سایر منابع:
سایر خبرها
سارق کابل های برق بعد از دستگیری قاتل از آب درآمد
هر بار از ترس دوباره پشیمان می شدم تا اینکه چند روز قبل در زندان دوباره عذاب وجدان به سراغم آمد به طوری که هر شب کابوس می دیدم و به همین دلیل تصمیم به اعتراف گرفتم. انتقال پرونده متهم به پلیس آگاهی پایتخت متهم پس از اعتراف به دو قتل، پرونده اش برای بررسی صحت و سقم ادعایش به تهران فرستاده شد. بررسی های پلیسی در تهران حکایت از آن داشت که مدتی قبل پسر جوانی در یکی از آلاچیق های ...
کاش پسرم این روزها را می دید
کشیدن نام معتاد، خسته بودم از دزدی کردن! از اینکه برای یک گرم شیشه و هروئین جیب مردم را می زدم احساس شرمندگی می کردم. انگار که معنای انسانیت را فراموش کرده بودم. چراغ های روشن از دور می درخشیدند. دلم برای امنیت و گرمای خانه تنگ شده بود. از کنار آتش بلند شدم و جلوتر رفتم. آنقدر پیش رفتم که اگر یک قدم دیگر برمی داشتم سقوط می کردم. فریاد می زدم و خدا را صدا می کردم. فریاد می زدم و می گفتم خدایا نگاهم ...
روایتی از 30 سال وطن فروشی منافقین
فاضل البسام از ما جدا شده و خداحافظی کردند. با پیگیری های صورت گرفته، فاضل البسام توانست شناسنامه ایرانی گرفته و نامش به فاضل مصلحتی تغییر پیدا کرد. احمدرضا کریمی ادامه می دهد ما دستگیر و به زندان افتادیم. یک روز در زندان اوین احضار شدم به اتاقی که شخصی در آن بود. به من گفت کارمند وزارت خارجه هستم. آلبوم عکس هایی را همراه داشت که به من نشان داد. من تصویر سعید و فواد را در آلبومی که ...
بازیگوشی هایم را دنبال می کنم
فرق اساسی شان با ما چیست؟ مایی که انقلابی و آرمانخواه بودیم می گفتیم برای اصلاح جهان و برقراری عدالت، باید انقلاب کنیم که مردم همه خانه داشته باشند، تفریح و کار داشته باشند، آینده داشته باشند، رفاه نسبی داشته باشند و فاصله طبقاتی اینقدر زیاد نباشد. اما دهه هفتادی ها می گویند من اینها را همین حالا می خواهم. چرا باید انقلاب کنم؟ رفاه و زندگی و تفریح را حالا می خواهم. بدون دردسر هم می خواهم. چون حق ...
روایت ناشنیده مسعود فراستی از زندان و حکم اعدامش
.... من هم شل شدم. نه فقط من عده ای از بچه ها این طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی دانستیم چه کار کنیم. در یک سال و خرده ای آخر کاملاً به بن بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند. - آخر سال 1360 به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از ...
349 زندانی جرائم غیرعمد لرستان؛ چشم انتظار کمک خیران
می کند که خود را شریک غم دیگران بدانیم در دین اسلام به احسان و نیکوکاری و انفاق سفارش شده است. ترابی با بیان این که افرادی که انفاق می کنند ایمان حقیقی به خدا و روز قیامت دارند، اظهارکرد: خیرین در این چنین مراسمی به کمک زندانیان و افرادی می شتابند و قسمتی از اموال خود را در این راه انفاق می کنند و اجر و ثواب زیادی را نصیب خود می کنند. وی اضافه کرد: باید تلاش کرد تا خیرین بیشتری با هدف کمک به زندانیان جرائم غیر عمد در مراسم های مختلف شرکت کنند و الگویی برای همه باشند. ...
همسرم نمونه بارز یک فرد انقلابی بود
او دور شوم، الان نمی دانم حتما کار خداست که دوری اش را تحمل کرده ام، از طرفی می دانم برای چه رفته است، مگر می شود امثال همسر من در خانه بنشینند و داعش هر کاری دلش بخواهد، بکند. بعد از شهادت او همه اعضای خانواده و اکثر اقوام و آشنایان بارها او را در خواب دیده اند، دختر کوچکم یک بار روز پنجشنبه وجودش را مقابل درب خانه حس کرده بود و به همین دلیل بی قراری می کرد. دختر شهید بهرامی در این ...
بیژن زندگی ام را به هرزگی برد!
من پول هنگفتی دریافت می کرد و بدین گونه بود که در حالی که خانواده ام از همه جا بی خبر بودند، زندگیم دیگر به تمامی به هرزگی کشیده شده بود. دیری نگذشت که بیژن بازهم به وعده اش عمل نکرده و فیلمم در همه جا پخش شد و بدست پسر عمویم افتاد، و داستان رسوایی ام ناباورانه چون بمبی صدا کرده و خبرش در سراسر شهر مان ورد زبان همگان شد. برای حفاظت از جانم از خانه فساد بیژن گریخته و مدّتی از ...
فراستی: افخمی از اصلاح طلبان متنفر است
، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عده ای از بچه ها این طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی دانستیم چکار کنیم. در یک سال و خرده ای آخر کاملاً به بن بست رسیدیم و همه را در ...
روایت میهمان ماه عسل از مرگ و بازگشت به دنیا
با آن نور به اندازه ای بود که حس می کردم هیچ گاه به آن نمی رسم. زمانی که به آن نور نزدیک تر شدم لذت فوق العاده ای احساس کردم اما نمی دانستم که مرده ام و در همین لحظه ها بود که با صدای مادرم و صدای محیط که سعی در بازگشت من به این دنیا داشته ام، بازگشتم. وی همچنین افزود: بعد از این حادثه درک کردم که زندگی به هیچ چیزی اتصال ندارد و انسان به راحتی در یک لحظه فوت می کند و به همین دلیل معتقدم که زندگی بسیار کوتاه است و باید قدر لحظه ها را بدانیم در حالی که پیش از مرگم هیچ گاه چنین اعتقادی برایم وجود نداشت و می توانم بگویم که با تجربه مرگ، خدا را پیدا کردم. ...
منتقدی که ناگهان شلاق دستش می گیرد! + تصاویر
آنها رأی می دهید. آنها یک ویزا به شما می دهند و کارتان تمام می شود. رأی مردم با یک ویزا عوض نمی شود، عده ای از مردمی که احتیاج دارند با یک گونی سیب زمینی رأی شان عوض می شود. مال تو که خیلی بدتر است. رأی تو با یک ویزا عوض می شود. همه تان ویزا و پاسپورت دو کشوره دارید. تابعیتی هستید. این افتخار دارد؟ به خدا سرافکندگی دارد. به خارج بروید، درس بخوانید، عالم و باسواد شوید، برگردید و در مملکتتان خدمت کنید ...
وقتی ماه عسل جهانی می شود
مشکلاتش را دیده بودم هیچ وقت به اعتیاد فکر نمی کردم. خواهر علیرضا گفت: یک روز علیرضا در نامه ای نوشته بود: می روم و بعد از اینکه ترک کردم برمی گردم. همه وسایل خانه را با خود برده بود. چند روز بعد بدتر از قبل برگشت. بعد از آن به خانه من آمد و در آنجا مصرف می کرد. نگران فرزندانم بودم و در نهایت یک روز دست علیرضا را گرفتم و از خانه بیرون کردم. از کارم پشیمان شدم. روز و شب از فکر علیرضا گریه می کردم اما ...
به بهانه 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی
. ما قدرالله حق قدره خدا را درست برآورده نکرده بودند هنوز هم هستند کسانیکه نکرده اند . عظمت معجزه آسای این انقلاب اسلامی هنوز هم سیاست های مهاجم خارجی از آمریکایی و روسی و از جریان های وابسته ای که سر از همان سیاست های امپریالیستی در می آورد. کسان بسیاری هستند که از نیروی عظیم ایمان عامه مردم، از این تأثیر معجزه آسای باور قلبی عمیق این ملت به اسلام غافلند و من می خواهم همین جا ...
سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم
. وقتی فیلم می گوید همه مردم ایران دروغگو هستند و می خواهم از اینجا مهاجرت کنم، خارجی می گوید زنده باد! داری تبلیغ رفتن و مهاجرت را می کنی. در فیلم گذشته این کار را نمی کنی. در گذشته این حرف را پس می گیری، ولی در جدایی نادر از سیمین این کار را می کنی. در گذشته پس می گیری، اما آدمت منفعل است. معلوم نیست در این چهار سال چه بوده است. بگذریم. - اولین کسی هستم که در ایران از فیلم بچه های آسمان ...
دوستان متضاد
شریعتی میان روحانیت چگونه بود؛ اما آنچه برای اکثریت جامعه قابل لمس بود اینکه بخشی از روحانیون که با موضوعات مبتلابه امروزی آشنایی مکفی داشتند، ظهور شریعتی را در عرصه فرهنگ دینی مغتنم می شمردند و مبلغ افکار او شدند. رابطه دکتر شریعتی و امام قبل از تحریف بخش هایی از تاریخ انقلاب، یکی از شعارهای اکثریت مردم این بود: درود بر شریعتی، معلم انقلاب لازم به عرض می دانم که علاقه دکتر شریعتی ...
وای بر منکرین برجام، همانا آن ها از دروغگویانند!
کس که بر این باور باشد را از دولت راست گویان قرار دادیم باشد که با رأی حلال به کرسی سبز برسید. بگذریم؛ این ها را در ذهن خود مرور کرده و با خود در مجادله بودم که وقت اذان رسید و آماده روزه روز دوم ماه مبارک شدم. حکایت: عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت. عابد به نانوایی رفت تا نانی بگیرد و ...
در دادگاه اول انقلاب محکوم به اعدام شدم
، چون توده ای ها غیر از اینکه وابستگی جبهه ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عده ای از بچه ها این طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی دانستیم چکار کنیم. در یک سال ...
رانده از عراق وامانده در ایران
پتو امانت می داده تا در خانه بفروشد و درآمدی داشته باشد، اما حالا این جا هم بازار کساد است. الان دیگه کسی چیزی نمی خره. فقط سازمانی ها که آمدند پتو خریدند. 6 سال پیش اقدام کردم برای شناسنامه. هرجا می روم می گویند پیرزن برو بیرون. قربونت ننه، چای بریز. برگ هایی از پرونده را چسب زده. خودم پاره اش کردم. 6 سال رفتم دنبال شناسنامه، تاریخش را نگاه کن. کجا، یزد. دو تا سکته کردم تا حالا. بیمه ...
می نویسم چون سیرام!
تشکر برجسته تر از نطق است! لذا اولین کاری که کردم راهی بانک ها شدم تا اقساط معوقه وام هایم را بپردازم و به گونه ای تشکر کنم که من شهروند مبادی آدابی هستم. آن قدر طول کشید که نماز ظهر و عصرم را ساعت 5 بعد از ظهر خواندم! و حالا که قسط هایم را پرداخت کردم، چقدر خوشحالم که می توانم دوباره بنویسم. خداوند را سپاس می گویم که در میهمانی اش طعم تلخ نداری را به من چشاند تا قدر نعمت هایش را بدانم حتی ...
تینک تنک را برای نخستین بار در ایران مطرح کردم/ دانشگاه آزاد اسلامی به پدیده ای بین المللی تبدیل شده ...
...، باشرف و درستکار باشند و زیاد تلاش کنند و زحمت بکشند. من در این سن هر روز تا 11 شب کار می کنم. * آقای دکتر ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، به عنوان سوال آخر آیا تا به حال غبطه کسی یا کاری را خورده اید؟ - اصلا، تا به امروز هر کاری که انجام داده ام با توکل به خدا و درست بوده است و بزرگترین افتخارم این است که نوکر مردم ایران هستم. مردم ایران به قدری شریف و نجیب هستند که نوکری آنها بالاترین افتخار است. ...
حجت الاسلام کرمی پور در خطبه های این هفته نماز جمعه جیرفت: جناب استاندار؛نظارت امام جمعه بر مثلث توسعه ...
دروغ است، چون تا حالا من در جلسه مثلث توسعه شهرستان جیرفت دعوت نشدم و شرکت نکردم. وی افزود: من دو سال در شهرستان جیرفت هستم، طی این دو سال یا جلسه مثلث توسعه برگزار نشده یا شده و از امام جمعه دعوت نکرده اند. بنده یک ساعت ساعت آخر صحبت های استاندار خبردار شدم وی با اشاره به سفر هفته گذشته استاندار کرمان به شهرستان جیرفت گفت: بنده یک ساعت ساعت آخر صحبت های استاندار ...
تپش های نامنظم زندگی
یکی از همسایه ها به همراه یک خیر به خانه، یعنی همان مغازه مان آمد. بنده خدا وضعمان را که دید خیلی گریه کرد. رفت و چند روز بعد با کمک چند خیر دیگر پول روی هم گذاشتند و پیش پرداخت یک واحد مسکن مهر را جور کردند؛ یعنی همین خانه ای که الان در آن هستیم. روزی که به اینجا پا گذاشتم بهترین روز زندگی ام بود. دقیقا حال کسی را داشتم که از جهنم درآمده و به بهشت وارد شده است. چند ماهی را در شادی واقعی گذراندیم ...
اولین روحانی شهید اصفهان در جنگ تحمیلی را بشناسیم
بلد نیستم! و از آن روز به تعلیم دادن همرزمش بر می آید و او را به نماز خواندن تشویق می کند و سرانجام هر دوی آنها در یک روز به شهادت می رسند. – یکی از همرزمان شهید تعریف می کرد: هنگام حمله به اشغالگران بعثی در آبادان مجروح شدم و چون جنگ ما به صورت چریکی و در دل دشمن بود، دوستان و همرزمانم پس از زدن ضربه به دشمن به سرعت عقب نشینی کردند و به علت موقعیت خاص منطقه، کسی برای بردن من اقدام ...
جلسه شورای وحدت و همدلی در شهر علامرودشت برگزار شد
قلبی من بوده که میتوانم به مردم خدمت کنم. من یک زمانی با حکم حضرت امام ره امام جمعه اشکنان بودم.و اون چهارسالی که من در اشکنان بودم اگر بگم شاهکار کردم گزاف نگفته ام! وی از خدمات خود در اشکنان اشاره کرد و گفت: ما احساس کردیم که منطقه به شدت محروم است و من معلم بودم و ابلاغم برای تدریس در تربیت معلم لار بود که همزمان شدم امام جمعه. ما مامور شدیم و امدیم اشکنان. و شب ...
پدر شهید سیداسماعیل سیرت نیا: به شهادت پسرم افتخار می کنم
می دهد: پسرم به ورزش شنا علاقه زیادی داشت و شنا را نیز آموزش می داد؛ سال 85 ازدواج کرد و چون محل کارش تهران بود در تهران ساکن شد. پدر شهید اسماعیل سیرت نیا با بیان اینکه اسماعیل ابتدا تصمیم داشت به عراق برود عنوان کرد: وقتی رفتن به عراق ممکن نشد عزم خود را برای دفاع از حرم اهل بیت و جهاد در سوریه جزم کرد و در سال 94 موفق شد به سوریه برود و بعد از 28 روز به شهادت رسید. پدر شهید ...
ماجرای آنانی که از برزخ بازگشتند
... بعد از این تجربه چه تغییراتی در تصور و درک شما از خداوند پیش آمد؟ علاقه ام به او خیلی بیشتر شد و در کنارش خیلی هم خدا ترس شده ام ! در ضمن بیشتر با او حرف می زنم ؛ حتی وقت رانندگی ، وقت راه رفتن و وقت خوردن به یاد او هستم ! و این جمله "لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم " را بسیار تکرار می کنم . همسر محمد شفیعی می گوید: نذر کرده بودم که همسرم شفا پیدا کند که خبر فوت او ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه
...، دریافتم که در آن میهمانی خانمان سوز، فرهام بر اثر ضربات چاقوی دانیال از پا درآمده و در دم فوت کرده و دانیال نیز توسط پلیس دستگیر و تا اجرای حکم قصاص، روانه زندان شده است. گرچه برادرم همواره، بسیار با من رفتار بدی داشت و پیوسته مورد آزار واذیتش قرار گرفته بودم ولی نمی دانم که چرا با شنیدن خبر مرگش، ناباورانه بغض راه گلویم را گرفته و اشک از خانه چشمانم به سوی یک عذاب ابدی، سرازیر و ...
عشق یک خانم معلم به مرد محکوم به اعدام
پرسید با این همه مشکلات تو چرا خواستگاری کردی؟ تو در زندان بودی، با آن شرایط ویژه. این خانم شرایط سخت زندگی را داشت. هیچ فکر نکردی اگر تبرئه نشوی، آزاد نشوی، به اعدام محکوم بشوی با ازدواجت با این خانم چه بر سر او و خانواده اش می آوری؟ محمد گفت: وقتی مشکل همسر سابق من حل نشد، از او تفاضای ازدواج کردم. در جایی که تنهایی، خدا را بیشتر می فهمی. شب ها تا صبح نماز می خواندم و از خدا می ...
سه سین یا معمای سه سعید/سعید امامی براساس نظرسعید حجاریان،سعید شاهسوندی را ازاد کرده است؟
. مرتضی هم ساعت 8همان شب مورد حمله قرار گرفت که زخمی و سپس توسط ساواک دستگیر شد ،خائن شماره 3من بودم که متوجه شدم و از دست نارفیقان فرار کردم ولی 10 روز بعد در 26 اردیبهشت 1354 به دست مأموران ساواک افتادم. طبق معمول شلاق و شکنجه و ضرب و شتم ها را تحمل کردم در دادگاه اول محکوم به اعدام و در دادگاه دوم به حبس ابد با 45 سال عامل مشدده محکوم شدم.در جریان انقلاب از زندان آزاد شدم21 دی ماه1357. در مقابل ...
مادر مقتول پای چوبه دار: قاتل پسرم را می بخشم، اعدامش نکنید
قصاص نفس محکوم شدم و دوستم محمد به خاطر معاونت در قتل به پنج سال زندان محکوم شد که حالا هم هر چند خانواده جوان فوت شده مرا بخشیدند اما بشدت از عملکرد خود پشیمان هستم چرا که پدرم به خاطر نجات من دار و ندارش را به حراج گذاشت تا توانست رضایت بگیرد. در این مدتی هم که زندان بودم، نماز و قرآن خواندن را یاد گرفتم و توبه کرده ام که پس از آزادی هرگز خطایی مرتکب نشوم حالا نیز تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.در پایان هیأت قضایی با هم وارد شور شدند و قرار شد این پسر جوان بزودی از زندان آزاد شود. ...