سایر منابع:
سایر خبرها
امنیت و آسایش و پیشرفت ها کشور مرهون خون شهداست
اینکه زیر بمباران موشک های بزرگ و کوچک بودند اما هیچ وقت شهر را ترک نکردند و با جان و دل از شهر دفاع کردند و همین ایستادگی آنها باعث شد دشمن خوار و ذلیل شود. امام جمعه دزفول اظهارکرد: مردم دزفول با حضور هزاران نفری خود در تشییع شهدای موشکی ثابت کردند که اگر بدن های آنها تکه تکه هم شود هرگز تسلیم دشمن نخواهند شد. وی ادامه داد: بسیاری از خانواده ها در طول هشت سال جنگ تحمیلی در روستاها در ...
مقاومت نیروهای نظامی و مردمی، خرمشهر را از سقوط نجات داد
در جبهه حمیدیه مردم کوچه و بازار نقش تعیین کننده ای داشته اند. جوانان و سالخوردگان با آنکه از فنون پیچیده نظامی سر در نمی آورند، با ژ 3 و آر پی جی 7 به جنگ تانک های روسی عراق رفتند. در محور اندیمشک، دزفول و شوش، این سه شهر همچنان زیر آتش دشمن قرار دارند. به گزارش سپاه خوزستان: صبح نیروهای عراقی بلندی های کرخه را گرفتند و پشت پل کرخه و داخل جاده مستقر شده اند. درگیری در دو ...
شقایق های دربند
دادند و از حریم شهرستان دفاع می کردند؛ یعنی رشد عقلانیتی که با پشتوانه مذهبی و نفس گرم امام خمینی(ره) در جان جوانان و نوجوانان رشد کرده بود. بعد از صبحانه به مدرسه می رفتم. خیلی اوقات سر کلاس خوابم می برد. معلم هایم می دانستند که شب ها برای نگهبانی می ایستم، من را می فرستادند آخر کلاس تا بخوابم و آنها تدریسشان را بکنند. چطور شد که وارد جبهه شدید؟ تقریباً 14ساله بودم که جنگ ...
کومله دمکرات در جنگ عقیده داشتند یک فشنگ یک جنازه
... اصغری آزاد در ادامه گفت: بعد از 25 روز دستور آمد که همه نیروها برای استراحت به عقب برگردند که به همراه دوستان با کامیون به اهواز برگشتیم و برای استراحت به شهرمان اعزام شدیم، بعد از چند روز استراحت ما این بار به کردستان اعزام شدیم که در آن زمان در دست کومله ها بود و ما به سمت سقز و بوکان که روستای کوچکی بود رفتیم و 20 روز در آن محل بودیم و آخرین روز درگیری شدیدی با دشمن داشتیم کومله دمکرات ...
کشف پیکر شهید مرحمت تا برافراشتن پرچم بارگاه امام رضا(ع) در مسجد فاو
سپاه شدم و بعد از پایان مقطع راهنمایی جذب سپاه پاسداران شدم و در جبهه اوقات فراغت در سنگر به تحصیلات خود تا مقطع دیپلم ادامه دادم . این ایثارگر اردبیلی به نحوه اعزام خود به جبهه اشاره کرد و گفت: از نظر جثه کمی از شهید مرحمت بالازاده بزرگ تر بودم؛ ولی برای نشان دادن قدوقواره بالا در داخل کفش خودم از آجر استفاده کردم تا توانستم مجوز لازم برای اعزام به جبهه را به دست اورم. وی به ...
امیر دربندی در گفت وگو با حوزه : رزمنده دفاع مقدس می توانست در باور دشمن تغییر ایجاد کند/ خاطره ای ...
لشکر 92 زرهی خوزستان بودم که در منطقه دشت آزادگان قرار دارد. پادگان بزرگی است. به این دلیل که نزدیک ترین یگان به خط مقدم جبهه بودیم و یگان بومی آن سرزمین بودیم، بلافاصله، به ما ابلاغ شد. خودمان را به چذابه رساندیم و این اولین نقطه ای بود که در مقابل دشمن ایستادیم. حدودا ساعت 4 بعد از ظهر روز 31 شهریور بود. ما شش هفت تا تانک داشتیم و دشمن با 300 - 350 تانک جلو می آمد. وی افزود: کسانی که ...
سرباز ولایت فقیه بودن توفیق بزرگی است
.../گیلان جانباز و رزمنده دفاع مقدس تالشی با بیان اینکه سرباز ولایت فقیه بودن توفیق بسیار بزرگی است، گفت: از مردم و خصوصا جوانان عزیز خواستارم همواره پشتیبان ولایت فقیه باشند تا به مملکت اسلامی آسیبی از سوی دشمن وارد نشود. معراج راحلی مقدم، جانباز و رزمنده تالشی دفاع مقدس در گفت وگو با ایسنا اظهار کرد: متولد 1346 در شهر اسالم تالش هستم و سال 1360 با پیروی از فرمان حضرت امام خمینی(ره ...
مطالعه بیشتر درباره دفاع مقدس
. این کتاب نیز به زبان های ترکی استانبولی و عربی ترجمه شده است. پایی که جا ماند در سال 1391 به عنوان کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شد. روزگاران: کتاب زنان خرمشهر مجموعه 23 جلدی روزگاران درباره وقایع مختلف جنگ تحمیلی و یا گروه های مختلفی که در جنگ شرکت کرده اند، است. گروه هایی مانند غواصان، پزشکان، پرستاران، نیروهای هوانیروز و وقایعی مانند فتح خونین شهر، اسارت، وقایع دزفول و ماجرای غواصان ...
ماجرای زنی که یک عکس انقلابی برایش دردسر ساز شد
. همان زمان چند نفر از منافقین در ملارد دستگیر شدند و پدر هم که سواد نداشت فکر می کرد من هم عضو منافقین شدم که عکسم روی مجله چاپ شده. هرچه می گفتم مانور بود گوش نمی کرد. از شانس توی دکه روزنامه فروشی روستایمان هم این مجله را آوردند و دست همه افتاد. مردم وقتی می شنیدند تصویر یک دختر ملاردی روی جلد مجله رفته ذوق می کردند. ماجرا البته به اینجا ختم نشد و آشنا ها هرکجا عکسم را می دیدند خبر می دادند. مثلا ...
اعضای باند خرید و فروش نوزادان در پایتخت دستگیر شدند
فریبا زنگ زدم و با او قرار گذاشتیم. فریبا به ما اطمینان داد که می توانیم به نام خودمان برای نوزاد شناسنامه بگیریم. به این ترتیب با آموزش های فریبا، همسرم 9 ماه نقش زن باردار را بازی کرد و بعد به عنوان پول پیش، مبلغ 200میلیون تومان به فریبا دادیم. وی ادامه داد: بعد از 9ماه، فریبا از ما خواست با هفت سکه طلا به منطقه شهریار برویم و بچه را تحویل بگیریم. ما هم سر قرار حاضر شدیم که 3خانم در آنجا بودند ...
شش پسر از هشت پسرم راهی جبهه شدند/ هنوز بدهکاریم!
شصتمین سال ازدواجمان است. من از سه دانشگاه دانش نامه داشتم که یکی از آنها برای دانشگاه شیراز است. بعد از تحصیل در شیراز، به زاهدان رفتم و آنجا استخدام شدم. آنجا حاج خانم را به من معرفی کردند. با قصد ازدواج به مشهد رفتم و بدون اینکه خودش بداند، رفتم جلوی مدرسه به دیدنش! دیدم و پسندیدم، خواستگاری کردم و جواب بله را گرفتم. به زاهدان رفتیم و آنجا ازدواج کردیم. برایم سوال است که چطور این ازدواج ...
سارق بدشانس هنگام سرقت خوابش برد + گفتگو
کار ریسکش بالاست و مجازاتش سنگین. او پیشنهاد داد تا خانه اش را خالی کنم که این نقشه را اجرا کردیم. و بعد دستگیر شدی؟ پس از چند مورد سرقت، دستگیر شدیم و به زندان افتادم. حدود 5 سال در زندان بودم تا اینکه دوران محکومیتم به پایان رسید و حدود دو ماه قبل آزاد شدم. و باز هم تصمیم به سرقت گرفتی؟ باید خرج زندگیم را تامین می کردم و جز سرقت راه دیگری وجود نداشت ...
12 تا از مسخره ترین سرقت های تاریخ که باور نمی کنید
...> خواستگاری از مال باخته بعد از سرقت در آمریکا یک دزدی رخ داد که حتی خود مال باخته ها هم فکر نمی کردند به این زودی دزدهای اموال شان دستگیر شوند. داستان از این قرار بود که دو خواهر جوان در حال پیاده روی در خارج شهر بودند که توسط سه دزد مورد سرقت قرار گرفتند. دزدها با خودرو فرار کردند، ولی هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که اتفاق جالبی افتاد. آن دو خواهر فکر نمی کردند که در کمترین زمان ممکن دوباره ...
دردسر ارتباط با عشق اول برای مرد متاهل
از دوستانم بردم و اتاقی را برایش گرفتم تا شب را درآن جا استراحت کند سپس به دیدار او رفتم تا از نزدیک با هم صحبت کنیم، اما شیوا وقتی سر قرار آمد، ادعا کرد پولی ندارد،بعد هم از من خواست تا چند میلیون به او قرض بدهم و قول داد که مبلغ را برایم کارت به کارت می کند! این بود که کارت بانکی ام را با رمز آن در اختیارش گذاشتم و از او خواستم خودش به یکی از فروشگاه های داخل مرکز خرید برود و مبلغ 3 ...
قائم مقام مدیرحوزه های علمیه در قم تبیین کرد:
روزه به تهران می رسم. حرکت هم کرد و خیلی جاها را گرفت. کمکم از آن طرف مهران را گرفت، از این طرف خرمشهر را گرفت، داشت دزفول را می گرفت. آبادان محاصره شد و امام فرمودند: باید حصر آبادان شکسته شود. حصر شکسته شد. برای دزفول فرمان داد، آن هم حل شد. بعد هم فتوا داد که همه باید برای دفاع از کشور به جنگ بروند و در جبهه شرکت کنند. اصلاً دیگر شرکت مردم بر اساس سربازی اجباری نبود، بر اساس دستور رهبری و ...
یک شب سرزده کلید انداخته و به خانه رفتم که صدای زنم را از اتاق...!
... تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد. اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت. من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام مهین ثبت شده بود زنگ زدم . مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد . به همین دلیل فرشته را تحت فشار ...
جنجال در قتل پیرمرد تهرانی / قاتل کیست؟ زن سوم یا زن همسایه! + جزییات
به گزارش رکنا، رسیدگی به پرونده از 23 آذر ماه سال 98 به دنبال تماس یک شهروند با ماموران کلانتری تهرانپارس آغاز شد. وی که با پلیس تماس گرفته بود گفت: من برای سیگار کشیدن از خانه بیرون رفته بودم که یکباره با پیکر پیرمرد همسایه به نام اصغر روبه رو شدم. او خونین روی زمین افتاده بود. من که شوکه شده بودم بلافاصله مقابل خانه دخترش که چند خانه آن طرف تر بود رفتم و او را خبر کردم. سپس با اورژانس و پلیس ...
دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع)؛ فرشتگان نجات خوزستان در روزهای آغازین جنگ
ر دزفول و هفت تپه بود. همچنین، مسئولیت خطیر آموزش نیروهای داوطلب مردمی و بسیجی شهر دزفول در محله سیاهپوشان(مسجد حضرت امام خمینی) برعهده دانشجویان سال دوم دانشگاه افسری، حسین ایرجی، بیژن آقایی و اسماعیل غلامرضا محمدی، بود. در مدت 60 روز حضور دانشجویان با انجام آموزش های رزمی، جنگ های چریکی و کوچه با دشمن، آموزش آمادگی جسمانی و آموزش تیراندازی با سلاح های سبک نظیر تفنگ، کلت، تفنگ ژ-3، تف ...
محفل انس با قرآن کریم به یاد فرماندهان شهید جبهه مقاومت در دزفول
؛ رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، 176 موشک غول پیکر فراگ هفت و اسکاد به شهر دزفول شلیک کرد. هواپیما های دشمن 489 بمب و راکت بر سر مردم بی دفاع شهر فرو ریختند و آتش بار های عراق با شلیک پنج هزار و 821 گلوله توپ نقاط مختلف شهر را هدف قرار دادند، اما با این همه خسارت، مردم دزفول با تقدیم 2 هزار و 600 شهید، چهار هزار جانباز، 452 آزاده سرافراز و 147 مفقود و جاویدالاثر حماسه مقاومت و پایداری ...
سلاحی به نام دوربین
. فریدون هدایتی متولد 1336 از منطقه ترک محله، ضلع جنوبی قائم شهر بود که در سن 23 سالگی در سال 60 با دوربین شخصیش به ثبت لحظات دفاع مقدس در قائم شهر و بعد جبهه های جنگ پرداخت و اکنون نیز در سن 66 سالگی بعنوان خادم امام رضا(ع) در حال فعالیت رسانه ای است. بعد سلام و احوالپرسی و گرامیداشت هفته دفاع مقدس و قدردانی از زحمات استاد هدایتی بخاطر ثبت لحظات به یادماندنی و ارزشمندی که ثبت ...
4 برادر همزمان در جبهه بودیم اما حسین برگزیده شد
اصالتاً اهل کجا هستید؟ از حضور 4 برادر در جنگ تحمیلی برایمان بگویید؟ من و حسین هر دو متولد 1341 هستیم. پدرمان بازاری بود. پنج برادر بودیم و دو خواهر داشتیم. من و حسین دوقلو، یعنی دومین و سومین فرزند خانواده بودیم. جز برادر آخری که متولد 1357 بود و زمان جنگ سن کمی داشت، چهار برادر همزمان در جبهه حضور داشتیم. پدرمان مغازه دار بود و ایام عید و اواخر اسفند ماه هر سال کمک مردمی جمع می کرد و به جبهه می آورد. من و برادرم حسین در کربلای 5 هر دو در منطقه شلمچه بودیم. حسین مجرد بود که در همین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. شهید عضو گردان ویژه شهدای بابل بود که اولین شهید این گردان ...
دختری که کمک کار توپ 106 بود و در مقاومت خرمشهر جنگید
و امکانات خود گذشتیم و دفاع کردیم. توانستیم یک جنگ نابرابر را به سرانجام برسانیم و بعد از 8 سال سربلند بیرون بیاییم. مردم با تمام وجود از رزمندگان حمایت می کردند. خانواده ها در پشت جبهه حمایت می کردند. ما مهاجم نبودیم و هدف ما دفاع از خاک و وطن و ناموس بود. اینجاست که دفاع مقدس معنا پیدا می کند. سیده مریم امجدی در بخشی از خاطرات خود در کتاب پوتین های مریم روایت می کند: ... ...
نخستین حرکتم برای ثبت خاطرات جنگ منجر به بازداشت شد!
راهپیمایی ها با بچه های انقلابی دیگر آشنا شدم و در مسیر حرکت مردم قرار گرفتم. وقتی عموی من چند ماه قبل پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد، به تهران رفتم و پای صحبت های او از فضای زندان نشستم. در چند راهپیمایی های تهران هم شرکت کردم جمعیت در تهران به نسبت شهر ملایر خیلی عظیم بود. انقلاب که پیروز شد. من دوم دبیرستان بودم بلافاصله هم بعد از انقلاب، ما جزو افرادی بودیم که شب ها امنیت را خیابان ها برقرار و ...
عملیات ثامن الائمه در رزمندگان خودباوری ایجاد کرد/ اعتماد موفقیت آمیز ارتش به لشکر 77
نزدیک به گوش می رسید. نزدیک غروب به اهواز رسیدم. خودم را به خروجی شهر رساندم و با همکاری افسر پلیس راه سوار اتوبوسی شدم که عازم تهران بود. از آنجایی که جاده اهواز به سمت اندیمشک زیر آتش دشمن بود، از اهواز به سمت شوشتر رفتیم و از دزفول گذشتیم تا به تهران برویم. یادم هست روز بعد به تهران رسیدم و قبل از ظهر آن روز با اتوبوس عازم بیرجند شدم. صبح روز بعد وارد خانه شدم اما پسرم پنج روز قبل به دنیا آمده ...
عوامل داخلی باچراغ چشمک زن مناطق حساس را به دشمن نشان می دهند
مدیریت در تیپ زرهی دزفول بسیار ضعیف است و نیروی خودی در جبهه جنگ از نظر آذوقه و مهمات به خوبی تغذیه نمی شود. جبهه میانی به گزارش سپاه غرب: در ساعت 21 تاریخ 59/7/8، حدود 100 کیلومتری دشمن از طریق کلات به سمت علی غربی و از آنجا به طرف نوار مرزی موسیان و دهلران در حرکت بودند. در محور گیلان غرب گزارش ها حاکی از موفقیت امروز نیروهای خودی در منطقه است. مردم گیلان غرب با ...
مساجد با حضور دانش آموزان و جوانان اداره می شد/ اشتیاق دانش آموزان برای انجام امور مردم محله در دوران ...
شهید مصطفی چمران و سپاه فعالیت می کرد، رفتم. این جانباز بزرگوار خاطرنشان می کند: حافظ وحدت در خیابان خیام داخل ساختمان بود و شهید علی نسیمی، جانباز محمود مردانی، شهید خضری و چند تن دیگر مستقر بودند که 3-4 سال بیشتر نبود و بعد از این مدت با سپاه ادغام شد و بنده از حافظ وحدت به پایگاه بسیج و سپس به جبهه ها اعزام شدم. البته فعالیت هایم در حافظ وحدت و بسیج با هم بود اما با این ادغام، فعالیتم ...
از "شریف قنوتی" تا "چمران و آوینی"؛ ماجرای روحانی آزاده ای که دوست نداشت آزاد شود
یکی، دو ماه اسیر بودم. * همه ی این مدت در موصل بودید؟ در حدود 4 سال در موصل بودم، چند سالی در رُمادی بودم و بعد به اردوگاه دیگری در رمادی رفتم و 1.5 سال هم در اردوگاه شهر تکریت بودم. معمولا اسرا را در این سه شهر موصل، رمادی و تکریت نگه می داشتند؛ چون این ها به نوعی عرب های خیلی متعصب بوده و نسبت به عجم ها هم خیلی متعصب بودند؛ بعضی از آن ها افکار تکفیری هم داشتند؛ یعنی ...
شوهرم قرار نبود شب به خانه بیاید، اما ناگهان سرزده از راه رسید و من...!
... من هم که تحت تاثیر احساسات قرار گرفته بودم مبلغ 100 هزار تومانی را که همراهم بود به او دادم و از فروشگاه بیرون آمدم. چند ماه از این ماجرا گذشت و من مبلغی را که به او داده بودم به فراموش سپردم. تا این که چند روز قبل وقتی از خرید به منزل بازگشتم با آن مرد غریبه مقابل مجتمع مسکونی روبه رو شدم. او بعد از احوال پرسی و قدردانی از این که مبلغ 100هزار تومان راهگشای ...