سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای ربودن آراد کوچولو از مقابل داروخانه
. با بچه ام از خودرو پیاده شده و به سمت داروخانه رفتیم، در نزدیکی داروخانه، از آنجا که آراد مدت زیادی در آغوشم بود و خسته شده بودم، او را داخل خودرو گذاشتم و به راننده گفتم حواست به بچه ام باشد. بعد به سمت داروخانه رفتم، زمانی که این حرف را زدم، راننده خودرواش را خاموش کرده بود اما چند قدمی که برداشتم، صدای روشن شدن خودرو را شنیدم. سربرگرداندم و دیدم خودرو مقابل چشمانم حرکت کرد و رفت ...
420دقیقه دلهره برای یافتن آراد
خبری از راننده و بچه ام نبود. در بازبینی فیلم دوربین های داروخانه متوجه شدیم چند دقیقه بعد از رفتن من به داروخانه، راننده حرکت کرده است. آراد تنها فرزندمان بود. تلفنی به شوهرم و بعد به پلیس اطلاع دادیم. با ثبت گفته های مادر آراد، ماموران به تحقیقات ادامه دادند و مشخصات کودک ربوده شده وپلاک و مشخصات خودروی مورد نظر را در اختیار گشت های انتظامی قرار دادند تا به محض رویت خودرو، آن را توقیف و کودک ...
حاج قاسم از کودکی تا شهادت
و سه دختر بود. یک فرزندش در سن چهارماهگی به رحمت خدا رفت، پسر بود. محمدحسن و اتفاقاً شب آخر هم که در بیمارستان بود، بنده خودم کنارش بودم، همان لحظه کنارش بودم که آن طفل معصوم فوت کرد. خدمتتان عرض کنم حالا در قید حیات (که خدا حفظشان کند) دو تا پسر و سه تا دختر هستند. پسرانش: آقا محمدحسین و محمدرضا دخترانش هم: خانم ها نرجس، فاطمه و زینب. حاجی بچه هایش را خیلی دوست داشت. اما بیشترین نامه ...
روایت آغوش های مادرانه برای نوزادان بی مادر!
نیاز که در بغل اش بود: همان طور که خودت هم گفتی من می توانستم از این مدرک تحصیلی ام هزاران کار دیگر در بیرون انجام بدهم، اما اگر اینجا هستم حتما که خدا خواسته است و این خواست خداوند هم قطعا یک رسالت و مسوولیتی برای من دارد که باید انجام دهم؛ من خوشحالم که ساعت ها از کالبد دخترانگی خارج شده و عاشقانه و مادرانه این بچه ها را بغلم می کنم . وقتِ شیر بچه ها بود و مامان لاله دل تو دلش نبود تا ...
راه خِیری که با دعای مادر باز شد...
ه بچه ها منتقل نکردم. چشمانش را پاک کرده و راه را برای خروج اشکی که کمین کرده از گوشه چشمانش سرازیر شود می بندد به اعتقاد من همه این ها را از دعای مادرم دارم، آن دعا بود که باعث شد من به این مسیر بروم. او خواست و من هم گفتم تا زمانی که زنده ام دست از تبلیغ اسلام و اخلاق بر ندارم. گاهی اوقات در جلسات به خانم ها می گویم که بهانه ای پیدا کنید تا مادر برایتان دعا کند. دعای مادر خیلی نقش ...
"محمد" مثل جوانان امروز اما اهل خودسازی بود
فاطمه خسروی در دیدار جمعی از بانوان بسیج رسانه در منزل این شهید بزرگوار که به مناسبت روز مادر و ولادت حضرت فاطمه(س) انجام شد، اظهار کرد: رابطه من با پسرم محمد به گونه ای بود که هم مادر و فرزند بودیم و هم دوست صمیمی، هر سال روز میلاد خانم فاطمه زهرا(س) در محل کار چند بار از طریق تماس تلفنی روز مادر را تبریک می گفت، مگر در مواردی که در مأموریت بود و من آن روز نگرانش می شدم و چشم به راه تماسش می ...
چطور می شود شبیه حاج قاسم شد
؛ همه سالن جلوی پایش می ایستند. حاج قاسم سلیمانی با لباس نظامی آمد. به همه احترام کرد و برای عرض ادب به سمت خانواده های شهدا رفت و دوربین چشم های صدها نفر به دنبالش. او انگار خانواده اش را می دید و آنها انگار پسر شهیدشان را. یکی از مادران شهید روی ویلچر نشسته بود، حاجی جلوی این مادر به موازات صورتش خم شد. دستش را روی سینه گذاشت و ادب کرد. مادر می خواست به سرش دست بکشد،خوب پسرش را دیده بود ...
شاخه های گل نرگس و انتظار ناتمام یک مادر
خبرگزاری فارس_ نیشابور_ فاطمه قاسمی؛ گل های نرگس توی باغچه هم طاقتشان تمام و و زیر تازیانه انتظار پژمردند و خشک شدند. سال هاست که باغچه خانه سوت و کور مثل دل ما در سوگ علیرضا نشسته است. این روایت، ماجرای درد و رنج مادری است که داستان زندگی فرزند، عزیزتر از جانش با گل نرگس گره خورده، مادری از جنس انتظار...! بچه اولم هنوز شیرخواره بود که از دستم رفت. پسری زیبا، چشم و ابرو مشکی با موهای بلند! از ...
مهمان مامان
برگردانیم گفت آنجا خانواده ندارند. یک بچه 3.5 ساله یک کلمه گفت اما در آن هزار حرف بود. این بچه ها خانه ای که پدر، مادر، برادر و خواهر داشته باشند، ندارند. بچه هایم عاشق مهمانی رفتن هستند و وقتی می گویم عمه و عمو دعوت کردند منتظر رسیدن روز مهمانی هستند. وی اضافه می کند: وقتی این موارد را می بینم می گویم کاش خدا توانایی بیشتری می داد تا بچه های بیشتری را به فرزندی قبول می کردم. شرایط اقتصادی ما ...
105شهید با پیشانی بند سبز یازهرا(س)
چی؟ گفتم: گردان متعلق به مادر ماست. پرسید: مگر شما سید هستی؟ گفتم: بله. گفت: پس اشکال ندارد، سوار شوید. تورجی زاده به دلیل عشق وارادت فراوانی که به حضرت زهرا داشت، بیشتر سادات را در گردانش جمع می کرد.من در مدتی که در گردان یازهرا بودم هیچ وقت برای رفتن به اهواز مرخصی موقت نمی گرفتم. تورجی زاده هم اصلا مایل نبود بچه ها به اهواز بروند؛ زیرا شهر وضعیت مناسبی نداشت. یک روز می خواستم به مقر لشکر نجف ...
زوایایی پنهان از ماهیت واقعی سازمان تروریستی منافقین در رفتار با جوانان
قاچاق برود؟ آن زمان ویزا نمی دادند و سخت بود. تا ترکیه رفت که از آنجا قاچاقی به آلمان برود، چون به ورزش علاقه داشت و می خواست مدال آور شود خیلی اصرار داشت که این مسیر را برود تا آن مدرک را بگیرد و برگردد. در محله ای که زندگی می کردیم، همه امیر را دوست داشتند. امیر یک پسر محجوب و سربه زیر بود، نمی گویم پسری مذهبی داشتم، ولی اعتقاد شدیدی به خدا و ائمه داشت و همیشه می گفت در این مسیر ائمه دستگیرم ...
تکه های بدن، کاپشن صورتی، گوشواره های قلبی، احتمالا دو ساله!
... حدسم درست است. 36 سال پیش به ایران آمده اند. اهل سنت هستند و از وقتی حاج قاسم شهید شده هر سال برای یادبودش در مراسم شرکت می کرده اند. حالا، از خانواده شان شش نفر شهید شده؛ یک مادر و پنج فرزند؛ یک پسر 15 ساله و چهار دختر. مادر بچه ها به حدی از بین رفته که هنوز شناسایی نشده است. مردی از این خانواده می گوید: گناه ما چه بوده؟ این ظالمان، ایرانی و غیر ایرانی را شهید کرده اند. برای دشمن که ایرانی و ...
پاسخی به فضاسازی های رسانه ای درباره بیانات اخیر رهبر انقلاب: ضدّ انقلاب به دنبال غلبه دادن حاشیه ها بر ...
فکرش را نکرده بودم؛ خدای متعال همین طور حرف میزد! در واقع زبان من بود، حرف خدا بود؛ خیلی جلسه ی عجیبی بود، خیلی تأثیراتی گذاشت. بعد از آن جلسه، چند نفر از بچّه ها به من مراجعه کردند، یکی از آنها حاج قاسم بود؛ آمد یک جمله ای از ایشان نقل کرد، گفت عیال من این جوری میگوید؛ در همان جهتی که من صحبت کرده بودم. من دیدم تأثیر همسر چقدر زیاد است. (10/10/1402) همسر و پسر سردار شهید سید رضی موسوی چه ...
کودک 2ساله را مادرش هنگام گشتن دنبال شیرخشک جلوی داروخانه رها کرد،مرد شیشه ای او را ربود/پلیس برای ...
آن شب مادر آراد به همراه پسرش سوار بر خودروی پژویی شده بود تا برای خرید شیرخشک مخصوصش به داروخانه برود اما زمانی که مادر از ماشین پیاده شد تا وارد داروخانه شود، راننده پژو آراد را ربود و رفت. با توجه به حساسیت ماجرا، اکیپی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را [...]
وایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
می کشد: خوش آمدی مادرجان! خوش آمدی عزیز دل! با اشاره دستش می خواهد که کنار او بنشینیم: مادرجان! گوش هام سنگینه. صدات رو نمی شنوم. بیا نزدیک بشین. یک دل سیر بچه ام را ندیدم مادر شهید هادی چوپان، روایت فرزند شهیدش را از شلوغی های دوران انقلاب شروع می کند: هادی من بچه بود که انقلاب شد. 13، 14 سال بیشتر نداشت و مدرسه می رفت. اما در همین سن وسال با بچه های مسجد جوادالائمه (ع) محله ...
درخواست چندباره نخست وزیر عراق برای دیدار با سردار
مهدی نقویان بودند. در ادامه مشروح قسمت اول این گزارش را می خوانیم؛ بعد از 22 روز مأموریت چهارشنبه بود که برگشت. قبل از آمدن تماس گرفت و گفت: همگی برین کرج، من هم خودم رو می رسونم. به برادرش هم زنگ زد و گفت که آنها هم بیایند. می خواست همه خانواده را یک جا ببیند. دلش برای همه تنگ شده بود. بچه ها هم که مدت طولانی بود او را ندیده بودند، همه با اشتیاق فراوان دور هم جمع شدند، همه ...
این مادر، دعاهایش را کف دست امام رضا(ع) می نویسد!
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ ابوالفضل خسته و پریشان از بیرون آمد، کیفش را کنار جاکفشی رها کرد و بی آنکه چیزی بگوید، مستقیم رفت کنار مامان نشست و سرش را روی شانه او گذاشت. مامان صورت ابوالفضل را که لمس کرد، لبخندی زد و انگشت هایش را به نشانه بوسه روی لب های او گذاشت. پسر کوچولوی مامان اما واکنشی نشان نداد! اینطور بود که گره افتاد به ابروی مامان. با زبان ...
قتل ناموسی وحشتناک مادر به دست پسر
پسر جوان مادرش را به دلایل ناموسی در ورامین به قتل رساند. به گزارش عرشه آنلاین ؛ پسر جوانی یک مرد غریبه و مادر خود را که با این مرد فرار کرده بود، با شلیک گلوله و ضربات چاقو به قتل رساند. اواخر سال 99 گزارش قتل زن و مردی جوان در ورامین به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل حادثه که خانه ای در قرچک ورامین بود رفتند و پس از بررسی های اولیه مشخص شد زن و مردی به نام های مریم ...
نگاهِ زینب هنوز منتظر توست
می رفت. عبداللهی تصریح کرد: ولایت مداری و اطاعت از رهبری از نمونه های شاخص خط مشی سیاسی شهید بود و در همه زمینه های زندگی به ویژه احترام به پدر و مادر بی نظیر بود و از انجام هیچ کاری برای والدین دریغ نمی کرد و گاهی وقت ها به خودم می گفتم که چطور یک انسان می تواند این قدر خوب باشد؟! همسر شهید گفت: شهید به من و بچه ها خیلی احترام می گذاشت، در کمک به من هیچ کوتاهی نمی کرد و به ...
مادرم را کشتم؛ چون می خواست از پدرم که 40 سال از او بزرگتر است جدا شود!
صاحبخانه به مأموران گفت: یک ماه قبل اکبر واحد طبقه اول خانه ام را اجاره کرد و گفت به تازگی از شهرستان آمده اند. ما نیز در طبقه دوم زندگی می کنیم. شب گذشته از خانه آنها سروصدا می آمد که پایین رفتم و دیدم اکبر و همسرش کشته شده اند.در ادامه مأموران با بررسی هویت دو مقتول پی بردند [...]
چشم انتظاری، تقدیر مادران خلخال
و گفت چند دقیقه ای راهی خانه سهیلا شدم مادری که به یک زنگ قانع بود و تمام، او 87 ساله و دارای یک فرزند دختر و سه پسر بود. داخل خانه شدم بعد از سلام و علیک کنارش نشستم، دستم را به آرامی فشرد و رها نکرد. پرسیدم تنها زندگی می کنید، گفت: 20 سال است تنها هستم، عمرش کفاف نداد، خواست خدا بود که تنها شوم و برای بچه هایم هم پدر باشم هم مادر، البته چه فایده عمرم را صرف بچه هایم کردم ...
خدا بیامرزد تو را مادر...
تنها فرزندش به شهادت رسیده، مادری که دو فرزندش به شهادت رسیده، مادری که چشم انتظار فرزندش، صبح را به شب رسانده اما خبر عزیزش را شنیده... امروز روز مادر است و همزمان باید یادی کنیم از مادرانی که فرزندان شان را در راه آرمان های بلندشان از دست دادند؛ آنها که هنوز هم خواندن خاطرات شان دل هر دردمندی را به غم می نشاند. آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از خاطرات این مادران صبور و رنج دیده است براساس گزارش ...
مصائب مادرانی که کودکان بی شناسنامه دارند
...> بچه هایم نه توانستند درس بخوانند و نه می توانند کار درستی انجام دهند هر سال برای اینکه بچه ها را در مدرسه ثبت نام کنند باید پول پرداخت می کردیم و هر سال هم مشکلات تازه ای برای ثبت نام داشتیم؛ این ها را مریم می گوید و ادامه می دهد: زمانی که پسر بزرگم به دبیرستان رفت، دیگر نمی توانستیم هزینه مدرسه را بپردازیم همسرم یک کارگر بود که نمی توانست هزینه ها را تامین کند برای همین پسرم ترک تحصیل ...
هم قدم با سردار تا شهادت
داشتم چون حس می کردم در این لباس خیلی خوب می شود به مردم خدمت کرد. آقا هادی در همان جلسه اول کمی از شرایط کاری اش حرف زد. خب این شغل سختی های خودش را داشت ولی پای علاقه که در میان باشد سختی ها به چشم نمی آید. شهریور سال 83 مصادف با سیزدهم رجب مراسم عقدی در منزل خودمان برگزار کردیم. خرداد سال 84 هم با برگزاری یک مراسم ساده و در عین حال شیک و آبرومند سر زندگی مان رفتیم و زندگی مشترک مان را شروع ...
رازی که فقط سردار سلیمانی از آن خبر داشت + عکس و فیلم
بود که پدر آن قدر واضح درباره این موضوع صحبت می کرد همیشه بحث شهادت در خانه شان مطرح بود و حاجی از همه می خواست برای شهادتش دعا کنند؛ اما هر دفعه بچه ها با این حرف بی تاب می شدند و حاجی سریع بحث را به شوخی می کشاند تا آن ها را از آن حال و هوا بیرون بیاورد. هر وقت که می خواست به سفر برود موقع خداحافظی نصیحت هایی به بچه ها می کرد. گاهی هم می گفت که وصیت نامه اش را کجا گذاشته و اگر اتفاقی برایش ...
جست وجو برای شیرخشک به نوزاد ربایی ختم شد
جوان آنلاین: مادر جوان که برای تهیه شیرخشک به ده ها داروخانه سرکشی کرده بود در آخرین مرحله متوجه شد راننده مسافربر نوزاد خردسالش را ربوده است. همزمان با پیدا شدن طفل، تحقیقات پلیس برای دستگیری متهم جریان دارد. ساعت 1:30 بامداد دیروز سه شنبه 12 دی ماه خودروی پژو 405 کنار داروخانه شبانه روزی در نزدیکی میدان شوش توقف کرد. زن جوانی همراه بچه خردسالش در خودرو را باز می کند و از خودرو خارج می شود ...
پیام تبریک روز مادر؛ متن های زیبا، بهترین و عاشقانه ترین پیام ها
هزاران بار مبارک محمد فرخ طلب مومنی *** از تو می پرسم، ای اهورا! چیست سرمایه رستگاری؟ می رسد پاسخ از آسمان ها ... دین خود رابه مادر ادا کن! ... ای گرانمایه مادر جان فدای صفای شما باد با شما از سَر و زَر چه گویم هستی من فدای شما باد! با شما، صحبت از من خطا رفت من که باشم؟ بقای شما باد! فریدون مشیری *** با ...