سایر منابع:
سایر خبرها
مصاحبه با دختری که می خواهد با یک محکوم به اعدام ازدواج کند/هرچه از امیر خواستگاری می کنم نمی پذیرد!
کمر محمد فرو رفته است. در دادگاه هم این حادثه را بازگو کردی؟ امیر: بله، اما آنها می گفتند یا تو ضربه را زدی یا برادرت . پدر و مادرم پیر هستند و چون با برادرم در زندان بودیم و نگران پدر و مادرم بودیم من گفتم که ضربه را من زدم و همین باعث شد که برادرم آزاد شود و من به اعدام محکوم شوم. خانواده خواهرت رضایت نمی دهند؟ امیر: خواهرم سال گذشته رضایتش را اعلام ...
حکایت شاه و پری؛ معشوقه ناکام محمدرضا پهلوی
...، به همه چیز حتی پدرم که آن همه دوستش می داشتم پشت پا زدم. فکر باطل من این بود که تصور می کردم خواهم توانست محمدرضا را مفتون خود کنم و او سرانجام با من ازدواج رسمی خواهد کرد. پروین غفاری درست در زمانی وارد دربار ایران می شود که شاه بعد از دو سال از بازگشت فوزیه به مصر به دنبال زنی می گردد که بتواند تا زمانی که خانواده یا درباریان ملکه بعدی را پیدا می کنند وقتش را پر کند. این قرعه به ...
دستفروشی قهرمان ملی برای نان و درمان؛ اینجا همه خوابند!
تست قبول شدم و کار آغاز شد و در فیلم دایان باخ نقش اصلی بودم. بعد از این به خاطر سابقه ای که داشتم در فیلم های دیگری مانند من زمین را دوست دارم، آژانش دوستی، اُ مثبت علی سنتوری، مختارنامه و چند طنز ورزشی کار کردم. * درآمدی هم برایتان داشت؟ با توجه به اینکه تایم بازی های من کم بود در آمد چندانی نداشت و به خاطر علاقه ام بازی کردم. * از بازیگران یا کارگردانانی که با ...
سفر به دهه 40 با یک کلکسیونر خوش ذوق
تکرار کنی بدم می آید. برای همین همیشه اهل ریسک بودم. بعد از 4 سال دادن قسط خسته شدم. قسط دادن خیلی استرس دارد. یک روز به خودم گفتم همه چیز را می دهم اما فقط قسط نداشته باشم. چون می خواهم راحت بخوابم. برای همین یک روز ماشین را برداشتم و بردم دم نمایشگاه ماشین عمویم و پایین تر از قیمت فروختم و قسط را تسویه کردم. بعدهم به پدرم مقداری بدهکار بودم که تسویه کردم. البته پدرم پول را نگرفت و من در نهایت ...
خماری پای دیوار سنگی
...> **اعتیاد به جای رفتن به دبیرستان دختر 32 ساله دیگری در این پاتوق که به گفته خودش به دوا (هروئین) معتاد بوده ، بیش از سه ماه است که باردار است. هنگامی که دبیرستان می رفتم با پسری دوست شدم که نمی دانستم معتاد است، او به تدریج مرا معتاد کرد و اکنون 17 سال است که اعتیاد دارم. این زن می افزاید: یک بار تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم اما فقط 12 روز پاک بودم و دوباره لغزش داشتم اما حالا به ...
گچ کار جوان قمی، 177 خانواده را از دام ماهواره نجات داد!
استقبال کرد و کار را شروع کردم. همان جا هم البته عرض کردم که بنده چون بچه پایین شهر هستم و خلق و خو و زبان و مرام مردم این منطقه محروم و فقیرنشین را بهتر می فهمم می دانم که چطور این کار را انجام دهم که انشاالله نتیجه خوبی هم در برداشته باشد. در آغاز کار برگه های کاغذی کوچکی چاپ کردم و شبانه آن ها را در منازل می ریختم تا مردم متوجه اصل قضیه بشوند روی برگه ها هم فقط نوشته بودم که ...
عشق شهید شمسه به امام خامنه ای کم نظیر بود
اعزام را انجام دهم و بروم . هر کس را هم که می دید به او می گفت که شما دعا کنید کار من درست شود و به سوریه بروم . خیلی مشتاق بود و به بچه ها می گفت که سر نمازهایتان برای من هم دعا کنید که کارم درست شود و به منطقه اعزام شوم . چرا این قدر علاقه به رفتن سوریه داشت؟ آنجا چه چیزی داشت که او را جذب می کرد؟ شهید شمسه می گفت که ما در زمان امام حسین(ع) نبودیم و الآن چندین هزار سال است ...
جمشید مشایخی از سینما دور شده است (عکس)
ای برای ادامه این همکاری. - بله. اول اسمش جاده ابریشم بود اما در آن زمان یک فیلم خارجی به همین عنوان در تلویزیون نمایش داده می شد که علی ناچار شد نام کار را تغییر دهد. سال 58 من خدمتگزار بچه های تئاتر بودم. پیغام داد که جمشید می خواهم کلید دوربین را با تو بزنم، بعدش تو برو کارهایت را انجام بده و برای ادامه کار بیا جلوی دوربین. من با خانم خوروش بازی داشتم اما علی وقتی فیلم را دید گفت ...
آخرین اخبار لحظه به لحظه سریال افسانه جومونگ+عکس
پدر شاه زاده گماوا) آمد؛ زیرا فکر می کرد تا هنوز پدر گماوا از متحدان او است. شاید هم فکر می کرد گماوا دوست صمیمی اش می تواند برای او کاری کند. بانو یومیول ، زنی که زمام معنویت نظام سیاسی بویو را در اختیار داشت، از پیدا شدن هموسو اطلاع پیدا کرد و او را مخفیانه در غاری زندانی کرد. او مدت بیست سال در زندان بود. سرانجام فرزندش جومونگ برای نجات جانش به این غار پناه برد. جومونگ فرزند یوها بود ...
نظر احمدی شاعر و نمایشنامه نویس کرمانی: تئاتر، بدون وجه نقادانه هیچ است
هیچ وجه ارتودکس نبوده اند اما همیشه هرحرف و نظرگاه تازه، یک ، سویه ی رادیکال نیز دارد وباید روی آن تاکید بیش از حد کرد چون مردم دوست ندارند به سادگی عقاید کهنه را کنار بگذارند، برای همین تاکید است شاید که فرم این قدر در دوران مدرن اهمیت پیدا می کند و مطرح می شود، اما درباره بخش دیگر سوال شما که درباره معناگریزی است باید بگویم هیچ فرمی خارج از معنا نیست ،مارکس می گوید شکل محصول محتوا است، اما در جای ...
نگاهی به سبک زندگی شهید شاه آبادی
بیشتر رأی به نمایندگی مجلس انتخاب شد و همین دلیل بر افزایش محبوبیت او در بین مردم بود. نمایندگی امام در بنیاد مستضعفان از سال 1359 و همکاری با اوقاف و امور خیریه از فعالیت های قابل توجه جانبی دیگر آیت الله شاه آبادی بود. در طول مدت دفاع و جنگ تحمیلی در فرصت های به دست آمده در جمع رزمندگان اسلام و در کنار آنان در جبهه ها حضور می یافت. بالاخره در واپسین مرحله ای که آیت الله از مناطق جنگی جنوب ...
بازتاب سیمای سرلشگر شهید حسن شفیع زاده در آئینه خاطرات ...
است اما جای خطرناکی است. هیچ کس در آن حول و حوش نیست. کسی که تک و تنها بلند شده و رفته آنجا مستقر شده و مشغول هدایت آتش است باید تشویق شود. بعد شفیع زاده نشست و نامه ای به آن دیده بان نوشت. به مضمون که، من آمدم آنجا برای بازدید چون عملکرد شما خوب بود این هدیه ناقابل به شما تقدیم می شود. نامه را ارسال کرد به فرمانده لشکر آن دیده بان، تا از این طریق به دست او برسد. دیده بان وقتی با خبر شده بود که مورد تشویق فرمانده توپخانه سپاه قرار گرفته خیلی خوشحال شد. ...
همسرم را با دست های خودم مهیای رفتن کردم
در کنار دفاع از حرم، رزمنده جبهه مقاومت اسلامی نیز بود. خانم عامرزاده شما بسیار جوان هستند، چند سال دارید؟ کمی از خودتان بگویید. من متولد 1371 هستم و همسر شهیدم متولد 18 فروردین ماه 1367 بود. آشنایی ما هم به صورت کاملاً سنتی و با معرفی خانواده ها یمان صورت گرفت. محمد همه برنامه زندگی و آینده اش را بر پایه قرب الهی چیده بود. ایشان از من خواستند که در این هدف همراهی شان کنم. در ...
ویسی؛ خیلی ها می گویند برانکو ولی بهترین مربی این فصل قلعه نویی است / طرفدار سپاهان هستم!
لیگ برتر هم در شکل گیری این نتیجه کاملا موثر بود. این موضوع را تایید می کنید؟ – صد در صد همین طور است. به هرحال بچه های ما بعد از بازی های اول فصل و البته با توجه به قهرمانی مان در نیم فصل به خودباوری رسیدند و این روحیه در آنها به وجود آمد که اگر بخواهند هر ناممکنی ممکن می شود. البته مردم هم ما را باور کرده اند و در واقع ما خودمان را تحمیل کردیم و نشان دادیم که می توانیم به همه جا برسیم ...
فقط خوشبختی ات را از خدا خواستم
...، مثل چشم هایش. دزدکی به آینه نگاه می کنم تا مهدی را ببینم. دستم رو می شود. به من خیره شده و از کارهایم می خندد. چادرم را مرتب می کنم و به غنچه های چادر و بعد به چشم هایش اشاره کوچکی می کنم. لبخندش عمیق تر می شود، من هم. لبخند هایمان را دوست دارم، مثل صدای خنده مهمان ها. خنده ای که از شادی ماست، من و مهدی. پسر بچه ای در اتاق می دود و به همه چیز دست می زند. بادکنک را ...
علی درستکار در قابی متفاوت/ به قدری دید و بازدید فامیلی داریم که از تفریحات مرسوم بی نیاز می شویم
گریزی از این دست تفریح ها نداریم و اگر لازم باشد، سینما، پارک، تئاتر و ... نیز می رویم. شما فکر می کنید آن قدر با بچه هایتان صمیمی هستید که اگر مشکلی برایشان پیش بیاید به راحتی با شما مطرح کنند؟ از نظر من بله، ولی احساس می کنم آن طور که باید، خودشان این گونه فکر نمی کنند؛ به هرحال از طریق مادرشان مسائل به من منتقل می شود. شاید از نظر بچه هایم کمی تندخو باشم و به این دلیل از ...
سفارش دین اسلام مهربانی با همه جانداران است
زمان نظامی بود و دوران جنگ مأموریت پیدا کرد که به بوشهر برود. من آن زمان یک ساله بودم و به همراه خانواده با پدر به پایگاه هوایی بوشهر رفتیم و تا 5 سالگی از سال 63 تا سال 68 آنجا بودیم. من آنجا به موجودات پیرامونم عادت کردم هر گاه که از منزل بیرون می آمدم حیوانات مختلفی از جمله روباه، سمور، جغد، مار، عقرب، رتیل و... می دیدم. آن زمان مادرم همیشه به من توصیه می کرد که مبادا حیوانی را که می بینم آزار ...
سیزده خاطره از شهید علی اکبر شیرودی
بگیرد آن وقت ما می جنگیم ،طرف فکر می کرد کردستان آن موقع جزو کشور ایران است .گفتیم خوب شما در کردستان نجنگید ،ما با بچه های سپاه در کردستان می جنگیم .شما نیایید .زمانی که جنگ مرزی شروع شد آقایانی که می گفتند ما ملی گرا هستیم در جنگ شرکت نکردند .من چند روزی اینجا بودم و بعد برگشتم و رفتم به کردستان .گفتند آی بیا به دادمان برس که عراق دارد می آید ،گفتم خوب شما که گفتید ما در منطقه مرزی می جنگیم ...
می خواستم ببینم در سپاه حسین ع هستم یا نه!
. آنجاست که باید تصمیم بگیری در سپاه حق بمانی یا بروی و البته ما همه معتقدیم که از نسل مردان سال 61 هجری و از یاران حسین(ع) هستیم و همین کار را سخت تر می کند. گاهی کسی مدعی این معناها نیست ولی من چون مداح امام حسین(ع) بودم به نحوی هر بار در روضه خوانی هایم برای سیدالشهدا و یارانش مدعی این ماجرا شده بودم که ای کاش من آن روز در کربلا بودم و بارها از این دست رجزخوانی ها کرده بودم. این در زندگی شخصی خودم ...
پانته آ پناهی ها: تئاتر را برای زندگی کردن دوست دارم
در کنار کار منشی صحنه بودنم اتفاق افتاد. بعد از این فیلم در سال 79 در فیلم آن مرد را نکشید رفتم اما بعدها توقیف شد. همان جا بود که تصمیم گرفتم دیگر بازیگری سینما نکنم و همزمان با بازی در تئاتر، پشت صحنه سینما بمانم. تا اینکه همکاری و دوستی دلنشینی بین من و تینا پاکروان سر فیلم وقتی همه خوابیم بهرام بیضایی شکل گرفت. بعد از آن تینا به من گفت من نقشی برایت در فیلم خودم نوشته ام و تو باید آن را بازی ...
خبرنگار شهیدی که زنده به خانه بازگشت
هم آمد. خیلی خوشحال شدیم. اما اسم پسرش را نمی دانستیم و مطمئن نبودیم که اسم پدرش همان است که در کارت اسارت او نوشته است یا اسم دیگری است. خانم برادر آقای قاسمی در اداره ی ما کار می کرد، اما آن روز به اداره نیامده بود. به منزلش تلفن زدیم گفتند بچه اش مریض است و در بیمارستان پیش بچه اش است. به بیمارستان زنگ زدیم و گفتیم: اسم پدر شوهرت چیست؟ گفت: اسم پدرم شوهرم محبوب است. گفتم ...
تصمیمات او در لحظات سخت جنگ راهگشا بود
حکومت نظامی علیه مردم بر حذر می داشت . سال 1357 که انقلاب اسلامی اوج گرفت، حسن هم فعالیتش زیادتر کرد. او دیگر اعلامیه های امام خمینی را داخل و خارج پادگان پخش می کرد، مخفیانه روی در و دیوار پادگان شعارهای انقلابی می نوشت، یک راه مخفی پیدا کرده بود و هر وقت لازم بود از پادگان می رفت بیرون، لباسش را عوض می کرد و در راهپیمایی های شهر تبریز تظارات می کرد، و یا به دیدار آیت الله مدنی و آیت الله ...
4سال انتظار
.... از وقتی که شوهر زهرا در خواب ایست قلبی کرد و جان داد و سنگینی نگهداری از همسر و بچه های قد و نیم قدش روی شانه های حاج خانوم افتاد، 9سالی می گذرد. شوک حاج خانوم می گوید شوهر زهرا معتاد بود؛ از آن دست معتاد هایی که هر چه گیر بیاورند می کشند و به عبارتی همه کاره هستند؛ یک سال قبل از مردنش، او را خواباندیم و ترک دادیم؛ سرکارش برگشت. کارگر بود و صندلی ماشین می دوخت. بعد از ترک ...
گفت و گوی خانوادگی با امیررضا دلاوری + عکس
بیشتری به چهره هایشان نگاه کردم. البته همچنان فکر می کنم همه نوزاد ها وقتی به دنیا می آیند خیلی زیبا و دوست داشتنی هستند. دوست داشتم اسم دخترم تک باشد امیررضا دلاوری: پیش از به دنیا آمدن دخترم یک سری اسم که با دال شروع می شوند انتخاب کردیم و دوست داشتیم اسمش با نام فامیلی اش هماهنگ باشد. همچنین دوست داشتیم دخترمان نامی متفاوت و تک داشته باشد. همسرم اسم دیار را شنیده بود و به نظر من ...
اردکان از دیدگاه تلگرافچی فرنگی
و اگر گاه وقتی هم بختیاری ها در سرقت بدبختی کرده به سزای خود بحمدالله رسیده اند. نامده چون شاه ایران دادخواه و دادگر تا ابد ظلش بود خورشید و مه را جلوه گر کاروانسرای نه گنبد از بنای تاجر یزدی است. سه اطاق بیشتر ندارد. منزل هفتم نه گنبد الی اقدا هفت فرسخ است. همه جا راه بسیار خوب است. ولی آب خوردن ندارد. در بین راه جائیست که مشهور است به حسین آباد و از بنای حسین ...
اعترافات تکان دهنده شوهر شکنجه گر اعظم
است؟ او تا کلاس سوم دبیرستان تحصیل کرد. البته یک سال از تحصیلاتش را در دوران نامزدی با من ادامه داد ولی به خاطر این که چند تجدیدی آورد نتوانست دیپلم بگیرد. - همسرت بعد از ازدواج با تو به مشهد آمد؟ بله! ما تقریباً 3 سال نامزد بودیم. پدرم منزل 2 طبقه ای را در منطقه 20 متری بلال مشهد خریده بود که بعد از ازدواج، ما در یکی از طبقات آن ساکن شدیم البته یک طبقه دیگر آن را ...
صداهای خاص پیش از انقلاب
، آهنگ الله الله را تقریبا تمام کرده بودم ولی می دیدم که هیچ شاعری حاضر نیست در کنار من قرار بگیرد چون هنوز حکومت شاه حاکم بود و آنها نگران بودند و وحشت داشتند. آن زمان روزنامه نگار معروفی داشتیم به اسم حسین سرفرازی که در رادیو هم فعال بود. ایشان آن موقع تعدادی ترانه هم به من داده بود تا روی شان کار کنم. به ایشن زنگ زدم. مختصری برایش گفتم که خیلی استقبال کرد. از او خواستم حضورا بیاید. وقتی آمد ...
سردار بی ادعای بابلسر عاشق گمنامی بود
بعد از عروسی خواهرم پدرم به سوریه رفت. اسفند 93 رفت و برای اردیبهشت که عروسی من بود، قرار شد بیاید اما گفت یک هفته عروسی را عقب بیندازیم. خودم را می رسانم. بعد که عروسی نگرفتیم و خبر شهادتش را آوردند. خاطره ای از پدرتان دارید؟ سال 91 که به این منزل آمدیم پدرم بغلم کرد و گفت پسر دعا کن شهید شوم. من قبلاً بارها تصور شهادت پدر را کرده بودم. انگار که به من الهام شده باشد تصاویرش مثل ...
ماجرای ازدواج ساده رضا قوچان نژاد در حرم امام رضا(ع)
به جرأت می توان گفت ازدواج مهاجم محبوب تیم ملی با خواهر یکی از چهره های سرشناس سینمای ایران مهم ترین خبر حاشیه ای نوروز 1395 ایران بود. در روزهایی که تمام مردم روزهای پایانی تعطیلات را سپری می کردند تا با ریکاوری روحی و جسمی خود را برای یک سال سخت و پر فراز و نشیب آماده کنند دو جوان هنرمندُ در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) پیمان خوشبختی خود را علنی کردند تا مهر تاییدی بزنند بر تمام شایعاتی که در یکی ...
ماجرای تماس تلفنی اشرف با شهید قرنی/وقتی شهید قرنی مقام آمریکایی را به جنوب تهران برد
در اتاق ماندم و بدون سرو صدا از منزل خارج شدم و به ستاد برگشتم. بعدها فهمیدم که فردوست 12 روز در منزل آقای قرنی حضور داشته است. * ماجرای دستور امام برای دفن پیکر شهید قرنی می دانید که حضرت امام خمینی از هیچ کس بی جهت تعریف نکرده اند، تنها کسی را که نزدیک ده بار از او تعریف کرده اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا می بردند که دفنش کنند، من همه کاره مراسم بودم. امام به یکی از مقامات روحانی می فرمایند او را یک راست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه "علیها سلام" در کنار آیت الله حائری یزدی دفن کنید. ...