خون آرمان چشم ها را به روی حقیقت باز کرد
سایر خبرها
دیدار کی روش و کنعانی پس از کامنت جنجالی!
.... مدافع تیم ملی در خصوص حضور روی نیمکت در جام جهانی بیان کرد: من دوست داشتم این موضوع را در یک برنامه مفصل باز کنم اما انشالله بعد از فوتبالم در این باره حرف می زنم، چون الان نمی توان صحبت زیادی کرد. من همه سعی و تلاشم را کردم و سه سال فیکس در همه بازی ها حضور داشتم و خیلی هم خوب کار کردم؛ حتی شجاع هم کنار من بود و توانستیم بهترین عملکرد دفاعی را داشتیم و در 20 بازی تنها یک باخت ...
لاله ای از حرم که آرزو داشت مثل حاج قاسم تشییع شود
ایفا کند، نمونه آن تربیت فرزندی هم چون آرشام است که معلمش وقتی می خواهد از او صحبت کند گریه می کند. پسر یازده ساله ای که آنچنان مودب و باشخصیت است که در کلاس معلم خود را با لفظ "استاد" صدا می کرده است.من شهادت را در چهره آرشام می دیدم و نورانیت خاصی داشت. فارس: خواهرتان تاکنون در مورد شهادت با شما صحبت کرده بود؟ خواهرم به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی علاقه فراوانی ...
آشپزی با مامان برنامه ای با طعم شیرین آشپزی با مامان ها
برنامه هایی با مضمون رقابتِ آشپزی در همه جای دنیا مخاطبانی در رده های سنی مختلف دارد. مقوله غذا و دست پخت می تواند دستمایه جذب مخاطب برای تلویزیون قرار گیرد، اما چگونگی استفاده از این ظرفیت است که بین برنامه هایی با مضمون مشابه تمایز ایجاد می کند. در فصل سوم آشپزی با مامان به تهیه کنندگی علیرضا خوش بیان که روز های چهارشنبه و پنجشنبه حوالی ساعت 21:00 با اجرای لاله صبوری از شبکه پنج سیما ...
آنچه از روایت خلوت قرائتی سانسورشد
اطرافیان حاج آقای قرائتی با ایشان تماس گرفتند و گفتند این اثر در شأن شما نیست. آن هم در حالی که من رضایت کتبی از حاج آقا بابت نسخه نهایی داشتم و ایشان در محفل خصوصی فیلم را دیده و با دستخط خودشان بابت مستند تشکر کردند. حتی اسم فیلم هم در این دستخط ذکر شده است. وی ادامه داد: بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر به واسطه همان واکنش اطرافیان، شخص حاج آقای قرائتی با من تماس گرفتند و گفتند نمی ...
شهیدان حسینی؛ روایتگر حدیث عشق غدیر
《چون رهبرم دستور داده در جبهه ها حضور پیدا می کنم》و به یقین هر دوی آنها گلهای دستچین بودند. وی بیان کرد: دوستان سید جواد می گفتند در عملیات کربلای چهار《تیری به پهلوی ایشان خورده و با شال سبزی که گردنشان بوده پهلویش را می بندد 》بعد از آن در حالی که هنوز به سن 34 سالگی نرسیده بود مفقودالاثر می شوند که برادرم سید اسماعیل که در آن زمان دانش آموز سال آخر دبیرستان بودند به عشق دیدار دوباره برادرم و ...
مرگ هولناک در شعله های آتش!
شفا آنلاین سلامت مردی که مدعی است برای ترساندن همسرش، او را ناخواسته به آتش کشید، بعد از گذشت حدود 9 ماه در حالی از مرگ هولناک همسرش در میان شعله های آتش پرده برداشت که تاکنون بر خودسوزی وی اصرار داشت. به گزارش شفا آنلاین : نیمه شب نوزدهم مهر سال 1401، مردی هراسان با اورژانس تماس گرفت و از خودسوزی همسرش خبر داد. چند دقیقه بعد امدادگران اورژانس وارد خیابان توس 41 شدند و پیکر نیمه جان زن ...
مسافرکشی کردن یک روحانی در مسیر تهران-قم سوژه شد + عکس
، نتوانستم تحمل کنم و پرسیدم علت چیست؟ گفت که قرار بوده آقایی را برای منبر مجلس ختم شان دعوت کند که ظاهرا هماهنگ نشده، به او گفتم نگران نباش، شما برو دو دقیقه دیگر من می آیم و... خلیل نادری هستم. سال 1355 در بیشه سرای ساری متولد شدم. من فرزند سوم خانواده روستایی هستم که پدرش مردی زحمت کش بود و هنوز هم هست. کودکی و نوجوانی ام در همان روستای خودمان سپری شد. سال های ابتدایی انقلاب بود و ...
انگشتر هایی که نشانی پیکر قدرت الله شدند
فرمان امام و حضور در جبهه برادر شهید می گوید: ما اصالتاً اهل سمنان هستیم. دو خواهر و سه برادر بودیم که دو برادرم به نام های قدرت الله و یدالله در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. قدرت الله و یدالله هر دو متولد تهران بودند. قدرت الله متولد 16 تیر 1343 و یدالله متولد 17 آذر 1347. او در ادامه از حضور برادرهایش در جبهه می گوید: فرمان حضرت امام مبنی بر حضور در میدان نبرد و نیاز جبهه ها به نیرو باعث شد، راهی شویم. اولین رزمنده خانه من بودم، بعد قدرت الله و بعد هم یدالله. قدرت الله مسئول ضدهوایی بود و در مراحل بعد نیروی پیاده نظام؛ یدالله هم تدارکات ...
روایت بانوی لرستانی که پس از زندانی شدن همسرش بدنبال کار رفت و کارآفرینی موفق شد
و حدود سه ماه بعد بر اثر یک اشتباه همسرم به زندان افتاد و به 45 سال حبس محکوم شد. فکر کنم آن وقت سن زیادی نداشتید؟ من 20 سالم بود که ازدواج کردم، به یکباره خودم را تنها زیر بار مشکلات دیدم، شرایط سختی بود. خیلی ها به من گفتند طلاق بگیر و زندگی جدیدی را شروع کن، اما من پای سرنوشت ایستادم و گفتم باید زندگیم را سر و سامان دهم. دست خالی و تنهایی چه کاری ...
قتل سهیلا به خاطر 10میلیون تومان
لحظاتی بعد مرد میانسالی وارد اتاق شد و در حالی که پرونده چند برگه ای در دست داشت، گفت: همسرم از دیروز تا حالا ناپدیدشده است. به گمانم بلایی سرش آمده وگرنه جایی ندارد که برود. از مرد میانسال خواستم روی صندلی بنشیند و ماجرای ناپدیدشدن همسرش را تعریف کند. او در حالی که پرونده چند برگی را روی میز من قرار داد، روی صندلی نشست و صحبت هایش را ادامه داد: خانه مان نیاز به تعمیر داشت و باید یک نفر بالای سر ...
شیشه بزنی، عقلت معیوب می شود
گذاشتم و در چند نقطه شهر پخش کردم. برای این که شناسایی نشود هم روی بدنش تینر ریخته و آتش زدم. به خانه برگشتم و همه چیز را مرتب کردم و بعد دنبال همسرم رفتم. چه زمانی دستگیر شدی؟ یک هفته بعد از کشف جسد، من و یکی دیگر از دوستانش دستگیر شدیم اما چون اعتراف نکردیم و مدرکی علیه ما نبود، آزاد شدیم. بعد از آزادی چه کردی؟ چندماهی کاسبی کردم و خودم را هم عزادار مرگ رفیق ...
قتل همسایه برای طلاق نگرفتن همسر!
وضع مالی خوبی داشت و می توانست قالب ها را دوباره بخرد اما با فروش آنها وضع من بهتر می شد و همسرم از طلاق منصرف می شد. قرار بود سرقت بدون قتل انجام شود اما مهرداد زودتر به هوش آمد و همه چیز لو رفت. من شرمنده اولیای دم هستم و حق می دهم خواستار قصاص من باشند. پس از دفاعیات متهم، قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند. ...
چگونه با وجود هزاران شاهد حق کسی پایمال می شود؟
را ساکت کرد. بعد از آن سلمان فارسی برخواسته و بر حقانیت حضرت شهادت داد و بعد از آن ابوذر و سپس مقداد بن اسود و بعد از او بُریده اسلمی و بعد عمار بن یاسر تا جایی که بنا به فرمایش امام صادق دوازده نفر بر حقانیت امیرمؤمنان نسبت به خلافت و امامت حضرتش در آن روز شهادت دادند. امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود: ابوبکر بسیار ناراحت و متحیّر گردید و پاسخی برای ایشان نداشت و گفت: من خلیفه شما ...
این کتاب را چاپ نکنید!
دعوتش کنیم، به جلسه آمد. تمامی افراد از حضور او جا خوردند. وقتی او شروع به خاطره گویی کرد، همه معترضش شدند و گفتند که وی آن زمان هم به خالی بند معروف بوده و هست. در پایان نفرات گفتند که اگر جلسه بعد او بیاید ما نخواهیم آمد! در آن روزها یکی از مسئولان لشکر خواست تا به دیدارش در ستاد لشکر در پادگان امام حسن (ع) بروم که رفتم. مقام مسئول ابتدا با اعتراض گفت: شنیده ام در منزل حاج عباس برقی علیه ...
هوس های گناه آلود زن و مرد جوان/آشفتگی زن جوان پای همسرش را به ماجرا باز کرد!
من گرفت و پس از مدتی با من تماس گرفت و رابطه ما با هم نزدیک شد. این زن ادامه داد: پس از مدتی همسرم به ماجرا مشکوک شده بود. به همین خاطر تصمیم گرفتم رابطه ام را با ساسان تمام کنم. اما او قبول نمی کرد و می گفت از من عکس و فیلم سیاه تهیه کرده و اگر به خواسته هایش تن ندهم آبروی مرا می برد .حال روحی ام به هم ریخته بود که همسرم ماجرا را فهمید .حالا آمده ام تا از ساسان شکایت کنم . ...
از تکمیل راه شرق تا نشانه های بهبود وضع اقتصاد ایران
، کاری نداری. گفتم: نه شب زودتر بیا. بعد هم گفت یا علی، خداحافظ. این آخرین دیدار من و آرمان بود. بعد پدرش، او را به حوزه رساند. بعد از رساندن آرمان به حوزه، همسرم با من تماس گرفت، که آماده باشید تا خیابان ها شلوغ نشده است شما را به منزل مادرتان ببرم. ظهر بود که ایشان به دنبال ما آمد و به منزل مادرم رفتیم. ساعت سه بعدازظهر بود، که با آرمان تماس گرفتم و کمی صحبت کردیم. بعد از آن دوباره خو ...
خواهر جاویدالاثر کاظم اخوان : منتظر تماس برادرم هستم/ کاظم در خواب با سر و صورت خاکی گفت خسته ام
همین چشم انتظاری از دنیا رفتند در بخش دیگری از صحبت خود تأکید کرد: این انتظار پس از پدر و مادرم، برای من و سایر اعضای خانواده باقی مانده است. من در محله طلاب مستأجر هستم و محل سکونتم ثابت نیست، به همین خاطر همواره نگران هستم که اگر خبری از کاظم شد دیر یا با تأخیر مطلع بشوم. شب ها به سختی خوابم می برد. دائم منتظر تماس تلفنی هستم تا خبری از برادرم به من بدهند. به واسطه اضطرابی که دارم بستگانم به من می ...
قتل یک مامور پلیس در تهران/
کردم و بعد هم اعترافم را پس گرفتم. من مرتکب قتل نشده ام. منبع: اعتماد بیشتر بخوانید پایان فجیع رابطه زن شوهردار با مرد جوان / حفر قبر مخفی و قتل وحشتناک شوهر بیچاره قتل ناموسی در جاده چالوس | دامادمان با همسرم رابطه داشت تیراندازی در نسیم شهر | یک نفر کشته شد | ماجرا چه بود؟ جنایت تکان دهنده در رشت ...
تیغ تهدید برای ازدواج
.... او گفت با غلام مانند برادر است و با یکدیگر هم بند بودند. آن روز او خبر داد که 3 روز دیگر غلام را اعدام می کنند. بعد از این ماجرا ما برای آخرین ملاقات به زندان رفتیم و بعد هم همسرم اعدام شد. اما هنوز در سوگ شوهرم بودم که پرویز دوباره از زندان با من تماس گرفت و گفت: غلام قبل از مرگش مرا قسم داده بود تا هر کمکی که از دستم برمی آید برای شما انجام بدهم! من هم از او تشکر کردم و گفتم ...
نجات مرد جوانی که توسط همسرش دزدیده شده بود!
و شوهری ادامه داشت تا اینکه روز حادثه رسید. پیمان در این باره گفت: روز حادثه قرار بود با همسرم به خانه مادرم برویم. قبل از اینکه از خانه حرکت کنیم نیلوفر برایم شربتی درست کرد. بعد از خوردن آن احساس گیجی داشتم اما با خودم فکر کردم شاید به خاطر خستگی و کار زیاد است و یک ساعت که بگذرد بهتر می شوم، برای همین موضوع را جدی نگرفتم و پشت فرمان ماشینم نشستم، اما کمی که در مسیر حرکت کردیم دیگر ...
آخرین عکس فرمانده؛ زینت بخش حجلۀ شهادت
داودآبادی عکاس این عکس، ماجرای تهیه عکس حجله شهید علی اصغر صفرخانی را این گونه روایت کرده است: دم غروب بود. عصر روز دوشنبه 9 تیر 1365، چند روزی بود که ارتش عراق شهر مهران را اشغال کرده بود؛ حضرت امام خمینی (ره) فرموده بودند: مهران باید آزاد شود . بنا شد آن شب، گردان شهادت به فرماندهی علی اصغر صفرخانی خط شکن باشد. قرار بود نیرو های گردان، اولین نفراتی باشند که در تاریکی شب ...
شهید 16 ساله ای که حاج قاسم شیفته ایثارش شد +نحوه شهادت
.... ققنوس در آتش سردار محمد میرزایی در بیان خاطره آن شب خاص می گوید: بعد از دیدن تشعشع نور از میدان مین، تصمیم گرفتم خودم به آنجا بروم تا ببینم چه خبر شده است. بچه های کناری من گفتند شما فرمانده گردانی و اجازه بده کسی دیگر برود. اما گفتم تا خودم نروم خیالم راحت نمی شود. باید ببینم منشأ آن نور چیست. سینه خیز رفتم و دیدم یک رزمنده در حالی که روی زمین دراز کشیده، پشت و شکمش ...
رمز موفقیت
وجود داشت.او حتی قید بچه را هم زد و خیلی زودتر از آنجه که تصور می کردم، با دادن مهریه، طلاقم را داد و به خانه پدری ام برگشتم.هر بار با او تماس می گرفتم تا خواهم به خاطر بچه کوتاه بیاید، یک جمله می شنیدم: تو من را نزد همه شکستی و تحقیرم کرد! بعد از 6 ماه التماس توانستم پژمان را راضی کنم که عذرخواهی ام را بپذیرد، حدود 8 سالی است که در کنار هم زندگی خوبی داریم و پژمان توانسته پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند.هر وقت از او می پرسند رمز موفقیتت چیست؟! جوابی جز اینکه بگوید: حمایت هایم همسرم!!! ندارد. کدخبر: 906426 1402/04/13 23:00:36 لینک کپی شد ...
پسر پدر را راضی کرد به جبهه برود
، به آنها گفتم چرا او را با خود به جبهه نمی برید، روز قیامت باید در برابر حضرت رسول پاسخگو باشید، تا اینکه اجازه دادند او به جبهه برود. بعد از اینکه همسرم از جبهه به خانه آمد محسن به شهادت رسید و قاسم پس از گذشت پنج سال از چنگال بعثی ها آزاد شد. مسئولان روز قیامت باید جواب پس دهند حسین 33 ماه باوجود آنکه همسرش بیمار بود در جبهه به مبارزه با نیروهای بعثی پرداخت؛ اما متولیان امر ...
مرد شیطان صفت دختر جوان را به بهانه سفر به ترکیه بی عفت کرد / لج بازی با پدر و مادر کار دستش داد
؟ خوب که چی؟ مگه حالا به کجا رسیدید؟ ندید بدید بازی در می آرید! خودم می دانستم همه اینها را از روی عقده می گفتم .اما آنها فکر می کردند واقعا من از دانشگاه زده شده ام.بعد از مدتی دیگرحوصله کسی را نداشتم.حتی دیگر به مادرم هم کمک نمی کردم. پدرم اعتراض می کرد، مادر غر می زد، انگار صدایشان رادیگر نمی شنیدم.برایم مهم نبود که دور و ورم چه میگذرد. در این گیرودار بود که برایم آمد یک ...
الهیان: سازمان ملل هیچ وقت آلمان را به خاطر تجهیز صدام به سلاح شیمیایی بازخواست نکرد
مبتلا بود که همه ناشی از همین حمله شیمایی بود. وی افزود: من در مجموع 10 سال آخر زندگی همسرم شاید 10 ساعت هم نخوابیدم. زیرا همسرم با دستگاه اکسیژن نفس می کشید و گاهی از شدت سرفه حالش بد می شد. حتی یک بار آنقدر سرفه کرد که سیاهی چشمش رفت، دختر کوچکم پشت در اتاق گریه می کرد و پدرش را نگاه می کرد. یک لحظه حس کردم دیگر دارد می رود. علی پسرم هم بود. گفتم: خدایا نخواه بچه ها اینطوری شهادت پدرشان ...
میترا رفیع: پیروزی گلنار هم دردناک بود/ عشق چرا و اما و اگر ندارد
آیا علاقه داری در کار تاریخی بازی کنی؟ گفتم اگر از کیفیت نقش و فیلمنامه و تیم مطمئن شوم بله، علاقه مندم. آدرس و شماره تلفن محل تست را دادند و من تماس گرفتم که بروم. شماره تلفن دستیار کارگردان بود. به دفتر آقای شفیعی رفتم. آنجا خیلی شلوغ تر از آن چیزی بود که فکر می کردم. تصورم این بود که یک دفتر است و می روم مصاحبه می شوم. آن روز، روز تست گلنار بود و دفتر پر از دختر خانم هایی بود که در حال حفظ کردن ...
یادکردی از سردار سپاه اسلام شهید سید محمدرضا دستواره
حسین در خط پدافندی شهید شد برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی ، در جواب می گوید: به آنها گفته ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید. شهادت بیش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود که روز 13 تیرماه سال 1365 در عملیات ...
ماجراهای میثم و دوستانش در کوفه
هستند و در جریان این دوستی ها، میثم چیزهای زیادی را می آموزد. ما با میثم و دوستانش به محله های مختلف کوفه آن زمان سرک می کشیم و شاهد اتفاقات تلخ و شیرین و خنده دار زیادی هستیم؛ اتفاقاتی که پس از مدتی او را با جنگ صفین آشنا می کند. کتاب میثم و شهر ترس های ممنوعه، یک سفر طولانی نیز با خودش دارد. یک سفر از کوفه تا نزدیکی های دمشق آن موقع. ما در این سفر، همراه شخصیت های داستان از خیلی از جاذبه ...