سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که با وجود سن کمش، نماز شبش ترک نمی شد
وقتی هم به شهر بر می گشت کوله بارش پر از خاطرات شهدا بود . شاید همین باعث شده بود تا مادر انس بیشتری نسبت به علی پیدا کند . علاوه بر همسرش ، پسر بزرگش ابراهیم نیز اکثر روزها در جبهه بودند . برای همین انس و الفت میان او و علی بیشتر از دیگران شده بود. علی سال سوم راهنمایی بود که شوق رفتن به جبهه در وجودش شعله کشید . در یکی از روزها فرم رضایتنامه ی اعزام به جبهه را به خانه آورد و با اصرار ...
چرا نوزادی چاق یا لاغر به دنیا می آید؟
به گزارش بلاغ ، سلامتی خانم باردار می تواند بر وزن، اندازه و سلامتی نوزاد تاثیر بگذارد. به همین دلیل مادران باردار به مواد خوراکی که مصرف می کنند باید دقت داشته باشند و از مصرف الکل، غذاهای چرب، پرنمک، پرشکر، نوشیدنی های گازدار و دارو بدون مشورت با پزشک جلوگیری کنند. مطالعه ای جدید نشان داده است که تاثیری که مادر بر جنین و سلامتی او می گذارد فراتر از آنچه است که مادر می نوشد یا مصرف می ...
زهرا اشراقی: خاتمی ها خیلی دوستم دارند
پدرم گاد فادر بود اما خیلی زود از دست رفت. تمام مدیریت خانه با پدرم بود. او خیلی قدرتمند بود اما زود رفت و این زود رفتن برای من موجب زود بزرگ شدنم بود. مادرم بود، اما او یک زن داخل خانه بود و واقعا مادر بود. حالا من به عنوان فرزند دوم خانواده بودم و شش برادر و خواهر کوچکتر از من و تصمیمات بزرگ و اساسی زندگی خودم که باید به تنهایی از عهده شان برمی آمدم. در یک لحظه احساس کردم مادرم فقط می تواند بچه ...
مهناز افشار: ناراحتم که سهمی از "ابد و یک روز" نداشتم
ایشان هر فیلمی را کار نمی کنند. خوشحالم از اینکه 60 روز کاری را در کنار این کارگردان، تهیه کننده و عوامل فیلم حضور داشتم. در این فیلم، مادر یک نوجوان هستید که پدرش را از دست داده و آنچه در باورپذیری فیلم تاثیر دارد، رابطه مادرانه شما و پرستان است که باعث می شود کاراکتر فروغ روی لبه تیغ حرکت کند و مثبت یا منفی نشود. - البته خیلی دوست داشتم فضای احساسی تری با پسرم در فیلم داشته ...
مادر خوب، مادر نسبتا خوب است!؟ / نقش مادر در مواجه شدن فرزندان با سختی ها، تنش ها
گو با خبرنگار شمیم ماهنشان در رابطه با بررسی نقش مادر در خصوص تربیت فرزندان، اظهارکرد: تا کنون بحث های زیادی پیرامون عدم سرکوب احساسات کرده ایم. ولی به واقع بروز احساسات باید چگونه باشد ؟ و ISTDP به عنوان درمانی با هدف بازداری زدایی احساسات چگونه به این مساله می نگرد؟ وی افزود: زندگی انسانی پر است از درد و رنج، مرگ، سختی و طرد شدنها است، اگر ایده آل ترین مادر را مادری در نظر بگیرید که همواره ...
زیباترین مادران لبنانی چه کسانی هستند؟
در دهانت می گذاشت! چه کسی بود از فاصه 50 متری با دمپایی تو را هدف قرار می داد و مجبورت می کرد دمپایی را هم برگردانی! چه کسی بود چغلی تو را به پدرت می کرد و باعث می شد کتک مفصلی نوش جان کنی! مادر امام موسی صدر و مادران شهدای مقاومت اجمل الامهات لبنان لبنانی ها اصطلاحی برای مادران نمونه دارند: اجمل الامهات ؛ یعنی زیباترین مادران. بعضی بچه های حرکت امل امسال تصویر مادر امام موسی ...
عشقم روی اعصابمی!
از این مادران می گفتند گرچه خشم شدیدی نسبت به همسرشان احساس می کردند، اما می توانستند بعد از مدتی از سر اشتباه او بگذرند اما از هر 10 مادر، یک نفر خشمی بسیار عمیق و ماندگار را نسبت به همسرش احساس می کرده و به خاطر این احساس ماندگان، خوشبختی اش را به خطر می انداخته است. چرا کلافه اید؟ همسرتان در این ماه ها، چطور روی اعصابتان رفته؟ شما هم مثل 44 درصد مادرها به خاطر اینکه پدر ...
چگونه به تعادل روانی خود کمک کنیم؟
ها از خودشان جدا است و بدون توجه به شکست ها و موفقیت ها، بچه ها باید بدون قید و شرط پذیرفته شوند. 5- بچه ها را در آغوش بگیرید، بفشارید، لمس کنید، ببوسید و با آنها ارتباط فیزیکی داشته باشید. اگر این کار را بکنید آنها یاد می گیرند که خودشان را دوست داشته باشند. 6- با دقت به حرف های فرزندانتان گوش دهید. 7- به جای مچ گیری سعی کنید با انجام کارهای مثبت آنها را غافلگیر کنید و به یادشان ...
آیت الله قرهی:بی بی دوعالم؛مرکزولایت هستند!
اخلاق بیان کردیم که ذکر عقل، تعظیم است. یکی از موارد تعظیم خداوند را هم بیان کردیم که ولو امیر هستی، وقتی پدر و مادر و استاد آمدند، باید قیام کنی. در مدارس هم وقتی بچّه ها کار خلافی می کنند، می گویند: به ولیّ ات بگو بیاید. یعنی بر تو ولایت دارد. حالا ما هم همه چیزمان متعلّق به بی بی دوعالم است، فکر نکنیم ما هستیم که برای ایشان خرج کردیم. اصلاً برای خودشان بوده و ما فقط توفیق داشتیم که ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خانه فقیر آمده است ننمایی تو اعتنا؟ هرگز باورم نیست در شب میلاد ندهی پاسخ مرا هرگز به حسینت قسم که از سر تو نرود یاد کربلا هرگز مادر مهربان عاشورا السلام علیک یازهرا حبیب باقرزاده جان همه قربان شما فاطمه جانم این بار دلم حسرت میخانه گرفته موی قلمم را چه کسی شانه گرفته ...
عوارض چاقی هنگام بارداری
بارداری در زنان چاق عدم تخمک گذاری، نازایی، ناباروری، سرطان های رحم و سینه شایع تر است. همچنین چاقی از عوامل بسیار مهم مرگ مادران به دلیل بروز بیشتر ترومبو آلبومینی، عوارض ناشی از بیهوشی و عفونت های رحم پس از عمل سزارین بوده و چاقی مادر با بروز بیشتر ماکروزومی یعنی وزن بیش از چهار کیلوگرم نوزاد در بدو تولد، همراه است. چاقی عامل خطری برای بسیاری از بیماری های دوران بارداری از جمله دیابت بارداری ...
پدر، دخترش هستی را برای شهادت آماده کرده بود/ لباس خلبانی که بوی شهادت می داد
حجت الله خرمدشتی متولد اول فروردین 56 از تودشک چویه است و در خانواده متدین به دنیا آمده و با روزی حلال از دستان زحمت کش پدری ایثارگر و مادری صبور رشد یافت. در سال 1376 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در سال 1377 در دانشگاه امام حسین(ع) رشته خلبانی قبول شد و پا به رشته ای گذاشت که رشته شهادتش را بافت. استاد دانشکده پرواز بود و به عنوان استاد خلبان انجام وظیفه می کرد. حکم فرماندهی پایگاه هوایی سیدالشهدای شیراز دو ماه قبل برای ایشان آمد. ...
کار ناتمام ظریف در وزارت امور خارجه
خودشان و متحدان شان تحت فشار قرار گرفته اند تا ترویج ترور و حمایت شان از تروریست ها که همین امروز (دوم اسفند) شاهد انفجار تروریستی در ریاض بودیم؛ لذا سیاست های مخربی که دولت عربستان دنبال کرده است بیش از همه تأثیر منفی بر خود عربستان گذاشته است. همین سیاست مانع از این شده نگرشی که نظام جمهوری اسلامی و مسئولان آن، ازجمله رئیس جمهور محترم و بنده نسبت به منطقه داریم -که منطقه باید منطقه ثبات و امنیت و ...
کودک آمد مادر رفت
جنین سه هفته پیش در شکم مادر جان داده و این درحالی بود که چند روز قبلش، پزشک متخصص زنان که از همان ابتدای بارداری، عصمت تحت نظرش بود، با بررسی سونوگرافی گفته بود جنین سالم است و مشکلی ندارد. پس از این اتفاق، رئیس شبکه بهداشت سردشت گفته که این زن، بیماری دیابت داشته اما از پزشکان پنهان کرده است. فوت دو مادر باردار در بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج در سال جاری خبر پر سروصدا از فوت دو مادر ...
دختربچه ای که یک شبه پر مو شد! +عکس
به گزارش صبحانه ، دختر بچه ای یک شب خوابید و صبح روز بعد با سری پرمو از خواب برخواست و باعث تعجب همه شد. این موضوع هنگامی تعجب همگان را جلب کرد که مادر 28 سالۀ او از خود و نوزاد 10 هفته ای اش عکسی منتشر کرد. همه مردم از اینکه کودک چند هفته ای چنین موهای بلند و پرپشتی دارد بسیار تعجب کرده بودند و از او می پرسیدند که چطور و با چه موادی توانسته موهای او را تا این حد بلند و پر پشت کند. ...
چرا نوزاد هنگام شیر خوردن عصبی است؟
این روش ها اطلاع نداشته و این رفتار ها و کنش های آزار دهنده برای کودکش به عادت تبدیل شده یک راهکار ساده پیش روی شما قرار دارد و آن هم این است که در هنگام بروز این رفتارها مادر تحت هر شرایطی آرامش خود را حفظ کند. ممکن است بارها شاهد این صحنه بوده باشید که مادری در هنگام شیردهی به خاطر بی قراری ها و رفتار های غیر عادی کودکش عصبانی شده و رفتاری مشابه با رفتار کودک را با او داشته است، این برخورد به ...
چگونه عید کودکان را شیرین تر کنیم؟
هفته نامه سلامت - محبوبه ریاستی: دکتر نسرین امیری روان پزشک کودکان و نوجوانان می گوید مسافرت می تواند در رشد روانی کودکان تاثیر مثبتی داشته باشد. سفر کردن همیشه کار خوب و پسندیده ای برای بیشتر مردم در تمام دنیا محسوب می شود. آمدن سال نو هم بهانه خوبی است برای رفتن به سفر ودیدن مکان های تازه، اما برای خیلی از والدین سفر با کودکشان کار راحتی به نظر نمی رسد و دنبال راهکارهایی برای سفری ...
آزار و اذیت کودکان در مراسم دید و بازدید
گرفتن محروم بوده اند. هادی جعفر بای، آسیب شناس، در این باره می گوید: با گرفتن عیدی از بچه ها، لذت عید از آن ها گرفته می شود. گرفتن و پس ندادن یا گرفتن و به دیگران عیدی دادن، یک معامله زیان بار برای کودکان است که نتایج نامطلوبی دارد. این رفتار، باعث بروز ناامنی و مخاطره روحی و سلب آرامش همه جانبه کودکان می شود که آثار مخربی را به همراه دارد و اصلا مطلوب نیست! * به فرزندت بیاموز ...
از شعار هنر برای هنر تا سرمایه گذاری در کارخانه اسلحه سازی
ایبرت ، منتقد مشهور سینمای آمریکا در آن زمان می نویسد: سازنده فیلم از همه مهارت خود برای برانگیختن احساسات ما استفاده کرده است، در حالی که خود موضوع فیلم که مادر و بچه اش را اسیر در یک جامعه مذهبی افراطی نشان می دهد خود به خود می تواند احساسات بیننده را تحریک کند. بینندگان تصور نمی کنند که این فیلم تنها تصویر یک کشور مسلمان را نشان می دهد بلکه با دیدن آن، نگاهشان به کل جامعه مسلمین تغییر می کند ...
پنج اصل مجاب سازی
می توانی مردم را واداری دوباره عقیده تو را بررسی و از آن استقبال کنند؟ نکته مهم را از سقراط یاد بگیر که خردمندانه متوجه شده بود مردم آن چه را خودشان یاد می گیرند، بهتر به خاطر می سپارند تا آن چه را به زور به خوردشان می دهند. روش سقراط، یعنی تبدیل گفته ها به صورت سخنانی بی نیاز به جواب، برای مجاب سازی موفقیت آمیز بسیار مهم است. بین تحت فشار گذاشتن کسی برای این که تصیمی بگیرد با ارایه دادن ...
مرا در صندلی خودم بگذارید لطفا!
ها شاخص زاویه دارند، شما همچنین می توانید از یک حوله برای لبه جلویی به منظور رسیدن به زاویه درست استفاده کنید. صندلی رو به عقب یا صندلی نوزاد صندلی ماشین کودک زیر یک سال شما باید همیشه رو به عقب باشد. نوزادانی که قادر به نشستن هستند می توانند روی این مدل بنشینند. این صندلی ها قابل تغییر هستند و بچه های کمتر از یک سال و کمتر از 9کیلوگرم با قد کمتر از 70 سانتی متر حتما باید در ...
فرزند عامل سردی رابطه زن و شوهر!
البته این مطلب، حساب ایران را از باقی دنیا جداکرده بود و در ادامه توضیح می داد، در ایران مرگ فرزند می تواند باعث بیشترین میزان افسردگی در افراد شود. پژوهشی که نشان می داد علاقه بی حد و حصر ایرانی ها به فرزندان شان انکارناپذیر است و گاهی تا نابودی زندگی و وقف تمام و کمال پدر و مادر پیش می رود. بچه در خانواده ای متولدمی شود و ناخواسته، آن قدر محبت پدر و مادر را جذب خودش می کند که کم کم ...
من و جان کری همدیگر را درک می کنیم
های بسیار غلط و شتابزده دولت عربستان با مشکل مواجه شده و این مشکل، بیش از همه دامن گیر خود دولت سعودی شده است. شما ملاحظه می کنید از پایین آوردن قیمت نفت که یک طراحی ضد ایرانی سعودی بود که امروز بیش از همه خودشان و متحدان شان تحت فشار قرار گرفته اند تا ترویج ترور و حمایت شان از تروریست ها که همین امروز (دوم اسفند) شاهد انفجار تروریستی در ریاض بودیم؛ لذا سیاست های مخربی که دولت عربستان دنبال ...
هیچ گاه تسلیم نشدیم
فعالان این عرصه همیشه اولویت آخر دولت و دولتمردان هستند. شاید اندوخته این باور ذهنی است که باعث می شود چنین اتفاق هایی جرقه ای شود برای بیرون ریختن آنچه در دل شان انباشته شده است و تعبیر آن هم این نیست که لزوماً این افراد با شخصیت شما مشکلی داشته باشند یا با سیاست های شما. فارغ از چنین واکنش هایی ما تلاش مان را کرده ایم که از تئاتر حمایت کنیم چرا که اعتقاد من این است که هنرهای نمایشی مادر ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
...: اوضاع مربوط به روابط آمریکا و روسیه هنوز سخت و دشوار است. ما امیدواریم که سفر جان کری وزیر خارجه آمریکا به روسیه که سومین سفر وی در یک سال اخیر است، نقش مهمی در عادی شدن روابط آمریکا و روسیه داشته باشد. ادامه عملیات گسترده ارتش در حومه حمص منابع خبری از دستاورد جدید نیروهای ارتش سوریه در حومه حمص و دفع حمله تروریست های داعشی در شمال دیرالزور و درگیری در شمال حلب خبر دادند ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
خون آشام قاتل
مبتلا به میکروسفالی بود، به همین خاطر این احتمال در حال حاضر مطرح شده است که ویروس زیکا یکی از دلایل ایجاد اختلال میکروسفالی است و می تواند اثرات زیانبار و غیر قابل جبرانی بر زنان باردار داشته باشد. این احتمال بعد از آن مطرح شد که در سال 2015 هزاران نوزاد، یعنی 10 برابر تعداد معمول سالانه، با اختلال عصبی میکروسفالی به دنیا آمدند. پس از تحقیق از مادران این نوزادان مشخص شد که علائمی ...
روند یادگیری نوزادان چطوری است؟
در سال های اول کودکی همه چیز در جهان برای بچه ها جدید است. یادگیری کودکان یک فرآیند 24 مرحله ای است. آنها طی این مراحل یاد می گیرند که چگونه بدنشان را حرکت دهند، چگونه اشیاء را لمس کنند و ... . در این مطلب قرار است شما را با چند روش یادگیری کودکان آشنا کنیم. بچه ها در رحم مادر شروع به یادگیری می کنند بخشی از مغز کودکان، صداها را در سه ماهه ی اول بارداری پردازش می کند و آنها می ...
داشتن رابطه جنسی با حضور نوزاد!
که ممکن است رابطه زناشویی شان به خطر بیفتد. از چه زمانی باید اتاق خواب کودک را جدا کرد؟ بچه از حدود یک و نیم سالگی می تواند در اتاق خواب خودش بخوابد و این نه تنها باعث می شود پدر و مادر خلوت خودشان را داشته باشند بلکه تاثیرات خوبی روی رشد کودک دارد و به او احساس استقلال می دهد. اگر بچه به اتاق خودش عادت کند، پدر و مادر می توانند در ساعات استراحت شان بدون وجود مشکلی رابطه جنسی ...
در زندگی زناشویی این نکات را فراموش نکنید
تان می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید. زن دوم می گیرم شب دیر به خانه می آیید ، همسرتان می گوید :"کجا بودی تا این وقت شب؟" شما هم می گویید:"خونه دومی !!!" خیلی شوخی جالبی بود نه ؟ یا مثلا بدون هیچ بهانه ای مسئله زن دوم را مطرح می کنید ! مثلا به بچه هایتان می گویید:" آره دیگه کم کم میخوام یه مامان جدید براتون بیارم!" البته تجربه ی من ثابت کرده مردانی که از این شوخی ها می ...