سایر منابع:
سایر خبرها
پسرم حامی خانواده مان بود
...! برایم شنیدن این حرف ها بسیار سخت بود. من تنها بچه ام را برای رضای خدا و مملکت مان به جبهه فرستاده بودم. وی ادامه داد: چند وقت بعد از شهادت پسرم بود که آن خانم وقتی من را دید عذرخواهی کرد و بسیار پشیمان بود؛او را بخشیده ام، به او گفتم بچه ی من که برای پول نرفت بلکه برای مملکت، خاک وطن و حفظ ناموسش رفته بود. جانم فدای رهبرم مادر شهید غلامی الیگودرزی گفت: برادرم ...
شهدای امربه معروف؛ مردانی که پای غیرت ایستادند
.... حتی وقتی ازدواج کرد، دوست داشت همه چیز ساده برگزار شود که همان طور هم شد. با 14 سکه زندگی مشترکش را آغاز کرد. خیلی دوست داشت مدافع حرم شود. خیلی هم دوست داشت که در راه حرم، شهید شود. اما روزی رسان خدا بود، شهادت رزق بود اما نه در سوریه، جایی در خاک وطن. روز بیست وهفتم مهرماه بود. محمد به همراه دو پسرش احمدرضا و امیررضا بیرون از خانه و جلوی در که روبه روی نانوایی است ایستاده بودن ...
مونس عبدی زاده نویسنده ای جریان ساز و تاثیرگذار است
برای نوشتن است. با توجه به اینکه من در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی می نویسم، سوژه های زیادی برای نوشتن دارم که در اطراف ما جریان و وجود دارند. برای مثال، من در نوشتن کتاب راز مروارید هم با سوژه خیلی خاصی مواجه بودم و هم از کمک پدرم که بازنشسته نیروی دریایی بود و هم خود آقای کیوانشکوهی که طراح عملیات مروارید بود، بهره گرفتم و کار قابل قبولی در نهایت بیرون آمد. نویسنده کتاب چهل روز انتظار ...
در نشست تجربه نگاری مطرح شد: تلخ و شیرین های حضور در جمع دهه هشتادی ها
ی شود و برای هم از زندگی هایشان درد دل می کنند. این مسئله باعث جدایی 6 ماهه ی پدر و مادر شده بود که این دانش آموز اصلا نمی توانست درس بخواند. می گفت: مادرم از پدرم که نظامی است، 6 ماه جدا هستند و پدرم هم دوست دارد. ما چند جلسه با فرزند و پدر او داشتیم. با مادرش جلسه نداشتیم. من یک چیزهایی را به این پسر یاد دادم و او رفت و به پدر و مادرش گفت و الحمدلله حل شد. یعنی 14 اسفند نوبت دادگاهشان بود که ...
بی قرار شهادت در حرم امن الهی به آرزویش رسید
رفت و تجهیزات خاصی نبود وقتی برق می رفت ما در خانه یک چراغ فانوسی داشتیم که آن را به مسجد می برد. وی افزود: ستاد ناحیه یک سپاه در مسجد حر و کوچه ما مستقر شده بود، کار آنها تجهیز نیروهایی بود که می خواستند به جبهه بروند، فرمانده ستاد شهید هادیان بود، اولین حضور پدرم در جبهه در سال 1360 بود که به منطقه سرپل ذهاب با وجود داشتن چهار فرزند پسر اعزام شد. کتابی توضیح داد: فرزند اول ...
جریان شهادت بزرگ ترین قوام دهنده جبهه حق در طول تاریخ است
به گزارش ایثار واحد زنجان، شهید سید محمد موسوی تاریخ تولد: 1346 در شهرستان زنجان به دنیا آمد پدرش سید مجتبی، نماینده امام در سپاه پاسداران بود و مادرش زهرا نام داشت و تا چهارم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حق علیه باطل حضور یافت و در چهاردهم اسفند 1364 ، در دریاچه نمک فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به قلب، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند ...
شهدای منا فراموش شدند/ روز خبرنگار حتی اسمی از 2 شهید خبرنگار فاجعه منا نیست
که برادرانم در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و پدرم که جانباز شیمیایی بود در سال 94 آسمانی شد. در ادامه زهرا شعبانی همسر شهید فاجعه منا با اشاره به ماجرای آشنایی خود با شهید حسینی اظهار داشت: برادرم شوهرم در سپاه، سال ها از نیرو های پدرم بود. تا اینکه سال 81 با اولین سری زائران به کربلا که بعد از اجازه صدام برای حضور زائران ایرانی عازم سفر شده بودند من و پدر و مادرم به همراه خانواده آقای ...
شهید حسن میر عرب رضی
، پدر و مادرم می گفتند: حسن به ما قول داده است که ما را به کربلا و زیارت قبر امام حسین (ع) ببرد. می گفتند: حالا با شهادتش شفیع ما در نزد ائمه اطهار و امام حسین خواهد شد تا آنکه جنگ تحمیلی خاتمه یافت، اما آرزوی زیارت کربلا هم چنان در دل والدینم وجود داشت.روزی در کمال ناباوری تلفن خانه به صدا در آمد و خبر زیارت کربلا دادند و گفتند راه کربلا باز شده است و می خواهند خانواده های معظم شهدا را به کربلا ببرند ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسینعلی یساولی شراهی
حسین علی یساولی شراهی را در ادامه بخوانید. بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره) و درود و سلام به روان پاک شهیدای صدر اسلام خصوصاً شهدای کربلای ایران و سلام بر شهادت. به پدر و مادرم دعا و سلام می رسانم و اگر اشتباهی کردم مرا ببخشید و از همه قوم و خویشان و رفقا حلالیت بنده را بگیرید. پدر جان! اگر شما به ...
شهادت زیبا ترین واژه خلقت
به گزارش گلستان ما؛ شهید محمدباقر اسلامی ، بیستم فروردین 1339 در روستای گرجی محله از توابع شهرستان کردکوی چشم به جهان گشود. پدرش عیسی فوت 1358 و مادرش خاتون نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارگر عکاسی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد 1361 با سمت تک تیرانداز در پاسگاه شهابیه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روشن آباد تابعه ...
عاشورای ثانی برای مردمی که کلاه لبه دار را پاره کردند!
حجاب رضاخانی رخ داد. زمانی که قیام مشهد شروع شده بود، پدرم برای خداحافظی نزد مادرشان می روند، دست ایشان را می بوسند و می گویند بی بی من برای شهادت می روم! او هم در جواب می گوید برو، من تو را به خدا می سپارم، کاش آن سه پسر دیگر من هم دارای این لیاقت بودند که در راه خدا به شهادت می رسیدند... پدرم بالای منبر صاحب الزمان (عج) در مسجد گوهرشاد می رود و در برابر جمع عظیم مردم می گوید مردم این موقعی است که ...
شهیدِ هنرمند
جبهه و جنگ را نشان می داد و فرهنگ شهادت را در ذهن آنها ترسیم می کرد. همسر شهید غوابش هم درباره فعالیت های فرهنگی وی می گفت: ایشان راوی دفاع مقدس در چذابه و شلمچه بود و فرمانده پایگاه مقاومت بسیج شهید نریمی و مسئولیت هیئت امنای مسجد امام علی (ع) حصیرآباد را هم بر عهده داشت و چند باب از منازل اطراف مسجد را خریداری کرد و به ساختمان مسجد ملحق و مسجد را احیا کرد. کار حاجی شب و روز نداشت و دائم ...
جهاد عامل بیداری و حیات مسلمین است
علی (ع) مورد لطف و بخششت قرار بده، قلب حضرت ولی عصر (عج) را از همگی مان خشنود و راضی بفرما، توفیق جلب رضایت و توفیق جلب رضای پدر و مادرمان را کرامت بفرما. از اینکه یاری فرمودی تا به جبهه عاشقان و محفل عزیزانت راه پیدا کنم شاکرم و از اینکه خانواده ای مومن و مهربان و دوستانی خالص و خادم به اسلام عطا فرمودی شکر می گویمت و از اینکه حقوق این عزیزانم را ادا نکرده ام شرمنده ام و طلب آمرزش دارم ...
روزی که نقاب افتاد
کار را تأیید کرده اند، می ترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنه ای بگویم و برای محکم کاری، موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را به جایی خبر دهد و جلوی آن را بگیرد. ساعت 12:30 شب از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتما به آقای خامنه ...
این پسر جوان از کشتن مادرش پشیمان نیست!
: مادرم 23 سال قبل با پدرم ازدواج کرده بود. اما آن ها همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است، چون پدرم راضی به طلاق نبود مادرم یک روز با صابر از خانه مان در شمال فرار کرد و دیگر بازنگشت. من همه جا را دنبال مادرم گشتم تا اینکه فهمیدم به تهران آمده و با صابر در خانه اجاره ای ساکن شده است. همانجا بود که تصمیم گرفتم ازآن ها انتقام بگیرم. من از ...
پدر شهیدان صالحی آسمانی شد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اصفهان، قدمعلی صالحی پدر شهیدان والامقام محمد و حسین صالحی شب گذشته پس از تحمل سال ها رنج فراق فرزندانش دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر این پدر شهید عصر امروز ساعت 17 از درب مسجد حضرت ابوالفضل (ع) واقع در خیابان 16 متری به سمت گلزار شهدای امام زاده سیدمحمد خمینی شهر برگزار می شود. مراسم ترحیم و بزرگداشت ...
برخی کتاب های کودک فقط رنگ و لعاب دارد/ استقبال از کتاب هایی که پیوست دارند
نوجوانان در بزرگسالی می شود. باید توجه داشت که بیشترین امری که زمینه علاقه مندی کودکان را به مطالعه فراهم می کند نقش پدر و مادر در این زمینه است، در واقع حدود 80 درصد دلیل کتاب خوانی کودکان والدین هستند، کودکان در درجه اول خانواده و در درجه دوم دوستان و جامعه است. خانواده هایی که کودکان را به مطالعه تشویق می کنند و بیشتر پیگیر هستند که چه نوع کتاب هایی را برای آن ها تهیه ک ...
همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد
دستم را بلند کردم و از خدا خواستم میشه توفیق نصیبمون بشه و از خانواده ما کسی به مقام باعظمت شهادت برسه . خلاصه چند سالی گذشت و برادر بزرگترم قدرت الله بغدادی فروردین سال 1361 به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین به شهادت رسید. هنوز هم از اهالی محل بپرسید، از این جوان نمونه در دینداری، تقوا و حیا یاد می کنند. این دنیا برای برادرم مانند قفس کوچکی شده بود تا اینکه گذشت و سال 1362 ...
پر استرس ترین تلاوتی که در شب خواستگاری انجام شد
، مادرم خانه دار و خواهرم هم حافظ بیست جزء از قرآن کریم هستند. ایکنا از سیر پیشرفت فعالیت قرآنی خود بگویید، مشوقین شما چه کسانی بودند؟ فعالیت قرآنی شما در چه رشته ای است و از اولین مؤسسه قرآنی و مربیانی که با آ ن ها کار کردید برای ما بگویید. با حمایت ها و تشویق های خانواده به ویژه مادرم از کودکی در مسجد محل تلاوت قرآن و مکبری انجام می دادم که در افزایش اعتماد به نفسم بسیار ...
آقا محمدصادق روایت 2 شهید از خاندان مروجی طبسی
. این کار را از نوجوانان بسیجی دیگری که می خواستند به جبهه بروند، یاد گرفته بود. هفتم مهر سال 1366 به جبهه های جنوب اعزام شد. 26 دی ماه 1366، وصیتنامه اش را تنظیم کرد و دهم اسفند سال 1366 عازم جبهه جنوب به غرب در کردستان شد و به گردان سیدالشهدا (ع) رفت. عملیات والفجر 10 با رمز یا محمد ابن عبدالله (ص) در 24 اسفند آغاز شد. فردای همین روز بود که منطقه مریوان از سوی هواپیما های عراق بمباران شیمیایی شد و محمدصادق به خاطر استنشاق گاز های شیمیایی به شهادت رسید. پیکر وی در فروردین سال 1367 در گلزار شهدای علی بن جعفر قم به خاک سپردند. ...
ارتقای تیپ سیدالشهدا (ع) به لشکر پیشنهاد حضرت آقا بود
و حدود دو ماه بعد ایشان رفت و شهید حاج کاظم رستگار فرمانده تیپ شد. ذیل فرماندهی ایشان تیپ ما به عملیات والفجرمقدماتی، والفجر 1، 2، 4 و خیبر ورود کرد. بعد از عملیات خیبر هم که آن ماجرای اعتراض ها در پادگان ولیعصر (عج) پیش آمد و حاج کاظم رستگار از فرماندهی تیپ کنار رفت، سپس یک دوره چند ماهه آقای محمد خزایی از بچه های قدیمی لشکر 27 آمد و سرپرستی تیپ سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت. ایشان تا عملیات بدر ...
شهید سربلند در آزمون ولایتمداری
به گزارش گلستان ما، در متن وصیت نامه شهید مدافع حرم قربان نجفی خان ببین آمده است : با صلوات و سلام بر رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) و با صلوات و سلام بر ائمه اطهار علیه السلام و درود بیشمار خداوند و فرشتگان و صالحان و مومنین برامام خمینی (ره) و درود و صلوات بر شهدای انقلاب اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی و شهدای مدافع حرم و آرزوی سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجج) و آرزوی سلامتی و عمر با ...
تهران به روایت نواده مظفرالدین شاه | ماجرای جالب اولین آدامسی که دست تهرانی ها رسید | روایت قحطی، بیکاری ...
ایران و به خانه ما آمد، حدوداً چهل ساله بود. او به من فرانسه و آداب و رسوم یاد می داد. برایم از سبک زندگی فرنگی تعریف می کرد و اینکه بچه های خودش چه کار می کردند. چیزهایی که او می گفت در خانواده های خیلی عادی نبود، برای همین من مطمئنم او از خانواده ای با سطح اجتماعی بالا بود؛ به خصوص که فرانسه را خیلی خوب می دانست. آن زمان مادر من خودش فرانسه بلد بود، چون مدرسه ژاندارک رفته بود و با معلم فرانسوی ...
زندگی برادرم مثل وصیتنامه بود
... خواهر شهید روشندل سلیمانی با اشاره به هدف برادر شهیدش برای رفتن به جبهه گفت: برادرم پیرو سرسخت امام خمینی (ره) بود، با تمام احترامی که به خانواده و به خصوص مادرم می گذاشت به محض اینکه در تلویزیون سخنرانی امام خمینی (ره) پخش می شد با فاصله نزدیک به تلویزیون می نشست و تمام حواسش را با جدیت برای گوش دادن به سخنان امام جمع می کرد، برادرم واقعا ولایی بود، همانطور که اشاره داشتم کاری را که انجام ...
شهادت در لباس غواصی / بازگشت سرافرازانه از ام الرصاص
و خانوادگی برای نماز و دعای کمیل به مسجد محل می رفتیم. در راه بازگشت همیشه سرش پایین بود و به ما هم توصیه می کرد به دلیل اشراف مسیر بر خانه های اهالی نگاهمان را بالا نبریم تا مبادا چشممان بدون اجازه به خانه مردم بیفتد. اعزامی که 12 سال طول کشید دفعه چهارم بود که سیدسعید عازم جبهه می شد. این بار در لباس یکی از غواصان گردان یونس از گردان های خط شکن لشکر امام حسین (ع). شب آخر ...
زرنگ بود که شهادت او را برگزید!
پدر و جانبازی در جنگ تحمیلی محمدنبی همان ابتدا به حضور پدر در دوران جنگ تحمیلی اشاره می کند و می گوید: ما اهل افغانستان هستیم. پدرمان از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس بود. ما معنای جهاد و شهادت را از میان خاطرات و واگویه های پدر از روز های جهادش آموختیم. محمدالله محصل بود و یک سال مانده بود تا دیپلمش را بگیرد که راهی ایران شد و خودش را به جمع مدافعان حرم جبهه مقاومت برساند. ما سه خواهر و پنج برادر هستیم که از میان همه برادران رزمنده ام، محمدالله به افتخار شهادت دست پیدا کرد. ایشان زبان عربی، انگلیسی و پشتو را خوب می دانست. مشغول درس و مشق بود که از طریق دوستان و هموطنان مان در فضای مجازی متوجه وضعیت جنگ سوریه ش ...
زندگینامه شهدای غواص علی اصغر بیات و مهدی حیدری
حسینیه ی اعظم تیراندازی به رزمنده ها آموزش می داد. علی اصغر حتی در غواصی هم مقام اول را کسب کرده بود و به همین دلیل لوح تقدیر هم دریافت کرد. آخرین باری که به جبهه می رفت رنگ و رو رفته بود و پدرش می گفت که او دیگر برنمی گردد در همان بار آخر خودش همه ی تدارکات خانه را برای شهید شدنش دیده بود، حتی برای خود قبر هم خریده بود. او خودش هم میدانست که این بار برنمی گردد.ما هر سال برای او در ولادت امام حسین ...
تندروی برخی سلیقه من نیست، اما به آن ها احترام می گذارم/ شنیدن بعضی تهمت ها برایم عادی شد
دعا و محبت اهل بیت بود. همه این ها سنگ بنای زندگی آینده من شد. پدر خیلی مرا به درس خواندن تشویق می کرد. در جمع دوستان خود موفقیت های مدرسه ای مرا باعث افتخار خود می دانست. اگر دوستانش از من سؤالی می کردند و من به خوبی پاسخ می دادم، این مسئله باعث خوشحالی پدرم می شد و مرا نیز به ادامه تلاش تشویق می کرد. البته پدرِ مادرم هم اگرچه در کسوت روحانیت نبود، تحصیلات حوزوی داشت و در جوانی از ...
بازیگر معروف سریال های طنز: نباید یک لکه سیاه در زندگی ام باقی بماند
آقایی هم کلاسی دانشکده پدرم بود. توی دانشکده هنرهای دراماتیک با هم بودند. یک روز پدرم در خیابان ناصر آقایی را دیده بود و او به پدرم گفته بود: به خاطر پسرت به تو تبریک می گویم. جوان اول دانشگاه است. بابا جا خورده بود، اما سر همین ماجرا کوتاه آمد و با مامان گل خریدند و آمدند سر تئاتر من. سال 1370 بود و تئاتر بازگشت از خانه را کار می کردم. بچه ها به من گفتند که برو ببین بابات آمده و من گفتم نه اشتباه ...