنچه در دوره آموزشی بر او گذشت و بعد هم مواجهه اش با مهدی زین الدین، بخشی از این خاطرات را شکل می دهند. یا کتاب تنها زیر باران که عنوان کتابی درباره شهید مهدی زین ...
برای محمدباقر اوحدی، عکاس پیشکسوت مشهدی که در هشتادسالگی دار فانی را وداع گفت | خداحافظ آقای عکاس خاطرات ...
لیلا کوچک زاده | شهرآرانیوز؛ هنوز سه روز از درگذشت حاج فضل الله برهانی، گلاب پاش معروف، نگذشته بود که مشهد دوباره شاهد از دست دادن یکی از چهره های هویتی اش شد. محمدباقر اوحدی، عکاس پیشکسوت مشهد که بخش مهمی از تاریخ شهرمان را در روز های انقلاب ثبت کرده بود، در هشتادسالگی به رحمت خدا رفت. هر دو چهره که از قضا با هم رفاقت داشتند، با ویژگی های خاصی بین مردم معروف شده بودند، آن قدر که وقتی ...
خطیب نماز جمعه مشهد: مسئولان نظام اجازه ندهند سُفره های مردم تنگ شود/ مشکلات معیشتی را سریعتر برطرف کنید
میلیون خانواده داغدار جگرگوشه هایشان شده اند. در این شرایط، نمی شود نیم میلیون جوان، پیشانی بند یا زهرا(س) و یا صاحب الزمان(عج) بر پیشانی بسته و به میدان رفته باشند یا یک میلیون زن و مرد در داغ عزیزانشان بسوزند اما ما بگوییم به دین خدا کاری نداریم. وی افزود: در خانواده اصیل ایرانی، همه قوام زندگی به حرمت پدر و مادر است. خانواده محدود به روز نوجوانی نیست که هزینه تحصیل را بدهد بلکه در ...
شهرداری تهران پس از 32 سال مجسمه امیرکبیر را از ایتالیا به ایران برگرداند
ازدواج کردند. پدر و مادرم، دخترخاله و پسرخاله و عاشق یکدیگر بودند و در سال 1307 قبل از رفتن پدر به فرانسه با هم نامزد شده بودند. بعد از چهار سال که در اسفند سال 1310 پدر برگشت، در 15 فروردین 1311 ازدواج کردند. آن ها عاشق هم بودند و چون مادرم عاشق پدرم بود، در نتیجه عاشق کار او هم بود. در همه سختی هایی که پدرم در زمان ساخت مجسمه می کشید و در همه شرایط بی پولی مادر بسیار پدرم را حمایت می کرد و هرگز ...
خواستگاری متفاوت یک فرمانده شهید
روایت کرده است: مردادماه سال 79 بود. من وارد 19 سالگی شده بودم. یک روز مامانِ عالیه، یکی از همسایه ها با عکسی سه درچهار به خانه ما آمد. گفت: برادرم سیدامیر دوستی دارد که این عکسش است. در سپاه حضرت رسول کار می کند. آدم خوبی است. خیلی مؤمن است، اما پولی ندارد. به فکر پول درآوردن هم نیست. چون آدم خوب و باایمانی است، دوستانش دارند برایش آستین بالا می زنند . قرار شد که مادرم با پدرم صحبت کند ...
شوهرم مجبورم می کند دوستان دوران دبیرستانم را به خانه بیاورم و با او آشنا کنم ...
مادرم جا خوش کرد و آن ها از یکدیگر جدا شدند. آن زمان من 4 سال بیشتر نداشتم و مادرم که سرپرستی مرا به عهده داشت دست مرا گرفت و به خانه مادربزرگم برد 2 سال بعد از این ماجرا مادرم نیز با مرد جوانی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت به همین خاطر من در 6 سالگی در واقع مادرم را هم از دست دادم چرا که ناپدری ام مخالف حضور من در خانه اش بود و این موضوع را آشکارا با مادرم شرط کرده بود در این ...
روایت غم انگیز 3 ایثار
یک شب بعد از مصرف داروهایش دچار حال بدی شد. او خوابید اما ساعت 4صبح از خواب پرید و گفت حالم بد است. او را فورا به بیمارستان رساندیم. در آنجا گفتند عطیه دچار مسمومیت شده است و تلاش زیادی برای بهبود حالش انجام دادند اما با کاهش سطح هوشیاری اش به کما رفت و یک روز بعد گفتند که دچار مرگ مغزی شده است. باورم نمی شد که دخترم را در 22سالگی از دست داده ام. او تنها فرزندم بود و چند سال قبل هم شوهرم را از دست ...
خرج محبت به شیوه حاج فضل الله / پنجاه سال نذر عطر گل یاس
رب درست کند؟ همان جا گفتم من برای شما رب درست می کنم، فقط باید کمکی داشته باشم. بیست روزی برای آن ها رب درست کردم. رو به امام رضا (ع) می گفتم آقا جان! درِ خانه تو پارو زدن هم شفاست. همین طور هم شد و شفا گرفتم . نذر دسترنج کبابی برای حرم فضل الله که به مُراد خود می رسد، بعد از شفا گرفتن، مغازه اش در شمال کشور را می فروشد و از سال 1337 ساکن مشهد و زائر همیشگی حرم می شود: در ...
نفس خانواده ذوب آهن اصفهان، قلب تپنده تولید
به گزارش می متالز، زهرا و محمد، نونهالان ذوب آهنی در مجاورت میدان آهن، هنوز از ماشین پدرشان پیاده نشده فریاد می زدند بابا، بابا پس کی میریم تو کوره بلند، مگه نگفتی امروز می بینیم کجا کار می کنی... همین که ماشین ایستاد سریع پیاده شدند و گفتند بابا بزن بریم کوره بلند. چند قدم آن طرف تر، زینب کوچولو با همان لحن کودکانه می گفت، بابا، پس نبرد دیگه کجاست ما که پیاده شدیم. زهرا، محمد و زینب کوچولو بعد از دقایقی بازی با دوستان شان و ثبت عکس یادگاری در فضایی که فواره های آب صورت شان را نوازش می کرد، دوباره بهانه کارخانه ...
تنها راه سعادت شما و مسلمین در اطاعت از امام است
جبران کنم افتخار کن که زینب وار علی اکبرت را به میدان کربلا فرستادی. افتخار کن که پسرت همان راهی را رفت که تو می خواستی. مادرم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم. اما تو مادرم، مادری که دل شیر داری، می دانم که از شهادت من غمگین و ناراحت نخواهی بود. چون آگاه و هوشیاری. همچون زهرا (س) و زینب (س) در برابر شهادت و یا فدا شدن من در راه اسلام و مردم خوشحال خواهی بود. مادرم آرزویم بود که راضیت نگه ...
بیان فرهنگ پهلوانی شهدای مدافع حرم با "پهلوان واقعی" / از فیلم های پهلوانی و زورخانه ای حمایت نمی شود
فیلم ها این بار فیلم دیگری را با موضوع فرهنگ پهلوانی به نام پهلوان واقعی ساختم که یک تفاوت دیگر و مهم با فیلم های قبلی دارد. کریمی بیان کرد: این فیلم درباره قصه جوانی است که در آستانه روز شهدا به مزار پدرش که از مدافعین حرم است می رود. او بعد از این زیارت تصمیم می گیرد که به دیدار دوستان پدر برود و برای همین عازم زورخانه می شود که آنجا اتفاقاتی می افتد که باید دید. ما این کار را هدیه ...
جدیدترین عکس نیوشا ضیغمی بعد از روزهای سختی که گذشت!
مهندس شوم تا بازیگر. وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای مسعود جعفری جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد. ضیغمی با شرکت در کلاس های آزاد بازیگری کانون سینماگران جوان واقع در کوچه نهم، خیابان بخارست، محله آرژانتین تهران بازیگری را فراگرفت و توسط این مؤسسه به مسعود جعفری جوزانی معرفی شد. پس از ...
پدر شهیدان نیکوحرف از همنشینی با طیب حاج رضایی می گوید | تیماردار جانبازان قطع نخاع
مظلوم گرفت. یاد گرفت و سال ها بعد همان درس ها را پسرهایش به او پس دادند. طیب جایی در بازار میوه فروش ها به پدرش داد تا کار کند. خربزه و هندوانه را بار 3شتر کرد و برایشان آورد تا روز اول دست خالی به خانه نروند و کار کنند. طیب دست قاسم، پسر نورچشمی را گرفت، او را به کناری برد و گفت: بابا جان! خربزه و هندوانه را وزن نکن. دانه ای بفروش. از هر کسی هر چقدر در توان داشت بگیر. مبادا دندان گردی کنی. انصاف ...
علم الهدی: تنگدستی عامل دست کشیدن از انقلاب نشود
هشت صبح: نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه مشهد با بیان این که مشکلات معیشتی باید حل شود و سفره مردم باید از حالت تنگنا نجات پیدا کند، گفت: دشمنی که پیروزی های ما را در عرصه های مختلف شاهد است، هر روز فشار خود را بر معیشت مردم بیشتر می کند. سید احمد علم الهدی در خطبه های نماز جمعه در حرم مطهر رضوی با تأکید بر ضرورت بهبود اقتصاد و معیشت مردم اظهار کرد: این که بارها رهبر معظم ...
سفره مردم را از تنگنا نجات دهید
باعث شود که مردم ما از دین خود دست بردارند. ملت ما در مسیر این نظام دینی که بیش از 44 سال از حاکمیت آن می گذرد، سرمایه گذاری کرده، بیش از نیم میلیون شهید خون های پاکشان را تقدیم کرده و بیش از یک میلیون خانواده، داغدار جگرگوشه هایشان شده اند. در این شرایط، نمی شود نیم میلیون جوان، پیشانی بند یا زهرا(س) و یا صاحب الزمان(عج) بر پیشانی بسته و به میدان رفته باشند یا یک میلیون زن و مرد در داغ عزیزانشان ...