سایر منابع:
سایر خبرها
دیالوگ: تنها دو بار زندگی می کنیم نویسنده و کارگردان: بهنام بهزادی محصول: 1386
شهرزاد (نگار جواهریان): به تون نمی آد... آخه یه جوریه... یکی هم اهل ساز و موسیقی باشه، هم راننده. / سیامک (علیرضا آقاخانی): چه اشکالی داره؟... راننده ای که ساز زدن بلد باشه، می تونه تو ترافیک واسه مسافرها ساز بزنه، حوصلشون سر نره. / شهرزاد: ولی به شما نمی آد. / سیامک: چرا؟ / شهرزاد: نمی آد دیگه...! هم ساز زدن به تون نمی آد، هم رانندگی. / سیامک: خیلی چیزها به آدم نمی آد... ولی هست. / شهرزاد: مثل ...
در مجالسی که غیبت میشود چه کنیم ؟
100تا ادم میومد داخل جلوی پایشان مثل فنر بلند میشدیم دوباره مینشستیم من الان میبینم نمیشه پاهامون درد میاد مثلا خسته میشیم نمیتونیم اونوقت بعضی ها که وارد میشوند تازه میاد میگه بفرمایین خب بشین . اگه تو بشینی ما هم نمیفرماییم و همه رو بلند میکنه روی پا خوب نیست یعنی موجب آزار دیگران میشوند حالا درباره اینکه ایا بلند شیم جلوی افراد یا نه کار درستی هست یا نه بحث دیگری است . بعضی روایت هست که بلند شدن ...
از وقتی برگشتیم،چه چیزها که ندیدیم!
؟ یاعلی گفتیم رفتیم آبادان و اهواز و سه راه نادری؟ ... حاجی وقتی ما رفتیم، تهرون حیرون بود. هی لب می گزید و می گفت عراقیا بیان آتیش به خرمن ایرونیا میندازن! حاجی وقتی ما رفتیم، بهترین ماشین خیابونا پیکان مدل پنجاه و نه بود. هنوز مردم شلوار دمپا گشاد می پوشیدن. ساده ساده بودن. بی غل و غش, دلشون واسه همدیگه می سوخت. کلا" دل ناگرون هم دیگه بودن. جماعت مرد و جوونمرد همه جا دیده می شد. ...
پسران پولداری که مادرشان را در خیابانهای تهران رها کردند
چروک خورده پیرزن را خیس می کند، سعی می کنم از این فضا دورش کنم. می گویم: حاج خانوم حتما مادرشوهر خوبی نبودید که عروس ها نگهتون نداشتن؟ - چه می دونم والا، خدا می دونه ولی چون معلول بودم نگهم نداشتن. - چرا؟ می گفتن تو کثیفی، صندلیت کثیفه، بهم می گفتن تو همه جا رو کثیف می کنی و ... - یعنی اگر سالم بودید قبولتون می کردن؟ فکر نکنم. می دونی؟ این روزها ...
رضا کیانیان: حاج آقا اگر اجازه بدهید من عمامه نگذارم!
دلم قرص شد که لزومی ندارد عمامه بگذارم. صبح مطمئن شدم رفتم پیش آقای ابطحی و گفتم: حاج آقا اگر اجازه بدهید من عمامه نگذارم. برای اینکه اگر عمامه بگذارم دیگر نمی توانم سینما بروم، تئاتر ببینم و بازی هم نمی توانم بکنم. موسیقی هم که نمی توانم گوش کنم و اصلاً دیوانه می شوم. به حرف هایم گوش کرد و کمی فکر کرد و گفت: خب نکن، باریکلا، خیلی هم خوب است. با این کلامش یک بار بزرگی از روی دوش من برداشته شد. سال ...
رفتار تکان دهنده 3 پسر پولدار با مادر معلولشان
بچه بزرگ کردیم. همیشه می گفت من اگه نباشم پسرا تو رو ول نمی کنن. خدا رو شکر دست همشون به دهنشون می رسه و واسه خودشون کسی هستن. - پسرها خبر دارن که دستفروشی می کنید؟ آره، می دونن اما عین خیالشونم نیست. انگار نه انگار که مادر دارن. - با فروش اینا خرج زندگی رو در میاری؟ من پیرزن مگه چه خرجی دارم؟ تازه یارانه هم می گیرم. خدا رو شکر. - با توجه به ...
رفتار تکان دهنده 3 پسر پولدار با مادر معلولشان
...، سعی می کنم از این فضا دورش کنم. می گویم: حاج خانوم حتما مادرشوهر خوبی نبودید که عروس ها نگهتون نداشتن؟ - چه می دونم والا، خدا می دونه ولی چون معلول بودم نگهم نداشتن. - چرا؟ می گفتن تو کثیفی، صندلیت کثیفه، بهم می گفتن تو همه جا رو کثیف می کنی و ... - یعنی اگر سالم بودید قبولتون می کردن؟ فکر نکنم. می دونی؟ این روزها جوون ها حوصله ما پیرها رو ...
حجت الاسلام پناهیان: فلسفه ی دین، بلند همت کردن انسان هاست+گزارش تصویری
به آنجا راه نمی دهند. اصلا به کس دیگری یاد نمی دهند برای اینکه می خواهند جهان را اداره کنند. دیشب به مادران گفتم: اگر پسرتان رفت یک جایی کارمند شد و یک حقوق ثابتی گرفت خوشحال نباشید فرزندتان موفق نشده. بچه ی موفق باید کارخانه دار باشد. آدم تربیت شده ی دین یعنی این! بله شاید ما مقصر باشیم و گفتیم فقط نماز بخوان کافی است. نمازت با تو چه کرد؟ تو را چطور به اعلی درجات حیات رساند. در همه چیز ...
گفت و گو با مرد 2 زنه ای که زن اولش را کشت
مرد ناشناسی به او پیامک می دهد و ابراز احساسات می کند. اگر می خواست به تو خیانت کند که حرفی از این مزاحم تلفنی نمی زد! خودم دیدم در خرابه پشت خانه مان با هم حرف می زدند. شاید مرد ناشناس مزاحمش شده و او تقصیری نداشت. از همسرت نپرسیدی چرا با هم ملاقات داشتند؟ پرسیدم، گفت اتفاقی او را دیده و برایش ایجاد مزاحمت کرده اما من حرف هایش را باور نکردم. مزاحم تلفنی را می شناختی ...
یک خبر داغ؛ مردی که مُچاله می شود!
زندگی در 3 اپیزود *مردی که به سختی نفس می کشد! در شهری درندشت و در میان موجی از گرمای یک روز تابستانی، مردی خسته، همراه با زن و کودکی بی رمق، به آرامی از ایستگاه اتوبوس شرکت واحد خارج می شود. مرد، که یکی از پاهایش کوتاه تر از پای دیگر است، لنگ لنگان و عرق ریزان پشت سر زن و کودک وارد پیاده رو خیابان می شود و به سمت جلو حرکت می کند... بر آسفالت داغ پیاده رو، پیرمردی عصا ...
خاطرات خواندنی 5 زن غسال در بهشت زهرا
و می خندد. این پنجره ها شده بود مایه عذاب ما. همچی که وارد سالن می شدیم همه چی خوب بود تا وقتی این پنجره ها رو باز می کردن، صدای جیغ و گریه خانواده متوفی می ریخت تو سالن شست وشو. دیگه اعصاب برامون نمی موند. یکی فحش میداد می گفت آرومتر بشور، یکی فریاد می زد، یکی خودشو پرت می کرد رو سنگ غسالخونه، یکی غش می کرد، یکی دعا می کرد، یکی نفرین می کرد. خلاصه شب که می شد با هزارتا قرص ...
سفره افطار در فاصله چند متری داعشی ها +تصاویر
...... بود خوب خلاصه ماه رمضونه و نون تازه تو سفره ... افطار مهمون عزیز نوبت من که شد بلند گفتم شاطر... صلوات فرستادن چه رسم خوبیه چقدر قشنگه که نون سفره ... که از سحر تا افطار سراغ تان می آیند روزه... زمان افطار و سحر پرخوری نکنند شمایی که با چنین... مشکلی دست و پنجه نرم می کنید افطار را ابتدا... میل کردن افطار سبک دو یا سه ساعت به معده... از وقتی بچه دار شدیم سبک سفره ای ...
یک استکان چای
مغازه کیست؟ می گوید : هر کی تو قصابی چاقو به د ست باشد رئیس است . اما قصاب از د ور چاقو را بلند می کند و به مرد پشت د خل می گوید : نه بابا! رئیس اونیه که پشت د خل نشسته. معاون هاش هم کنارش نشستن . مسعود جعفری که د ر رشته کشاورزی د رس خواند ه و نسبت به د وشریک د یگرش مسئولیت بیشتری د ر اد اره مغازه د ارد می گوید : ما 3 رفیق و براد ر یک شرکت کوچک کشاورزی هم د اریم که صبح ها به آنجا می رویم ...
ماجرای آنانی که از برزخ بازگشتند
بدهیم و به شهر برسیم ... دختر جوان می گفت: "آن مرد دیوانه بود، وقتی خانواده ام به خواستگاری اش جواب منفی داد، می خواست از من انتقام بگیره که شما به دادم رسیدی..." من اما؛ آن طور که دختر جوان می گفت، چیزی حدود نیم ساعت وسط آن بیابان مرده بودم! این نکته را پزشکان بیمارستان نیز تأیید کردند... اما حرف مادرم پاسخ همه این سوالات بود: "موقعی که تو پیش خدا شرمنده نشدی، خدا هم کمکت کرد!" ...
گفتگو خواندنی با مادر شهید مدافع حرم، شهید سید رضا حسینی
، وقتی به او رضایت دادم انگار از خوشحالی پرواز کرد. در ماه شعبان پارسال برای ثبت نام به تهران رفت. حدود یک ماه آموزشی او طول کشید در این مدت خواهرش که در تهران ساکن است چون نگران برادر بود از من خواست که او را منصرف کنم. وقتی فهمید قصد منصرف کردنش را دارند به من زنگ زد و دوباره اجازه و رضایت گرفت. از طرف پادگان هم برای اطمینان از رضایت من تماس گرفت و پرسید که آیا کاملاً راضی هستید یا نه؟ مراتب ...
ماجرای تکان دهنده جوانی که از دنیای مردگان برگشت
را تغییر دهد و ... اما روزی که حرف ازدواج را پیش کشیدم، او قهقه زد و گفت: " من فقط می خواستم تو را به اینجا برسانم و تلافی اون تحقیری رو که آن روز نصیبم کردی، سرت در بیاورم ... دیگه هم نمی خوام تو رو ببینم! این را گفت و رفت. ولی من هنوز فکر می کردم او دارد شوخی می کند... تا اینکه فردای آن روز او را سوار ماشین جوان دیگری دیدم! وقتی خبر به پدر و مادرم رسید فقط گفتند: ای کاش می ...
کیانیان: به دنبال بازیگوشی هایم هستم
نمایش درمراسم خانوادگی اجرا می کرد به اسم می خوام برم تو آفتابه. مردم دور تا دور می نشستند و او یک آفتابه می گذاشت وسط و یک شعر بلند می خواند که من فقط ترجیح بندش را به یاد دارم که می گفت می خوام برم تو آفتابه و همه دست می زدند و آن را تکرار می کردند که به نوعی استریپتیز می کرد و همه می خندیدند. من تمام مدت منتظر بودم که ماجرا تمام شود و من هم یاد بگیرم بروم در آفتابه. همیشه به این جمع های نمایشی ...
تشکیلات فعلی فاطمیون ابتدا یک هیئت خانگی مشهد بود/ تعدادی از افغان ها از اروپا به فاطمیون آمدند و شهید ...
. در خانه ها جمع می شدند و زیارت عاشورا و دعای توسل می خواندند و حالت عزاداری داشت. به این منوال بود. مدیریت این هیئت هم با حاج ابوحامد، برادر علی رضا توسلی بود. رحمه الله علیه. خدا رحمتشان کند. ایشان هم مدیریت این هیئت را به عهده داشتند. وقتی تحولات سوریه به جایی رسید که کار به جنگ و سلاح کشید و از حالت اعتراض مردمی بیرون آمد و اوضاع به سمتی رفت که عکس ها، فیلم های سر بریدن، قتل عام مردم ...
واکنش علی کریمی به خرید استقلال / بی دلیل کسی را بزرگ نکنیم
این اسمهامثل کاوه توخالین خداوندلطفش رابما نشون داد که رفت تیم رقیب حالا ببینیدچه عاقبتی داره بااین تیم'''ممنون داش علی نقل قول 2016-06-20 13:37 +6 [79] مدیر آینده پرسپولیس نقل کردن شیشتقلال: ای جانم علی آقا. علی آقا هم سن گاوه بود مسولان بلند پایه اتلکیو و بایرن مونیخ رو میکشوند تا ورزشگاه برای دیدنش. همسن این گاوه بود دوبرابر سن گاوه بازی ملی داشت و مرد سال ...
GOLDEN NEWS / خبرهای طلایی یکشنبه 30 خرداد
که این فناوری میتواند به ارزانتر کردن سفرهای فضایی و خودکفا کردن فضاپیماها کمک کند. در این آزمایش، همه چیز به خوبی پیش رفت، از این رو شرکت تصمیم به ساخت AMF گرفت که یک دستگاه تجاری کاملا کاربردی است. شرکت ساخت فضا با فروشگاه لوازم خانگی و ساختمانی Lowe's در ساخت این چاپگر همکاری کرده است. بر روی آچار چاپ شده میتوان نام Kobalt را دید که نام یک شرکت ابزارسازی است. ...
شعر خوانی شعرای آیینی در رثای ام المومنین خدیجه کبری (س) + گزارش تصویری
عمره که نون دلش رو خورده اطاعت از دلش براش واجبه خدیجه با اون همه مال و منال سه ساله تو شعب ابیطالبه فرشته ها دور سرش می چرخن خونه پراز صدا پر از همهمه اس دلیل عصمت و گواه پاکی اش همین بسه که دخترش فاطمه اس قسمتش اینجوری رقم خورده تا میوه ی باغ عمرشو نچینه چی بدتر از این واسه ی یه مادر عروسی دخترش و نبینه خونه بدون خنده ی خدیجه با کوه ...
عشق پشت سر یا روبه رو!
. نبینم گریه کنی ها مرد بزرگ!... و به سختی بغض خود را فرو برد! و بعد بلند شد و ایستاد. مادر حامد را از زیر قرآن رد کرد و در خانه را باز کردند. خورشید به روشنی یک طلوع دل انگیز می تابید ... انگار که به پیشواز حامد آمده بود... همه پشت سر حامد از خانه بیرون آمدند و مادر اشک و کاسه آب را پشت سر حامد ریخت و به او خیره شد. حامد نگاه آخر را به همه عزیزانش انداخت و سعی کرد که به ...
جنایت هولناک به خاطر تمسخر
مقتول هم اجازه ورود به صحنه را نمی دادند. نگرانی در چهره اهالی محل و افراد حاضر در صحنه موج می زد. در بررسی های اولیه مشخص شد قربانیان اعضای خانواده مرد سالمندی هستند که اوایل همان سال توسط یک نفر با شلیک گلوله جلوی منزلش به قتل رسیده و قاتلش 72 ساعت بعد دستگیر شده بود. خودم به آن پرونده رسیدگی کرده بودم، به همین خاطر اعضای خانواده مقتول را می شناختم. بالاخره با صحبت با بزرگان فامیل، آنها ...
انفاق به فقیران در ماه رمضان روح اموات را شاد می کند
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آوای فامنین ،حسین ایمانی با حضور خود در محافل و جلسات ماه مبارک رمضان در بین مردم فامنین، به بحث های اعتقادی و مذهبی و مشاوره خانواده می پردازد و به عنوان مبلغ، با برگزاری کلاس های مشاوره خصوصی، مورد استقبال اقشار مختلف مردم، قرار گرفته است. وی که ساکن تبریز، دیار علم و ادب می باشد با همت سپاه ناحیه فامنین و هماهنگی امام جمعه فامنین به مدت ...
شهاب مرادی: جوانان ما عشق ورزی بلد نیستند
گرفت که یک کاری انجام بدهد. رفت و تلفنش را هم خاموش کرد. چون من همه کارهایم را هم خودم انجام می دهم. ادمین ندارید؟ نه. اعتماد ندارید؟ من می گویم وبسایت، شخصی است و من باید خودم کارهایم را انجام بدهم. بعضی ها می نویسند وبسایت شخصی حجه الاسلام استاد فلانی! اینکه دیگر وبسایت شخصی نیست. کسی که به خودش نمی گوید حجه الاسلام. مثل اینکه پیغامگیر تلفن خانه شما این باشد که ...
روایت خواندنی از "قاچاق انسان" در ایران
... رو از طریق یک منبع توی لوله اگزوز جاسازی می کنیم وقتی پلیس میفته دنبال ماشین، دکمه رو می زنیم، دود زیادی از لوله اگزوز بلند میشه و چند دقیقه هوا آلوده میشه. اینطوری از دست پلیس در می ریم. چند سرویس در ماه داری و چقدر درآمد؟ ماه ها با هم فرق دارند. پارسال اوضاع خوب بود. انگار تمام افغان ها می خواستند برن اروپا. هجوم آورده بودن. فرصت سر خاراندن نداشتم. ماهی 25سرویس هم به من می ...
آتش 20 متری روی سر مردم
...، به قصد سوزاندن صورت ها می تابد و خاک و سنگ و شیشه سطح خیابان را پوشانده. هر از گاهی با وزش باد، گرد و خاکی وسیع به هوا بلند می شود. ده ها کامیون خاکبرداری، تانکرهای آب، ماشین های آتش نشانی و آمبولانس خیابان ایرانشهر را پر کرده اند و پلیس، دور تا دور محل حادثه را نوار زرد خطر کشیده و سربازهای خود را مامور کرده تا اجازه ورود به نزدیکی گودال را ندهند: آقا کجا می روی؟ ممنوع است. لودرها با ...
- دکتر محمد مصدق - آنگونه که من دیدم....
تهران برگشتیم. دیناری پول نداشتیم. هیچ گونه وسیله زندگی نبود. یکی از عموهای ام مختصر کمکی کرد. خانه ما در کوچه سراج الملک مقابل مسجد قرار داشت. قحطی بود. تنها غذای مردم نوعی دمپختک بود که هر کس می خورد آماس می کرد و می مرد. صحن مسجد و کوچه ما از اجساد مردگان وحشتناک بود. بابای پیر به عادت معمول روی چهار پایه پشت پرده راه راه اندرون می نشست. دایه و دخترش دائم فحاشی می کردند. مادرم غمگین ...
ایران محور ترانزیت مهاجران غیرقانونی به اروپا / روایتی از قاچاق مهاجران غیرقانونی افغان
دودزا می زنند و فرار می کنن. دودزا چی هست؟ روغن ترمز و مایع ظرفشویی و... رو از طریق یک منبع توی لوله اگزوز جاسازی می کنیم وقتی پلیس میفته دنبال ماشین، دکمه رو می زنیم، دود زیادی از لوله اگزوز بلند میشه و چند دقیقه هوا آلوده میشه. اینطوری از دست پلیس در می ریم. چند سرویس در ماه داری و چقدر درآمد؟ ماه ها با هم فرق دارند. پارسال اوضاع خوب بود. انگار تمام افغان ...
آقای دکتر منزل نیست به کتاب هایشان مراجعه کنید
.... مثل لحظه هایی که شبیه خودت هستی نه آن چیز عجیبی که آدم ها از تو سراغ دارند. انگار چیزی می خواهد متولد شود اما تن محصورش می کند. روی مبل های آبی هال می نشیند. سیگار را از جیب شلوارش در می آورد و روشن می کند. تنش را روی مبل رها می کند و سرش رو به بالاست. به پله ها نگاه می کند. انگار بالا رفتن از پله ها هم سخت است. دلش نوشتن می خواهد. فقط فکر نوشتن می تواند او را از جایش بلند کند. از پله ها بالا ...