افشاگری همسر ستاره سابق سی تی از انتقال به عربستان
سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات فوت پریسا بعد از جراحی لیپوماتیک / لوازم پزشکی غیراستریل زن جوان را به کام مرگ کشید
حادثه 24 - پرونده مرگ زن میانسال که بعد از عمل جراحی لیپوساکشن جان باخته بود با شکایت همسرش مبنی بر قتل عمدی وارد مرحله تازه ای از تحقیقات شد. به گزارش همشهری، ماجرا از این قرار بود که 11 آذر ماه پارسال زنی 47 ساله به نام پریسا برای انجام عمل جراحی زیبایی به روش لیپوماتیک به یک مرکز جراحی در خیابان شهید بهشتی رفت. آن روز ساعت 11صبح پریسا به اتاق عمل رفت و ساعت 4 جراحی به پایان رسید ...
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهدالرضا(ع)| همیشه در میدان
از سمت چپ گردنم وارد و از سمت دیگر خارج شد و پایین افتادم. یادم هست رزمنده ها خودشان را رویم می انداختند تا بیشتر تیر نخورم. بعد از آن دیگر چیزی نفهمیدم و، چون فکر کرده بودند شهید شده ام، مرا گذاشتند پشت خودرو روی سایر شهدا و فرستادند اهواز. تا خیمة الشهدا همراه شهدا بودم، اما موقع کفن کردن متوجه می شوند نبض دارم و مرا جدا می کنند. او که تا بیست سال بعد از جانبازی در جلسات و برنامه های ...
قصاص برای قاتل رفیق قدیمی در تهران / کری خوانی بچگانه رنگ خون گرفت
...> وقتی متهم روبه روی قضات ایستاد در تشریح ماجرا گفت :من و شاهین با هم دوست بودیم . اما مدتی بود با هم اختلاف پیدا کرده بودیم و کل کل داشتیم. او چند بار به من پیغام داد و فحاشی کرد. او مدام می کرد تا اینکه من جوابش را دادم اما اوخواست تا با هم قرار ملاقات بگذاریم. من مقابل خانه آنها رفتم تا با او صحبت کنم .اما او وقتی مقابل درآمد چاقو در دست داشت. او به رویم چاقو کشید و من که ترسیده بودم زودتر یک ضربه ...
2 قتل با شمشیر سامورایی / پایان دورهمی دختران و پسران جوان
. زمانی که ماموران کلانتری رسیدند، دیدند که دو دختر جوان منتظر آنها هستند. دقایقی بعد مردی که هراسان بود به محل رسید و گفت: مستاجر این خانه هستم. برای چند روز اجازه اقامت به چند جوان را دادم و مادر یکی از آنها که من اینجا را به اعتبار او به این جوانان دادم زنگ زد و گفت بیا که اتفاق بدی افتاده است. در نهایت ماموران وارد خانه شدند و به محض باز کردن در واحد پشت در با جسد دختر 24 ...
مداحی که روز تولدش را در اردوی جهادی می گذراند!
آقای عابدینی – شاعر - می گفت تا شعر بگوید و او بخواند. علیرضا رضایی برادر شهید: دلیل محبوبیت عادل همین بود که سنگ انقلاب و آقا را به سینه می زد. از روز 13 دی و حمله تروریستی بگویید. شما کجا بودید؟ چگونه از حمله مطلع شدید؟ همسر شهید: ما قرار بود عصر آن روز در موکب باشیم. چون عادل در آن روزها زیاد جلسات مداحی داشت به من گفت خانم من این روزها برای حاج قاسم کار زیادی ...
فروغ فرخزاد، دو سال پیش از درگذشت: من آدم ساده ای هستم/ من تا سر خودم نشکند معنی سنگ را نمی فهمم
نگاه کردم آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش، دیدم کلمه لازم دارم، کلمه های تازه که مربوط به همان دنیا می شود. اگر می ترسیدم می مردم. اما نترسیدم، کلمه ها را وارد کردم. به من چه که این کلمه هنوز شاعرانه نشده است، جان که دارد. شاعرانه اش می کنیم. کلمه ها که وارد شدند، در نتیجه احتیاج به تغییر و دست کاری در وزن ها پیش آمد. اگر این احتیاج طبیعتا پیش نمی آمد تاثیر نیما نمی توانست کاری بکند. او راهنمای ...
مسخره بازی جواد عزتی در جشنواره فجر گذشته
کارهای مورد علاقه جواد عزتی از بین کارهایی که تا امروز انجام داده ام ، سریال های مثل هیچ کس و بی مقدمه را خیلی دوست دارم اما هنوز هم مثل روز اول پر انرژی هستم بیوگرافی مه لقا باقری همسر جواد عزتی مه لقا باقری بازیگر جوان کشورمان بیش از 12 سال است که بصورت حرفه ای در حوزه کارگردانی و بازیگری تئاتر فعالیت دارد و در جشنواره های داخلی و خارجی در کشور هایی ...
زن کشی فجیع در تهران/ درخواست قصاص برای قاتل
مرد جوان به دلیل دخالت های خانواده همسرش که باعث اختلاف در زندگی شان شده بود زنش را به قتل رساند. به گزارش عرشه آنلاین ، مرد همسرکش گفت: بعد از یک سال زندگی ما تبدیل به جهنم شد. جهنمی که دوست نداشتیم بچه ای را وارد آن کنیم. مردی که همسرش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده است، جزییات این قتل را شرح داد. به اتهام قتل دستگیر شده است، آن هم قتل شریک زندگی اش ...
اولین واکنش نبیل باهویی به جدایی از پرسپولیس؛ من اهل فضای مجازی نیستم/ من اینجا نه جنگی دیدم نه برخورد ...
تمریناتمان را با مربی جدید پیگیری می کنیم تا برای نیم فصل دوم و خوشحالی و قهرمانی پرسپولیس در پایان فصل آماده می شویم. این را بگویم من سال ها در بهترین تیم های کشورم بازی کردم و به تیم ملی هم رسیدم و کنار زلاتان و دیگر بازیکنان بزرگ سوئد برای تیم ملی بازی می کردم. در بوندسلیگا و هامبورگ بودم برای الاهلی عربستان بازی کردم و الان هم در بهترین تیم ایران و پرطرفدارترین تیم آسیا بازی می کنم. ...
زن خیانتکار شوهرش را با سیانور کشت!
نداشت به دستور بازپرس ویژه قتل جسد را برای کالبدشکافی و سم شناسی به پزشکی قانونی انتقال داده و تحقیقات در خصوص این مرگ مشکوک را در دستور کار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار می دهد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با بررسی های صحنه جرم و تحقیقات از همسایه های خانه مرد جوان به سرنخ های تازه ای می رسند که همه آنها به همسر قربانی برمیگشت، تا اینکه یک هفته قبل نظریه پزشکی قانونی اعلام و مرگ ...
همسر سید رضی: با 170 کیلومتر سرعت در نزدیکی داعشی ها رانندگی می کردم
. گفتند بارک الله به فکر شما! ذهن ما درگیر از دست دادن آقا سید بود و مانده بودیم چه کنیم؟ گفتم: لطف کنید ما را بفرستید کربلا یک زیارت کنیم بعد برگردیم ایران. رفتیم و بالاخره مأموریت سید رضی موسوی با شهادت تمام شد! *سال 97 یکی از روز ها تکفیری ها فرودگاه دمشق را زدند و وضع آنجا حسابی بهم ریخته بود. تقریبا جز سیدرضی و چند نفر دیگر، هیچ کسی آنجا نبود. سید در آن اوضاع آشفته و البته خطرناک می ...
دردهای ماندگار تاوان عاشقی سیدکاظم ؛ خانه ای که هنوز بوی جنگ می دهد
به گزارش ایرنا ، ولادت باسعادت حضرت ابوالفضل است و روز جانباز؛ مهمان خانه ای شدم که دردها و زخم های دوران جنگ نه تنها در جسم که در روحش هم آرشیو شده است. سیدکاظم حسینی مطلق متولد سال 1346 است که سال 1365 وقتی 19 سال سن داشت برای دفاع از وطن، لباس سربازی به تن کرد و عازم جبهه های نبرد شد. حال و روز آقا سیدکاظم گویای این است که هنوز از جنگ برنگشته است، گاه و بی گاه موج انفجار او را از ...
محاکمه مادر و پسر به اتهام قتل فروشنده خودرو
و کنترلم را از دست دادم؛ او به مادرم نظر داشت و به سزای عملش رسید. حالا هم اتهامم را قبول دارم و پشیمان هم نیستم. مادرم فقط در جابه جایی جسد مقتول به من کمک کرد و نقشی در قتل نداشت. سپس فریبا 50 ساله که با قرار وثیقه آزاد بود به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول ندارم چون نقشی در قتل نداشتم. وقتی آنها با هم درگیر شدند، پسرم مرا به داخل اتاق خواب هل داد و در را قفل کرد. من فقط صدای درگیری را می شنیدم، حتی نمی توانستم از اتاق خارج و مانع دعوای آنها شوم. پسرم وقتی در را باز کرد که آن مرد فوت کرده بود. با پایان اظهارات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
آنچه در مورد وسواس جنسی باید بدانید
مزاحم در مردان با تصور بدن شکل میگیرد. به طور کلی افکار جنسی مزاحم در 4 گروه قرار می گیرند : 1 – افکار جنسی در ارتباط با شریک جنسی مشخص 2 – افکار مربوط به آزار جنسی مثل تجاوز به دیگران یا تجربه مورد تجاوز قرار گرفتن 3 – افکار همجنس گرایانه 4 – افکار جنسی مرتبط با افراد مشهور نمونه هایی از وسواس جنسی 1 – مراجعی که همیشه ...
همسر گوندوگان: از رفتنش به بارسا شوکه شدم!
... سارا گوندوگان در گفتگویی جالب با دیلی میل در این باره اظهار داشت: من واقعا شایعات درباره پیوستن ایلکای به بارسلونا را باور نکرده بودم. افرادی که در بازار نقل و انتقالات هستند در هر تابستان و ژانویه همیشه چنین شایعاتی را در گفتگو با من مطرح می کردند. بعضی از افراد حتی عادت داشتند به من پیام بدهند و بپرسند که آیا در حال رفتن به ایتالیا به همراه او هستم؟ چنین شایعاتی هرگز برای من جدی ...
8نفر ساواکی داخل خانه ریختند....
...: من هم یک چیزهایی حس می کنم. فعلاً چیزی نگو تا یک مقدار به یقین برسم. این در حالی بود که در این ایام، کادر رهبری سازمان، تغییر ایدئولوژی داده بود و برای این، ما را به تبریز فرستاده بود تا روی ما کار کنند تا خط مشی آنها را بپذیریم، در غیراین صورت حذف مان کنند. ساواکی ها وحشیانه پسرم را از من جدا کردند افراخته هنوز یک روز از دستگیری اش نگذشت که همه ما را لو داد... هفت صبح وقتی ...
تبریک ولنتاین برای مخاطب خاص
دستش بدی ولنتاین مبارک همسر عزیزم، باش و با بودنت باعث بودن من باش ولنتاینت مبارک، از صمیم قلب دوستت دارم... ما دو نفریم دو نفر برای همه چیز... برای دوست داشتن... برای درد کشیدن... برای ساعت های خوشی... دو نفر برای بردن و باختن... تنها دو نفر ...! روز عشق بر ما مبارک دوست داشتنت، اندازه ندارد حجم نمی ...
ما مانده ایم و سنگ های سرد
کردم فردایش زندگی ام کُن فیکون شود. نمی دانستم عزیزانم برای همیشه دارند می روند. نمی دانستم فردا شب قرار است در پزشک قانونی باشند. کاش بیشتر می بوسیدم شان... 22 بهمن می شود چهلمین روز نبودن ریحانه و محمدامین و مادرشان. حالا پیمان سلطانی نژاد است و سه سنگ سرد در گلزار شهدای کرمان: انفجار در گلزار شهدا اتفاق نیفتاد؛ آن انتحاری وسط خانه ما منفجر شد. زندگی ام روی روال بود... یک سونامی به ...
قهرمانان من؛ از ماتریکس و کاکرو تا چمران
دوره ای که قیافه برایم موضوع شد، دبیرستانی بودم. قهرمانم شخصیت اوّل ماتریکس بود. یک جوان عاطل و باطل که تصادفی درگیر یک دنیای پیچیده شده و مجبور شده بود دنیای بیخود گذشته اش را ر ها کند. ماتریکس وارد دنیای جدیدی شد که باید نجاتش می داد؛ دنیایی که سلوک ویژه ای هم می طلبید. عاشق رزمی بودم. آنچه مرا مجذوب شخصیت های این چنینی می کرد، سادگی، اقتدار، تسلط و سکوت بود. خوش تیپی را هم بهش اضافه کنیم. یادم هست 18سالم بود که پول هایم را جمع کردم تا یک عینک آفتابی شبیه همانی که در ماتریکس بود، بگیرم و در آفتاب و سایه بزنم تا خفن شوم. وقتی راه می رفتم احساس می کردم زمین زیر پایم می لرزد و همه نگاهم می کنند و با انگشت نشان می دهند و می گویند: اِ اینو نگاه کن، همون ماتریکسه گاهی این قدر در نقشم فرو می رفتم که می خواستم دستم را جلویم بگیرم و زمان را نگه دارم. وقتی دبیرستانی بودم، یک اتفاق متفاوتی در مدرسه مان افتاد؛ مسئولان اعلام کردند برای یک هفته، ظهر ها کلاس ها تعطیل است و مراسم داریم. ما خوشحال از اینکه چند تا کلاس را می پیچانیم، بعد از نهار می رفتیم داخل نمازخانه می نشستیم. اسم مراسم هفته شهدا بود. مدرسه مان 65 شهید تقدیم جنگ کرده بود. این مراسم، بزرگداشت این شهدا بود. بعضی هایشان در همان زمان مدرسه شهید شده بودند. از پانزده ساله داشتیم تا بعضی ها که وارد دانشگاه شده بودند و سال های اوّل دانشجویی شان، جبهه رفته بودند. خلاصه همه جور شهید داشتیم. مثلاً، سه تا از شهدا را منافقین در خانه هایشان به شهادت رسانده بودند. بین این شهدا پنج تا شهید خیلی معروف و اثر گذار بودند. از بچه های نخبه شریف بودند و اگر اشتباه نکنم در والفجر 8 به شهادت رسیده بودند. بین همه شهدا، شهید بلورچی را هنوز یادم هست. چهره اش، کلامش، اقتدارش و جذبه اش. یک فیلم از جلسه هفتگی شان برایمان گذاشتند. اوّل بچه ها داشتند شوخی می کردند و مسخره بازی درمی آوردند. شهید بلورچی که صحبتش را شروع کرد، همه ساکت شدند. دست یا پایش مجروح بود. ماجرای مجروحیت اش را که تعریف می کرد، تمام مدت سرش پایین بود. با آرامش و اقتداری سخن می گفت که همه را شیفته خودش کرده بود. می گفت: زمانی که صدای سوت انفجار رو شنیدم، ندایی آمد که می خوای بری یا بمونی. لحظه ای درگیر شدم که خب من یه سری کار ها دارم و تکلیفم اینه که خدمت کنم و ... در همین حین به زمین افتادم و مجروح شدم. کسانی که می روند، انتخاب کردند. باید حواسمون باشه اگه انتخاب نکرده باشیم و آماده نباشیم ما رو نمی برند. بعدش هم یکی از بچه ها برای یکی از همکلاسی های شهیدشان روضه خواند. شهید بلورچی کسی بود که دفترچه محاسبه نفس داشت. همیشه شخصیتش برایم موضوع بود. یک شهید دیگر هم، مرا خیلی درگیر کرد. این یکی را مدیون حضرت عبدالعظیم حسنی هستم. مدت ها بود که می گفتم برای اینکه خدا مرا ببخشد، باید یک بار خودم پیاده بروم شاه عبدالعظیم. نمی دانم در آن عالم نوجوانانه خودم چه فکر می کردم، ولی عالم ساده و قشنگی بود. الآن دیگر گمش کرده ام. یک روز بالأخره عزمم را جزم کردم و پیاده راه افتادم. برای مسیر طولانی ام، کتابی برداشتم که بیکار نباشم. کتاب نیمه پنهان ماه، چمران از نگاه همسرش غاده. آنجا من غرق شدم. احساس کردم، این هدیه حضرت عبدالعظیم حسنی بود به من یا شایدم خود خدا. بالاخره همه این لحظات گذشت وقتی وارد عالم هنر شدم. در مدرسه، من معروف بودم به فیلم بینی، ولی واقعیتش را بخواهید نصف فیلم هایی که برای بچه ها تعریف می کردم، هنوز به ایران نیامده بود و من از روزنامه ها و مجله ها داستانش را می خواندم و برای بچه ها تعریف می کردم. دوستانم هم می گفتند: چقدر خفنه! همه فیلم ها را هنوز روی پرده هست، دیده همین برچسب ها باعث شد جدی جدی وارد عالم سینما و فیلم سازی شوم. دوست داشتم یک فیلمِ اثرگذار مثل ماتریکس بسازم؛ اما همه چیز جور دیگری پیش رفت. بچه های برگزاریِ مراسم هفته شهدا گفتند: تو که بلدی فیلم بسازی بیا برای این برنامه فیلم بساز. منم خیلی جدی نگرفتم، ولی گفتم مرامی هم که شده، برای رفیق هایم و به خصوص شیخ که بزرگ دوره مان و البته مسئول هفته شهدا بود یک فیلم بسازم. فیلم که تمام شد بچه ها گفتند: بیا برای هفته مهدویت فیلم بساز. بعد هم برای سفر های جهادی و دوباره هفته شهدا .... دیگر نتوانستم فیلم ساختن با این موضوعات را ر ها کنم. قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. در اواخر نوجوانی این قدر سرم شلوغ شد که دیگر وقتی برای بازی فوتبال هم نداشتم، چه رسد به دیدنِ تکنیک های نمایشی فوتبالیست ها. عینک آفتابی ماتریکسی هم که گرفته بودم گم شد. خیلی از قهرمان های دیگر هم که عکسشان را روی دیوار اتاقم یا دفترهایم چسبانده بودم، پاره و تمام شدند اما قهرمان های هفته شهدا من را انتخاب کردند؛ من را وارد دنیاهایی کردند که اصلاً تصورش را هم نمی کردم. قهرمان های هفته شهدا خیلی زورشان زیاد بود. بعد از چند سال سفری به لبنان برایم پیش آمد. یک قهرمان قوی دیگر سروکله اش پیدا شد؛ مصطفی چمران او قهرمانی برای تمام آدم ها و خودِ من بود. این بار واقعاً غرقش شدم؛ غرق زندگی پرماجرایش در آمریکا، لبنان و کردستان. درباره او مستند ساختم و به نیتش کارهای زیادی انجام دادم. آرزو می کنم قهرمان های پر زور و قدبلند، شما را برای دوستی انتخاب کنند ... یادداشت: احمدرضا اعلایی، کارشناس تربیتی قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. ...
سینمایی ها به اهالی تئاتر کار نمی دهند!/ بازی در نقش “احمد” مسئولیت سنگینی روی دوشم گذاشت
بازیگر نقش شهید احمد کاظمی در فیلم “احمد” می گوید: بیشتر نصف عمرم را صرف تئاتر کردم. وقتی به دفاتر سینمایی مراجعه می کردم و می فهمیدند که از بچه های تئاتر هستم، نقشی به من نمی دادند!
زندگی نامه رویا میرعلمی/عکس رویا میرعلمی و پسرش
به گزارش پایگاه خبری شباویز،رؤیا میرعلمی متولد 10 شهریور 1357 در قزوین، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون است. وی فارغ التحصیل مقطع کارشناسی طراحی صحنه از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. بیشتر فعالیت های او در حوزه تئاتر است. اولین بار با سریال حیرانی در سال 1390 وارد تلویزیون شد سپس یک سال بعد در سریال پرطرفدار زمانه بازی کرد و چهره اش شناخته تر شد اما در سال 94 با حضور در سریال شمعدونی بکارگردان سروش صحت به شهرت رسید .در فصل یک و دو سریال لیسانسه ها نیز حضور تاثیر گذاری داشت رویا میرعلمی با ...
قتل مرد جوان به دست پسر غیرتی / به مادرم نظر داشت او را کشتم + جزییات دادگاه
.... مادرم فقط در حمل جسد به من کمک کرد. سپس زن 50ساله که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد و اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت. وی گفت: من به سرویس بهداشتی رفته بودم که پسرم و فروشنده ماشین با هم درگیر شدند و پسرم او را کشت. من علت درگیری آنها را نمی دانستم. این زن اما در بخش دیگری از دفاعیاتش اظهارات متفاوتی را مطرح کرد و گفت: وقتی فرهاد و پسرم با هم ...
سینمایی ها به اهالی تئاتر کار نمی دهند!/ بازی در نقش "احمد" مسئولیت سنگینی روی دوشم گذاشت
سوی مخاطب پذیرفته خواهم شد ؟ وی افزود : بنده از مواجه شدن با هلی کوپتر بسیار وحشت دارم اما در این فیلم بدون هیچ گونه بهره گیری از ویژوال و ترفندهای سینمایی مجبور بودم با هلی کوپتر رودر رو باشم و وقتی باد هلی کوپتر به من برخورد می کرد وضعیتی برایم ایجاد می شد که به هرحال توانستم از عهده آن برایم و با اینکه فقط دوسکانس اینگونه گرفته شد اما همین دو سکانس سبب شد یک هفته تمام به درد شدید ...
جنجالی ترین ازدواج های دنیای فوتبال؛ از مائورو ایکاردی تا رونالدینیو (+عکس)
، فوتبالیست آرژانتینی بود تا اینکه فاش شد او با هم تیمی همسرش، مائورو ایکاردی، دیگر فوتبالیست آرژانتینی وارد رابطه عاشقانه شده است. لوپز و ایکاردی آن زمان در تیم ایتالیایی سمپدوریا با یکدیگر هم تیمی بودند. ایکاردی در کتاب خود تأیید کرده است که رابطه عاشقانه اش با نارا زمانی آغاز شد که او هنوز همسر لوپز بود. ماکسی لوپز و وندا نارا ایکاردی در اینباره نوشته: شب قبل از سفرم ...
بیوگرافی شبنم قربانی و همسرش از تئاتر تا شهرت و سیمرغ با عکس
شبنم قربانی 165 سانتی متر است و حدودا 58 کیلو وزن دارد.از دیگر مشخصات ظاهری این بازیگر می توان به موی مشکیف چشم قهوه ای و راست دست بودن اشاره کرد. خانواده خانواده شبنم قربانی مشخص نیست چند نفره است و اگر به اینستاگرام وی سری بزنید متوجه می شوید که تاکنون عکسی از پدر و مادر یا خواهر و برادرش منتشر نکرده است که در این زمینه اطلاعاتی را در اختیار شما قرار دهیم. ...
باغ کیانوش ؛ سینمایی که بالاخره سینما شد
؛ ولی این روایت و این قصه، مالِ نوجوان هاست. فیلم با سرعت مناسبی پیش می رود و حوادث و اتفاق هایی که در پیرنگ درنظر گرفته شده، یکی یکی رخ می دهند. همه شان را دوست دارم؛ هیچ کدام از آن ها را اضافی نمی دانم و نمی گویم خب که چی؟ . هر کدام از شخصیت ها و حوادث داستان، زنجیره وار به هم وصل اند؛ حتی همان بخش های انیمیشنی که لابه لای فیلم بود. معتقدم اینکه بخش جنگ و جبهه به صورت انیمیشنی آمد اثر ...
قرآن برای مردم نازل شده است و توسعه و پیشرفت با همت و تلاش مردم محقق می شود
مورد هجمه قرار گرفت پایگاه ما بود که میگ های عراقی وارد پایگاه شدند و من تصور کردم که از هواپیما های خودی سقوط کرده است، ولی بعد متوجه شدیم که مورد حمله نظامی قرار گرفته ایم. در آن سال فعالیت چندانی نداشتم جنگ شدت گرفت و خانواده ها از پایگاه نظامی خارج شدند. من به همراه فرزندانم در زنجان ساکن شدیم و همسرم در پایگاه و جبهه و جنگ... جنگ تمامی نداشت و من نیز از اواخر سال 59 دوباره کلاس های قرآنی را ...
سیمرغ ، وسواسم را بیشتر می کند
زندگی ام را تغییر دهم و فقط با این شعرها زندگی ام را سپری کنم. حتی اگر موسیقی گوش می دادم، قطعاتی را انتخاب می کردم که مرا به آن زمان ببرد یا کتاب هایی متعلق به تاریخ آن زمان مطالعه می کردم تا رنگی از این فضا در زندگی من باشد. دوست عزیزی دارم که از سال ها پیش و دوره دبیرستان با هم رفاقت داریم و او حس و حالی شاعرانه دارد، من از او خواستم شعرها را با لحن خودش بخواند. خیلی دنبال چنین مؤلفه ها و نکته هایی بودم که ذره ذره مرا به نقشم نزدیک کند. ...
می خواستم هیجانِ دیدنِ یک مسابقه مهمِ فوتبال را در پرویز خان ایجاد کنم
علی ثقفی، کارگردان فیلم سینمایی پرویز خان که در بخش نگاه نو و سودای سیمرغ چهل دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، اظهار کرد: ما در فیلم پرویز خان وارد یک قصه شدیم و خود قصه ظرفیت هایی دارد که به دلیل وجود این ظرفیت ها ممکن است مخاطب با احساسات مختلفی مواجه شود. وی درباره ایجاد حس وطن پرستی در فیلم گفت: به نظر من نباید هیچ حسی به فیلم تحمیل شود اما من هم با حسی ...
دختری که شهادتش را از شهید آرمان علی وردی گرفت
سردار سلیمانی همراه من و همسرم نشست به گریه و ناراحتی... بعد از آن اتاق فائزه پر شد از عکس حاج قاسم. به یاد دارم کتابی هم با موضوع حاج قاسم می خواند که همه نکات مورد نظرش را با ماژیک خط کشیده و مشخص کرده بود که آن جملات حاج قاسم برایش مهم بود. شربت شهادت و ترکش لحظه وداع و دیدار آخر فاطمه خواهر کوچک شهید هم روایتی است شنیدنی، مادر می گوید: آن روز که قرار بود فائزه به کرمان برود، من ...