سایر منابع:
سایر خبرها
مستند مادر فریده ، راوی حضور ایرانی ها در جنگ بوسنی
...، گفت: وسط حرف های مادر فریده متوجه روایت قصه ای از چند کودک کوزوویی شدم که مادر فریده مدت کوتاهی از آن ها نگهداری کرده بود. همان لحظه نیت کردم بچه هایی را که مادر فریده را گم کرده بودند، پیدا کنم. همان جا هم از زهرا که راوی داستان است خواستم که در این راه کمکم کند. نعمت اللهی درباره چالش های ساخت این مستند گفت: پیچیدگی ساخت مایکا آنجا بود که من کاراکتری به نام فریده داشتم که سوژه اصلی ...
خواستگاری و احتمالا عروسی هم داریم!
گاو محبت و آن را نوازش می کردند. جالب اینکه گاوها غروب خودشان از صحرا برمی گشتند. یادم هست یک بار یکی از گاوها از چرا برنگشته بود، پیرزن نالان و گریان با زبان شمالی برای گاوش بلند بلند آواز می خواند تا صدایش در کوه و جنگل و دشت به گوش گاو برسد و او راه خانه را پیدا کند. ترکم اما عروس کردها شدم برخلاف سایر بازیگران اصلی نون.خ، فریده در این سریال لهجه کردی ندارد. او دراین باره می ...
پسر سارق: ای کاش پدرم مرا به زندان می انداخت
ندارد. *حالا می خواهی چه کنی؟ فعلا هیچ کاری نمی توانم بکنم. ای کاش همان بار اول پدرم از من شکایت می کرد و زندانی می شدم تا حالا اینطور آبروریزی نشود. هرچه بود موضوع از خانواده بیرون نمی رفت و من هم آبرویم نمی رفت.
فیلمبردار مستند جمال الدین : تلاش کردم حفظ اصالت اثر را تجربه کنم
...، در واقع فیلمبرداری باید به روایت قصه کمک کند. گاهی از قبل به این رویکرد می رسیم؛ گاهی هم یک روز بعد از فیلم برداری برایمان قطعی می شود که به چه شیوه ای کار کنیم. فیلمبردار مستند جمال الدین توضیح داد: اگر پروژه مستند درباره گذشته و حال حاضر باشد با تصاویری روبه رو هستیم که جنس خاص و فناوری خود را دارد. لباس آدم ها یا رفت وآمدشان، شیشه خانه ها و رنگ دیوارها، همه و همه در قاب بندی ...
تصمیم داشتم در ایران دیگر فیلم اجتماعی نسازم
سوژه در ایران کار شده و از طرفی همیشه علاقه مند جغرافیای افغانستان هستم، دوست داشتم سوژه در این محیط دیده شود و تصمیم گرفتم فیلم را در افغانستان بسازم. تا حد زیادی در کنار روایت قصه سعی داشتید سنت ها و آداب و رسوم افغانستان را هم تصویر کنید. مثل آداب عید نوروز یا رسم بزکشی و... که درمیان روایت شما یعنی گرفتن شناسنامه دیده می شود. اتفاقا در برخی لحظات همین موضوعات ما را از روایت اصلی دور ...
رفت وآمدهای عروس جوان به خانه مجردی خواهرش، به فاجعه ختم شد
.... شهاب پس از دستگیری و در همان بازجویی های اولیه به قتل میثم اعتراف کرد و در تشریح جزئیات ماجرا به مأموران گفت: بعد از ازدواجم متوجه شدم همسرم مدام به خانه مجردی خواهرش در محله امامزاده حسن می رود و وقتی هم آنجاست به تلفن هایم جواب نمی دهد. چند روز قبل یک گوشی موبایل از جیب همسرم پیدا کردم که مدعی شد گوشی متعلق به خواهرش است. وقتی گوشی را بررسی کردم، متوجه شدم مردی غریبه بارها با او ...
وقتی شبمان شب چله شد
خبرگزاری فارس-تهران، فرهاد ابوالفتحی ؛ شب چله برای ما بچه روستایی های دهه شصت و هفتاد چیزی فراتر از یک شب بود که در آن دور هم جمع می شوند و جشن می گیرند و این صحبت ها. شب چله برای ما اتمسفر خاص خودش را داشت. شب چله برای ما از روزها قبل شب اولین روز زمستان شروع می شد. ما عادت کرده بودیم که از روزهای منتهی به آن روز برای آن شب برنامه بچینیم و در مورد آن ها با همدیگر کلنجار برویم و با ...
روایت راوی جنگ؛ شهیدی از لشکر خوبان
و من به سمت خانه برگشتم. برای نماز صبح روز جمعه برخاسته بودم که صدای تماس تلفن نظرم را به خود جلب کرد او آقای سعدیان از قم بود او پس از احوالپرسی جویای حال پدرم شد و من غافل از اینکه او می خواست بداند ما خبر داریم یا نه. 3 دقیقه پس از خداحافظی از او یکی از دوستان پنجگانه نظامی از شهرستان اندیمشک به نام یاور مهدی زاده تماس گرفت او هم پس از صحبت های معمولی جویای وضعیت پدرم شد و ...
این دختر ملی پوش ایرانی به دنبال بازی در یوونتوس است/ تراکتور و کریستیانو رونالدو را دوست دارم
زیرنظر کدام مربی شروع کردید؟ فوتبالم را از 11 سالگی و تیم شهریار تبریز زیر نظر خانم الناز دواتگر شروع کردم. البته اولین مربی من خانم سهیلا کیانی بود. این تیم در لیگ دسته اول فوتسال حضور داشت. من هم مثل بسیاری از فوتبالیست های خانم کشورمان از فوتسال به فوتبال آمدم. ما به مسابقات کشوری در شیراز اعزام شده بودیم که در این مسابقات به تیم ملی فوتبال دعوت شدم و از آن موقع عضو تیم های ملی هستم. ...
سید اقبال واحدی در گفت و گو با قدس: امام رضا(ع) بزرگتر این کشور است/ معمولا ایام فاطمیه راهی مشهد می شدیم
صبح برویم و بعدازظهر برگردیم یک مقدار آدم باید خالص باشد که دچار مسائل تجملاتی نشود. شما هر ساله فاطمیه مشهد می آمدید؟ بله ما فاطمیه اول خودمان در خانه صبحها روضه داشتیم پدرم خیلی به ایام فاطمیه اعتقاد داشت و ما خیلی مراسم فاطمیه را دوست داشتیم. یادم هست من خودم که بچه بودم ساعت 4 صبح بلند می شدم پنیرها را قاچ می کردم و با بقیه صبحانه را آماده می کردیم بعد هیات می آمدند و تا ...
با فامیل معامله نکن
؟ بیشترین مبلغ عیدی را در حقیقت یادم نمی آید از چه کسی دریافت کردم اما یادم می آید هرجا که می رفتیم می گفتند پدرت چقدر به تو عیدی داده و بعد از جوابT نصف همان پول را می دادند. به نظرم بیشترین مبلغ عیدی را از خانواده ام گرفته ام. سفر با خانواده یا به همراه اقوام و فامیل؟ کلا من سفر شلوغ را دوست ندارم. به نظرم آدم باید در سفر یک فضای خصوصی داشته باشد. یادم می آید همراه مادرم و ...
تصاویر/ دخترهای مهران رجبی که زیاد شبیه پدرشان نیستند!
مهران رجبی به دنیای بازیگری مهران رجبی به طور کاملا اتفاقی وارد عرصه بازیگری شد. استعداد مهران رجبی در زمینه بازیگری ابتدا به وسیله رضا میرکریمی که همکلاس او در دوران دانشگاه بود کشف شد و توسط او به تلویزیون و سینما راه یافت. سریال تلویزیونی بچه های مدرسه همت در سال 1375 و فیلم سینمایی کودک و سرباز در سال 1378، اولین ساخته های رضا میرکریمی است که از مهران رجبی (دوست دوران دانشگاهی خود) برای بازیگری دعوت کرد. منبع: رکنا ...
امیدوارم همیشه مثل ماه شب چهارده بدرخشید
می کند. خانم مدیر همه را به صف کرد. دخترها در ردیف های موازی ایستادند. بعضی ها با تعجب نگاه می کردند. برایشان غریبه بودم. یکی طبق عادت گفت: سلام خانم!. چهرۀ مهربانشان با لبخند صبحگاهی تصویر قشنگی خلق کرده بود، شبیه همان بچه های مدرسۀ سیرچ در قصه های مجید. کنار مدیر ایستادم. همه جا دیده می شد از دور سرو هم پیدا بود. داشت قد می کشید ببیند چه خبر است. چشمم را در امتداد سرو به ...
بزرگ شدن ما مستلزم کوچک شدن بقیه نیست
انجام دهد و شریف باشد و انسان. یکی دیگر از بزرگترین آرزوهایم این است در حدی که می توانستم بچه آسیب دیده نداشته باشیم مثل کودک بد سرپرست و کودک کار. فکر می کردم اگر موقعیت و جایگاهی داشتم می توانستم از طریق مسیر تامین کردن مراکز نگهداری این بچه ها و نجات دادن آنها از فضای بدی که دارند و همچنین از لحاظ مالی بجای اینکه برای بدست آوردن مقدار پولی از صبح تا شب شیشه ماشین پاک کنند ...
کینگ لئو، کتابی از متعصب ترین هوادار مسی در جهان
پس از این فینال تاریخی او با مسی ملاقات و این کتاب را معرفی کرد. او درباره عشق و علاقه اش به لیونل مسی گفت: من در جام جهانی 1994 عاشق آرژانتین شدم. با باتیستوتا، کانیجیا و مارادونا. همچنین پیراهن تیم ملی آرژانتین را هم دوست دارم زیرا با رنگ لباس باشگاه مورد علاقه من که مارسی است، شباهت زیادی دارد. وقتی بچه بودم یک پیراهن آرژانتین در اتاقم داشتم و هر سال برای تولد یا هدیه کریسمس از ...
دوست دارم تا زمانی که نفس می کشم، با عشق قصه بگویم
های قصه را پرورش می دهم و سعی می کنم با آن ها هم ذات پنداری داشته باشم. سعی می کنم در قصه هایم از حدیث، ضرب المثل و... استفاده کنم و حتماً دوست دارم پیامدهای منفی را نشان دهم و پیامدهای مثبت را نیز برای بچه ها پررنگ کنم. این موضوع برایم مهم است که قصه هایم دارای پیام اخلاقی باشند. دوست دارم قصه ها مال خودم و ذاتی باشند و در این زمینه با قصه ها و شخصیت های قصه هم ذات پنداری می کنم. - در ...
گزارش و نقد فیلم پالایشگاه / از جشنواره فجر تا اکران امروزی روی پرده سینما
آبادانی تست دادم، اما درنهایت به من گفتند نقشی دارم که آبادانی نیست. نقشی بازی کردم که کم بود ولی دوستش داشتم و به نظرم به اندازه بود. سعید براتی | مدیرفیلمبرداری: متاسفم که هیچ سینمای استانداردی نداریم. ما مجبور بودیم برای فیلمبرداری کل شهر آبادان را خاموش کنیم که امکان نداشت و مجبور شدیم فیلم را در روز فیلمبرداری کنیم و به شب تبدیل کنیم. خدا را شکر توانستیم فیلم آبرومندی داشته ...
دختران12و20ساله در دادگاه: پدرمان را قصاص کنید؛ او مادرمان را آتش زد
به گزارش مردم سالاری آنلاین به نقل از خبر آنلاین، در ادامه با وجود تلاش کادر درمان زن میانسال 10 روز بعد به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان تسلیم مرگ شد. از آنجا که در گزارش بیمارستان، مرگ مشکوک ثبت شده بود، مأموران برای روشن شدن ابعاد پنهان این ماجرا، تحقیقات شان را آغاز کردند و در نخستین گام همسر 50 ساله او به نام اکبر تحت بازجویی قرار گرفت. وی که خودش نیز به خاطر سوختگی ...
روایت 50 سال تدریس ریاضی و زندگی معلم اصفهانی
! بنده احمد مهربد هستم؛ در سال 1318 در اصفهان متولد شدم؛ تحصیلات ابتدایی را در دبستان قدسیه در خیابان ابن سینا گذراندم و در مراحل بعدی سیکل و دیپلم گرفتم. در سال 1341 استخدام آموزش و پرورش شدم و سپس حین کار، در رشتة ریاضی لیسانس گرفتم. شیرین ترین تجربة معلمی شما چه روزی بوده است؟ در هر روز معلمی من، فقط شیرینی و عشق جریان داشت؛ پدرم دو نکته را آویزة گوش من کرد؛ اول این که بچه ...
محمدیان: حرفی از آسیب دیدگی ام نزدم چون این روزها برخی در خواب هم آسیب می بینند!/ تاوان بلگراد را دادم
، اما به مبارزه ادامه دادم. چند جلسه فیزیوتراپی رفتم و در اردو دیدم باز هم درد دارم که با قرص و اسپری کار را ادامه دادم. من در لیست بانک شهر بودم، اما به خاطر آسیب دیدگی که از مسابقات قهرمانی استان داشتم به آقا رضا (یزدانی) وضعیتم را گفتم، او هم خواست کشتی نگیرم که حضورم در مسابقات کشوری دچار مشکل نشود و احمد بذری در 97 کیلو مقابل علی شعبانی قرار گرفت. خوشبختانه بذری برد و تیم ما هم در نهایت قهرمان ...
تخفیف 20درصدی کتاب های قصه گویی و یلدایی کانون
بزغاله ، همین و همان ، سایان و هزار و یک گلین بالا ، قصه ی کوچک بزرگ ترین سیب دنیا ، طلسم سیاه دل جلد 2، روایتی که جامانده بود ، پادشاه کوچک غول های بزرگ ، مجموعه داستان های ماجراهای موشی ، قصه ی مارمولک سبز کوچولو ، پسری که از پنجره بیرون را نگاه می کرد ، شب های شیرین ، قصه جو 1 و 2 ، خاطرات بچه های انقلاب 1 و 2 ، جزیره هزار داستان ، ژاکتی برای ایلیا ، پریانه های لیاسندماریس ، ماهیگیر و بهار ...
جانباز 75 درصدی که 4 بار مجروح شد
ملا میرزا معروف بود. به همین دلیل نام خانوادگی ما هم میرزایی شده است. عصرهمدان : بازی های شما در آن دوران چه بود؟ البته من تا هفت سالگی در روستای ازندریان بودم و تا آنجا که به یاد دارم دوران کودکی ام را بیشتر در آغوش پرمهر پدربزرگ و مادربزرگ سپری کردم. قصه های زیبا و آموزنده شان هنوز هم برایم تازگی دارد. همچنین، آنها از همان کودکی مرا با نماز و مسائل دینی آشنا کردند. آن روزها ...
عاقبت به خیری به یقه آخوندی نیست/تا ماموریتم تمام نشود برنمی گردم
داشته باشد، نورانی باشد. خواستگاری داشتم که رفته بود ریش گذاشته بود و تسبیح دست گرفته بود اما گفتم این به دردم نمی خورد چون اینها در ذاتش نبود. مادرِ مادرم زمانی که حسین ایرلو شهید می شود، کمک دخترعمویش می رود و منزل شان می ماند؛ در این مدت متوجه می شود، پدرم، حسن، جوان 21-22 ساله خانواده شب ها بیدار می شود، نماز شب می خواند و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب قرآن قرائت می کند. اینها را برای مادرم تعریف ...
ماجرای وزیر روشنفکری که با زنبیل به خرید می رفت
کند و چطوری بایدات به آدم ها محبت خود را نشان دهد و با همان امکانات سعی می کرد برای دیگران هدیه بخرد شاید سن سئولیت پذیری بچه ها در خانواده ها به تاخیر افتاده باشد جواد در دوره دبستان که بود تابستان ها بساط بلال فروشی و یا کار تولید راه می انداخت تا از درآمدش کارهایی را که دوست دارد انجام دهد و کسی مانع او نمی شد خانو اده ما ممانعتی برای دختر و پسر ایجاد نمی کردند اجازه می دادند شخصیت متناسب با ...
از حجره نه تا خورشید هشت
دست به دست می کردند انگار توی مدرسه ما هم بودند. عکس سید را تا کردم لای دفترچه ممنوعه گذاشتم و دیگر هیچ وقت هیچ جا دلم نخواست مثل کسی باشم. بلیت گرفتم و سوار اتوبوس رفتم مشهد. دلم گرفته بود، خیلی حرف زدم. خیلی درد داشتم و حالا نمی دانم چرا یاد آن روز ها افتادم. از آن سال و آن شور و هیجان بیست سالی می گذرد. نه شبیه ناطق شدم نه خاتمی. از نمد هیچ کدامشان کلاهی برای من جفت و جور نشد. هر دو ...
پدر عصبانی همسرش را آتش زد / دختران12و20ساله :پدرمان را قصاص کنید
گزارش بیمارستان، مرگ مشکوک ثبت شده بود، مأموران برای روشن شدن ابعاد پنهان این ماجرا، تحقیقات شان را آغاز کردند و در نخستین گام همسر 50 ساله او به نام اکبر تحت بازجویی قرار گرفت. وی که خودش نیز به خاطر سوختگی، جراحت هایی داشت در توضیح ماجرا به مأموران گفت: روز حادثه به همراه همسرم کنار بخاری نشسته بودیم که بخاری به یکباره شعله ور شد و ما دچار سوختگی شدیم از آنجایی که من وضعیت بهتری داشتم ...
عشق، جنایت و مکافات
مدعی شد دیوانه است و با رفتار عجیب اجازه بازجویی به ماموران نمی داد تا این که پزشکی قانونی سلامت روانش را تایید کرد. حامد که راهی برای فرار نمی دید، به قتل مینا اعتراف کرد و گفت: بعد از فوت پدرم هروئینی شدم. در جریان مصرف مواد با مینا آشنا و عاشق او شدم. دختر مورد علاقه ام هم شیشه مصرف می کرد. بعد از مدتی مخفیانه به خانه شان رفتم و گفتم بیا برویم ترک کنیم که او مخالفت کرد. من عاشقش بودم و ...
ورود به نقطهٔ صفر با سگ کش / ما برای ساخته شدن این فیلم واقعا جنگیدیم!
پلان را دیدم با خود گفتم واقعا چرا باید این اتفاق بیافتد؟ و ناراحت شدم. این اتفاق چند روز مرا درگیر کرد تا اینکه خواستم چیزی بنویسم که شاید بتوانم در جایگاه یک کارگردان و یک نویسنده به جامعه ی خود ادای دین کرده باشم. ما می توانیم رفتار مناسبی با حیوانات داشته باشیم. می توانیم در جایگاه یک هنرمند تاثیری روی چنین آدم هایی بگذاریم. بیشتر هدف من این بود که این تاثیر گذاشته شود. ***درواقع یک ...
چهارشنبه های امام رضایی | تلویزیون خانه ما همیشه خاموش است
همین من تنها دختر روستا بودم که خواهر یا برادری نداشتم. با اینکه همیشه در حال بازی با بچه های اقوام بودم اما "دلم می خواست مثل بقیه بچه های روستا، خواهر و برادر داشتم." تا زمانی که ازدواج کردم و خودم مادر شدم. دیگر بچه هایم همه لحظه های دریغ و افسوس کودکی و نوجوانی ام را پر کردند، البته من هفت بار زایمان کردم 5 پسر و 4 دختر دارم البته دو بار دوقلو بدنیا آوردم. با تکان سر حرفش را تایید می کنم، بله ...
حقیقت هایی از دستمزدهای عجیب دوبلورها/ هشداری که شیپورچی درباره دوبله های زیرزمینی می دهد!
توانم این کار را ادامه می دهم. اما دغدغه هایی هم دارم که استعدادها را جذب کنیم اما نه سفارشی؛ تربیت و پرورش در این زمینه درست پیش برود و کاری کنیم آن دوران طلایی دوبله و ماندگاری صداها در این دوره هم تکرار شود. همان طور که اشاره کردید کار کودک را خیلی دوست دارم. وقتی کار کودک انجام می دهم انگار دوباره متولد شده ام. هیچ وقت نمی خواهم این زمان کودکی از من دور شود. در مورد مردم هم ...