این پسر برادر و پدرش را فجیع کشت ! / فرار از زندان برای رهایی از مجازات !
سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 10ساله: مرا به زور به اتاق خواب مرد 50 ساله بردند
زن 30 ساله ای گفت: در خانواده ای پرجمعیت که از لحاظ مالی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار داشت، متولد شدم. تنها هفت سال داشتم که پدرم را از دست دادم و تامین مخارج زندگی مان به برادرم واگذار شد. به 10 سالگی که رسیدم عروسکم را به کناری انداختم و از دوران کودکی ام خداحافظی کردم چرا که به زوز اتاق خواب مردی 50 ساله بودند و اینگونه من زن او شدم. اکبر به شغل کشاورزی اشتغال داشت و ...
مرد معتاد جواب محبت های برادرش را با چاقو داد
منشی او در تحقیقات گفت: رئیسم داخل اتاقش بود که زنگ در ورودی دفتر زده شد. در را که باز کردم، برادر رئیسم پشت در بود. موضوع را به رئیسم گفتم و او هم اجازه ورود داد. بعد از لحظاتی برادر مقتول از من خواست که دفتر را ترک کنم و من هم طبق خواسته اش عمل کردم. او ادامه داد: از دفتر خارج شدم و چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای دعوا و درگیری از پشت در شنیده شد. هر لحظه صدا بلندتر و درگیری آنها بیشتر می شد ...
قاتل دختر همسایه خواستار آزادی با قرار وثیقه است
های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من به عنوان نگهبان ساختمان نیمه ساز بودم از اتاقم همیشه این دختر را زیر نظر داشتم. تا اینکه روز حادثه متوجه شدم مادرو برادرش به مسافرت رفته اند و او در خانه تنهاست. به همین خاطر وسوسه شدم تا به خانه شان بروم و سرقت کنم. ساعت 2 نیمه شب بود که وارد خانه شان شدم اما او بیدار شد و شروع به جیغ و داد کرد و من از ترس اینکه همسایه ها متوجه شوند و پلیس دستگیرم کند او را خفه ...
پایان وحشتناک ازدواج دختر 10 ساله با مرد 50 ساله در تربت حیدریه
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 30 ساله ای است که در طرح جمع آوری متکدیان به کلانتری بانوان هدایت شده بود. این زن جوان در شرح داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای پرجمعیت که از لحاظ مالی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار داشت، در [...]
قتل فجیع مادر با ضربات هاون پسر در شهریار / قاتل در حال پرسه زنی دستگیر شد + جزییات
مورد روز حادثه ادامه داد: من زودتر از بقیه مهمان ها آمده بودم تا کمی به او در آماده کردن وسایل مهمانی کمک کنم. درست نیم ساعت قبل از اینکه به خانه شان برسم مقتول به من زنگ زد و گفت پس چرا نمی آیی؟ گفتم منتظر فرزندم بودم که از مدرسه بیاید. حالا آمده و من همین الان راه می افتم. این را گفتم و وقتی قطع کردم بلافاصله راهی خانه اش شدم. اما وقتی رسیدم چند بار زنگ در را زدم و کسی باز نکرد. تعجب کرده ...
پدرم بی آنکه بداند تابوت برادرم را به دوش کشیده بود
بدهیم. پدرم هم مشغول جا به جایی پیکر ها می شود. خودش بعد ها تعریف کرد وقتی اولین تابوت (که تابوت برادرم بود، اما پدرم خبر نداشت) را روی دوشم گذاشتم، دیدم نمی توانم نفس بکشم و قفسه سینه ام سنگین شد. حالم خیلی بد شد. همه اش می گفتم علت این حالم چیست؟ تا اینکه روز بعد زنگ زدند و خبر شهادت پسرم را دادند. آن لحظه متوجه شدم آن تابوت که بردوش می کشیدم تا به معراج شهدا انتقال بدهم تابوت پسر خود ...
نصرت امین، نخستین زنی که در ایران به درجه ی اجتهاد نائل شد: پدران ما سواد داشتن را برای دختر ننگ می ...
از مشاغل اجتماعی ایشان بود که هفته ای یک بار در منزل شان دایر می شد و بانوان مشتاق به مباحث دینی از اطراف گرد آمده و از محضر ایشان تلمذ می کردند. آن چه در پی می خوانید روایت زندگی خانم امین از زبان خودشان طی گفت وگوی یادشده است. گفتنی است این گفت وگو در تاریخ 30 دی ماه 1349 در مجله ی سپید و سیاه منتشر شد: من در خانواده ای بازرگان متولد شدم. پدرم تدینی آمیخته به تعصب داشت. از آن گذشته جز ...
پشیمانی پس از قتل برادر ناتنی
در حالی که به سختی صحبت می کرد، با اظهار پشیمانی به قتل برادر ناتنی اش اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: مدتی بود با برادر ناتنی ام اختلاف مالی پیدا کرده بودم. البته من هم مثل برادرم زندگی خوبی داشتم، اما وقتی معتاد به مواد مخدر شدم، زندگی ام تیره و تار شد و همیشه دنبال پول بودم. برادرم بساز و بفروش بود و در کار خرید و فروش املاک فعالیت می کرد و وضع مالی اش هم خیلی خوب بود. امروز تصمیم گرفتم ...
قتل دوست قدیمی به خاطر کری خوانی
پسری که دوستش را در یک دوئل خونین به قتل رسانده است، پای میز محاکمه ایستاد. به گزارش سایت جنایی ، متهم وقتی در برابر قضات ایستاد مدعی شد اگر دست به قتل نمی زد دوستش حتماً او را می کشت. یک سال قبل خبر درگیری شدید میان دو جوان و قتل یکی از آنها به ماموران داده شد. در تحقیقات مشخص شد متهم از قبل با دوستش کری خوانی داشته و آنها برای دعوا با هم قرار گذاشته بودند. مادر ...
تنها یادگار پدرم یک نوار کاست بود
تنها بگذارد و به جبهه برود. یک ضبط صوت کوچک داشتیم که آن را برداشت وارد اتاق شد. من هم به دنبال پدرم وارد اتاق شدم. همه اهل منزل خواب بودند به جز من. کنجکاو بودم و خواستم بدانم که پدرم میخواهد چکار کند، او به من گفت: تو هم مثل همه ی برادرانت که خوابیدند برو بخواب اما من گفتم: خوابم نمیبرد، می خواهم پیش شما بشینم. گفت: پس بیا داخل و ساکت بشین و هر چیزی که می شنوی پیش مادرت نگویی! ...
اسرار قتل مدیر عامل شرکت در اعترافات برادر ناتنی اش برملا شد
مرا داشت، با وجود اینکه برادر ناتنی بودیم. همیشه به من پول می داد چون بیکار بودم اما من لیاقت خوبی های او را نداشتم و جواب محبت هایش را با بدی دادم. همه به خاطر مواد مخدر است. اعتیاد از آدم یک انسان دیگری می سازد. آن روز وقتی به خودم آمدم دچار عذاب وجدان شدیدی شدم و تصمیم گرفتم به زندگیم پایان بدهم. به همین دلیل با چاقو، ضربه هایی به شکمم زدم اما زنده ماندم. الان هم اصلا حس خوبی ندارم، کاش من هم مرده بودم و زنده نمی ماندم. چون باید با این عذاب وجدان تا آخر عمرم زندگی کنم. ...
شهدای روحانی و طلبه شهرستان اردبیل (2): مروری بر زندگینامه روحانی شهید حجت الاسلام محمد رحیم فتحی
... بارها شنیدم با زاری و گریه میگوید: اللهم ارزقنا توفیق الشهاده. زیارت امین فتحی گفت:آخرین بار با رضا بیرامی از میانه به جبهه رفته بود آن روز رضا به خانه ما زنگ زده و گفته بود با محمد رحیم میخواهیم به زیارت کربلا برویم. پدرم در آن لحظه فقط کلمه زیارت را شنیده بوده و فکر می کرده به مشهد می روند. پیکر برادر برادر شهید افزود:عصر بیست و هفتم دی ماه 1365 ...
دختر 16 ساله: دو پسر مرا به حاشیه شهر بردند و....
نکرد که بعد از ترک تحصیل چگونه زندگی کنم. حالا دیگر فقط در باشگاه اوقاتم را سپری می کردم و از این که بوکسوری قوی بودم لذت می بردم. اوضاع تقریبا بر وفق مرادم پیش می رفت تا این که یک روز در مسیر باشگاه با پسری آشنا شدم و ارتباط ما به صورت تلفنی ادامه یافت. در این شرایط یک روز وقتی در حال رفتن به باشگاه بودم ناگهان یک خودروی سمند مقابلم پیچید و 2 پسر جوان که سرنشینان خودرو بودند ...
وقتی مالباخته تبدیل به جنایتکار شد | انتقام مرگبار مالباخته از سارقی که گاوصندوق خانه اش را خالی کرده بود
...> برادرزاده مرد ناپدید شده سرانجام حقایق را بازگو کرد و گفت: چهارماه قبل به همراه عمویم، نقشه سرقت از خانه صاحب کارمان که در شمال تهران بود، را کشیدیم و مقداری پول و طلا از گاوصندوق خانه وی سرقت کردسم. بعد از سرقت از آنجا متواری شدم اما صاحب کارم، عمویم را گروگان گرفت و گفت تا پول را نیاوری عمویت را زنده نمی گذارم. من اما ترسیده بودم و به همین دلیل متواری شدم. دیگر خبری از عمویم و صاحب کارم نشد و من ...
فیلم / این مجری ایرانی 3 بار عاشق یک زن شد! / خانم بازیگری که دل صالح علا را برد !
رفتم شیراز به استقبالم می آمد. من تا سه شمردم و پنجره را باز کردم. از همه جا صدای اذان می آمد، من هم از روی سپاسگزاری دولا شدم و دست خودم را بوسیدم. همان دست که پنجره را باز کرده بود. من با وضو عاشق شدم. چون خودم پیش پیش خبر داشتم. می دانستم حافظ برایم پیغام داده بود. دانشجو بودم. دانشجوی کارگردانی. یک روز می رفتم حوالی دانشگاه تهران کتابی پیدا کنم از مارتین اسلیم درباره کرگدن اوژن ...
فوری / قاتل داریوش مهرجویی : پلیس گفت قتل را گردن بگیر ما کمکت می کنیم !
...، اما آن ها حاضر نبودند این مبلغ را پرداخت کنند و می گفتند که هیچ بدهی ای به من ندارند. آنها قبلا به خاطر سرقت یک جاروبرقی مرا به زندان انداخته بود و به همین دلیل از آنها کینه به دل گرفته بودم و با همدستی برادرم و 2نفر از دوستانم نقشه قتل شان را کشیدم. این مرد در جریان بازسازی صحنه جنایت نیز جزئیات نحوه ورودشان به ویلای مهرجویی، نحوه قتل داریوش مهرجویی و سپس وحیده محمدی فر را نیز به طور کامل شرح ...
عمری: درویش به من گفت برو می خواهم نماز بخوانم/ پدرم از پشت در صدای بلند حرف زدن او را شنید/ بی احترامی ...
برادرم به باشگاه رفتیم. پدرم و برادرم پشت در نشستند اما به هر حال صدای مدیر عامل را با من شنیدند که ایشان بلند با من حرف می زند. بعد از اینکه توافقی هم نشد مدیر عامل تیم به من گفت، می خواهم نماز بخوانم و بعد هم به جلسه هیات مدیره بروم! منظورت این بود که با تو به خوبی رفتار نشد!؟ بله دقیقا منظورم همین است. من با چند تا از بچه های هم تیمی ام صحبت کرده بودم و آنها هم گفتند در پرسپولیس ...
مرد BMW سوار اندرزگو به اعدام محکوم شد!
گوشی بدهد. او مرا مقابل خانه شان برد و چندین سیم شارژر گوشی برایم آورد. اما هیچ کدام از آن ها به گوشی موبایل من نخورد. او از من خواست داخل خانه بروم تا برایم اسنپ بگیرد. او همان موقع یک آبمیوه برایم آورد و گفت تا آبمیوه را بنوشی برایت اسنپ میگیرم. اما وقتی آبمیوه را خوردم بی حال شدم. او مرا به اتاق خواب برد تا آزارم دهد. من که نیمه بیهوش بودم التماس کردم دست از سرم بردار دارد ...
محمد عمری: می خواستم با پرسپولیس توافق کنم؛ از رفتار درویش ناراحت شدم و تصمیمم را تغییر دادم
نداد چون من سه شنبه رفته بودم تا در محیطی خوب و آرام با پرسپولیس حرف بزنم اما در حالی که می شد با یک زبان نرم موضوع را حل و فصل کرد به نوعی با من برخورد شد که واقعا ناراحت شدم و تصمصم را تغییر دادم . چطور، مگر چه اتفاقی افتاد که این قدر ناراحت شدی؟ من به همراه پدرم و برادرم به باشگاه رفتیم. پدر و برادرم پشت در نشستند اما به هر حال صدای مدیرعامل را با من شنیدند که ایشان بلند با من حرف می ...
حمله بازیکن جوان به مدیران پرسپولیس؛ بی احترامی دیدم توافقی هم نکردم
به گزارش مشرق، محمد عمری هافبک تهاجمی پرسپولیس روز گذشته وقتی با او در رابطه با اخبار ضد و نقیضی که دررابطه با او وجود داشت تماس گرفتیم خیلی ناراحت بود و بغضش ترکید و از بی احترامی که به او شده و دلیل تصمیم جدیدش شده به ما گفت. به همین دلیل گفت و گویی با محمد عمری داشتیم که در چند روز گذشته بعد از برانکو بیشترین اخبار به حضور یا عدم حضور او در پرسپولیس باز می گشت. *چرا این همه اخبار ضد ...
عضو بازمانده فدائیان اسلام از مبارزات شهید نواب صفوی می گوید
کنم بلکه خاطرات خود را برای دانشجویان بیان می کنم. این همرزم شهید نواب صفوی با اشاره به اینکه پدرم سال 1311 از تبریز به مشهد تبعید شد، بیان کرد: او از علمای تبریز و مشهد بود، امام جمعه قبل و بعد از انقلاب مشهد بود. پدر و مادرم هر دو آذری بودند که به دلایلی مادرم وقتی من یک سال داشتم توسط رژیم کشته می شود و سپس پدرم با خانم علم الهدی ازدواج می کند که ما از او به عنوان مادر دوم خود یاد ...
اعدام مرد شیطان صفت در تبریز/ آزار شیطانی 12 زن خانه دار
و خواستار مختومه شدن پرونده شده بود در خصوص علت تغییر ناگهانی درخواستش از دادگاه دست به افشاگری زد. زن جوان گفت: ساعت 8 صبح متهم از دیوار خانه پایین آمدو در حالیکه پسر 5 ساله ام در خانه بود مرا با تهدید مورد تجاوز قرار داد و برای اجرای نقشه اش فرزندم را با اسلحه و چاقو تهدید کرد و به همین خاطر توانست مرا تسلیم خود کند و بعد از فرار شکایت کردم و پلیس آگاهی توانست متهم را دستگیر کند و متهم در ...
سناریوی هولناک برای قتل پدرخوانده
سرپدرم را بریدند و فیلم گرفتند. من با آنها درگیر شدم ولی آنها فرار کردند؛ منم ناچار جنازه پدرم را بردم خاک کردم. رامین ارتباطش با واقعیت قطع شده بود و قادر به بازجویی نبود. با انتقال به بهداری و تجویز چند داروی آرامبخش دوباره به اداره آگاهی منتقل شد. یک هفته بعد که رامین تا حدودی هوشیاری اش را به دست آورد، مورد بازجویی قرار گرفت. رامین در بازجویی ها گفت: زن پدرم جوان بود و موقعی که ...
بخشش؛ هدیه روز پدر به قاتل
بدهیم و پدرمان را ببخشیم تا از مجازات قصاص رهایی یابد. چون ولی دم ما هستیم و پدر بزرگ و مادربزرگم سال ها قبل فوت شده اند. در حقیقت زندگی پدرم در دستان ماست که تصمیم گرفتیم به او زندگی ببخشیم.به این ترتیب با رضایت اولیای دم، متهم به قتل از مجازات قصاص گریخت و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری فرستاده شد تا او از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود. ...
شکایت 2 دختر هنرجو از کارگردان تئاتر به اتهام آزار و اذیت/ ما را به بهانه کلاس مدیتیشن به خانه اش کشاند
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، یک سال قبل دختر جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد که از سوی یک کارگردان مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: از دوران نوجوانی به بازیگری علاقه مند بودم. به همین خاطر بعد از دانشگاه در یکی از کلاس های آزاد بازیگری ثبت نام کردم و پس از چند هفته کارگردان تئاتری که در این کلاس ها تدریس می کرد به من پیشنهاد داد تا برای ...
شبح ساختمان های نیمه کاره بودم
کرده و فرار می کردم. گاهی مقداری میلگرد برمی داشتم و گاهی کاشی و چند کیسه سیمان را با خودم می بردم؛ این جوری کسی متوجه نمی شد. اموال سرقتی را چه می کردی؟ آهن ها را به خریداران ضایعات می فروختم تا ردی از خودم برجای نگذارم. مصالح را به مصالح فروشی می بردم و ادعا می کردم تعمیرات داشتم و اینها اضافه آمده و می فروختم. چطور دستگیر شدی؟ در آخرین سرقتم درحال بارزدن سیمان بودم که نگهبان به کوچه آمد و من را دید. با داد و فریاد بقیه کارگرها به خیابان آمدند و درگیر شدیم. چند دقیقه بعد پلیس آمد و دستگیر شدم. ...
قاتل داریوش مهرجویی قتل را گردن نگرفت! | روایت تازه از شب قتل مهرجویی و همسرش | انکار جنایت توسط قاتل | ...
متهمان رسید که از خود دفاع کنند، کریم(متهم ردیف اول) نخستین کسی بود که در جایگاه قرار گرفت. او در زمان دستگیری به قتل داریوش مهرجویی و همسرش اقرار کرده و گفته بود: من در زمانی که برای آن ها کار می کردم، 30میلیون تومان طلبکار شده بودم، اما آن ها حاضر نبودند این مبلغ را پرداخت کنند و می گفتند که هیچ بدهی ای به من ندارند. آنها قبلا به خاطر سرقت یک جاروبرقی مرا به زندان انداخته بود و به همین دلیل از ...
طوفان عمری علیه درویش| ستاره های پرسپولیس مقابل مدیرعامل
که ایشان بلند با من حرف می زند و بعد از اینکه توافقی هم نشد، مدیرعامل تیم به من گفت می خواهم نماز بخوانم و بعد هم به جلسه هیات مدیره بروم. من با چند تن از بچه های هم تیمی ام صحبت کرده بودم و آن ها هم گفتند در پرسپولیس بمان به همین دلیل رفتم که شرایط را ببینم اما وقتی مدیرعامل آنگونه با من صحبت کردند، دیگر هیچ جای تاملی برای من باقی نماند. رفتارهای عجیب درویش بر کسی پوشیده نیست، اما اینکه اینطور واضح مدیرعامل بر خلاف منافع پرسپولیس قدم برمی دارد، جای تعجب دارد. آیا وقت آن نرسیده که وزارت ورزش قاطع مقابل تصمیمات درویش بایستد؟ ...