سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین درام از نگاه زنده یاد سلحشور / داستان های قرآنی که به راحتی از کنار آنها می گذریم
نمی کنند و این حیوان ناله می نماید. آیت ا... قدری از گوشت را برید و در دهان سگ گذاشت. آن سگ با ولع خورد. قدر دیگری هم گذاشت و سگ خورد. ذره ذره تمام جگر را به سگ داد. بعد با خود گفت: حالا چطور دست خالی به خانه بروم؟ خانم من چه می گوید؟ حتماً می گوید: مرد حسابی! رفتی جگر خریدی و دادی سگ خورد؟ خدایا! خودت می دانی که این حیوان داشت از گرسنگی می مرد. من نمی توانستم بی تفاوت باشم. خودت راه نجاتی به من ...
اسد می خواست سوریه را تحویل شهیدصدر بدهد
شهید صدر در مقدمه کتاب فلسفتنا می گوید تو بازوی من هستی. استاد راهنمای من برای رساله لیسانس شهید حکیم بود. هر وقت پیش او می رفتم برای راهنمایی پایان نامه ام، در جریان صحبت هایمان وقتی شهید صدر می آمدند، آیت الله حکیم صحبت با من را قطع می کرد و می گفت باید بروم. به نظر می رسید که ارتباط قوی با هم داشتند. خاطرم هست زمانی آقاسیدمحمد باقر حکیم برای تدریس علوم قرآنی در دانشکده ...
امیر قلعه نویی: سر راه تمرین مسافرکشی می کردم (سری دوم)
بودم و دوستانی که داشتم همه از من یک مقداری بزرگتر بودند. در راه آهن که مدت کوتاهی بودم بعد آمدم با ناصرخان شاهین. یکسری درگیری ها در این تیم به وجود آمد و بزرگترهای تیم رفتند و من هم یکسری از بازیکنان راه آهن را که می شناختم به عمو نصی پیشنهاد دادم و آوردم شاهین و یهو شدم کاپیتان. من خودم رفتم به عمو نصی پیشنهاد دادم که بگذارید یک نفر که از من بزرگتر هست کاپیتان شود، یادم هست محمدرضا ...
گفت بهم یک پراید میده اگر همسرش را بکشم
به این صرافت انداخت که پیشنهاد را بپذیرم. بعد از آن هر روز صبح وقتی نادره و بچه اش تنها بودند، به آنجا می رفتم تا فرصتی را برای قتل به دست بیاورم اما هر دفعه نمی توانستم خودم را به این کار راضی کنم. زن برادرم بعد از مدتی به این رفت وآمدها مشکوک شد و من به او گفتم صبح ها دوست دارم نیم ساعتی را در تلگرام با دوستانم چت کنم و چون زنم با این کار مخالف است، به خانه او می آیم . متهم به قتل ...
محرمانه های عبور از تحریم را روزی بازگو می کنیم/مجلس دهم به داد صنعت برسد
کشور همراه دارد. کمیسیون های مجلس باید طبقه بندی شوند و ترکیب کمیسیون ها متناسب با تخصص و تجربه چیده شود. مجلس جای تخصص و تجربه است و در این تجربه کار اجرایی کمک کننده خواهد بود. وقتی به بانک مرکزی رفتم 40 سال سابقه اقتصادی و بانکی داشتم، بعدها می گفتم کاش 50 سال سابقه داشتم. کسی که می خواهد قانون و قوانین را اصلاح کند حتما باید سابقه اجرا داشته باشد، تا کسی نداند یک مجری ...
ناگفته هایی از شهیدآوینی اززبان همسرش
کم به من دادند. اول گفتند یک پایش را از دست داده. خدا را شکر کردم که ذهنش سالم است، حنجره اش سالم است. به گمانم از ابتدا شیفته روحش بودم. دست و پا می توانست که مهم نباشد. بعد که تمام خبر را شنیدم، روی پله های داخل خانه نشستم و فکر کردم که او هست، برای همیشه. عکسش رفته روی مین و معدوم شده. از خودش آموخته بودم که به عکس دل نبندم.خبر را موقعی دادند که بچه ها مدرسه بودند. همه ذهنم متوجه این شد که چطور ...
وقتی لباس سپاه را برتن داشت از دیدنش لذت می بردم/ 12سال پیش گوشه دفترش نوشته بود سوریه+تصاویر
آرام کرد علی به پدرش گفت من خواب دیدم شما شهید شدی و نباید دیگر جایی بروی بعد از آن علی بی قراری می کرد و حتی اگر پدرش قرار بود به تهران هم برود اظهار نگرانی می کرد و می گفت پدرباید پیش من بماند و هر زمان پدرش به منزل باز می گشت به استقبالش می رفت و او را در آغوش می کشید اما پدرش همیشه با حرفهایش علی را آرام می کرد، اما خواب علی یک خواب واقعی بود اما متوجه نشدیم. گوشه دفترش نوشته بود ...
کراماتی از شکافنده علوم آل محمد(ص)
خوانده بود، دیگر او را شادمان ندیدم تا اینکه شب به کوفه رسیدیم و من در منزل خود به استراحت پرداختم. چون صبح شد، به خاطر احترام و بزرگداشت جابر به نزدش رفتم. با شگفتی تمام دیدم از خانه اش بیرون آمده و به سوی من می آید اما مانند کودکان تعدادی مهره استخوانی و قاب که با آن بازی می کنند به گردن انداخته و بر یک چوب نی سوار شده و همچون دیوانگان می خواند: اجد منصور بن جمهور / امیرا غیر ...
دعا برای شهادت
-به روایت شهید صیاد شیرازی: شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خوردوهایی که در انتظار جابه جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.بر این اساس با یک فروند هلی کوپتر از ...
روایت بازیگر شهرزاد از بازی در نقشی که برایش سیمرغ آورد / تغییر قالب پیمان معادی حیرت انگیز بود
سؤالات را آقای روستایی به عنوان نویسنده و کارگردان بدهند... . جدا از این نکته، وقتی کسی در فیلمی بازی می کند، طبعا دنیای فیلم را پذیرفته و به رسمیت شناخته. اصلا تحلیلتان از پیکره فیلم نامه چه بود؟ متوجه منظورتان شدم. تحلیل من از اتفاقات خانه شهناز این بود که یک سری اتفاقات کلیدی در خانه شهناز دارد دوباره تکرار می شود. یعنی همان اتفاقاتی که در خانه این خانواده رخ داده، گریبانگیر خانواده ...
از حرف های ضد و نقیض مسئولان شهری و ستاد مبارزه با مواد مخدر در خصوص مرکز شفق تا واقعیت
اعتیاد و نیازهای جنسی هستیم و در واقع نوعی اقتصاد غیررسمی در این گونه خانه ها شکل گرفته است. و اینک با گذشت حدود 3 ماه از اجرای طرح خبرهای ا ز گوشه و کنار می رسد که زنان معتاد جمع آوری شده در شفق حال و روز خوبی ندارند. فاطمه دانشور عضو شورای اسلامی شهر تهران در تاریخ 17 فروردین سال جاری و در جریان دویست و چهل و هشتمین جلسه شورای شهر تهران، گفت:شهرداری تهران زنان کارتن خوابی را که ...
پوراحمد: مرتضی را خیلی دوست داشتم
توی خانه اش تنهاست. همیشه بهاریه یا هرمطلبی که می خواهم بنویسم گاهی ممکن است یک هفته طول بکشد اما این بهاریه فقط یک شب تا صبح طول کشید. عنوانش هم شد کفش هایم کو. فرستادم مجله و چاپ شد. بعد که مطلب چاپ شده را خواندم خودم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و فکر کردم فیلم خوبی می شود. قضیه را با فرید مصطفوی در میان گذاشتم و باهم شروع کردیم به کار و چند ماه بعد فیلمنامه آماده شد. در روند نوشتن فیلمنامه هم از ...
زندگی در تهران با حقوق زیر خط فقر
بیان می کنند که برای خودم کاری دست و پا کنم کارآفرینی کنم. اما من سرمایه اولیه ای ندارم. حتی در اندازه کم هم این سرمایه را ندارم. ازترس و هراس هزینه های تهران خانواده ام را با خودم به تهران نیاورده ام. محمدعلی که دو دختر 3 و 7 ساله داردمی گوید: زندگی است دیگر... در این شرایط سخت اقتصادی باید دوری از خانواده را تحمل کنم تا امرار معاش صورت گیرد. * زندگی با درآمد بخور و نمیر ...
ماجرای طی الارض عجیب شاگرد با امام باقر(ع)
بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم، من عرض کردم: فدایت شوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت. *حضور جنیان در خانه باقر آل محمد(ص) سعد اسکاف می گوید: روزی با حضرت باقر(ع) کار ضروری داشتم، به صحن منزل آن حضرت وارد شده و خواستم به داخل اتاق بروم، امام فرمود: عجله نکن!، من در حیاط منزل امام(ع) مدتی جلو آفتاب ماندم تا اینکه بعد از مدتی با کمال شگفتی دیدم که ...
دستگیری دزدان مسلح طلافروشی دنا/ سارقان جسد سرکرده باند را سوزاندند
همراه خودم اسلحه داشتم و به بهانه برداشتن تلفن همراه از داخل داشبورد ماشین ذهن علی را از درگیری منحرف کردم و با استفاده از کلت کمری گلوله ای به سرش شلیک کردم، سپس جنازه اش را با کمک یکی از دوستانم حوالی دانشگاه شاهد بردیم و در آنجا سوزاندیم. وی درباره جزئیات قتل پسر جوانی به نام میلاد نیز به بازپرس گفت: با دختری به نام سپیده آشنا شدم و برادر وی میلاد از ارتباط ما آگاه شده بود، یک روز ...
بخش های خواندنی کتاب آوینی؛ شهید فرهنگ
، بسیجی هم زیاد بودند. نمازخانه هایش هم پُر بود. بلندگوی نمایشگاه اعلام کرد که سید مرتضی آوینی در یکی از سالن ها در ساعت 5 سخنرانی دارد. بدو بدو رفتم خودم را به سالن برسانم. ساعت را دیدم، پنج و نیم بود. نیم ساعت از سخنرانی از دست رفت. داخل سالن شدم. دیدم یک خانم مانتویی ته سالن نشسته و سالن خالی خالی است. فقط آوینی بود و دو سه نفر دیگر که البته آوینی منتظر بود چهار پنج نفر دیگر بیایند و سخنرانی اش را ...
از رنجی که بیماران اسکیزوفرن می کشند
بیماران اسکیزوفرنی هستیم.همراه طیبه دهباشی مدیر این انجمن. از مهرداد می پرسم: - از کجا فهمیدی مبتلا به اسکیزوفرنی شده ای؟ کمی پراکنده حرف می زند، اما با صداقت: افت عملکرد داشتم. به جای 16 و 17 قبلی در مدرسه مدام 2 و 3 می گرفتم. این بیماری توانایی را نشانه می گیرد. انرژی آدم را می گیرد. تا سال ها گرفتارش بودم. دبیرستان رفتم ادبیات و علوم انسانی. بالاخره موفق به اخذ دیپلم شدم. از 13 سالگی در ...
خبرها را از تلویزیون می شنیدیم/ حق بابک اعدام نیست
گوشزد می کردند. با برادرم صحبت می کردیم و می گفتیم همه می گویند تو باید مراقب باشی. ما را دعوت به آرامش می کرد و می گفت مشکلی نیست و خیالتان راحت باشد. بابک خیلی اهل توضیح دادن نبود و مسائل کاری خود را اصلا بازگو نمی کرد. نامش که در لیست تحریم ها قرار گرفت ما خبر را از تلویزیون شنیدیم. بازداشت زنجانی دهم دی ماه مادرم زنگ زد و از شدت گریه نمی توانست صحبت کند. خودم را ...
ماجرای ازدواج و تعیین مهریه الناز حبیبی چه بود؟ + تصاویر
دارد و بعد از فوت مادرمان برایم مادری کرد. ما شش خواهر و برادر هستیم و من فرزند ته تغاری مادرم بودم و ایشان خیلی مرا دوست داشتند و برایم آرزوهای بزرگی داشتند. مادرم دوست داشت من به محض اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه شوم ولی فوت ایشان آنقدر برای من سنگین بود که چهار سال نه درس خواندم، نه کلاسی رفتم و نه کار کردم. ولی بعد از این دوره غم و افسردگی، به خودم آمدم و زندگی را از نو شروع کردم ...
نگاه های مدیریتی در صنایع بزرگ و پر چالش
به ریو تینتو پیوسته بودم و مسوولیت هدایت عملیات سنگ آهن را که بزرگ ترین گروه تولیدی شرکت بود بر عهده داشتم. همچنین از سال 2009 عضو هیات مدیره بودم. بنابراین به اندازه کافی در مورد فرهنگ 140 ساله شرکت تینتو اطلاع داشتم که بدانم برای شرکت در جلسه باید ظاهری کاملا رسمی داشته باشم. ظرف 24ساعت لباسی رسمی تهیه کردم و با اولین پرواز خودم را رساندم. با اینکه در مدیریت گروه خودم به دلیل نظم و ...
گفتگوی شخصی با خانم معاون جنجالی
خوانده است. مولاوردی 23 سال دارد که دختر اولش به دنیا می آید! می گوید: من برای بزرگ کردن بچه ها داستانی داشتم و به دلیل نبودن بستگان خودم و همسرم در تهران سختی های فراوانی را تحمل کردم. به محل جشنواره می رسیم. قرار است مولاوردی از غرفه هایی بازدید کند که حاصل تلاش زنان است. از خیاطی گرفته تا طراحی وسایل تزیینی خانه با مواد دور ریز. با ذوق به لباس ها نگاه می کند. وقتی علاقه او را می بینم ...
کسب روزی با سود 100 تومانی!
توانستم در شهر ساکن شوم. محل سکونتم در روستا بود و دوره های ابتدایی و راهنمایی را در همان روستای خودمان گذراندم و برای شرکت در امتحانات متفرقه به نکا می رفتم. در دبیرستان، معلم ها از نمره ها و عملکرد درسی ام خیلی راضی بودند. به دلیل نداشتن امکانات، امکان خرید کتاب های درسی را نداشتم و اغلب از دوستانم قرض می گرفتم. بعد از اخذ دیپلم خیلی علاقه مند بودم که وارد دانشگاه شده و تحصیلاتم را ادامه دهم. اما معلم ...
برای خداحافظی به پرسپولیس آمدم و سفید بستم
در تمام رده های ملی و باشگاه فعالیت کردم برای مربیگری هم باید پله به پله حرکت کرد این اصلا درست نیست وقتی من مدرک ندارم بیایم و در گام اول برای یک تیم بزرگ باشگاه کار کنم برای خودم هدفی داشتم و به دنبال آن بودم. از طرفی به فوتبال پایه علاقه ویژه ای داشتم و دارم به همین دلیل دنبال پول و مسایل مالی نبودم حتی غیر از پرسپولیس پیشنهادات دیگری هم بود. اما آموخته ام که در همه زمینه ها گام به گام حرکت کنم ...
من و هادی زندگی مان را فدای عشق بزرگتری کردیم
سخت شده بود. بعد از شهادت رفتم سراغ وصیتنامه اش، سرجای همیشگی اش نبود. متوجه شدم که بعد از رساندن من به ترمینال آمده و وصیتنامه اش را تغییر داده و رفته است. قرار شد هادی برای 16 فروردین 94 خودش را به ایران برساند. چون مادرش بیمار بود و عمل مهمی داشت. از شهادتش چطور مطلع شدید؟ قرار شد من به همراه خانواده ام 3 فروردین ماه 94 به شلمچه برویم. بعد از نماز صبح راهی شدیم. ساعت 2 ، 3 ...
صیاد شیرازی سپهبدی سرخوش از صبای وصل و قربت
هدایت و فخرالدین اسعد گرگانی در شهرهای شاهرود و گرگان طی کرد. در خرداد ماه سال 1342 از دبیرستان امیر کبیر در تهران در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت. یکسال بعد در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت. سه سال بعد، در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ التحصیل شد. پس از فراغت از تحصیل در شیراز دوره رنجر و چتربازی را با رتبه عالی ...
عاشق که باشی، برمی گردی...
ی استاد پوراحمد رفتیم. به 10 شماره معکوس، نرم نرم وارد دنیای فراموشی شدیم. صدای زیبای کیانیان من را به یاد فیلم اروپا اروپا انداخت. قرار است فیلم تلخی ببینیم. سالمندی و فراموشی. من که دو آلزایمری در خانه داشته ام، دلم به بخش عاشقانه های فیلم خوش بود. می دانستم استاد از پس عاشقانه برخواهد آمد. هنوز تلخ و شیرین فیلم شب یلدا دلم را غنج می اندازد. پس اعتماد کردم و در صندلی فرو رفتم. نرم نرم از ...
نه نقد کردم نه به سخره گرفتم
یا من سالوادور نیستم . من فیلمسازی هستم که می خواهم حرف های جهان شمولی مطرح کنم. نمی توانم بروم و درون یک خانه فیلم بسازم و به جهان شمول بودنش هم فکر کنم. در دو فیلم قرنطینه و یکی می خواد باهات حرف بزنه و همین من سالوادور نیستم شهر و حضور آدم ها در درون آن باعث می شود موقعیتی رخ بدهد (تصادف) که موتور درام قصه حرکت کند؟ بله، خب موقعی که قهرمان فیلم شما در کلانشهرهای زیبایی مثل تهران یا ...
بزرگترین رنج احسان علیخانی + تصاویر
هم درسم خیلی خوب بود و فوتبال هم بازی می کردم. درس برایم در اولویت بود. حتی می توانم بگویم که اینقدر در زمان تحصیلم در دانشگاه تهران به درس نگاه جدی داشتم که مقداری از فضای فوتبال دور شدم. الان که دارم بیشتر فکر می کنم می بینم که برای من آن زمان مثلث زندگی ام این طوری بود که درس برایم پایه بود و یک ضلع فوتبال و ضلع دیگر وسوسه سینما و تصویر بود ؛ فیلم ساختن و دوربین دست گرفتن. پرسپولیسی ...
حاج صفی: امیدوارم حالاحالاها به ایران برنگردم
از این ها قصد داشتم لژیونر بشوم، به آلمان بیاییم و فوتبالم را در این کشور ادامه دهم اما قسمت شد امسال راهی آلمان شوم. روزهای سختی را گذراندم که در ابتدا خیلی سخت به من می گذشت اما رفته رفته اوضاع بهتر شد و در خود تیم خیلی به من کمک می کردند. از روزی که وارد تیم شدم احساس تنهایی نکردم، باشگاه آنقدر خوب با من برخورد می کرد که انگار من چند سال است در این تیم بازی می کنم و خدا را شکر در این تیم جا ...
جوان 28 ساله همدانی با 864 اختراع
اگزوزها دارند را نمی شنویم. وقتی به دانشگاه رفتم بیش از 20 اثر را در سازمان ثبت اختراع به ثبت رسانده بودم. با این حال بعد از مدرک کاردانی تصمیم گرفتم به سربازی بروم. البته این را هم بگویم که مدرک کاردانی ام دست کمی از مدرسه نداشت. برای گرفتن کاردانی 8 ترم درس خواندم که 7 ترمش را مشروط شدم! با این حال بعد از 4 سال و با معدل 12 و یک صدم موفق شدم مدرکم را بگیرم. با این حال آقای ...