گفت من اربعین سال بعد نیستم/ عکسم را روی کوله پشتی ات بزن
سایر منابع:
سایر خبرها
نوربالا| برو بچه، خودت هم قد آرپی جی هستی!
در ادامه می خوانیم: ما دو خواهر و دو برادر بودیم که برادر کوچکترم رضا در 14 سالگی طی عملیات مسلم بن عقیل به تاریخ 9 مهر 1361 و برادر بزرگترم جهانگیر در فروردین 1362 به شهادت رسیدند. منزلمان در گوهردشت کرج بود. شهید نوجوان، رضا جهازی فروردین سال 61 رضا به همراه تعدادی از دوستان مسجدی و بسیجی برای بازدید از مناطق جنگی عازم مهاباد شدند. پس از 15 روز رضا به منزل بازگشت ...
پیشنهاد وسوسه انگیز به زن راننده تاکسی اینترنتی
می کند. بعد از انجام مراسم عقدکنان، او مرا به تهران برد و بعد از چند ماه دوباره به همان کشور اروپایی رفت. او یک سال بعد به تهران آمد و مرا نیز به طور قانونی به اروپا برد اما من یک ماه بیشتر نتوانستم آن جا طاقت بیاورم چرا که نه به فرهنگ آن ها علاقه مند بودم و نه می توانستم تبعیض های اجتماعی بین افراد مهاجر را تحمل کنم این بود که ساسان در حالی مرا به نزد خواهر و برادرم بازگرداند که پسرم ...
حماسه شهدای مدافع حرم باید برای مردم تشریح شود
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، سردار سرتیپ دوم پاسدار ابوالفضل اسلامی مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان البرز امروز به همراه حمید قره حسنلو مسئول دفتر اداره حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس شهرستان چهارباغ در دیدار و گفت وگو با خانواده شهید اصغر الیاسی از شهدای مدافع حرم شهرستان چهارباغ، اظهار داشت: مردم هنوز از اهمیت جانفشانی شهدای مدافع حرم آنچنان که شایسته است آگاهی ندارند و ...
5 روایت تکان دهنده و باورنکردنی از کسانی که مرگ را تجربه کردند!
...، بلند شو! بعد یک نفر شروع کرد به ضربه زدن به کلاه ایمنی ام. وقتی چشمانم را باز کردم برادرم را دیدم که روی پیاده رو کنار من چمباتمه زده. عجیب بود، چون برادرم چندین سال پیش به خاطر سوءمصرف مواد مُرده بود. تنها چیز دیگری که به یاد دارم این است که نگاهی به ساعتش انداخت، چیزی شبیه این گفت که زود می رسند و بعد دور شد. کاش می توانستم جزئیات بیشتری ارائه بدهم اما راستش را بخواهید ...
پیکر زنده یاد استاد اسماعیلی به خاک سپرده شد
همان دست می گیری؟ همین کارها را من برای استاد تهرانی می کردم و امروز شما همان برای من هستید. یاسری اضافه کرد: من 54 سال شاگرد محمد اسماعیلی بودم. دیگر مسئله شاگردی نبود. ایشان دوست و معلم ما و جای پدرمان بود. جز بزرگی و خوبی از او چیزی ندیدیم. در بخش دیگری از این مراسم کامبیز روشن روان (آهنگساز و موسیقی دان) در سخنانی گفت: استاد اسماعیلی را از سال 1343 می شناسم و نزدیک به 60 ...
محفل شعر عاشورایی رندان تشنه لب برگزار شد
...، اهل دل نگیرد باز حریف عشق چنین می دهد به دلبر دست معجزه شعر بعد از پخش کلیپ شعر خوانی استاد زرویی نصرآباد، سعید بیابانکی، به بیان خاطره ای از شعر دست پرداخت و گفت: دوستی تعریف می کرد که همان روز که استاد زرویی نصرآباد در بیمارستان فوت می کنند، در کهف الشهداء در جمع کثیری از حاضران، جوانی این شعر را با صدای بلند می خواند. شعر که تمام می شود، دوست ما نزد مرد جوان ...
ببینید | روایت نقش ناتمام حبیب بن مظاهر
؛ علت انتخاب این شخصیت را توضیح داد: او عاشقانه امام حسین (ع) را دوست داشت. در هر مرحله ای از زندگی شما اگر عاشقانه زندگی و کار کردی در آن مرحله موفق خواهی بود. به نظر من نیرویی که هیچ کس در مقابل اش نمی تواند ایستادگی کند عشق است. مهم ترین ویژگی حبیب بن مظاهر هم همین بود که عاشق امام حسین (ع) بود. برنامه نشان ارادت به تهیه کنندگی پویان هدایتی هر روز ساعت 17 از شبکه دو سیما با حضور هنرمندان، چهره های به نام، سوژه های اجتماعی، نخبگان، پیرغلامان، دختران قهرمان، کارآفرینان، خیرین و به همراه مردم عادی به مدت 30 شب که از 21 مردادماه 1402 آغاز شده است؛ پخش خواهد شد. ...
ای کاش یک دستگاه اکسیژن کنار زمین بود/ هیات فوتبال گفت دیه می دهیم شکایت نکن!/ کلا 5 میلیون به ما کمک شد!
باعث ایست قلبی او شده باشد. دچار خونریزی معده هم شده بود؟ خیلی. نزدیک یکی، دو روز فقط از معده اش خون خارج می کردند. احتمال ضرب دیدگی هم وجود داشته؟ نمی دانم. حتی گفتند پسرت چیزی مصرف کرده؟ گفتم پسرم را جوری بزرگ کردم که هر کاری می خواست انجام دهد به من می گفت. او اهل سیگار هم نبود و فقط عاشق فوتبال بود. هزینه بیمارستان چقدر شد؟ بیمه بود؟ ...
ماجرای اسارت هم زمان دو برادر/ یکی به اسم پدربزرگ مادری و یکی به اسم پدربزرگ پدری
به گزارش خبرنگار، 40 روزی است که غم فراق برادر در جانش نشسته، آن هم برادری که رفیق، هم سنگر و هم رزمش در دوران جنگ و اسارت بوده است. حال وهوای آن روزها، شوق جبهه رفتن را در دل همه بچه های دبیرستان شهید منتظری انداخته بود و این دو برادر هم به عشق رفتن به خط مقدم روزها را شب می کردند و شب ها را روز. هر ترفندی را که می دانستند به کار بستند، از پوشیدن چهار دست لباس روی هم و به پا کردن کفش پاشنه بلند ...
فخرالدین صدیق شریف: دوست دارم نقش حبیب بن مظاهر را بازی کنم + فیلم
کودکی ام را که مرور می کنم به دسته سینه زن های خیلی معروفی می رسم که یکی از آنها دسته سینه زن های طیب در راسته خیابان مولوی بود که همیشه در مراسم های عزاداری به سمت چهارراه مولوی حرکت می کردند. در آن زمان دسته مجهز و یکی از بی نظیرترین دسته های تهران بود. من 5-6 ساله و خیلی کوچک بودم که پدرم من را روی دوش اش می گذاشت و از آن بالا دسته سینه زن ها را نگاه می کردم. از همان زمان بود که به تدریج با نام ...
آرزوی بازیگر متهم گریخت برای ایفای نقش حضرت عباس(ع)
وقت یک بار باید ژل به زانویم تزریق شود. برای همین پیاده روی برای من دشوار است و نمی توانم. معمولا هم روزهای اربعین هر سال سر کار هستم. نمی دانم چرا امام حسین (ع) من را نمی طلبد. شاید هم خودم کاهلی می کنم و تمارض می کنم که به این بیماری مبتلا هستم و نگران راهم. در صورتی که در این مسیر می بینم که پیر و جوان سالم و معلول در حال حرکت هستند و به سمت حرم با پای پیاده می روند. قسم ارامنه، امام ...
دیدار با کارگردان فیلم شیار 143 | فرش قرمز زیر پای مادران شهید
. اینکه با یک فیلم خاطرات سال های جنگ و مادرانی که صبوری کردند، زنده شد، برای مردم اهمیت داشت. خود مادران هم زمانی که می بینند که یادشان زنده است آرامش پیدا می کنند. در اطراف من رزمنده های بسیاری بودند. دایی، برادر و پسرخاله هایم رزمنده بودند و پدرم در زمان نوجوانی ام در جبهه بود. آن زمان همه به نوعی با جنگ و دفاع مقدس درگیر بودند طبعاً من هم از این فضا دور نبودم. من آن زمان نوجوان ...
در حسینیه به دنیا آمد و در شاهچراغ شهید شد
عمو که سخت حرف می زد وسط حرف پرید و گفت: فامیل دوست... فامیل دوست... اینقدر زنگ همه می زد و احوال می پرسید که بیشتر موقع ها بهش می گفتیم مشکلی پیش اومده؟! با خنده می گفت زنگ زدم برای احوال پرسی. همین موقع جمعی از خانم ها گریه کنان به سمت منزل شهید آمدند. وسط شان پیرزنی بود با موهای گیس کردهٔ محلی. ناله می کرد و می گفت: همی دیروز صبح زنگم زد و احوالم رو پرسید... بقیه صدای ناله اش توی راهرو گم شد... (عکس از سمت چپ برادران شهید ابراهیم و غلام عباس عباسی) روایت محمدصادق رویگر ، 23 مرداد 1402 پایان پیام/ ...
جزئیات جنایت هولناک در خراسان | دختر 14 ساله به قتل اعتراف کرد
کثیف را آماده شست وشو می کرد. او با همان افکار در هم ریخته از منزلشان در یکی از شهرک های شیروان بیرون آمد و سوار بر خودروهای شهری به طرف هسته مرکزی شهر به راه افتاد، اما قبل از حرکت با دوستش ر تماس تلفنی گرفت تا از نبود خانواده او در منزل اطمینان یابد. ر که نمی دانست دوست صمیمی اش چه نقشه وحشتناکی را در افکارش مرور می کند به او اطمینان خاطر داد که فقط آ برادر 9 ساله اش در کنار اوست و مادرش ...
داستان یک سرنوشت عجیب
خود دراین باره تعریف می کند: پدرم یکی دو سالی بود که دوباره دست به ساز می زد. برادر و خواهرهای بزرگ تر که حالا عقلشان می رسید به او اصرار می کردند که برایمان ساز بزند. غیر از نوازندگی پدرم، مغازه صفحه فروشی و لوازم موسیقی اش و همین طور ویلن مسن ترین برادرم زندگی ما را از نظر روحی و مادی وابسته به موسیقی می کرد. اوایل تابستان آن سال، به فرزند یکی از دوستان قدیمی اش که در آمریکا زندگی می کرد و سفری به مشهد کرده بود و می خواست ه ...
همه فرماندهان شهید می شوند
، بدانید. و در آخر، تمام حرف هایم را در این شعر بیان می کنم: من از تمام دنیا فقط حسین می خواهم/ قسم به اسم زهرا فقط حسین می خواهم آری، آغاز... دوست داشتن است، گرچه پایان راه ناپیداست. ولی من به پایان خوبی می اندیشم، هرچند که می دانم همین دوست داشتن زیباست. سر هر جمله اش اشک هایم را پاک می کردم و در جواب بیت آخرش گفتم: جانم به قربانت برادر که هر حرفت یک دنیاست، رفتی ...
شهیدی که 16 قطعه تحریمی را بومی سازی کرد
همرزمانش در مرکز تحقیقات مهندسی تخریب بی ثمر نماند و این مرکز توانست با استفاده از دستاوردی که با خون شهید نکونام قدیری و امثال او به ثمر نشسته بود، عملیات عظیمی را علیه رژیم بعث در خاک عراق رقم بزند و زیربنای تولید تجهیزات دفاعی را بسازد. بعد از شهادت ابوالفضل، برادر دیگر او منوچهر هم به عنوان دانشجوی بسیجی به جبهه جنوب رفت. چند مدتی در جبهه حضور داشت تا اینکه قطعنامه 598 مورد پذیرش ...
خواستگاری که به او سخت گرفتند!
قرار شد من و دختری که به خواستگاری اش رفته بودم، برویم توی اتاق و با هم حرف بزنیم. قبل از اینکه دهان باز کنم و چیزی بگویم، دختر گفت: ببینید آقا، هیچ علاقه ای به ازدواج با شما ندارم. الان هم اگر اینجام به خاطر احترام به بزرگ ترهاست. گفتم:، ولی هنوز با هم حرف نزدیم. از همون لحظه که تلفن زدین و گفتین که هفت صبح تشریف میارید واسه خواستگاری، فهمیدم بهترین کار اینه که جواب رد بدم ...
کتاب رفیق شهیدم مرا متحول کرد منتشر شد
، محبت شهید به خویشاوندان و مستندات شهید تقسیم شده است. در بخشی از کتاب آمده است: دلخوری کوچکی بین من و همسرم پیش آمد. همان لحظه همسرم گفتن از دست شما پیش دوست و هم رزمت، شهید عباس دانشگر، شکایت می کنم. حرفش را جدی نگرفتم. دو-سه شب بعد، عباس را در خواب دیدم. هرچه صدایش کردم، بهم بی محلی کرد. سرش پایین اندخته بود و مثل همیشه خندان نبود. همان لحظه بیدار شدم. گفتم: خدایا چرا عباس به ...
برنامه ریزی دشمنان جدایی بین اسلام، ولایت و مردم است
چشم دشمنان کرده است. در این مراسم با اهدای لوح تقدیر از زحمات سرهنگ پاسدار ابوالفضل باقری تقدیر و سرهنگ پاسدار علی دارابی به عنوان فرمانده جدید ناحیه مقاومت بسیج شهرستان شیروان معارفه شدند. پایان پیام/ 641 ضمیمه : کلید واژه ها: مقابله با توطئه های دشمنان | هجمه های دشمنان | توطئه دشمنان | ...
روایتی از شهیدی که با قلم و خون مشق شهادت نوشت
همرزمش می گوید: خبر شهادت سیدناصر السادات دوستِ دوست داشتنی اش را که شنید، دیگر روی پاهایش بند نبود. آمد سراغم و گفت: قول بده برای عملیات بعدی خبرم کنی. چند شب بعد با هم در سوسنگرد بودیم. عملیات آزاد سازی سویدانی. احمد تا شروع عملیات، ساکت و آرام در کنارم نشست. عملیات شروع شد و خاکریز دشمن سقوط کرد. قصد حرکت به محل درگیری و سازمان دهی خط را داشتم که احمد گفت: من همراه تو می آیم. سرم را به نشانه مخالفت ...
اختصاصی / آرش تقی پور : اصل تجارت مردم داری است / برنامه هایی برای شکوفایی منطقه و ایجاد اشتغال جوانان ...
مدیره شرکت انبوه سازان آرش ” ، اظهار کرد : من و برادرم امین با حمایت های مادر عزیزم توانستیم نقش موثری در اشتغالزایی این استان داشته باشیم. وی متذکر شد : برادرم از دوران کودکی به من آموخت که اصل تجارت مردم داری است و ما هر چه قدر دوستان و همراهان بیشتری داشته باشیم به همان اندازه سرمایه به ما اضافه شده است. این کار آفرین جوان خطاب به اصحاب رسانه حاضر در مراسم با تاکید بر این ...
روایت های پنجگانه از آقای کارگردان
علی نصیریان هم موضوع هزاردستان و هم شخصیت علی حاتمی برای من جذاب بود. یکی از خصوصیاتی که من از علی حاتمی دیدم این بود که او آدم بسیار صمیمی بود، حاتمی خودش بود، بی ادا بود، این خود بودن بسیار مهم است که آدم ادا درنیاورد و هرچه هست خودش باشد. علی حاتمی مهربان بود به خصوص در مورد کارش آدم بسیار مهربان و آرامی بود. با عوامل کارهایش بسیار بامحبت رفتار می کرد و هم دوره ای های خودش را دوست داشت. آثار تجسمی و ... را که از قدیم در ایران بود بسیار دوست داشت و از آنها در صحنه های مختلفی که می خواست بسازد استفاده می کرد. از فضاها، از معماری، حتی از آجر، اشیا، گلدان، گل و... از همه اینها با یک نگاه و یک تعلق خاطر به ایران در آثارش استفاده می کرد. از ریشه های زندگی که در آن زمان با زندگی جامعه خیلی عجین بود، محله بود، آدم های محله، بازارچه، آدم های بازارچه، کاسب ها، اشیا و زندگی بود. همه اینها یک تعلق خاطر برای ما ایجاد می کرد. ما در آن زمان این زیبایی ها را درک می کردیم و آنها را می دیدیم و تعلق خاطری به تمام این زندگی، فض ...
میراث معنوی ماه محرم در استان گلستان/ از آیین نخل پا در غرب تا عزاداری کمر به کمر در شرق استان
.... آیین مذهبی نخل پا در غرب گلستان مراسم نخل پا ازجمله مراسم ایام محرم است که با قدمت 250 سال همه ساله روز عاشورا در روستای بالاجاده شهرستان کردکوی استان گلستان برگزار می شود. در نزدیکی ظهر عاشورا برحسب سنت قدیم تمامی هیئت های مذهبی روستا به صورت زنجیرزنی و سینه زنی با حضوری گسترده اما در حال حرکت خود را به مکان مجمع عزاداران امام حسین (ع) که ذوالجناح (نخل پا ...
برادر آتش افروز بخشیده شد
پس از حادثه هم از شوهرخواهرم خواستم به خاطر خانواده ام مرا ببخشد و از فرزند خردسالش هم حلالیت طلبیدم. همان روز به شدت پشیمان شدم و در این مدت هم عذاب وجدان داشتم و با خودم می گفتم کاش من به جای خواهرم آتش می گرفتم و فوت می کردم. الان هم از شوهرخواهرم تشکر می کنم که مرا بخشیده است. متهم به زودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه محاکمه می شود. ...
فریبا: نکونام مقابل نفت آبادان مدیریت بحران کرد
این ور و آن ور نبود. همه مربیان استقلال دوستان من هستند و هر کسی هم که سرمربی استقلال بوده من او را حمایت کرده ام چون استقلال را دوست دارم. اگر یک خبرنگار توانست در این 50 سالی که من در استقلال حضور داشتم یک مصاحبه از من علیه استقلال بیاورد به او جایزه می دهم. هیچ وقت علیه هیچکس چه سرمربی، چه مدیرعامل باشگاه صحبتی بدی از من نشینده اید من همه آنها را دوستان خود می دانم و از همه مهم تر استقلال است که آن را دوست دارم. از این به بعد هم گلایه ای از کسی ندارم و زمان خودش همه چیز را ثابت خواهد کرد و من منتظر برد شیرین استقلال مقابل ملوان هستم. ...
اگه شهید شدی ما چیکار کنیم؟
. مهدی ترسیده بود. مدام می گفت: میخوای بری شهید بشی؟ اگر شهید شدی ما چیکار کنیم؟ مگر نگفتی اینا میترسن و دیگه حمله نمیکنن؟ چرا دوباره اومدن؟ من دیگه شاهچراغ نمیام. فقط علی ابن حمزه رو دوست دارم و... یک ریز حرف می زد و وسط حرف هایش مثل آلارم ساعت، تکرار می کرد: اگر شهید شدی چی؟ اعصاب نداشتم آرامش کنم. حال حرف زدن هم نداشتم. فقط گفتم: شهادت که الکی نیس. نترس شهید نمیشم. ولی انگار ...
بررسی تاریخ شفاهی کوچه ای محل سکونت بسیاری از بزرگان قم بود
به گزارش خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام انصاری قمی در این نشست گفت: کوچه یزدی ها در ابتدا به کوچه فیروزه معروف بود و در این کوچه حمامی هم وجود داشت که به حمام فیروزه معروف بود اما بعدها با تأسیس یک تکیه توسط شخصی یزدی، به کوچه یزدی ها معروف شد. آن شخص در محله تکیه ای برپا کرد که هنوز هم آثار خیمه های آن برجا است و همه اهالی دوست دارند این تکیه و محله به نام یزدی ها بماند. وی بیان کرد ...