سایر منابع:
سایر خبرها
عجیب ترین های پرونده های طلاق 94
به گزارش تجارت امروز به نقل از جام جم آنلاین، از غم انگیزهایشان که بگذریم، ماجراهای عجیب بعضی از پرونده های طلاق، آنقدر شگفت انگیز می شوند که بعضی هایشان باعث می شود آدم از تعجب شاخ دربیاورد. حتی قاضی پرونده را هم شگفت زده می کند. در این گزارش سراغ عجیب ترین و بی منطق ترین پرونده های طلاق در سال 94 رفتیم. دندان مصنوعی سن و سال زیادی دارند. آمده اند تا یکی از عجیب ت ...
جهان در اولین هفته فروردین 95؛ از پیروزی های ارتش سوریه تا انفجار در قلب سیاسی اروپا
ماه از انتفاضه فلسطین می گذرد.از آغاز انتفاضه قدس تاکنون بیش از 200 فلسطینی از جمله دهها کودک به شهادت رسیده اند. کره شمالی بار دیگر موشکی را به سوی آب های ساحلی شرقی این کشور شلیک کرد همزمان با افزایش تنش های در شبه جزیره کره، گزارش ها حاکی از این است که کره شمالی بار دیگر موشکی را به سوی آب های ساحلی شرقی این کشور شلیک کرد. درخواست از احزاب سیاسی و مذهبی پاکستان ...
پتانسیل بورس در سال 95 مثبت خواهد بود
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، محمد رضا گیوکی عضو انجمن حسابداری و حسابرسی ایران با اشاره به روند منفی بورس تهران در سال 93 عنوان کرد: بازار سهام در سال 94 کار خود را با موضوع توافقات هسته ای آغاز کرد و شاخص کل بورس در اولین روز کاری خود در سال قبل با رشد همراه شد و در کانال 63 هزار واحدی قرار گرفت. گیوکی با بیان اینکه بازار سرمایه ایران در سال گذشته چهره متفاوتی از خود نشان داد و ...
آشپزهای استان بوشهر دست پخت های خود را به نمایش گذاشتند
گردشگر شناسانده شود. وی با بیان اینکه غذاهای محلی با آبزیان از جمله ماهی و میگو در استان بوشهر خوشمزه ترین غذاها در کشور معرفی شده گفت: در جشنواره غذاهای محلی استان بوشهر در جزیره شمالی بندر ریگ آشپزها و زنان هنرمند استان بوشهر دست پخت های خود را نشان دادند. معاون اداره کل میراث فرهنگی استان بوشهربا اشاره به اینکه در جزیره شمالی در ایام نوروز جشنواره های بسیار خوبی برگزار می ...
خالق ماینکرفت زندگی خود را پس از فروش این بازی چگونه می گذراند؟
نگاه کردن به آن مرد، از آن صحنه خسته شد و شروع کرد به پرتاب دارت. البته کار مارکوس همیشه این قدر ملال آور و خسته کننده نبود. طی 5 سال گذشته، ماکوس، مرد 35 ساله سوئدی داستان ما، فکر و ذهنش را متمرکز بر مدیریت و حفاظت از مخلوقش ماینکرفت، پر فروش ترین بازی ویدویی در تمام دوران، کرده بود. البته شاید بازی خطاب کردن ماینکرفت، تا حدی کم لطفی باشد. تعداد دانلود های ماینکرفت از سقف 100 میلیون هم ...
سرنوشت 20 شخصیت معمای شاه در سال جدید/ نفت ملی می شود
نفت هم در سریال پررنگ تر پرداخته می شود. برای سهولت در مطالعه گزارش مذکور، سرنوشت 20 شخصیت تاثیرگذار تاریخی این مجموعه در قالب رخدادهای آتی سریال تا پایان قسمت 40 مرور شده است. 1 محمدرضا پهلوی چکمه های آهنین پدر را می پوشد در ماه های اخیر بسیاری به سازندگان معمای شاه خرده گرفتند که چرا شخصیت محمدرضا پهلوی در داستان ضعیف و منفعل است؟ چرا مقابل همه مطیع است؟ چرا برش و ...
واژه ی تفکر در قرآن
ورزی در خداوند و قدرت وی می باشد. همچنین فرمود: عبادت به زیادی نماز و روزه نیست، بلکه عبادت، اندیشیدن در امر خداوند است. چه خوب است اگر مسلمانان به این عبادت زیاد بپردازند و هیچ کاری جز آگاهی و هدایت نسبت به آن نداشته باشند! پی نوشت ها: 1- اعراف (7)، آیه ی 176: این داستان را برای [آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند. 2- روم (30)، آیه ی8: آیا در خودشان به تفکر نپرداخته اند ...
میلیاردرهای سینمای ایران را در سال 94
ایران در زمینه معرفی پیامبر اعظم (ص) به شمار می آید. ساخت فیلم محمد رسول الله (ص) از سال 86 آغاز و پس از 7 سال تلاش آماده پخش و اکران شد. ایران برگر فیلم کمدی ایران برگر هفتمین ساخته سینمایی مسعود جعفری جوزانی از 20 اسفند ماه سال گذشته به سرگروهی سینما آزادی اکران شد و فروش 5 میلیارد و 410 میلیون تومان را کسب کرد. این فیلم پر بازیگر، یک کمدی شلوغ با گویش لری است. مسعود جعفری ...
چهارمنشأ ارزش در اقتصاد از منظر آیت الله العظمی مظاهری
رفتند و دست از هدف خود بر نداشتند، و اگر دقت کنیم همۀ سرفرازی ها، دانش ها، تحول ها، علوم و تمدن بشری و ...، مرهون زحمات آنان است. بسیاری از آنان می توانستند با کارهای آسان و پر سودتری زندگی کنند و بدون رنج و زحمت به منافع مادّی بیشتری دست یابند امّا قبول نکردند و ارزش های معنوی را بر ارزش های مادّی ترجیح دادند. بسیاری را می توان نام برد که می توانستند کتاب های مورد استفادۀ عموم ...
یک دنیای مینیاتوری در نگین انگشتر شما
گرفته اند سادگی و صفای قلب شان را به یکدیگر هدیه دهند و چه راهی بهتر از یک قطعه انگشتر یا گردنبند که داستان عشق بینشان را روایت می کند. می توانید نمونه ای از کارهای این هنرمند خلاق را در مجموعه تصاویر زیر مشاهده کنید: منابع boredpanda etsy
روایتی از حضور سعید قاسمی، سردار نقدی و آیت الله جنتی در جنگ بوسنی
...، اولین فرمانده نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در بوسنی، از جمله کسانی بود که از فعالیت های حزب الله و در پس آن سپاه پاسداران ایران ابراز ناخرسندی کرده بود و در جلسه سازمان ملل متحد درباره توسعه حضور این سازمان در جنوب لبنان در فاصله ای نه چندان دور از جنگ ژوئیه، نسبت به تکرار برخی از این سیاست ها و روش های احتمالی ابراز نگرانی کرده بود... داستان از چه قرار است؟ قطعات اولیه ... آرایش ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
محلات بهشت گردشگران ایران+تصاویر
است که هنوز پابرجا مانده است ولی امروزه کارکرد خود را از دست داده است. طرز کار این یخچال به این صورت بوده که میراب ها در فصل زمستان، برای تهیه یخ آب قنات و یا نهرها را به حفره ها و گودال هایی که در نزدیک بنای یخچال بوده هدایت می کردند. بعد از آماده شدن یخ، با کمک مردم یخ ها را خرد می کردند و روی بستری از کاه در چالهٔ یخچال می ریختند. پس از پر شدن چاهٔ یخچال، در آن را با گل می بستند و ...
مروری بر ویندوز 10
انتشار ویندوز 10، مایکرسافت ارتقای این سیستم عامل را ادامه داد و همچنین اخیراً نیز ارتقای این سیستم عامل جدید در اوایل سال 2016 نیز متوقف نشد. مایکروسافت با دنبال کردن اولین به روزرسانی بزرگ برای ویندوز 10 که در ماه نوامبر انجام شد، تا اوایل ماه ژانویه، 200 میلیون نصب ویندوز 10 را ثبت کرده است. داستان واقعی این 200 میلیون نصب جدید در ویندوز 10 چیست؟ به هر حال، مدت ...
نگاهی به آثار هنری وتاریخی موزه ویکتوریا و آلبرت بازدید مجازی از موزه ملکه ویکتوریا و آلبرت
نام این موزه که در سال 1852 میلادی تاسیس شده است از ترکیب نام ملکه ویکتوریا و همسرش آلبرت گرفته شده و هفتمین موزه پر بازدید بریتانیا محسوب می شود. هسته اولیه این موزه در سال 1850 میلادی به دستور آلبرت همسر ملکه ویکتوریا به صورت نمایشگاه مصنوعات و اختراعات جدید و با هدف ایجاد یک محیط آموزشی برای مدارس و دانشگاه ها در لندن برپا شد. در آن نمایشگاه مخترعان از تمامی دنیا ، ساخته های جدید خود را به ...
افشاگری شاعر جوان درباره برنامه قند پهلو
...> چکیده (برای بی حوصله ها): مردم! ما برای شما نقش بازی کرده ایم. ما در برنامه قندپهلو بداهه سرایی نمی کردیم. من و همه شرکت کنندگان در برنامه قندپهلو، با تصمیم برنامه سازان، سوالات را از قبل می دانستیم و اشعار را از قبل سروده بودیم. طرح مساله: حضور هنرمند و فعال فرهنگی در تلویزیون بیش از اینکه برای او اعتبار باشد، برای تلویزیون اعتبار است. اگر او به تلویزیون اقبال نشان ندهد، وضع ...
پادشاهی که در دیگ به احترامش برخاست/ تلاش شاه عباس برای صادرات قالی و منسوجات به اروپا
این سال ها حکومت اسمی خراسان به او تعلق داشت. او در این دورهٔ پر افت و خیز بازیچهٔ دست رؤسای قبایل رقیب بود که هر یک تلاش می کردند زمینه را برای کسب قدرت خود هموار کنند. از جمله رقبا، علی قلی خان شاملو، حاکم هرات و مرشدقلی خان استاجلو، حاکم مشهد بودند که در نظر داشتند با سوء استفاده از موقعیت ویژه عباسی میرزا خود را به بالاترین درجات برسانند و شاه عباسی ناچار بود در ید قدرت این سرداران باشد و ...
مروری بر روز های سخت ایکر کاسیاس / حتی یک لغزش کوچک شاید یورو را از سن ایکر بگیرد
همان بزرگی و عظمتی که هر فوتبالیستی به آن نمی رسد. البته که از یک جایی به بعد داستان قسمت های تلخ هم دارد. همه داستان ها اینگونه اند. اما اگر در یک داستان عامل تلخ و غم آلود شدن خودی ها باشند، آن موقع است که صدای ترک خوردن قلبت بد جور به گوش می رسد. درست مثل اتفاقی که برای سن ایکر افتاد. الماس کمیاب دروازه رئال مادرید و بخشی از تمدن باشگاه، وقتی در برنابدو توسط مادریدی های کم حوصله و حالا دیگر می ...
موسیقی "بخشی" های خراسان شمالی
مهمترین نوازندگان خطه شمال خراسان هستند. داستان سرایی و روایتگری همراه با نواختن آهنگ دلپذیر دوتار، آوازخوانی و دکلمه گویی از هنرهای آنان است. بر اساس فلکلور و باورهای فرهنگ عامه مردم شمال خراسان هر دوتارنوازی بخشی نیست و در واقع بخشی به معنای کسی است که خدا به او موهبت و بخشش کرده و ویژگی های اخلاقی و کمالات معنوی او را به فردی متمایز بدل ساخته است. بر اساس همین روایات یک بخشی باید بتواند ...
تئاتر؛ هنری پویا برای استقرار صلح جهانی
های درگیر چنگ صرف می کنند٬ به تئاتر به عنوان راه حلی دیگر و جایگزینی مناسب در راه حل و مدیریت مناقشات توجه چندانی نمی شود. کاوا دربخش دیگری ازاین پیام تئاتر را وسیله ای دانسته برای تبلیغ و پیشبرد ارزش های جمعی که همه ما به آنها اعتقاد داریم و اگر روزی مورد تعرض واقع شود داوطلبانه به دفاع از آن برمی خیزیم. نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر اهل اوگاندا می افزاید: در این زمان پر مخاطره برای ...
مکزیکی ها عید را با آتش زدن آدمک ترامپ جشن گرفتند+تصاویر
هشدار نیوز -لئوناردو لینارس، هنرمند مکزیکی، هر ساله آدمک های چهره های شناخته شده را ساخته و آنها را با مواد منفجره پر می کند تا در عید پاک آتش بزند. خانواده وی برای چهار نسل این سنت را ادامه داده اند. یهوداهای دست ساز وی در میدان های عمومی آتش زده می شوند تا پیروزی حضرت مسیح را جشن بگیرند. اگرچه لینارس اغلب سیاستمداران مکزیکی را دستمایه هنرنمایی خود قرار می دهد اما اظهارات جنجالی ترامپ درباره مکزیک وی را تبدیل به شخصی منفور در مکزیک کرده است. انتهای پیام/ ...
آبان 94 / تلگرام مسدود نشد
آن پر اشتباه نیست. بداقبالی دوم این است که مردم معیار سریال های تاریخی را آثار زنده یاد علی حاتمی می دانند و بلافاصله با هزار دستان مقایسه می کنند و می گویند او با بودجه ای به مراتب کمتر چه ساخت و اینها چه. سومین بداقبالی اما پخش و ارایه سریال شهرزاد در شبکه نمایش خانگی بود که داستان آن نیز مربوط به همان دهه 30 است و با کارگردانی حسن فتحی و بازی های بسیار بهتر و روان تر ...
تا زمانی که صدایم درآید، گزارش می کنم/ بدون فوتبال می میرم
نامه بنویسند. جواد خیابانی 26 ساله پس از دیدن این برنامه، نامه ای به صداوسیما نوشت با این مضمون که همه حرف های تان راست نیست و دست از این کارها بردارید، آمدن به تلویزیون پارتی می خواهد. واکنش خالقی به آن نامه بسیار جالب بود زیرا پس از خواندنش، به خیابانی زنگ زد و گفت تحت تاثیر نامه اش قرار گرفته و برای حضور در تست گزارشگری، از او برای حضور در صداوسیما دعوت کرد. خودش داستان حضورش در صداوسیما را ...
آزادسازی نمادین قدس شریف /امنیت در سایه موشک های بالستیک سپاه
فرماندهان برگزار کننده آن رزمایش تبلور پیدا می کند؛ بطور مثال نابودی رژیم غاصب صهیونیستی و آزادسازی قدس شریف از مهمترین اهداف سیاسی و اعتقادی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب است و همواره در رزمایش ها به آن توجه می شود. در آخرین رزمایش موشکی سپاه پاسداران بر روی موشکها جمله اسراییل باید از صحنه روزگار محو شود به دو زبان فارسی و عبری نگاشته شده بود که نشان دهنده پایبندی جمهوری اسلامی ایران به ...
محصولات فرهنگی آستان قدس رضوی در سبد سوغات زائر قرار گیرد
استقبال زائر ان از این محصولات ما را بر آن داشت تا پای صحبت های حجت الاسلام والمسلمین رضا وطن دوست، پژوهشگر بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی نشسته و کلام ایشان را در مورد دغدغه خرید سوغات زائران بشنویم. این گفت وگو را در ادامه از نظر خواهید گذراند. • جناب وطن دوست! فلسفه سوغات چیست و زائر چرا هنگام مسافرت برای آشنایان و دوستان سوغات می برد؟ - فلسفة سوغات این است که با بردن ...
غافلند از خد ایی که گرفته پای نرد بان
است که سبب شد این شهروند آذری زبان چنین کار طاقت فرسایی را به سرانجام برساند . د ر گفت وگویی با این هنرمند ، هد ف و انگیزه اش را از چگونگی عشق و اراد تش به قرآن کریم و خاند ان عصمت و طهارت(ع) و جهت د هی و معنا بخشی آنان د ر مسیر زند گی جویا شد یم. زمانی آذر ترجیح می د هد ، احساسات قلبی اش را نسبت به این خاند ان با سرود ن شعر پاسخ د هد : زانو زد ه ام جای به زانو شد ن اینجاست فریاد زد ن غرق ...
یادداشت: پنج آرزو برایِ یورو 2016
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ سایمون کوپر داستانِ سیندرلایی باشگاه هایِ کوچک دیگر به ندرت قهرمانِ جامی می شوند. باشگاه هایِ بزرگ آنقدر با دیگران فاصله گرفته اند که حالا لستر، بیست و چهارمین باشگاهِ متمولِ فوتبالِ دنیا را به عنوانِ سیندرلایِ فوتبال می بینیم. درسته که یورو سابقه یِ قهرمان هایِ کوچک مثلِ چک اسلواکی و دانمارک و یونان را داشته است، اما با 24 ...
نوآوری های حوزه علمیه در سال 94
یک تحقیق یا تکلیف پژوهشی انجام دهد که 5 نمره آن درس به تکلیف پژوهشی اختصاص یافته است. جشنواره هنرهای آسمانی حوزه علمیه در کنار توجه به امور آموزشی، پژوهشی و تهذیبی طلاب، برای دیده شدن آثاری هنری طلاب هم برنامه هایی داشت. سال گذشته چهارمین جشنواره هنر آسمانی ویژه طلاب علوم دینی در سه موضوع شعر، داستان و پژوهش برگزار شده و برندگان این جشنواره، در مراسمی با حضور رئیس ...
تلویزیون و نگاه کهنه اش
این بازیگر تلویزیون درباره مجموعه های طنز به ویژه مجموعه های نوروزی، یادآور شد: فکر می کنم مردم دوست دارند اتفاق نو در داستان های طنز، کمدی و حتی تراژدی بیفتد که از این نگاه کهنه بیرون بیایند و سریال نو داشته باشند. وی ادامه داد: تلویزیون باید قبول کند که مردم دوست دارند نو بنگرند و نو بشنوند؛ بنابراین تلویزیون باید از کارها و کارگردانی استفاده کند که این نو بودن را به تلویزیون ...
از تتلو و شجریان تا حامد زمانی و سالار عقیلی/ سیاست وجه مشترک پرحاشیه های مشهور موسیقی/ رفتار روحانی و ...
کشور موجب شده با وجود تمام فراز و نشیب ها، جمهوری اسلامی هنوز در مورد موسیقی هیچ رویکرد مشخصی نداشته باشد و در میان اختلاف سلیقه مسئولین، سردرگمی ها همچنان ادامه دارد. در بخش اول این مطلب به چهره های پرحاشیه موسیقی در سال 94 می پردازیم و در بخش دوم به نوع و نحوه حضور موسیقی در برنامه های تلویزیونی می پردازیم که بعد دیگر این مسئله است. سال 94 سال پر هیاهوی موسیقی بود، سالی که در ...