سایر منابع:
سایر خبرها
تورهای همسریابی هم به بازار آمد
عادتی ترک نشدنی برایش تبدیل شود. حالا دیگر ازدواج کردن یا مجرد ماندن چندان برایش اهمیت ندارد، چون شرکت در سمینار و تورهای همسریابی و البته آشنا شدن با خانم های مختلف آنقدر برایش جذاب هست که به بهانه ازدواج هر هفته در انها شرکت کند و وقت بگذراند. یکی از مردها بد جوری حواسم را به خودش جلب کرده. سی و چند ساله به نظر می رسد و ظاهر آراسته ای دارد. هفته قبل خودش را مهندس مکانیک معرفی ...
روایت عکاس زن ایرانی از مسلمانان اروپا +عکس
. از آنجایی که این گروه اکثرا مسیحی بودند، گوشهایم را تیز کردم و بعد که نوبت به ایشان رسید و گفتند مسلمان است و عربی می داند و حافظ قرآن است، خوشحال شدم! توی گوشی خودم به زبان انگلیسی نوشتم: خوشحالم که شما مسلمانی. و ایشان هم بلافاصله پرسیدند: با من ازدواج می کنی؟ همان جا این اتفاق افتاد! اسفند سال گذشته ازدواج می کند و به قول خودش اسلام می شود عامل پیوند آنها. عقدشان را در حرم امام رضا می ...
قتل خاموش مرد کشاورز به خاطر کینه قدیمی
راز قتل مرد کشاورز با تحقیقات پلیسی برملا شد. متهم که به خاطر کینه قدیمی نقشه قتل دوستش را کشیده بود، او را به محل خلوتی کشاند و با شلیک گلوله از پا درآورد. به گزارش آنا، چندی پیش زن جوانی به آگاهی شهرستان ملایر رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. او به ماموران گفت: همسرم دیروز برای کار از خانه خارج شد. حجت کشاورز است و روی زمین کار می کند، غروب منتظر بازگشت او بودم اما خبری از همسرم ...
مرد جوان : من همسر می خواهم نه مادر!
فریبم دادی. وقتی از من خواستگاری کردی چقدر با خانواده ام صحبت کردم و دلیل آوردم که تو با بقیه خواستگارها فرق داری و به آنها اطمینان دادم که با هم خوشبخت می شویم ولی اشتباه کرده ام. در تمام این مدت من با وجود دو دخترمان سعی کردم هیچ چیزی در زندگی برایت کم نگذارم و با اینکه عاشق کارم بودم ولی به خاطر حفظ آرامش در زندگی مان دیگر انجامش ندادم ولی تو در ازای کارهای من چه می کنی؟ هر هفته با ...
ناگفته های یک ساعت وحشت مادر و دختر در خانه ویلایی فرمانیه
مادرم با هم زندگی می کنیم. آن روز ساعت 12 ظهر بود که من در اتاقم خواب بودم. ناگهان صدای زنگ درآمد و چند لحظه بعد هم صدای فریاد مادرم را شنیدم. سراسیمه از اتاق بیرون رفتم که ناگهان یک مرد از پشت سر مرا گرفت و به سرم کوبید. یکی دیگر از دزدان هم مادرم را گرفته و دست و چشمانش را بسته بود. خیلی ترسیده بودم و هنوز نمی دانستم آنها از ما چه می خواهند. دزد خشن مرا کشان کشان به داخل اتاق برد و مدام می گفت جای ...
اتفاقی که اشک های امام خمینی(ره) را در آورد
قم شدم، درس اخلاق ایشان تعطیل شده بود. سال ها بود که تعطیل شده بود و درس اخلاق نداشتند؛ کما اینکه درس فلسفه هم نداشتند، تعطیل کردند، فقط یک فقه و یک اصول می گفتند، اما خب معروف بود که ایشان مدرس اخلاق بودند و درس اخلاق ایشان آنچنان گیرا و پرجاذبه بوده که گاهی یکی از بزرگان قم، یا مرحوم [سید صدرالدین] صدر یا مرحوم آقای سیدمحمدتقی خوانساری، نقل کردند که می آمدند در مدرسه فیضیه که ایشان اخلاق می ...
جزئیات تجاوز به دختر 17 ساله در تهران
روز نو : وقتی دختر17 ساله به شعبه 72 دادگاه کیفری استان تهران مراجعه کرد و به طرح شکایت از جوان متجاوز پرداخت سناریوی این پرونده کلید خورد. این دختر به قضات گفت: چند روز پیش در راه مدرسه با پسر 19 ساله ای به نام سجاد آشنا شدم. او بارها سد راهم شده و به من درخواست دوستی داده بود. آن روز شماره تلفنش را گرفتم و برای او SMS فرستادم. دوستی ما آغاز شد. سجاد می گفت بزودی همراه ...
ناگفته ای از سکته امام روح الله
کردند که این موضوع باید کاملاً محرمانه باشد حتی نباید به همسرتان بگویید. بعد دستور آمد که دیگر شما به خاطر اهمیت حال حضرت امام نمی توانید در مناطق جنگی حضور پیدا کنید و به همین خاطر فقط نیروها را آموزش می دادیم. در حال حاضر 26 سال از رحلت حضرت امام می گذرد شما در آن زمان چند ساله بودید؟ سیرتی: من در آن زمان حدوداً 25 سال داشتم. من در آن زمان در سپاه نبودم و نیروی وزارت بهداشت بودم ...
مرد ژله ای فارس فردا اعدام می شود
. با بررسی تک تک این افراد تیم جنایی به پسر 20 ساله ای به نام امین رسیدند که اوایل سال گذشته با ورود به خانه زن جوانی با تهدید تلفن همراه او را سرقت کرده و پس از دستگیری مدتی را در زندان بوده است. همزمان با آزادی او از زندان موضوع آزار و اذیت زنان آغاز شده بود. اظهارات یکی از شاکیان تیم جنایی برای تحقیقات زن جوان را به پلیس آگاهی احضار کردند که این بار واقعیت ماجرا را بازگو کرد ...
سیدحسن خمینی: رهبر انقلاب خلف شایسته امام است / نگاه تک بعدی تحریف عمیق است؛ باید همه ابعاد امام را ...
آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه پنج نفره ای بود که طور مستمر برگزار می شد. ...
دانشجویان: کاش زودتر ازدواج می کردیم!
دانشجوی آقا سئوال می کنم که کدام یک دانشجو هستید که وی پاسخ می دهد: من دانشجو هستم و با همسرم در محل کارش آشنا شدم. ما زوج قوچانی هستیم و همسرم در شبکه بهداشت قوچان مشغول به کار است والبته به عنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت دارد. از همسر وی در خصوص عامل داشتن یک زندگی رضایت بخش سئوال می کنم که پاسخ میدهد: برای داشتن یک ازدواج موفق و پایدار شناخت زن و مرد از یکدیگر بسیار کمک کننده است زیرا ...
فرهنگ در رسانه
با آرامشی که مساجد دارد براحتی می تواند اثرگذار باشد. وی با تعریف چند خاطره از حضور در مساجد گفت: بنده در شهرستان خودمان سمنان که بودم هر روز صبح به مسجد می رفتم و نماز می خواندم. خاطرات زیادی از آنجا به خاطر دارم مخصوصا از روحانی مسجدمان که فردی بسیار عالم، مجاهد و خداترس بود و بنده نه یک سال بلکه چندین سال در آن مسجد می رفتم. اعوانی با اشاره به اینکه تأثیرات زیادی این مسجد رفتن ها بر وجود من ...
روایت تسنیم از نبرد تا شهادت برترین تک تیرانداز جهان/ تمجید رهبر معظم انقلاب از شجاعت شهید زرین
: توانست تک تیرانداز عراقی را بزند؟ علی اصغر زرین: خودش تعریف می کرد که سه روز دنبال تک تیرانداز بودم. روز آخر که تیر به گوش پدر می خورد، تعریف می کند؛ تک تیرانداز عراقی فکر کرد من یا کشته شدم یا منتقل به بیمارستان. سریع که گوشم را بستم برگشتم همان جا و رفتم به سراغش. این تک تیرانداز چند نفر از فرماندهان و دوستان ما را زده بود. سه شب به دنبالش بودم و در این سه شب در یک گودال کوچک که خودم ...
زندگی شخصی بازیگر زن سرشناس که همسر یکی از مشهورترین تهیه کنندگان کشور است! +عکس
حسرت یک کار ماورایی خوب و تاثیر گذار روی اقشار مختلف جامعه بود که برای خودم هم جذابیت داشت و خیلی ها کنجکاو شده بودند و رفتند به دنبال پیدا کردن مسائلی که در فیلم مطرح شده بود. فکر می کنید انتخاب های تان همیشه رو به تعالی بوده است؟ زمان هایی بله! اما یک وقت هایی نه! به خصوص در سال های قبل که فقط بعد حرفه ای کار را در نظر گرفته بودم، ولی در گذر زمان خیلی بیشتر گزیده کار شدم. ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده سیما گفت
مجری: از حال و هوای سال 68 بگویید. از روزهایی که الآن سپری می کنیم و روزهای پر اضطرابی برای همه ملت ایران بود، برای بیت امام چگونه بود؟ فکر می کنم اوایل خرداد بود که امام متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت ...
آن زمان محدودیتی به لحاظ جنسیتی برای زنان ایجاد نمی کردند/ وظیفه خود دانستم به عنوان عکاس در منطقه حاضر ...
کار بود ، من هم وظیفه خود دانستم که با به عنوان یک عکاس در آن مناطق حاضر شوم. یک زن میتواند هم به عنوان یک مدیر موفق در جامعه فعالیت کند و هم وظایف اصلی خود را به خوبی به انجام برساند؛ در حقیقت بر اساس نگاه انقلاب اسلامی که همان نگاه اسلام است،زن بودن محدودیتی برای فعالیت زن ایجاد نمیکند. چرا امروز محدودیت ها بیشتر شده؟ امروز محدودیت هایی که برای برخی زنان در جامعه ...
ماجرای آن 11رای!
، ایشان اندک آرای من را به عنوان رقیب بخواند و بعد هم برای اینکه خیلی روال ماجرا را برهم نزند، بگوید البته ایشان انصراف هم داده بودند! حال جای سوال است که وقتی بنده انصراف داده بودم و لاریجانی هم به خوبی از آن آگاه بوده، چه نیازی به اعلام آرای بنده در پشت تریبون بود، معمولا کسانی که انصراف می دهند، آرایشان جزو آرای باطله حساب می شود. آیا این کار او نتیجه اش، جز این بود که شب صدا و سیما اعلام کند ...
هفت روز سینه خیز در زیتا ، با ذکر یا زهرا(س)/ آرزو کردم شهید شوم اما اسیر نشوم
ازمرگ نداشتم و هرگز در این مدت به خانواه ام فکر نکردم چرا که می دانستم خدا هرگز آنها را به حال خود نخواهد گذاشت. فروتن کیا که لب هایش هنوز آوای العطش سر می دهد، عنوان می کند: روز پنجم از شدت تشنگی با خدا مناجات ها کردم و از او خواستم اگر نمی خواهد از دست بروم، برایم آبی مهیا کند؛ نمی دانم چند دقیقه گذشت که به یکباره باران تندی شروع به باریدن گرفت، آن لحظه بدن خود را شست و شو دادم و چون ...
مرد متأهل به جسد دختر جوان تجاوز کرد!!
همین دلیل دست به چاقو شده است. همان روز آنها راهی تهران شدند، اما زن جوان فردای آن روز بازداشت شد. او در همان تحقیقات اولیه ادعای دفاع مشروع را مطرح کرد و به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. مسئول رسیدگی به پرونده در این رابطه گفته بود: اول ما شک کردیم که شاید بجز زن جوان فرد دیگری نیز در قتل دست داشته است، اما نظریه پزشکی قانونی اعلام کرد به مقتول 27 ضربه چاقو و همه توسط یک نفر وارد شده که ...
مسئول تعقیب و مراقبت ساواک: آدرس رهبران مجاهدین را مسعود رجوی لو می داد
این مسئول ساواک پرویز معتمد است که مسئولیت تیم های تعقیب، مراقبت و شنود کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک را در سالهای 1354 تا 1357 دارا بوده است. مصداقی درباره این گفتگوها نوشته: این گفتگو در نوامبر 2013 در پی تماس های طولانی تلفنی دو ساله از سوی آقای معتمد با من، در پاریس صورت گرفت. در این گفتگوها من بیشتر شنونده هستم. هدف من این نیست که گفتگو را به بحث و مجادله تبدیل کنم. تلاش می کنم آن ...
آزار و اذیت گروهی دختر جوان در مکانی خلوت
در حاشیه شهر بودم. آنها با کتک و تهدید زن جوان را پیاده کردند. من هم وسوسه شدم و با آنها همراه شدم. زن جوان می گفت از ما شکایت می کند. تهدیدهایش مثل مته ای داخل مغزم می رفت. نمی دانم چه شد کنترلم را از دست دادم و از ماشین چاقویی برداشتم و چند ضربه به زن جوان زدم. بعد چه شد؟ جسد را همان جا رها کردیم و به خانه آمدیم. خیلی ترسیده بودم. تا سه روز از خانه بیرون نمی رفتم. شب ها کابوس ...
بسته خبری سفیر چهارشنبه 12 خرداد ماه 1395
زینتی است که زن ها بالای پیشانی و موهای جلوی سر نصب می کنند. امیر نظام دوباره پرسید: اگر کسی این کالای زینتی را خرید و بعد از چند روز که مقداری کهنه شد بخواهد به شما بفروشد یا گرو بگذارد تا چه مقدار به او وجه نقد می دهید؟ آن مرد گفت: در مقابل آن نمی توان پولی داد، چون پس از مصرف به قیمتی نمی ارزد. امیرنظام گفت: این کالا و مانند آن را که پس از مصرف به هیچ قیمتی نمی ارزد وارد نکنید که ...
رهبر معظم انقلاب به من گفتند سلام مرا به آخوند نوری زاد برسانید
هموطنان خودم فارغ از قومیت و مذهب برای دفاع از خاک و ناموس وطن خود عازم جبهه ها شدم و در سال 1363 در خرمشهر و در طی عملیات به دلیل برخورد با مین ضد نفر پای راستم از زانو قطع شد و به افتخار جانبازی نائل شدم و متاسفانه نتوانستم به همرزمان شهیدم بپیوندم. فارس: چه شد که پس از جانبازی به ورزش روی آوردید؟ آیا از ابتدا والیبال را انتخاب کردید؟ عاشوری: من در نوجوانی فوتبالیست بودم و به ...
احسان علیخانی رکورد صحبت کردن در خندوانه را شکست
به گزارش جام جم سیما ، خندوانه دیشب با دو خبر خوب و بد شروع شد؛ خبر خوب طرح نگارخانه ای به وسعت یک شهر سازمان زیباسازی شهرداری بود که مدتی است به تابلوهای تبلیغاتی سراسر تهران هجوم آورده و همه را با هنر همراه کرده و خبر بد هم شهادت فضل الله علیپور، جنگل بانی بود که چندی پیش به ضرب گلوله قاچاقچیانِ چوب دارفانی را بدرود گفت. به همین جهت شادی برنامه خندوانه به همه محیط بانان و خانواده هایشان تقدیم شد. علیخانی: ماه عسل زندگی برخی مهمانانش را بهم ریخت پس از این کمدین، رضا شفیعی جم وارد شد و به سراغ داستان دنباله دار مگس ها رفت و طی اجرایش از تلاش های وافر و بی ثمری گفت که خیلی از ما برای کشتن این موجود کرده ایم. او همچنین در حین اجرا حالت های مختلف مگس را نیز با همذات پنداری قوی برای بینندگان به تصویر کشید. در قسمت دیگری از این اجرا هم گریزی به موضوع شباهت افراد به حیوانات، گیاهان یا حتی اشیایی که دور و برمان است، زده شد و این بار رضا از حاضران پرسید که شبیه چه شیئی است و پاسخ هایی از قبیل قوری، گلدان، کنسرو را دریافت کرد ولی بعد گفت: من بیشتر خودم را شبیه فلاسک می بینم و گاهی آن قدر حس نزدیکی با آن می کنم که حس ریختن چای را هم درک می کنم. شفیعی جم همینطور رامبد را هم به آن ساعت های گرد تشبیه کرد. در بخش دیگر که نوبت مهمان اصلی شد، احسان علیخانی به روی صحنه آمد و با حضورش در طول برنامه می توان بی اغراق گفت که رکورد صحبت در خندوانه را یک تنه شکست. وی پس از سلام و احوالپرسی صحبت را با ماه عسل شروع و با این موضوع هم تمام کرد و ابتدا اعلام کرد که در حال کار برای ماه رمضان است. او بعد از اینکه گفت ما هر سال برای این رویداد خیلی کار می کنیم با لحنی که انگار خودش هم به آن مشکوک بود از جوان پرسید: این حجم کاری به چشم نمی آید؟ مگر نه؟ او همچنین عین زندگی بودن قصه های روایت شده را از ویژگی های ماه عسل خواند و در پاسخ جوان به اینکه خودت طی این سال ها در برنامه مذکور صاحب چه درکی شدی عنوان کرد: اتفاقا من به فکر این بودم که چنین سوالی را نپرسی چون واقعا نمی توانم چیزی بگویم اما به طور کلی برنامه سازی برای من در تلویزیون در فرم های دیگری مثل سال تحویل خیلی ساده تر است اما از یک جایی به بعد خودم به نوعی وابسته ماه عسل شدم و حس می کردم اینجا چه دانشگاه خوبی برای یادگرفتن است. من حتی گاهی در برنامه از بزرگی آدمی که جلویم بود خجالت می کشیدم. سوال بعدی که از جانب جوان مطرح شد درباره تغییر زندگی مردمی بود که مهمان ماه عسل شده بودند، علیخانی هم طی اعترافی گفت: واقعیت این است که برای برخی ها موجب شد تا روند زندگیشان به هم بخورد و برای خیلی ها نیز اتفاقات خوبی را شاهد بودیم. وی با بیان نحوه پیداکردن سوژه های برنامه اش اظهار کرد: همانطور که گفتم سوژه ها عین زندگی هستند و به عنوان مثال تا الان برای امسال هم چند سوژه خوب در تاکسی گیرم آمده و به سینما گران هم این توصیه برای گسترش حوزه تاثیرگذاری روی مردم را می کنم که در بین آن ها باشند. خود من بعد از این همه مدت همچنان پس از هر سری از برنامه به خاطر حجم فشارها و مسائل موجود گرفتار بیماری سختی می شوم. رامبد در بخش دیگری پرسید: اگر ماه عسل نبود چه چیزی برای ارائه و حرفی برای گفتن داشتی؟ علیخانی: هیچی، واقعا چیزی نبود تا جلوی مردم بنشینم و تعریف کنم. انتقام اشک های ریخته شده پای ماه عسل توسط یک خلبان از علیخانی در بخش دیگری خاطره ای جذاب از یک اتفاق را تعربف کرد، خاطره ای که در هواپیما رخ داده بود. وی در این تعریف از پروازی گفت که در آن ابتدا با کسانی روبرو شد که با آن ها خصومت داشت و بعد هم دوستی قدیمی را پیدا می کند که با او هم صحبت می شود و بین حرف ها ابتدا مهمانداری از او تقاضا می کند تا به کابین خلبان برود که با جواب منفی مواجه می شود و بعد از آن همین درخواست توسط سر مهماندار می شود تا اینکه کار به درخواست مسئول امنیت پرواز می کشد و سرانجام او به کابین مذکور می رود. علیخانی گفت: خلبان و کمکش بعد از احوالپرسی لحظه به لحظه همه چیز را برای من توضیح و ترجمه می کردند تا اینکه کمک خلبان فریاد زد: نمیشه، چرخ ها باز نمیشن! و در اینجا بود که صحبت ها بالا گرفت و من از ترس نه تنها نمی توانستم حرف بزنم بلکه با خجالت سرم را پایین انداخته بودم طوری که انگار تقصیر من بوده. وی ادامه داد: من کم کم روی زمین پخش شده بودم تا اینکه خلبان برگشت و پرسید: خوب اشکت درآمد؟ من جواب دادم این حال فراتر از اشک بود و خلبان با شنیدن این جمله خندید و گفت: آهان من همین را می خواستم چون یه بار که با همسرم ماه عسل را می دیدیم اشکمان خیلی درآمد و من آن روز سوگند خوردم که یک روز اشک این آدم را در می آورم و امروز به حرفم عمل کردم. اما بعد از این ها صحبت از فضای مجازی و فحش های موجود در صفحه های مختلف شد. احسان علیخانی در این رابطه تعجب خود را از این حجم عصبانیت مردم اظهار کرد و گفت: یکی از مشکلات ما این است که بلد نیستیم گفتگو کنیم. به همین خاطر زورمان را با الفاظ وحشتناک بیان می کنیم و این موضوع لزوم فرهنگسازی قوی را نشان می دهد. حرف های علیخانی هم چنان ادامه داشت تا اینکه جوان با حضور شاه حسینی و داوود پشت صحنه به همراه آرش ظلی پور در قسمت دیگری پانتومیم ...
رخ صفت: قیام کنندگان 15 خرداد ترسی از شهادت نداشتند/تیرها مانند باران از آسمان می بارید
که اگر مامور ساواک خواست علیه مردم کاری بکند جلوی او را بگیرم. یک ساعتی نشستیم و خبری نشد او هم از پله ها پایین رفت و بعد از او هم من از پله ها پایین آمدم. نزدیکی های ظهر به دفتر دوست پسته فروشم در مجتمع سرای امید رفتم و چند تن از بچه های مسجد دور هم جمع شده بودیم. سربازان ارتشی برای ارعاب مردم مدام رژه می رفتند. من و دوستانم شروع به سخنرانی کردیم که باید جلوی این ارتشی ها را بگیریم، یکی ...
حسن خمینی:ممنوع التصویر کردن کسی مسخره کردن خودمان است
متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه پنج نفره ای ...
قاضی، قاتل جوان را از خودکشی منصرف کرد
خواهرانم را خراب نکند، ولی گوش او بدهکار این حرف ها نبود. این جوان ادامه داد: در طول این سال ها، مدام از من باج گیری می کرد. من قصاب بودم و او همیشه پول هایم را می گرفت و تنها مبلغ اندکی را به من بازمی گرداند. اگرچه تحمل زورگویی های او برایم سخت بود، ولی چاره ای جز گوش کردن به حرفش نداشتم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا اینکه چند روز قبل، با موتورسیکلت آپاچی سر کوچه ایستاده بودم که ...
خاطراتی از پیرعشق
ایرانی و قسمتی عربی بود. این پول تا روز آخر که من نجف بودم هزینه کامل من شد، بدون کم و زیاد. و این واقعا برای من شگفت بود که هیچ چیزی کم یا زیاد نیامد. 3 . بعد از چند ماه از معمم شدن تصمیم گرفتم به ایران برگردم. یک روز در مدرسه آقای بروجردی مشغول خوردن ناهار بودم. یک مرتبه آقای شیخ حسن صانعی آمد که آقا گفتند: به فلانی بگویید بیاید کارش دارم. ناهار را خوردم و رفتم خدمت ایشان. آقای شیخ حسن ...
اولین اظهارات سرمربی جدید علیرضا حقیقی
به گزارش بانک و بیمه ، پائولو سزار که جایگرین نلو وینگادا در تیم ماریتیمو شده است، پس از امضای قرارداد یک ساله اظهار داشت: آمدنم به اروپا جاه طلبی شغلی است و از سوی رئیس باشگاه ماریتیمو طبق تماس هایی که از قبل داشتیم، دعوت به همکاری شدم. وی افزود: زمانی که در برزیل بودم درباره مباحت مختلفی از جمله بازیکنان تیم ماریتیمو با رئیس باشگاه صحبت کردیم و در نهایت به اینجا کشانده شدم. عقد قراردادم ...
مروری بر تازه های نشر؛ از ادبیات تا تاریخ و سینما
... بعد از گذشت چند ماه مثل سابق دلتنگ و خسته شدم. کم کم شروع به خواندن کتاب کردم. با گذشت زمان بیشتر از مطالعه خوشم می آمد. بعد از مدتی این عادت در من زیاد شد. اعتیاد به مطالعه پیدا کردم. توی رختخوابم دمر می خوابیدم، کتاب را جلویم و یک لغتنامه قطور هم کنار دستم گذاشته و ساعت ها به همان شکل می ماندم و غرق مطالعه می شدم. بعضی وقت ها هم حال لغتنامه را نداشتم و تا سرنخی از جمله می گرفتم، رد می ...