تعرض مرد صاحبکار به زن مطلقه 20ساله
سایر منابع:
سایر خبرها
فکر ناجور زن از شوهر به کما رفته
منزل به خانه پدرش بازگشته بود. اگرچه من یک هفته بعد از کما خارج شدم، ولی حافظه ام را از دست دادم و تا یک سال کسی را نمی شناختم و چیزی را به خاطر نمی آوردم. خانواده ام نیز درباره همسرم چیزی به من نگفتند تا ضربه روحی بیشتری به من وارد نشود. در همین شرایط شهین هم با بهره گیری از اوضاع بیماری ام دادخواست طلاق داد و درحالی از من جدا شد که فرزندم را نیز رها کرده بود. ...
داستان 3 شوهر برای یک زن
خواهرشوهرم برای مراقبت از من چند روزی به خانه ما آمد اما همان روز اول دعوای سختی به راه انداخت چرا که مدعی بود جمیله مرا جادو جنبل کرده است.جمیله هم که این شرایط را دید به توهین و فحاشی پرداخت و روزگارم را سیاه کرد تا جایی که بالاخره مجبور شدم همه حق و حقوقم را به یحیی ببخشم و از او طلاق بگیرم. چند سال بعد زمانی که در یک کارگاه تولیدی مشغول کار بودم با فرید آشنا شدم و پیشنهاد ازدواجش ...
آقای قاضی! من مثل باجناقم زن ذلیل نیستم؛ حاضر نیستم جلوی زنم تعظیم کنم/ قبول دارم بداخلاقم اما برایش طلا ...
خواهرم کرد که من از دیدن این صحنه شوکه شدم و از همان روز تصمیم به طلاق گرفتم. در همین موقع شوهرش گفت: حاج آقا اصلاً این حرف ها واقعیت ندارد. این زن می خواهد مرا مقصر نشان دهد. لیلا هم بلافاصله در جوابش گفت: تو خواهر مرا کتک نزدی؟ حداقل وجدان داشته باش، صادق باش و راستش را بگو. مرد جوان گفت: من قصد نداشتم خواهرت را بزنم، آن یک اتفاق بود. من با تو بحث می کردم که خواهرت جلو آمد. منم ...
حادثه ای که عشق و زندگی ام را نابود کرد / ترانه نتوانست جای شهین را بگیرد!
به گزارش زیرنویس، مرد 38 ساله ای که برای شکایت از همسر دوم خود به کلانتری قاسم آباد مشهد مراجعه کرده بود با بیان این که یک حادثه زندگی ام را به نابودی کشاند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هنوز یک ماه بیشتر از پایان تحصیلاتم در مقطع دبیرستان نگذشته [...]
مالباخته12 شب خیابان های تهران زیر پا گذاشت تا دزد خودرواش را یافت
پایگاهی در نزدیکی منزلم ارجاع داده شدم و از من خواستند فیلم این سرقت را برایشان ببرم. از مغازه هایی که در آن مسیر بودند فیلم ها را گرفتم ولی متاسفانه تصویر خیلی واضح نبود. عملا کارهای اداری انجام شده بود. با این وجود مدارکم را برای تشخیص هویت به آگاهی شاپور نیز فرستادم. 12 شب گشت در خیابان های تهران، برای یافتن اثری از ماشین دولتی سرقت شده او گفت: بعد از این، خودم طی 12 شب ...
اجیر کردن آدمکش توسط زن اول رییس بانک ! / نقش شوهر دوم و دختر 16 ساله چه بود ؟!
رئیس بانک سکوت کرده و کلامی نگفت تا اینکه چند روز قبل سکوتش را شکسته و اعترافات جدید را بیان کرده است. در جلسه بعدی بازپرسی آرش به بازپرس پرونده گفت: وقتی متوجه شدم که مهناز قرار است از این به بعد با ما زندگی کند سعی کردم برای او پدر خوبی باشم چون متوجه شده بودم که در این سالها پدرش با او بدرفتاری کرده، او را بارها کتک زده تا حدی که 4 بار تا مرز خودکشی پیش رفته است ، وقتی با همسرم صحبت ...
می گفتند نمی توانی کارت راهنمای گردشگری بگیری، اما گرفتم+فیلم
هزینه کردم از مترجم های زبان اشاره استفاده کردم. وی افزود: یکسال بعد بالاخره آزمون دادم و قبول شدم و از وزارت میراث فرهنگی گواهینامه پایان دوره های آموزشی دریافت کردم و کارتم خرداد 1401 صارد شد، خیلی از فعالان گردشگری می گفتند نمی توانی کارت راهنما بگیری، خیلی سخت است ، اما من گرفتم و برای من موفقیت بزرگی بود، اتفاقا باعث شگفتی آنها شد، واقعا مدیون خانواده ام و دوستانم هستم. ...
به پسری که 20 سال از خودم کوچکتر بود دل باختم، شوهرم فهمید و...
تغییر وضعیت ظاهری خودم و پوشش های نامناسب از خانه بیرون می آمدم. به طوری که مورد اعتراض شدید همسرم قرار گرفتم. ولی وقتی اعضای شرکت از من تعریف و تمجید می کردند. آشنایی با سپهر دیگر به خواسته سیاوش اعتنایی نداشتم و حتی با او لجبازی هم می کردم تا این که در یکی از همین جلسات با سپهر آشنا شدم. او جوان 25ساله ای بود که هر روز مرا از محل جلسات به منزل می رساند و بین راه ...
نغمه خانجانی؛ داستان یک درخشش در هانگژو
که سبب شد با او هم کلام شویم تا داستان این درخشش را از زبان خودش جویا شویم. من متولد دی ماه سال 73 هستم و از 5 سالگی سوارکاری را شروع کردم، اولین باری که من سوار اسب شدم همراه با خانواده به شمال کشور رفته بودم و آنجا در جنگل های مازندران سوار اسب شدم. از پدرم قول گرفتم که وقتی به تهران برمی گردیم مرا دوباره به سوارکاری ببرند.من با اسب بزرگ شدم. هیچ زمینه سوارکاری در خانواده ...
رقابت عشقی، انگیزه احتمالی جنایت هولناک در پایانه اتوبوسرانی
خوشگذرانی با هم به مهمانی ها و پارتی های مختلف می رفتیم. در همین مهمانی ها بود که به گل و شیشه معتاد شدم. با شروع اعتیادم خانواده سعی کردند من را ترک بدهند اما وقتی موفق نشدند کم کم طردم کردند و من دائم در پاتوق ها و محل های مصرف بودم. پسری هم که مرا معتاد کرده بود پس از مدتی رهایم کرد و در یکی از پاتوق هایی که رفت وآمد داشتم با مهران آشنا شدم. مقتول موادفروش بود و اوایل فقط از او مواد ...
طلای المپیک دور از دسترس نیست
آن دچار افت می شود. اگر می بینیم یکی یک روند ثابتی را طی می کند، به خاطر این است که هنوز به اوج خودش نرسیده است. من در مسابقات قهرمانی جهان به پیک آمادگی ام رسیدم و نتیجه اش را هم با مدال طلا گرفتم. بعد از آن در مسابقات بعدی افت کردم، در جهانی دانشجویان با 70درصد آمادگی ام مبارزه کردم و بعد از آن هم سطح بدنی ام پایین تر آمد. در بازی های آسیایی هم در پایین ترین سطح قرار داشتم و نتوانستم خوب مبارزه ...
کیانی: در پایین ترین سطح آمادگی ام به هانگژو رفتم/ پیامهایی روی اینستاگرامم دیدم که متاسف شدم!
ناهید کیانی می گوید برای مسابقات جهانی در بالاترین سطح آمادگی بود و طلا گرفت اما در بازیهای آسیایی در پایین ترین سطح قرار داشت.
رقص آتش در دوئل عشقی!
پشیمان شدم؛ چراکه از مدتی قبل به دختری علاقه مند بودم و قصد ازدواج با او را داشتم ولی زمانی به خود آمدم که آن دختر با جوان دیگری ازدواج کرده بود. از سوی دیگر متوجه شدم که آن دختر هم علاقه ای به نامزدش ندارد. به همین خاطر از من خواست تا خودروی نامزدش را آتش بزنم! من هم شبانه سوار موتور سیکلت شدم و از مشهد به گلبهار رفتم. خودروی پراید را به تنهایی آتش زدم و دوباره به مشهد بازگشتم. در جریان ...
کاری کردم که دوست زنم از شوهرش طلاق بگیرد و صیغه من شود!
که به من توجهی نمی کرد. با این وضعیت، من که نخود آش مشکلات خانوادگی زوج جوان شده بودم در با دوست همسرم رابطه عاطفی پیدا کردم. دیگر نه تنها تلاشی نمی کردم زندگی شان پا بر جا بماند بلکه از شوهرش بدگویی هم می کردم تا اینکه دست آخر او به خاطر یک مشت حرف پوچ از شوهرش طلاق گرفت.حدود پنج ماه بعد از این ماجراها در حالی که همسرم همچنان سعی می کرد آنان را آشتی بدهد من به طور پنهانی دوستش را به عقد موقت خود ...
تا کاری به نتیجه نرسد رهایش نمی کنم
کوشاترین بانوان کارافرین شهر آشنا می شوم. حسن پور در ازدحام آن همه پارچه جایی برای گذاشتن صندلی پیدا کرده و من را تعارف به نشستن می کند. خودش هم روی صندلی دیگری می نشیند و سر حرف را باز می کند: 15 ساله بودم که ازدواج کردم. اصالت ما اردبیلی است. 3 روز بعد از جشن عروسی به تهران آمدیم. خانه مان در کیانشهر بود. چند سالی آنجا زندگی کردم تا اینکه در بمباران هوایی خانه مان خراب شد و هر چه داشتم از بین رفت ...
روی آوردن به ایمان از طریق داوکینز
خانه غیرمسیحی با والدینی که عاشق یکدیگر بودند و فرزندانشان را دوست داشتند، بزرگ شدم. خانواده من درگیر شدن با حقیقت و عقاید را جدی گرفتند. پدر من یک محقق مشهور تاریخ استرالیا و استاد دانشگاه سیدنی بود. زمان صرف غذا در خانواده اغلب یک تریبون برای بحث در مورد تاریخ، سیاست و مسائل مربوط به عدالت اجتماعی بود. والدینم همیشه مرا تشویق می کردند که یاد بگیرم و حقیقت را دنبال کنم. من معتقد بودم که نیازی به ...
باید از روزی ترسید که آرمان ها نباشند
بود، دل شوره عجیب و خاصی گرفته بودم. طوری که تا آن وقت، چنین دل شوره و نگرانی ای نداشتم؛ لذا بعد از تماس آرمان، دوباره ساعت پنج با او تماس گرفتم، اما جواب نداد! بار دیگر در ساعت های شش و شش و نیم، دوباره با آرمان تماس گرفتم، اما گوشی اش را برنداشت. ساعت هفت شب، دوباره با آرمان تماس گرفتم و دیدم گوشی تلفنش خاموش است! مادرم که نگرانی مرا می دید، پرسید: چه شد، با آرمان صحبت کردی؟ گفتم: نه مامان، ...
مزاحمت رستوران دارِ هوسران برای زن 20ساله مطلقه
زن 20 ساله ای است که مدعی بود راه گریزی برای فرار از هوسرانی های کارفرمایش ندارد سرگذشت خود را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد بازگو کرد. او گفت: پدرم با کارگری هزینه های خانواده 6نفره اش را تامین می کرد و من هم فرزند دوم آن ها هستم؛ اما پدرم اوضاع مالی [...]
قاتل 22 ساله: عاشق نجیبه بودم اما...
.... در فضای مجازی با نجیبه آشنا شدم. ابتدا فکر می کردم مجرد است و همین شد که با او ارتباط گرفتم. بعد متوجه شدم که شوهر و دو فرزند دارد. همین باعث شد که کمی ارتباطم با او کم رنگ شود. البته عاشقش شده بودم و برای همین نمی توانستم فراموشش کنم. چند سالی به صورت مجازی و از راه دور با هم ارتباط داشتیم تا اینکه به مشهد آمدم. پسر جوان ادامه داد: یک سال پیش بود که به مشهد آمدم و در یک طباخی مشغول ...
اگر سلام کرده بود کشته نمی شد
. پس چه زمانی از مرگ حسن با خبر شدی؟ دو، سه روز در بیمارستان بستری بودم و وقتی به خانه آمدم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت خبر داری حسن کشته شده. از مرگ حسن که با خبر شدم، دنیا روی سرم خراب شد. فکرش را نمی کردم که او با یک ضربه چاقو کشته شده باشد. سریع خانه را ترک کردم. می دانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر می کند. چند روزی در پارک خوابیدم و بعد از آن، به خانه یکی از ...
اعتراف زن قاتل از کشتن همسرش | قتل وحشتناک همسر با همدستی مرد غریبه
تحمل فشار تنهایی به طور اتفاقی در فضای مجازی با مرد جوانی به نام سیامک آشنا شدم و بعد از مدتی به هم علاقه مند شدیم. او حرف هایم را می فهمید و با صحبت هایش مرا درک می کرد. به همین خاطر تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم اما او حاضر به جدایی و طلاق من نبود. وقتی موضوع را به سیامک گفتم عصبانی شد و گفت برای اینکه با تو ازدواج کنم حاضرم شوهرت را به هر طریقی از سر راه بردارم. برای قتل ...
رابطه مرد شیطان صفت با دو خواهرجوان/ به خاطر اردشیر قصد به قتل رساند خواهرم را داشتم و...
می گوید و بدون اجازه اش از خانه بیرون می رود به طوری که دیگر علاقه اش به او بسیار کم رنگ شده است و حالا قصد ازدواج با مرا دارد. خلاصه او چنان مرا فریب داد که دیگر حتی به ارتباط خواهرم با او حسادت می کردم و به موجودی افسرده و عصبانی تبدیل شده بودم. دلم نمی خواست اردشیر به جز من با دختر دیگری ارتباط داشته باشد. همواره استرس داشتم و نگران بودم تا جایی که در یک تصمیم احمقانه حتی ...
گریه هایم را نگه می داشتم برای خلوت و سحر
روی مزار محمد خم شدم و گفتم: محمد جان! پسرم، هر چی خواستی همان شد . پسرم می خواست پیکرش مثل بدن اربابش امام حسین (ع) سه روز در روی خاک های بیابان بماند و اینطور هم شد. در روایات داریم که تا بنی اسد بخواهد شهدای کربلا را دفن کنند، پیکرشان بین یک الی سه روز روی خاک های کربلا مانده بود. محمد هم دوست داشت که پیکرش روی خاک بماند و مدت ها بعد پیکرش را به شهر منتقل کردند... روز دفن محمد به او ...
کاش مردانه پای حرف هایی که می زنیم بایستیم
نمی دیدم و با هزار سختی از دایره بیرون رفتم، اما با خودم گفتم حتی اگر عضله ام پاره شود هم مهم نیست، نباید دست خالی برگردم، به همین دلیل از جان مایع گذاشتم و خوشحالم که موفق شدم. بدون شک حسین رسولی ستاره پرتاب دیسک ایران در بازی های آسیایی بود، اما اظهارات او بعد از قهرمانی در هانگژو در خصوص اینکه روز ها تمرین و شب ها در اسنپ کار می کرد و با کشک بادمجان طلا گرفته، همه را متعجب کرد. اما ...
خاطرات 200 رجل سیاسی و فرهنگی از آیت الله خامنه ای در آستانه انتشار / نظر رهبر انقلاب درباره کم لطفی به ...
تقدیم کنم. فرمود: نامه را اینجا به من نده. حتماً مأمورین هستند و من را کنترل می کنند. برای خودت هم زحمت می شود و شما را اذیت می کنند. عصر به خانه ما بیا و آنجا نامه را تحویل بده. بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم. نخستین جلسه ای بود که تنها خدمت ایشان رسیده بودم. من نوجوان شانزده هفده ساله بودم. آقا همان موقع هم یک روحانی برجسته، متشخص، دارای نام و نشان و معروف بود. آن قدر برخورد اولیه ایشان با من ...
نایب قهرمان بازی های آسیایی: کسب مدال المپیک مهمترین هدف زندگی من است
... فاطمه مجلل: حمایت از ورزشکار تعریف خودش را دارد؛ اینکه فشار روانی به او وارد شود یا امکانات و تجهیزاتی در اختیار او قرار نگیرد در واقع مانعی بزرگ است و در آن دوران من نیز دستگاه شبیه ساز رویینگ را به خانه برده بودم تا در زمان کرونا با آن تمرین کنم اما مدیران هیات سابق هر روز تماس می گرفتند که آن قایق را به انبار تحویل دهم در حالی که بدون ارگو نمی توانستم تمرینات حرفه ای داشته باشم. ...