دختر زیبایم در یک پارتی شبانه آلوده شد/ با بچه ای در شکمش به خانه ام بازگشت
سایر خبرها
آزار شیطانی دختر 10ساله تهرانی توسط ناپدری بی رحم !
چشماش سرخ شده و گریه کرده است. هر بار به او می گفتم مادر چه شده، می گفت دلم برای بابا مصطفی تنگ شده و گریه کرده ام؛ تا اینکه چند روز پیش از هتل مرخصی گرفتم و مخفیانه داخل خانه رفتم که دیدم مراد دخترم را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. وقتی دختر 10ساله تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: حدود دو سال است که مراد، من را آزار می دهد و اذیت جنسی می کند. او من را تهدید کرده بود که اگر به مادرم یا معلمم ...
سناریوی قتل معمایی مادر یک خانواده در عمق چاه یک باغ / خواهر و برادرها از خون مادرشان گذشتند + جزییات
باغ حضور ندارد. من همه جا را گشتم و فهمیدم او وقتی قصد داشته به دستشویی برود به داخل چاه کرده است. من همان موقع ترسیدم و از باغ خارج شدم. قاضی گفت: چرا به جای کمک به مادرت فرار کردی؟ که متهم پاسخ داد :من معتاد بودم و می دانستم اگر خواهر و برادرم متوجه ماجرا شوند گمان می کنند من مادرم را کشته ام و جسدش را به چاه انداخته ام. من از ترس اینکه قتل گردن من بیافتد از باغ فرار کردم ...
شهدای راه بصیرت و میثاق با ولایت
بلافاصله سوار ماشین شد و به آنجا رفت. در این مدت نیز بار ها با مهد کودک و تلفن های همراه خواهر و مادرم تماس گرفتم ولی کسی پاسخگو نبود. چند دقیقه بعد همسرم به آنجا رسید ولی کسی در را باز نکرد. جای چند گلوله روی در و دیوار مهد کودک مشخص بود. ساختمان مهد یک طبقه بود و همسرم با کمک چند نفر از دیوار بالا رفت و خودش را داخل حیاط رساند. هر قدر خواهر و مادرم را صدا زد کسی جواب نداد تا اینکه پیکرهای ...
ساکنان غریب یک شهرک
.... سر مادرم را بغل گرفتم و شقیقه های خاکستری اش را آرام نوازش کردم. نفسش که جا آمد، حضورش را در جهان کالبدی ما که کشف کرد شروع کرد به تعریف. گفت چهل عاشورا و پشت بندش علقمه با صد لعن و سلام نذر کردم که از آن ور خبری بگیرم. ببینم رفته هایمان چه می کشند، کجایند. خدا چگونه باهاشان حساب کتاب کرده و این خواب را دیدم. بخش اول این یادداشت واو به واو خوابی بود که مادرم پس از چله اش دیده بود و ...
می شود فاطمه صدایم نکنی؟
...؛ به ماه نورانی و سه ستاره درخشان. پدرشان سید و سرور همه انسان هاست بعد از پیامبر و این گونه در خبر آمده است. سپس از خواب بیدار شدم؛ درحالی که سرگشته بودم. نگاهی به حسن و حسین انداخت. چشمان بسته شان گواه خواب عمیقشان بود. چهره شان گل انداخته بود؛ انگار که بیماری از وجود پربرکتشان رخت بسته بود. زینب را تماشا می کرد که در گوشه دیگر خانه موهای ام کلثوم را شانه می کرد. آرام ...
خوشحالم مردم از دخترم شینا استقبال می کنند | فکرش را نمی کردم کتابم به دست رهبری برسد
این شهید به طور اتفاقی به دست من رسید. برایم جالب بود دختری در 4 1سالگی ازدواج می کند و در42سالگی درحالی که 5 فرزند دارد، همسرش شهید می شود. بنیاد حفظ آثار شماره فرزند شهید را در اختیارم گذاشت و از این طریق با خانواده شهید ارتباط برقرار کردم. به این شکل با همسر حاج ستار، خانم قدم خیر محمدکنعان آشنا شدم. بعد از اینکه خدمت خانم محمدکنعان رسیدم، به مصاحبه و شنیدن خاطرات ایشان پرداختم. یکی از خاطرات ...
بم؛ نماد اراده های برخاسته از دل ویرانه ها
زلزله را متوجه شدم، فوری به بم برگشتم در حالیکه با ویرانه ای مواجه شدم که در باورم نمی گنجید؛ پسر و شوهرم، پدر و مادرم، بردارم و کل خانواده اش و... را از دست داده بودم و دیگر نتوانستم زندگی کردن در بم را تحمل کنم. خانم حیدرپور از اهالی شهر راین هم که آن شب دختر تازه عروسش را فامیل در بم پاگشا کرده بودند و عروس به اتفاق تنها خواهر و بردارش در میهمانی شرکت کرده بود، هر سه فرزندش و تازه ...
اعترافات تکان دهنده عامل سه جنایت!
کارگری با دستمزد بالا به باغ مخروبه کشاندم که متعلق به یکی از بستگانم بود.وقتی او فهمید من پولی ندارم تا دستمزدش را پرداخت کنم بهانه گیری کرد که نمی تواند کار کند! من هم که از قبل عصبانی بودم تکه آجری را برداشتم وبه سرش کوبیدم. بعد از آن که متوجه شدم جانش را از دست داده است، پیکرش را به داخل چهار دیواری مخروبه آجری انداختم وفرار کردم. بعد ازچند روز هم به بیمارستان روان پزشکی رفتم و خودم را به ...
غصه 2پسر بیمار روی قلب پدر و مادر شهید
مهدی شهیدم چهار پسر و یک دختر دارم. یعنی حالا سه پسر و یک دختر. آقا مهدی دومین فرزند بود. ایشان متولد چه سالی بودند؟ هفتاد و... اصلا من بعد از شهیدم فراموشی گرفته ام، تولد بچه بزرگم 1368 است. بین تولد او و مهدی حدود دو سه سال فاصله افتاد. مهدی 25 ساله بود. پس احتمالا متولد 1370 بودند؟ بله؛ هفتادی بود. سال 96 شهید شد. به شما شناسنامه دادند؟ به من ...
مادری که صبر را شرمنده خود کرده است
...، از خودش که برای رفع نیازهای مادر در خانه همجوار او زندگی می کند و چهار خواهری که یکی از آن ها همسرش را در دفاع مقدس از دست داده است. در حقیقت مادر خانواده، علاوه بر مادر شهید، مادر زن شهید و خواهر شهید هم بود؛ عمه های خانواده نیز شهید داده بودند و عموی خانواده نیز دو شهید تقدیم وطن کرده بود؛ بی جهت نیست که رهبر فرزانه مان می گویند: خانواده های شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی ...
نماز شکر مادر شهید پس از 11 سال انتظار/ سلام بر استخوان هایی که بوی کربلا می داد
سالار شهیدان را برای همه بگوید تا بفهمیم چه دردانه هایی را از دست دادیم. پسری که یک روز بدون خداحافظی به جبهه رفت تا چشمان اشکبار مادر را نبیند. چند روز قبل از این که برای آخرین بار به جبهه برود، هنگام خروج از خانه دیدم مقابل آینه ایستاده و مشغول مرتب کردن موهایش است. با خنده گفتم مگه میخوای پیش معشوقت بری که این جور به خودت می رسی گفت: مادر! خدا رو چه دیدی شاید من هم پیش معشوقم رفتم ...
قهرمان سامرا را بشناسید
می کرد. یک روز حاج حمید وارد خانه شد. دخترم ندا هم به همراه دوستانش پشت سر حاج حمید وارد خانه شدند و مشغول بازی کردن شدند. نیم ساعت بعد حاج حمید، ندا و دوستانش را صدا کرد تا به آشپزخانه بروند. یک ماهی تابه بزرگ دستش بود. به آن ها گفت دست هایشان را بشورند و به درآوردن هسته خرما کمک کنند. بچه ها مشغول در آوردن هسته های خرماها شدند. حاج حمید خرماها را در ماهی تابه ریخت و آن ها را کمی تفت داد و به آن ...
شهیدی که در تابوت قرآن تلاوت کرد
هواپیماهای دشمن به شهادت رسید یکی از بندگان مقرب خدا بود به طوری که افراد زیادی نقل می کنند بعد از گذر چند روز از شهادت ایشان، شهید در تابوت قرآن تلاوت می کرد. (به نقل همسر شهید: مادرم می گوید: زمانی پیکر مطهر شهید عبدالمهدی مغفوری را آوردند، حال مساعدی نداشتم، نشسته بودم و گریه می کردم. در حزن و اندوه غوطه ور بودم که ناگهان صدایی شنیدم که می گفت: شهید قرآن می خواند. یکی از روحانیون محل هم که ...
رنج های بی پایان زنی که درخواست کمک کرد؛ از مرگ خواهر و ورشکستگی پدر تا خودکشی مادر
در خارج از کشور تحصیل کردم و مدرک گرفتم و دوباره به ایران برگشتم تا کاری جور کنم. وضعیت پدر از قبل بدتر شده بود. مادرم بیمار و پدرم ناتوان شده بود ، حالا من شده بودم تکیه گاه آنها. فشار زندگی به شدت روی من زیاد بود. با اینکه کار می کردم اما نمی توانستم چاله هایی که در زندگی مان ایجاد شده بود پر کنم. دوباره ازدواج کردم. همسرم دوم من ثروتمند بود اما به شدت بداخلاق! بعد از ازدواج فهمیدم با چه مردی ...
مردم وقتی فهمیدم شوهر صیغه ای و عروسم هر روز با هم...!
ما به خاطر دخالت های خواهر و مادر شوهر رخ می داد وگرنه مشکل حاد دیگری در زندگی ما وجود نداشت. بالاخره همین مشاجره ها نیز به جایی رسید که بعد از 30 سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفتیم. و من در حالی که دو پسرم ازدواج کرده بودند و دخترم مجرد بود از پژمان طلاق گرفتم. ازدواج موقت او یک سال بعد از این ماجرا با زن مطلقه دیگری ازدواج کرد و من هم به عقد موقت یکی از بستگان ...
پزشکی که ژن خوب تکثیر می کند!
تو راهی داشته باشید و از نظر شغلی هم در این جایگاه باشید، می گوید: در نوجوانی تصورم از خودم در حدود این سن و سال، این بود که در کلاس جلوی تخته ایستاده ام و با صدای رسا جدیدترین مطالب علمی را برای دانشجویانم بیان می کنم، مطالب مهم را در قالب نمودار روی تخته می کشم، و برای هر سؤال به جا و مقاله مفیدشان ذوق می کنم، اما امروز اینجایم و با افتخار یک مادرم؛ در خانه جلوی بچه ها ایستاده ام، با صدایی ...
کریسمس نفیسه روشن در خارج از کشور / استایل شیک خانم بازیگر + عکس
.... در کنار فعالیت هنری به شدت حامی حیوانات بوده. شغل پدر نفیسه روشن چیست؟ در محله باغ صبا تهران به دنیا آمده است، پدرش مهندس پرواز در نیروی هوایی ارتش و مادرش خانه دار می باشد و تنها برادرش نیز هم اکنون مهندس پرواز است. ماجرای ازدواج نفیسه روشن نفیسه روشن در سال 1391 وقتی 30 ساله بود با یک خلبان هواپیمای مسافربری بنام بهنام ازدواج کرد. او می گوید: زندگی با یک خلبان خیلی ...
دیدار با حضرت ماه
اهراً خانم هایی که کارت ندارند در آخر راهشان می دهند، میدانستم نمی شود اما قلبم را به این جمله گره زدم و امیدوار شدم اما نشد و وارد نشدم. پیش آقای شهبازی که هنوز در خیابان مانده بود و داشت هم سفران اهوازی را تفقد می کرد برگشتم، اما این بار جایی تماس گرفت و من را به نام معرفی کرد که خبرنگار فارس کارت ندارد و .. . تماس که تمام شد آقای شهباز گفت: همین جا بمانید که گمتان نکنم بعد چند دقیقه با کار ...
کریسمس در فلسطین ؛ نه جشن ، نه شادی ، نه کاج (+ عکس)
اکرون رئیس جمهوری فرانسه در تماسی با کاردینال "برباتیستا پیتزابالا" روحانی ارشد مسیحیت کاتولیک در فلسطین، "نگرانی عمیق" خود را درباره "وضعیت غم انگیز" مسیحیان غزه، جایی که این دو زن هم "به ناحق" کشته شدند، ابراز کرد. در کلیسای مهد (زادگاه عیسی مسیح) هم درخت کریسمس یا جشن و موسیقی و آذین بندی شادی دیده نمی شود. در غزه، "خواهر" نبیله صالح (47 ساله) که در کلیسای خانواده مقدس ...
تداوم رسالت زینبی در موزه خانگی شهید رئوفی فرد
بی سر و بی دست، یادهایی زنده می شود که شاید آرزویی در دل شهید بود. در راه کشورش، در راه اسلام همچون اربابش بی سر، همچون یار رهبر، سردار سلیمانی بی دست. بانویی جوان، خواهر زاده شهید رئوفی، روایتگر این اتاق کوچک اما خیلی بزرگ است. نبض زندگی دنیایی از این اتاق شگفت می گوید که عطرش دلت را هوایی می کند به بوی صلوات، از سه دیواری که حرف های بسیار دارد حرف هایی که بوی ...
نسخه ایرانی سیندرلا و فاگین، سوژه این روزهای کاربران شد
نقش زیور) با باران، این دختر به دست یک باند تکدی گر می افتد و همان جا بزرگ می شود تا آنکه در بزرگسالی اش، پدر بازمی گردد و او را پیدا می کند. این جست وجو البته به سادگی اتفاق نمی افتد چراکه نادر سعی می کند دختر خودش، بیتا (نیلوفر پارسا) را به جای باران جا بزند تا طه متوجه خیانت نادر و خانواده اش نشود. از طرفی پسر نادر (به نام فرید با بازی سیاوش خیرابی) که فرد مثبتی است، عاشق باران است و در یافتن ...
سرگذشت غم انگیز زن جوان بعد از ازدواج دوم شوهر
از روزی که همسرم با زن دیگری ازدواج کرد زندگی من هم به جهنمی تبدیل شد و بالاخره از او طلاق گرفتم تا دو دخترم را زیر بال و پرم بگیرم اما سال ها بعد از این ماجرا روزی به خانه بازگشتم و با نامه ای اشک آلود روبه رو شدم که ...
قتل همسر سابق به خاطر مهریه
مهمان بود؛ اما چیزی که می دیدم با آن چه خواهرم به من اطمینان داده بود، از زمین تا آسمان تفاوت داشت؛ اگرچه دست دخترم را گرفتم و از آن باغ کثیف بیرون کشیدم، اما ... بیشتر بخوانید برای دفاع از خودم او را کشتم پدری که در اقدامی هولناک پسر پرخاشگرش را به قتل رسانده بود در شعبه دو دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. بیشتر بخوانید قصاص برای عامل جنایتی به سبک ترور! ...
دختری را به فرزندخواندگی گرفتم اما....
نویسنده : دکتر فریده ناصری | روان شناس کودک سوال: خانمی 37 ساله ام. کودکی را از بهزیستی، وقتی 10 روزه بود به سرپرستی گرفتیم و الان 13 ساله شده است. آیا الان زمان مناسبی است که به او بگوییم او را به فرزندی قبول کردیم یا نه؟ دخترم حساس است و نگران واکنشش هستم. پاسخ : مخاطب گرامی، کودکان فاقد والدین یا گاه بدسرپرست در یک فرایند زمانبر توسط کارشناسان به زن و شوهرها واگذار می ...
بانک شیر بیمارستان ام البنین(س) مشهد آماده فعالیت های خیرخواهانه است
شیر مازادم را به دست متولیان مجموعه بانک شیر برسانم و مجبور می شدم شیر را داخل سینک ظرف شویی بریزیم. خدا می داند هربار چه عذاب وجدانی می گرفتم و حالا هم می دانم هر بار مادری از دلش دعای کوچکی هم بگذرد، چه تأثیر و برکتی در زندگی من خواهد داشت. زهراخانم چند بار این جمله را تکرار می کند: مطمئنم دعای هر مادری مستجاب می شود و معجزه می کند. خدا این نذر کوچک را از ما قبول کند. میا ...
سفر به بهشت ایران جایی برای التیام دردها
نیمه بیهوشی صحبت می کنم، داشتم خواب برادرم را می دیدم. داداش ابوالفضل آمده بود کنارم. گفت خواهر ببخش دیر آمدم در صف آقا ابوالفضل(ع) ایستاده بودم تا شفای تو را بگیرم و شفایت را از باب الحوائج آقا ابوالفضل(ع) گرفتم. و از آن لحظه که من چشم باز کردم و کاملا خوب شدم حتی یک لحظه داداش از کنارم دور نشده همیشه و همه جا کنارم بوده با برادرم نفس می کشم و با او زندگی می کنم. پیام من به شما خواهران شهدا و ...
وقف 100 میلیاردی مجاور امام رضا(ع) برای درمان ناباروری
و معجزه است. دوران مجروحیتم خیلی سخت مجروح شدم و به خاطر عفونتی که موضع جراحتم کرده بود پزشکها تقریبا من را جواب کرده بودند اما مادرم به حرم مطهر مراجعه کرده بودند و عنایت و لطف امام رضا(ع) شامل حالم شد. به گزارش خبرگزاری رضوی ، بیمارستان رضوی یک مجموعه درمانی متعلق به آستان مقدس علی بن موسی الرضا(ع) است که با دارا بودن بخشهای تخصصی و امکانات پیشرفته، رویای سلامتی را برای بیماران دست ...
ایمان به هدف، پافشاری بر عقیده و نهایتاً شهادتی پرشکوه
داشته بود. ایشان را در یک اتاقک توری آوردند، در بند 3 زندان قصر. زندانی هایی که به قول خودشان خیلی شرور بودند را به آنجا می آوردند. من، مادر، برادر و خواهرم را آوردند آنجا و این آخرین دیدارمان بود. پدرم وقتی ما را دید، شروع کرد به گریه کردن! من دیدم سرگرد زمانی، رئیس زندان که بعداً سرهنگ و در دوران انقلاب اعدام شد، از اینکه پدرم گریه می کند، خوشحال است! مادرم از پشت توری داد زد که خجالت بکش! چرا ...