جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
مطلع عشق| با کارتان ازدواج کرده اید یا همسرتان؟
مشترک اهمیت دارد *جمع بین کار و زندگی رهبر معظم انقلاب می فرمایند: ما همیشه به مردها سفارش می کنیم که وقتی کار دارند، اشتغال دارند از خانه زندگی قهر نکنند، بلکه یک جمع درست بین کار و زندگی داشته باشند، بعضی ها صبح اول وقت می روند بیرون تا ساعت 10 شب! ما معمولا به کسانی که برایشان ممکن است، سفارش می کنیم حتی ظهرها را بروند با زن و بچه شان باشند. در محیط خانوادگی، غذایشان را بخورند ...
مشتری مداری از نظر فروشندگان
مادرها بدون فکر به نظم و تمیزی مغازه ام، فقط به تن پوش لباس منزلی شان در آرامش فکر کنند و سعی می کنم فضای داخلی مغازه من هم در امنیت بیشتری برای استقلال و کشف بچه ها چیده شود. خودم هم یک پدر هستم و می دانم که بعضی از کارها از نگاه ما والدین، کار بدی نیست یا حتی در خیلی از موقعیت های مشابه وقتی همانند آن فعالیت ها را از فرزندمان می بینیم، آنها را تشویق می کنیم اما وقتی در یک فضا یا کنار ...
اهالی تلاش کردند که کاسب منصف از محله نرود | عریضه نویسی برای ماندن آقا ولی
گران و بی کیفیت باشد مشتری می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند. باید حواس کاسب به رضایت مشتری هایش باشد و مشتری را نگه دارد. این همه مغازه لبنیاتی در محله هاست ولی چه می شود که آقا ولی این قدر گل می کند که اهل محل یکی پس از دیگری تلاش می کنند تا او را از تصمیمش منصرف کنند؟ علیرضا درخشان از اهالی محل به همراه همسرش برای خرید به لبنیاتی یزدیان مراجعه می کند. او که از سال 82 ...
پتوس و درس پرطاقتی
سماور را روشن می کرد تا بساط چایی را راه بیندازد. خیلی عصرها هم همسایه ها به خانه شوکت خانم می رفتند، چایی می نوشیدند، گپ می زدند و از همه آدم های محله می گفتند و خوش بودند. حالا مینا، دختر شوکت خانم، هم بازی کودکی ام جلویم نشسته است و با چهره و منش خود مادر مهربان و باصفایش و همه آن خاطرات خوش کودکی را به خاطرم می آورد. از آن روزها و سال های خوش کودکی، دوستی ها، قهرها، همبازی های کودکی و ...
روایتی از نفوذ شهید کاوه میان کومله ها/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش
شهید کاوه در قبال نیرو های رزمنده با توجه به اینکه نقش و حضور پدر در منطقه جنگی خیلی مؤثر بود، واقعاً خیلی کم پیش ما حضور داشت؛ طوری که مادرم می گوید: سه ماه بعد از تولد من، تازه به خانه برگشته بود تا برای اولین بار من را ببیند؛ حتی مادرم چند روز قبل از آمدن پدر گله کرده بود که: محمود! بچه سه ماهه شد. قرار بود روز اول بیایی و ببینی اش. پدر هم گفته بود که اینجا بچه های مردم ...
کتابفروشی ابوترابی ؛ فخر محله فخرآباد
یکی از خانم ها با هیجان به ما سلام می کند و می گوید؛ آقای ابوترابی، کتاب فارسی اول دبستان را که گفته بودم را آوردید؟ و جواب می شنود، چند روز بعد سر برنید، حتما برایتان می آورم. پسربچه با آن چشم های درشت و کنجکاو و کلاه لبه دار قرمز روی سرش به جای جای کتاب فروشی سرک می کشد و کتاب های کودکانه را ورق می زند. می پرسم برای بچه تان کتاب فارسی می خواهید؟ بلند می خندد و جواب می ده ...
همه مفقودشدگان یک دهه اخیر
اینکه مظنون این پرونده مبهم سال گذشته (1401) در زندان خودکشی می کند. مهریاز ویسی نژاد غلامی ؛ پسر بچه 10 ساله که مبتلا به اوتیسم است. در 11 دی ماه 1398 در منطقه اسلام آباد شرقی در اهواز در حیاط خانه مشغول بازی بود. پدر و مادر او به دلیل اختلال رفتاری فرزندشان همیشه در حیاط را قفل می کردند تا او به تنهایی از خانه خارج نشود. مهریاز روز حادثه از غفلت پدر و مادر استفاده می کند و وقتی متوجه باز ...
کار خیر را در وصیت نامه اش هم فراموش نکرد
از نماز مغرب و عشا مراسم زیارت عاشورا باشکوه معنوی باورنکردنی در قطعه 26بهشت زهرا(س) برگزارشد. حجت قبل از شهادتش به شوخی به بچه های محله مان گفته بود اسم کوچه مان را تا یکی، دو ماه دیگر تغییر دهید و نام آن را کوچه شهید مدافع حرم، حجت اصغری بگذارید. بچه ها به این حرف حجت می خندیدند اما حالا همه در تب و تاب تغییر نام کوچه اند. آن شب در خانه حاج عبدالحسین بلوایی برپا شده بود. اعضای خانواده ...
روایت زن آقا از مشهورترین ایستگاه اتوبوس تهران | نام سید را مردم روی ایستگاه گذاشتند
. یک روز دیدیم چند نفر آمده اند و دارند وسایل بنایی در زمینی خالی می کنند. پرس وجو کردیم و فهمیدیم که سازمان مسکن و شهرسازی می خواهد اینجا خانه بسازد. گفتیم نانمان توی روغن افتاد، چادر را 2 قسمت کردیم؛ قسمت عقب بچه ها می خوابیدند و قسمت جلو قهوه خانه شد. سید علی بابا ابراهیمی و زن آقا در جایی که الان ایستگاه سید است در همان چادر، قهوه خانه شان را بر پا می کنند. اوایل با همان ظرف و ظروف ...
ماجرای شگفت انگیز مثلث عشقی ناصرالدین شاه قاجار با دو خواهر!
ها را اگر می پسندید، به شیخ اسدالله، شیخ الحرم که برای آموختن قرائت و مسائل نماز خانم های حرم هر روز مواظب خدمت بود، فورا دختر خدمتکار را برای شاه صیغه می کرد و بر عده زن ها یکی افزوده می شد. شاه به باغات و ییلاقات می رفت، بر حسب تصادف دختری در کنار نهری آمده بود آب ببرد و شاه می دید و می پسندید، بعد از استرضای پدر و مادر به حرم خانه وارد می گشت و به وسیله صیغه خوانی شیخ الحرم زن شاه ...
وقتی رهبر انقلاب از مادر شهید مدافع حرم خواستند رخت عزایش را عوض کند
به گزارش همشهری آنلاین، مریم ترکاشوند، مادر شهید مجید قربان خانی،در استودیوی سلام تهران حضور پیدا کرد و از رشادت و دلیری فرزند شهید خود سخن گفت. ترکاشوند گفت: دو سه روز قبل از ازدواج دخترم، از لحاظ روحی وضعیت بدی داشتم و بی قرار مجید شده بودم. از بیت رهبری با من تماس گرفتند و قرار ملاقات من با حضرت آقا را هماهنگ کردند. در آن زمان هیچ برنامه ای بر خواندن خطبه عقد نبود. وی ...
زنده کننده تاریخ
شان به سوریه و عراق و به تبع آن عزیمت رزمندگان ایرانی برای نابودی آنان و دفاع از حرم های اهل بیت پیش آمد. این دیگر مطلبی برای زمان های دور یا نوشته ای در کتابی نبود، اتفاقی بود که جلوی چشمانمان جاری شد و بسیاری از حقایق را مکشوف کرد. حال در روزگاری که این جنگ نیز به لطف خدا و تلاش های دلاور مردان ایران و دیگر کشورهای منطقه با رهبری شهید حاج قاسم سلیمانی به نفع جبهه مقاومت به پایان رسیده، زمان رسیدگی ...
عاشقانه های یک همسر شهید که زود ته کشید
حرم می شد چرا که اعتقاد داشت ما هیچ وقت نمی توانیم ساکت بنشینیم و همیشه باید به تمامی جبهه های خیر در مقابل شر کمک کنیم. اگر شهید الآن حضور داشت، حتماً مدافع حرم می شد چرا که اعتقاد داشت ما هیچ وقت نمی توانیم ساکت بنشینیم و همیشه باید به تمامی جبهه های خیر در مقابل شر کمک کنیم در بخشی از وصیت نامه این شهید آمده: اسلام امروز احتیاج به ایثارگر در راه خدا و حق دارد و تا زمانی که ...
گرامیداشت یاد و خاطره شهید مدافع سلامت در رامهرمز
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج رامهرمز، .فرهنگی و هنری ناحیه مقاومت بسیج رامهرمز در شب گذشته یادواره شهدای مدافع سلامت را با عنوان آبروی محله در محله ی کوی آزادگان رامهرمز با حضور، خانواده های معظم و معزز شهدا، مسئولین ادارات و مردم شهید پرور شهرستان برگزار نمود. در این مراسم حجت الاسلام فاضلی امام جمعه موقت شهرستان با گرامیداشت یاد و خاطره شهدا به نقش مدافعان سلامت در عرصه مقابله با ...
ازدواج آسان به سبک عروس همه فن حریف
لطف ویروس منحوس کرونا (تن ها نکته مثبت این بیماری همه گیر) سبک و سیاق ازدواج های تجملاتی به شکل میناتوری اش تغییر ماهیت داد، اما در آن ایام هم برخی ازدواج ها زیاد آسان هم نبود. حال ازدواج آسان به چه معناست؟ آیا تنها با یک عقد و بدون تشریفات خاص باید سر خانه و زندگی رفت یا باید از هزینه های جاری ازدواج زد؟ یا آیا های دیگری هم وجود دارد؟ نظر شما چیست؟ بگذارید به ماجرای ازدواج آسان فرزانه و ...
ضرب وشتم یک همسر شهید مدافع حرم به دلیل امربه معروف!/همین شما هستید که پول این مملکت را می گیرید!/بی ...
...> مادر همسر شهید باب الخانی ادامه می دهد: همان طور که چادر دخترم را می کشیدند، فحش های رکیکی هم سر می دادند و زمانی هم که به آنها گفتم که ایشان همسر شهید است و او را رها کنید، با شنیدن این جمله، ضرب وشتم را بیشتر کردند و داد می زدند "همین شما هستید که پول این مملکت را می گیرید" دخترم که در حال خفه شدن بود، برای نجات خود، گوشی را به آن ها داد تا فیلم را پاک کنند اما آن ها از ترس پلیس صحنه را ترک کردند. به گفته خانم چراغی، دخترش از زیر دستان آن ها نجات پیدا کرد اما متأسفانه مغازه داران و رهگذرانی که تجمع کرده بودند، بدون هیچ عکس العملی شاهد درگیری بودند و برای میانجیگری اقدامی نکردند. ...
نگاهی به زند گی و مجاهد ت های شهید چمران
خانواد ه همسرم د ر محله امام زاد ه حسن (ع) تهران زند گی می کرد یم. پد رم مغازه، خوار و بارفروشی د اشت و محمد آقا را به عنوان یک جوان مؤمن و بچه محل می شناخت. بعد ها که من و محمد آقا با هم ازد واج کرد یم، پد رم می گفت هر وقت می د ید م محمد به مغازه ام می آید و از سر حجب و حیا سرش را پایین می اند ازد، به او می گفتم اگر روزی خواستم د خترم را شوهر بد هم، د وست د ارم تو د اماد م بشوی. آن زمان من خیلی کوچک ...
خبر خوب| این شاه کلید ازدواج موفق را امتحان کنید
آورد و درست در روز سالروز ازدواج بی بی دو عالم، خطبه عقد خواهرش توسط رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی (ره) خوانده می شود و توصیه ناب حضرت آقا خطاب به این زوج شاه کلید یک ازدواج موفق است که فرمود: با هم بسازید، صفا و صداقت داشته باشید تا زندگی تان شیرین باشد . شهید مدافع حرم مجید قربانخانی مادر شهید بعد از 8 سال لباس مشکی اش را درآورد البته این همه ماجرا نبود، چون از ...
آروزهای بزرگ کودکان کار در گوشه و کنار خیابان های مشهد
هم شروع می کند به خندیدن و بابت آرزویی که دارد ذوق می زند. می پرسم سر چهارراه دعوا هم می کردی؟ از روی صندلی بلند می شود و با هیجان می گوید: من نه خانم، ولی یکی از بچه ها یک روز یک شیشه نوشابه شکست و با بقیه اش زد توی سر یکی دیگر از بچه ها سرش شکست و برایش با دستمال بستیم و رفت خانه شان! گفتم سر چه چیز هایی دعوا می کردید؟ می گوید: سر جای کار کردن و پول! در آرزوی استقلال مالی ...
یخچال تهران چگونه گرم شد؟ | کسی دیگر شازده را نمی شناسد
که از خانی آباد پنجاه سال پیش راهش را کشیده و آمده شمیران. مغازه زده است و ابزار ساختمانی می فروشد. از هر چیزی یکی دارد در مغازه. مثل خاطره... که از هر جای خیابان خاطره ای می گوید. خانه روبه رویمان بیست سال پیش خالی کرد. مرد خوبی بود. این کنار هم فک و فامیل شاه خانه داشتند که آنها هم قبل از اینکه انقلاب به اوج برسد گذاشتند رفتند. می دانستند بعد از انقلاب وضع فرق می کند. کشور به سروسامان می رسد ...
مسئولین و طلبکار
که دوسال قبل از او شروع شده بود و یک سال بعد از نمایندگی او افتتاح شده بود را ناشی از پیگیری خودش می دانست. یا وزیری که گمان می کرد همه صنعت خودرو، محصول تصمیمات سه ساله او در وزارت بوده. یا مدیر یک نهادخیریه دولتی که شاهد بودم چقدر تلاش کرد به نهاد دیگری برود اما حالا طوری خاطره تعریف می کند که گمان می کنی از ارث پدر و دهان فرزند گرفته و به محرومان داده یا ده ها کس دیگر. و تلخ اینجاست که ...
آن روز های حرم
تا برویم حرم و بدویم در صحن امام. در آن روز های شیرین کودکی تجربه چند ساعت با بچه های فامیل بودن در جایی بی انتها مثل حرم برایم خیلی غنیمت بود. لحظات خوشی بود. گذشت، مثل برق گذشت. چند سال بعد رفتم در جست وجوی خاطرات آن شب ها، اما همه چیز عوض شده بود. صحن امام داشت جایش را به رواق امام می داد و حالا آن جغرافیا با سقفی شگرف مسقف شده است. سقفی که پر است از گچ کاری و آینه کاری های چشم نواز ...
داستان یکی از پرترددترین تقاطع های تهران | اینجا سکه ضرب می کردند
. همین جا ما با بچه های دیگر روی این پاسگاه تیر بار هم گذاشته بودیم و مبارزه می کردیم. اما حالا همه بچه های هم دوره رفته اند. بعد از این حرف های انصاری کنجکاوتر دنبال هر سپیدمویی می گردم که خاطره ای به دست بیاورم. آخر سر هم رد و نشان قدیمی ترین مرد ضرابخانه را در یک لبنیاتی پیدا می کنم. آقای تاجیک دیگر خیلی کمتر به مغازه می آید. همکارش می گوید ساعت 8 می آید معمولاً. مهمان های همسایه های مغازه می ...
محله نوستالژی های فوتبالی | نامداران این تکه از پایتخت را بشناسید
داشته است. او برای ساخت مسجد جامع خزانه هم تلاش کرد و با کمک اهالی، این مسجد بزرگ و قدیمی را ساخت. همچنین، عباس خزانه با قسط بندی یا بخشش قطعاتی از زمین های خود سبب خانه دار شدن کارگران کارخانه ها، کوره پزخانه ها، کشاورزان، مهاجران و کارمندان شرکت های راه آهن، روغن نباتی قو و چیت سازی در این محله شد. ستاره سینما، بچه این محله است محله خزانه در دوران دفاع مقدس، 400شهید تقدیم اسلام ...
بچه تهرون | برای آقای بازیگر، بچه با عزت سنگلج
به دنیا آمدم. الآن پارک شهر است و جنوبش تئاتر سنگلج که قبلاً اسمش تالار بیست وپنج شهریور بود. یک محله خیلی خیلی قدیمی بود و همه خانه ها گِلی بودند. کوچه ها باریک بودند و برق نداشتند. لوله کشی آب نبود. حتی صحبتش هم نبود. یک بازارچه بود که بازارچه سنگلج نام داشت. سربازخانه داشت و دست راست مان آب انبار بی نهایت بزرگی بود که شاید سی چهل تا پله می خورد، می رفت پایین. آن پایین تاریک بود و مردم آب شان را ...
روایتی از گپ وگفت 4 ساعته آقای شهردار با اهالی منطقه 14
بیشتر جریان دارد، جلوی هر خانه تعدادی بچه مشغول توپ بازی و لی لی هستند، کمی آن طرف تر تعدادی از خانم ها دور هم جمع شده اند و سبزی پاک می کنند، اینجا انگار در کنار همه محرومیت ها دل ها شادتر است و بچه ها از ته دل می خندند و فارغ از هیاهوی دنیا بازی می کنند. به مسجد المهدی (عج) نزدیک می شوم، تابلو دیدار شهردار اصفهان با اهالی منطقه 14 سر کوچه نصب شده است. نزدیک تر می شوم همهمه ای ...
حجی متفاوت و بیعتی با خدا و رسول+ فیلم
. شهادت زین العابدین کاشانی در مکه در آن ایام فقهای شیعه نیز در مکه زندگی می کردند و سید زین العابدین کاشانی یک مجتهد و فقیهی بود که آرزو داشت توفیق بازسازی خانه خدا نصیبش شود و نذر و نیاز کرد که توسل او جواب داد و این توفیق شامل حالش شد و هنگام بازسازی کعبه دعا کرد تا خدا همه شیعیان را تا روز قیامت در ثواب ساختن کعبه شریک او کند. البته دو سال بعد از این بازسازی زین العابدین ...
این آب، خوب نانی داشت!
آب دست مردم می دادند. البته دراین میان افرادی هم پیدا می شدند که برای خیرات اموات شان کوزه را یک جا می خریدند تا سقا آب را بین مردم خیرات کند. سقاها از پوست گوسفند، مشکی تهیه و درون آن را از آب پر می کردند. آنها برای فروش آب به در خانه ها و مغازه ها رفته، با لیوان یا کاسه سفالی به مشتریان آب می فروختند. آقای همه سقاها هم حضرت عباس(ع) بود و سقاها او را پیر این کار می دانستند برای همین سقایی بستری ...